آیا فرشته ای به نام فتان القبور داریم؟

 فرشته

در صحیفة السجادیة در دعای " فی الصلاة على حملة العرش و كل ملك مقرب " این گونه آمده است:

«وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ الْكَاتِبِینَ، وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْكَرٍ وَ نَكِیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِینَ بِالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِكٍ، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ.»
که نشان می دهد اصل وجود چنین فرشته ای صحیح است.

و در کتاب بحار الانوار ۲۳۵ نیز درباره این فرشته این گونه توضیحی می دهد که کامل آن را تقدیم می کنم : «و رومان فتان گورها كه آزمایش كند و بازرسى نماید، این فرشته را در هیچ خبر معتبرى از شیعه جز این دعاء ندیدم ولى در اخبار مخالفین آمده، درزهرة الریاض از عبد اللَّه بن سلام است كه از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله پرسیدم از نخست فرشته كه پیش از نكیر و منكر در گور بمیت وارد شود؟ فرمود: اى پسر سلام فرشته‏اى باشد كه رویش چون خورشید بدرخشد بنام رومان كه بگور آید و مرده را بنشاند و باو گوید: كردار نیك و بد خود را بنویسد با انگشت خود بجاى قلم و آب دهن بجاى مداد بر قطعه از كفن خود بجاى كاغذ و كارهاى خویش را نویسد. و چون بكار بدش رسد شرم كند، فرشته گوید: اى خطا كار در دنیا از خدا شرم نكردى و كردى و اكنون شرم دارى و همه كار نیك و بد را در آن نویسد و فرمایدش در پیچ و مهر بنه، گوید مهر ندارم، گوید انگشت بزن و آن را در گردنش اندازد تا روز قیامت چنانچه خدا فرماید «و هر آدمى طائرش چسبیده بگردن او است تا آخر آیه» سپس منكر و نكیر آیند.

و شاذان بن جبرئیل در كتاب فضائل از اصبغ بن نباته آورده كه سلمان- رضی الله عنه- بمن گفت: مرا به گورستان بر كه رسول خدا فرموده: اى سلمان چون مرگت رسد البته مرده‏اى با تو سخن گوید، و چون او را بردم و مرده‏ها را فریاد زد یكى جوابش داد، سلمان از مرگ و پس از آن از او پرسید و او داستانهاى طولانى و هراسهاى بزرگ كه دیده بود در جوابش گفت و در ضمن گفت: چون خاندانم با من وداع كردند و خواستند برگردند از گورم، پشیمانى مرا گرفت و گفتم كاش بر میگشتم و یكى از گوشه گور بمن پاسخ داد، نه هرگز، این كلمه‏ایست كه او گوینده آنست از پس آنها برزخ است تا روز قیامت.

گفتم: تو كیستى؟ گفت: منبه، فرشته‏اى كه خدا مرا به همه خلقش گماشته تا پس از مرگ آنها را بكردارشان آگاه كنم تا در برابر خدا كارهاى خود را بنویسند سپس مرا كشیده و نشانید و گفت: كارهایت را بنویس، گفتم: شماره آنها را ندارم گفت: نشنیدى قول پروردگارت را «شماره كند خدا آن را و فراموش كردید». سپس گفت: من برایت میگویم و تو بنویس، گفتم كاغذ كجا است؟ گوشه‏كفنم را كشید و كاغذى شد و گفت این نامه عمل تو است، گفتم: قلم كجا است؟

انگشت سبابه ‏ات، گفتم: مداد؟ گفت آب دهانت، و آنگه هر چه در دنیا كرده بودم بمن دیكته كرد و خوردى و درشتى را بجا نگذاشت چنانچه خدا فرماید «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا كَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً؛[کهف/۴۹] و میگویند واى بر ما این چه نامه‏ایست كه خرد و درشتى بجا نگذارد جز اینكه همه را شمرده و یابند هر آنچه كردند پیش خود و ستم نكند پروردگارت كسى را».

سپس نامه را گرفت و مهر نهاد و بگردنم انداخت و گویا همه كوههاى جهان را طوق گردن من كردند، گفتم: اى منبه چرا با من چنین میكنى؟ گفت: گفته پروردگارت را نشنیدى؟
«وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَئرِهُ فىِ عُنُقِهِ  وَ نخُرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ كِتَابًا یَلْقَئهُ مَنشُورًا * اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى‏ بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا؛[الاسراء، آیات ۱۳-۱۴] و هر آدمى نامه عملش بگردنش بسته، و برآوریم برایش روز قیامت نامه‏اى كه برخورد با آن باز شده، بخوان نامه خود را بس است برایت امروز كه خودت حسابرس باشى» و این خطاب با تو است در روز قیامت و تو را آرند و نامه‏ات جلو چشمت باز است، خود گواه خودى، سپس از بر من رفت.»[۱]

[۱]. بحار الانوار ج ۵۶ ص ۲۳۵.

نظرات