با توجه به اینکه امام باقر (ع) را شکافنده علوم می گویند، چرا ایشان کشف و اختراعی ندارد؟
قبل از هر پاسخی باید دقت کنیم که این سوال مبتنی بر پیش فرض های ویژه ای بنا شده که مطابق آن علم برای مکتشفین و مخترعین است. در حالی که این پیش فرض ها قطعی و همیشگی نبوده اند. به همین دلیل به امام باقر (علیه السلام) شکافنده علوم گفته شده، در حالی که ایشان مخترع و مکتشف نبوده اند. پس جا دارد که ابتدا نگاهی به پیش فرض های این سوال بیندازیم:
نگاه پوزیتیویستی:
یکی از عوامل شکل گیری این نوع ابهام ها نگاه پوزیتیویستی است که علم را منحصر به عالم مادی و برآمده از تجربه می داند و هر علم غیر تجربی را غیر علمی می خواند و به تعبیری تجربیات را science خوانده و غیر آن را knowledge نام می گذارد. پس نه تنها علوم تجربی را برتر از علوم انسانی می داند، بلکه اصلا علمی غیر از نتایج تجربه قائل نیست.
در حالی که بطلان این نوع نگاه بسیار روشن است. اصلی ترین مقدمه ای که تمام علوم تجربی بر آن بنا می شوند، اصل علیت است که علم تجربی هرگز قادر به اثبات آن نیست. چون هر تجربه ای بر پایه پذیرش این اصل بنا شده، یعنی تمام تجربه ها در مرحله بعد از پذیرش این اصل قرار می گیرند، پس چگونه می توانند درباره صحت و سقم آن بررسی کنند؟ در واقع نگاه پوزیتیویستی، اندیشه ای است که از درون خود به فروپاشی می رسد.
نگاه منکر غیب:
زمانی که انسان خود را در زندگی کوتاه هفتاد ساله دنیوی محدود کرد، طبیعی است که از عظمت عالم غیب غافل شود و مسائل آن برایش بی معنا باشد. به همین دلیل خدمت به بشر، منحصر به این معنا می شود که زرق و برق دنیای مادی او بیشتر شود و رفاه و لذت بیشتری برایش به ارمغان آورده شود. گویی انسان به مثابه حیوانی دیده می شود که سعادتش در آبادانی هر چه بیشتر چراگاه اوست! در حالی که این جفا در حق انسانی است که تا ابدیت امتداد داشته و روح عظیم او قادر به تعالی در اوج آسمان هاست.
بنابراین سوال مطرح شده در فوق حاصل تنگ نظری هایی در عرصه هستی و در عرصه علم است. و کسی که دچار این تنگ نظری ها شده، قادر به شناخت امام نیست و نمی تواند اهمیت و ارزش جایگاه امام و علم او و رهبری معصومانه انسان برای سعادتی به اندازه ابدیت را درک کند. و راه حل اصلی رفع چنین شبهه ای خروج از تنگ نظری هاست.
اما با فرض باقی ماندن دیدگاههای مطرح شده در بالا و محدود دیدن علم و محدود دیدن هستی، نیز می توان مطالبی مفید مطرح کرد:
کشفیات و اختراعات هر کدام نیاز به مقدمات بسیار و فراهم شدن زمینه هایی داشته اند. بسیاری از اختراعات در مرحله ابتدایی خود به نوعی غیر معقول بوده اند. در نظر بگیرید که شما می توانستید با یک چرتکه ساده محاسبات ریاضی را انجام دهید. حال شخصی پیدا شده که با مخارج فراوان دستگاه بزرگی ساخته تا با آن چند عمل ساده ریاضی را انجام دهد! یا شما می توانستید با استفاده از یک اسب کالاهای خود را جا به جا کنید، حال شخصی پیدا شده که با مخارج فراوان دستگاه بزرگ و کم بهره و پر سر و صدایی ساخته که می تواند کار حمل و نقل را انجام دهد! و هر از چند گاه نیز مخزن احتراق آن منفجر می شود!
این نوع اختراع ها، تنها زمانی ارزش خود را نشان دادند که در بستر زمان انسان ها و جوامع آنها را پذیرفته اند و گذشت زمان نیز با همراه نمودن نیروهای انسانی بسیار توانسته هر روز بر ارتقاء کیفی آن محصول بیفزاید.
بنابراین نگاه به اختراعات و اکتشافات به این شکل که یک نفر بدون مهیا بودن زمینه ها و بستر ها، آنها را به جامعه تقدیم کند، مانند این است که تمام نقشه ها و فرمول های مورد نیاز ساخت یک هواپیما به جمعی صد نفره از کودکان تقدیم شود! به نظر شما آیا این کار معقول است؟ یا اینکه باید جامعه را رشد داد تا خود به این مراحل دست پیدا کند؟
اگر دیدگاه معقولانه باشد، آن وقت می توانیم با نشان دادن جایگاه ائمه در تشویق توده ها به علم جویی نقش آنان را در پیشرفت علمی بشر نشان دهیم. علاوه بر آن اگر ائمه زمینه ای مساعد می دیده اند، مطالب علمی را به مقتضای فهم شاگردشان بیان می کردند. همان طور که مسائل بسیار زیبایی درباره حیوانات و طبیعت توسط امام صادق (ع) برای مفضل تبیین شد. یا اینکه جابر بن حیان به عنوان یک شیمی دان بزرگ شاگرد امام صادق (ع) خوانده شده است.
نظرات