آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟

زرتشت

در اینکه جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم (ص) دچار انحرافاتی شد، تردیدی وجود ندارد. و قسمتی از همان انحرافات در جنگ علیه ایران خودنمایی می کند. اما هرگز نمی توان از این مطلب نتیجه گرفت که ایرانیان به زور مسلمان شده اند و دلایلی نیز این مطلب را تائید می کند:

۱- منابع تاریخی این مطلب را ثابت می کند که ایرانیان قبل از حمله اعراب مسلمان به ایران با این دین آشنا شده بودند و تعداد زیادی از ایرانیان اسلام آورده بودند. طبق گواهی تاریخ پیامبر اكرم(ص) در زمان حیات خودشان پس از چند سالی كه از هجرت گذشت نامه‏هایی به سران كشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را به دین اسلام دعوت كردند، یكی از آن نامه‏ها نامه‏ای بود كه به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت كردند.
خسرو پرویز تنها كسی بود كه نسبت به نامه آن حضرت اهانت كرد و آن را پاره كرد. این خود نشانه فسادی بود كه در اخلاق دستگاه حكومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حكام و امپراطوران چنین كاری نكرد، بعضی از آنها جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.

خسرو به پادشاه یمن كه دست نشانده حكومت ایران بود دستور داد كه درباره این مرد مدعی پیامبری كه به خود جرأت داده كه به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق كند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد.
ولی هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند كه خسرو سقوط كرد و شكمش به دست پسرش دریده شد. رسول اكرم(ص) قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد، آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد كه قضیه هم‏چنان بوده كه رسول(ص) خبر داده است.

این واقعه سبب شد پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی‏ها بعد از این جریان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار كردند، در آن زمان به واسطه یك جریان تاریخی كه در كتب تاریخی آمده است عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می‏كردند و حكومت یمن یك حكومت صددرصد دست نشانده ایرانی بود.

همچنین در زمان حیات پیامبر اكرم(ص) در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین كه در آن روز محل سكونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند و حتی حاكم آنجا كه از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد، بنابراین نخستین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.


۲- اولین ایرانی که مسلمان شد، سلمان فارسی است که در ایمان به درجات بسیار  عالی رسید و همین امر می تواند به خوبی نشان دهد که اسلام، دینی مخصوص اعراب نبوده و هر انسان حق جویی آن را می یافته، در مقابلش تسلیم می شده است. و ایرانیان نیز انسانی بوده اند به مثابه سایر انسان ها که فطرتشان حق پذیری را ایجاب می کند.

۳- اندک توجهی به جایگاه امپراطوری ایران در مقابل اعراب نشان می دهد که شکست ایرانیان از اعراب، بیش از آنکه متاثر از عامل خارجی باشد، متاثر از عامل داخلی بوده است. یعنی نارضایتی مردم ایران از وضعیت آن زمانشان، سبب شد که تعداد کمی از اعراب بتوانند امپراطوری ایران را نابود کنند. و کسانی که تعصب ایرانی شدیدی دارند، باید به این نکته توجه کنند که اگر شکست را به دلیل نارضایتی مردم از وضع آن زمانشان ندانند، توهین بزرگی به ایرانیان آن زمان کرده اند که از تعداد اندکی عرب شکست خورده و یک امپراتوری عظیم را بر باد می دهند.

شهید مطهری می فرمایند: «جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴۰ میلیون تخمین زده‏اند  كه گروه بى‏شمارى از آنان سرباز بودند و حال آنكه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمى‏رسیدند و وضع طورى بود كه اگر مثلًا ایرانیان عقب نشینى مى‏كردند این جمعیت در میان مردم ایران گم مى ‏شدند»[۱]

۴- جنگ اگر چه صحنه های زشت و کریهی از خود به تصویر می کشد، اما می تواند سبب افزایش تعاملات فرهنگی شود. و خود این امر عاملی برای تبلیغ اسلام می شود. و اینجاست که علیرغم وجود ادیان دیگر در ایران، اسلام رونق می گیرد.

۵- شواهد بسیاری وجود دارد که تا مدتها بعد از تصرف ایران توسط عربها، همچنان آتشکده ها برپا بوده و به مرور زمان از تعداد آن ها کم می شده و با مسلمان شدن مردم، آتشکده ها از رونق می افتاده است. و کسانی نیز سالها پس از تصرف ایران اسلام می آورند.

- سامان جد اعلاى سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانى است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم،و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نیز حکومت و فرمانروایى یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمى شاعر زبر دست و معروف ایرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دین اسلام گرویدند.
- سفرنامه‏ هایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مى‏کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده‏ها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است،بعدها کم‏کم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است.
-تاریخ نویسان اسلامى خاندانهاى چندى را از ایرانیان نام مى‏برند که تا قرنهاى دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجرى همچنان به دین زرتشت‏باقى بوده‏اند و در اجتماع مسلمانان، محترم مى‏زیسته‏اند و سپس آن دین را ترک کرده‏اند.

-بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتى ماندند و در روزگار اصطخرى(صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل مى‏داده‏اند.
-مقدسى صاحب کتاب احسن التقاسیم نیز که از مورخان و جغرافى نویسان بزرگ جهان اسلام است و خود به ایران مسافرت کرده است،در صفحه ‏۳۹ و ۴۲۰ و۴۲۹ کتاب خود از زردشتیان فارس و نفوذ بسیار آنها و احترام آنها نزد مسلمانان که از سایر اهل ذمه محترم‏تر بوده ‏اند یاد کرده است. بنا به گفته این مورخ، در جشنهاى زردشتیان در آن وقت همه بازارهاى شهر را آذین مى ‏بسته ‏اند و در عیدهاى نوروز و مهرگان، مردم شهر در سرور و شادى با ایشان هماهنگ مى ‏شده ‏اند.

-مقدسى در صفحه ‏۳۲۳ احسن التقاسیم راجع به مذهب اهل خراسان مى ‏گوید:«در آنجا یهودى بسیار است و مسیحى کم و اصنافى از مجوس در آنجا هستند».

-مسعودى مورخ اسلامى متوفى در نیمه اول قرن چهارم که او نیز به ایران مسافرت کرده است مسعودى حتى نام موبد زمان خود را مى‏ برد. معلوم مى ‏شود موبد زردشتیان به اعتبار عده فراوان زردشتى شخصیت ممتازى به شمار مى ‏آمده است.

-مسعودى در جلد اول مروج الذهب صفحه ۳۸۲ تحت عنوان‏ «فى ذکر الاخبار عن بیوت النیران و غیرها»از آتشکده‏ هاى زردشت‏یاد مى‏ کند. از آن جمله از آتشکده‏اى در«دارابجرد» نام مى ‏برد و مى‏ گوید: در این تاریخ که سال ۳۳۲ هجرى است، آن آتشکده موجود است و مجوس آن اندازه که به آتش آن آتشکده احترام مى ‏گزارند و آن را تعظیم و تقدیس مى ‏کنند، آتش هیچ آتشکده دیگر را چنین تعظیم نمى ‏کنند.

اینها همه مى‏ رساند که -چنانکه گفتیم- ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته ‏اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره‏ هاى استقلال سیاسى ایران بر کیش زرتشتى غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسى عرب است، آزادى و احترام بیشترى داشته‏اند از دوره‏ هاى متاخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته ‏اند. هر اندازه که ایرانیان مسلمان مى ‏شدند اقلیت زردشتى وضع نامناسبترى پیدا مى ‏کرد، و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشترى علیه زردشتى ‏گرى ابراز مى ‏داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده‏ اى از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

[۱]. مجموعه ‏آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏۱۴ ، ص ۹۴.

دیدگاه‌ها

چراازرفتارهای بدی که عمر بن خطاب با ایرانیان داشت ایرانیان ازاسلام زده نشدندمثلااینکه خیلی ازانها را به بردگی بردمگربردگی دراسلام حرام نیست؟
۲-قرانی که امام علی جمع اوری کرد چراعمرنپذیرفت؟

تصویر شهر سوال

با عرض سلام
اسلام منحصر به رفتار و عملکرد عمر نبوده است. و فاکتورهای بسیاری در پیش روی ایرانیان بوده است. هر چند رفتارهای ناروای عده ای نیز بی تاثیر نبوده است. مثل رفتار تبعیض آمیزی که توسط امیون به اوج رسید و زمینه ساز شکل گیری اموری نظیر نهضت شعوبی گری شد.

برای سوال دوم نیز به آدرس ذیل مراجعه نمایید:
http://www.soalcity.ir/node/1918
اما اجمالا می توان گفت:
قرآنی که حضرت علی (ع) جمع آوری نموده بود، به همراه روایات و شان نزول ها و ... بود که اجازه عوض کردن مسیر امت اسلامی را نمی داد و تاویل ها و تفسیرهای ناروا را نقش بر آب می کرد. از همین رو خوشایند خلفای غاصب نبود. علاوه بر اینکه حتی دلایل ساده تری نیز می تواند در این میان نقش داشته باشد. مثل اینکه پذیرفتن چنین قرآنی به محوریت و معروفیت حضرت علی (ع) استمرار می بخشید در حالی که خلفای غاصب مخالف چنین امری بودند.

عصر حکومت حضرت عمر عصر طلایی اسلام و عدالت حق تعالی بود

تصویر soalcity

بله و ظاهرا عمر به دست یکی از همین کسانی که مزه عدالت او را چشیده بود!!!! کشته شد. و اینکه عصر عمر بالاتر از عصر پیامبر (ص) معرفی می شود، خود برای متاملان نکته ها دارد.

خودتان میگید در اسلام بردگی حرامه چونکه همه در یک سطحن...اگه یکی خودش رو مسلمان معرفی کرد و فساد هم انجام داد یعنی اون شخص مسلمان نیست نه اینکه اسلام بده..مردم ایران هم در ان زمان اسلام را پذیرفتند فقط دین اسلام
تازه درسته در زمان قبل از اسلام بردگی رواج نداشته اما ستم های دیگه ای به مردم میکردند ولی مردم زرتشت را قبول داشتند که میگه پندار و گفتار و کردار نیک

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام و تشکر .
در این باره در ابتدا باید گفت : نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از مجموعه شرایط اقتصادی , سیاسی , فرهنگی و ... می باشد. همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی و ... در جهان حاکم است و شرایط اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده . تا چند قرن پیش در تمامی جهان نظام برده داری روش مناسب برای اداره امور آن دوران بوده ; به گونه ای که هیچ نظامی در شرایط آن روز امکان جایگزینی آن را نداشته . از این رو مناسب ترین شیوه در شرایط آن روز, شیوه برده داری بوده . بررسی زمینه های این موضوع بسیار وسیع و گسترده و از مجال این پاسخ خارج است . اسلام نیز با توجه به اینکه تغییر اساسی در سیستم اجتماعی آن روز نه ضروری بوده و نه ممکن , بر اصل این مسائله صحه گذاشت , ولی با وضع قوانین در چند جهت حرکت کرده است :
۱- تأمین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق (بنده گرفتن) و تحریم آن جز در موارد خاص.
۲- وضع قوانین در جهت حمایت از حقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده .
۳- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود (مانند کفارات و شرایط عتق ). در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند حتی مدت ها حکومت ((ممالیک )) بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان , بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود . آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی، مبلغ و مروج اسلام می شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگر راه آزادی بردگان را گشود . مسلما" یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان , نقش اسلام در این زمینه بوده است .
کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند. آنان از کشورهای دیگر که در جنگ با مسلمانان اسیر می شدند, و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند, با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند . مالکیت کنیز در حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردید.
مادر برخی از ائمه ما کنیز بوده اند, حتی مادر امام زمان (عج ) نیز کنیزی رومی بوده است . تنها عاملی که در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و کنیز) است موردی است که کسانی در جنگ با اسلام به عنوان دین حق اسیر شده باشند . کسی که به خداوند رحمان کفر ورزیده و باز به این حد هم بسنده نکرده است بلکه با دین حق مبارزه می نماید، آیا حق حیات برای این گروه قائل شدن , جز از روی تفضل الهی است ؟!
اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده، کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و در معرکه جنگ روا ندانسته است , لکن باید افرادی که از آزادی عمل خود سوء استفاده کرده، علیه دین خدا قیام نموده، در نبرد علیه دین خدا و مؤمنین شرکت جسته اند , دایره فعالیت و آزادی آنها محدود گردد. با وجود این آموزه های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان ارائه نموده و برای تحقق این آموزه ها نیز پاداش بسیار زیادی قرار داده است
اسلام از فرهنگ زمانه تاثیر نپذیرفت بلکه آن را تعدیل کرده و به تدریج در صدد اصلاح آن برآمد . راهی را در پیش گرفت که منجر به ریشه کنی این امر گردید . به جای آن که با برخورد غلط با یک مساله غلط باعث ایجاد آشفتگی اجتماعی ، مالی ، فرهنگی ، سیاسی و حتی امنیتی در جامعه گردد ، با

سلام عزیز نازنین،دلیل شیعه شدن ایرانیان نیز مربوط به رفتارهای ناپسند عمر بوده است.

دوست من شما انگار این قران رو قبول ندارید خدا میفرماید که الله حافظ قران هست پس قران عمر و قران علی یکی هست و قابل تحریف نیست

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
‌قرآن کریم معجزة جاویدان، و سند رسالت نبی خاتم حضرت محمد(ص) است.
این کتاب آسمانی ویژگی ها و امتیازاتی دارد، از جمله این که از آغاز نزول تا کنون از تحریف مصون مانده است . قران فعلی دقیقاً و بدون کم و زیاد همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، حتی کلمه و حرفی از آن کم و زیاد نگردیده است، چرا که حافظ و پاسدار قرآن، خدای قادر و توانا است.
خداوند فرمود: "إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل کردیم و ما خود نگهدار آن خواهیم بود".[۱]
در این آیه خدا خویشتن را ضامن نگهداری قرآن معرفی کرده است. از این جا معلوم می شود که اگر جن و انس و تمام قدرت ها بر ایجاد خللی در قرآن متحد شوند، هیچ کاری از پیش نخواهند برد، از این رو خدا فرمود: "در قرآن هیچ گونه خللی از هیچ جهت وارد نمی شود، و از جانب خداوند فرزانه و ستوده نازل گشته است".[۲]
برخی از دلایل عدم تحریف قرآن:
۱ـ عقل انسان حکم می کند که احتمال هر گونه تغییر و تبدیل از قرآن کریم به دور است، زیرا قرآن کتابی است که از روز اوّل مورد عنایت و اهتمام مسلمانان بوده است. قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده است: قانون اساسی، دستور عمل زندگی، برنامه حکومت، کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت و بندگی.
با دقت در این موضوع روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است.
قران کتابی بود که مسلمانانِ نخستین همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانیت مکتب از آن استفاده می کردند.
از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مِهر زنان قرار می دادند. اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بود و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی از اسلام بخواند، آن را به او تعلیم می دادند، قرآن مجید بود.
آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد؟ به خصوص با توجه به این که قران؛ به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود،[۳] و مسلمانان سخت به یادگرفتن و حفظ آن اهمیت می دادند.
اصولاً شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه از آیات را حفظ کرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شد، چهارصد نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند. در داستان "بئر معونه" (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در زمان حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاد می خوانیم که جمع کثیری از قاریان در حدود هفتاد نفر به شهادت رسیدند.
از این مطالب روشن می شود که حافظان و قاریان و معلّمان قرآن آن قدر زیاد بودند که تنها در یک میدان جنگ این تعداد شهید شدند.
هم چنان که گفتیم قرآن فقط قانون اساسی برای مسلمانان نبود، بلکه همه چیز آن ها را تشکیل می داد، مخصوصاً در آغاز اسلام که هیچ کتابی جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعلیم و تعلّم مخصوص قرآن بود.
قرآن یک کتاب متروک در گوشة خانه و یا مسجد که گرد و غبار فراموشی روی آن نشسته باشد نبود تا کسی از آن کم کند یا بر آن بیفزاید.
مسئله حفظ قران به عنوان یک سنت و یک عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان بوده و هست، حتی پس از آن که قرآن به صورت کتاب تکثیر شد و در همه جا پخش گردید و حتی بعد از پیدا شدن صنعت چاپ که سبب شد این کتاب به عنوان پر نسخه‌ترین کتاب در کشورهای اسلامی چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان یک سنت دیرینه و افتخار بزرگ، موقعیت خود را حفظ کرد، به طوری که در هر شهر و دیار همیشه جمعی حافظ قرآن بوده و هستند.
اکنون در بعضی کشورهای اسلامی مدرسه هایی وجود دارد که برنامه شاگردان آن در درجة اولّ حفظ قرآن است.
اکنون در کشور پاکستان بیش از یک میلیون و نیم حافظ قرآن وجود دارد. سنت حفظ قرآن از عصر پیامبر(ص) و به دستور و تأکید آن حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنین سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهای متعدد و ثواب بسیاری که بر قرائت ذکر شده است. آیا با چنین وضعی هیچ گونه احتمالی در مورد تحریف قرآن امکان پذیر است؟! مسلّماً نه.
۲ـ علاوه بر همة این مسأله نویسندگان وحی است، یعنی کسانی که بعد از نزول آیات بر پیامبر، آن را یادداشت می کردند که شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند.
ابوعبدالله زنجانی در کتاب "تاریخ قرآن" می گوید: "پیامبر(ص) نویسندگان متعددی داشت که وحی را یادداشت می کردند و آن ها چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر خلفای چهارگانة نخستین بودند، ولی بیش از همه "زیدبن ثابت" و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ملازم پیامبر در این باره بودند".[۴] البته همه کاتبان وحی، همه آیات را نمی نوشتند، بلکه در مجموع آیات را می نوشتند.
کتابی که این همه نویسنده داشته، چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوی آن دراز شود؟
۳ـ دعوت همة پیشوایان اسلام به قرآن موجود: بررسی کلمات پیشوایان بزرگ اسلام نشان می دهد که از آغاز اسلام، همه یک زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت می کردند، و این نشان می دهد که کتاب آسمانی به صورت یک مجموعة دست نخورده در همة قرون، از جمله قرون نخستین اسلام بوده است.
مولای متقیان علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت هیچ گونه اشاره ای به کم یا زیاد شدن قرآن نفرمود. نه تنها این کار را نکرد،‌بلکه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر کم و زیادی در قرآن پیش آمده بود، مسلّماً حضرت قرآن اصلی را بر مردم عرضه می نمود. حضرت فرمود: "کتاب خدا میان شما است. سخنگویی است که هرگز زبانش به کندی نمی گراید، و خانه ای است که هیچگاه ستون هایش فرو نمی ریزد. وسیلة عزت است، آن چنان که یارانش هرگز مغلوب نمی شود".[۵]
نیز فرمود: "کتاب خدا نوری است خاموش نشدنی و چراغ پرفروغی است که به تاریکی نمی گراید".[۶]
اگر دست تحریف به دامن این کتاب آسمانی دراز شده بود، امکان نداشت امام علی(ع) این گونه به آن دعوت کند و به عنوان چراغی که به خاموشی نمی گراید، معرفی کند. مانند این تعبیرها در سخنان علی(ع) و سایر پیشوایان دین، گواه و دلیل روشنی است بر عدم تحریف قرآن کریم.
۴ـ اصولاً پس از قبول خاتمیت پیامبر(ص) و این که اسلام آخرین آیین الهی است، و رسالت قرآن تا پایان جهان برقرار خواهد بود، چگونه می توان باور کرد که خدا این یگانه سند اسلام و پیامبر خاتم را پاسداری نکند؟ آیا تحریف قرآن ما جاودانگی اسلام طیّ هزاران سال و تا پایان جهان مفهومی می تواند داشته باشد؟![۷]
چون یکی از دلایل تجدید نبوت ها، تحریف کتاب آسمانی بوده است و اگر این تحریف در قرآن صورت گرفته بود، باید پیامبری از طرف خداوند برای اصلاح می آمد، در حالی پیامبر اسلام، خاتم پیامبران شناخته شده و خود نیز آن را بیان کرده است.
با توجه به این دلایل و دلایل فراوان دیگر که در کتاب هایی که در زمینه عدم تحریف قرآن نوشته شده و لا به لای کتاب های دیگر موجود است،[۸] علما و دانشمندان و مفسران اسلامی، با قاطعیت تمام، مسئلة تحریف قرآن را ردّ کرده و معتقد شده اند که قرآن مجید به هیچ وجه تحریف نشده و تحریف نخواهد شد، زیرا امکان تحریف دراین کتاب آسمانی راه ندارد.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: "یکی از ضروریات تاریخ اسلام این معنا است که تقریباً در ۱۴ قرن قبل، پیغمبر از نژاد عرب به نام محمد(ص) مبعوث به نبوت شده و ادعای نبوت کرده است، و نیز کتابی آورده که آن را به نام قرآن نامیده، و در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت می کرده. و نیز از مسلّمات تاریخ است که آن جناب با همین قرآن تحدّی کرده و آن را معجزة نبوت خود خوانده، و نیز هیچ حرفی نیست در این که قرآن موجود در این عصر همان قرآنی است که او آورده و برای بیشتر مردم معاصر خودش قرائت کرده است".[۹]
امام خمینی(ره) می فرماید: "هر کس از اهتمام مسلمانان به جمع آوری قرآن و حفظ و ضبط قرائت و کتابت آن با خبر باشد، به سستی و بطلان پندار تحریف پی می برد، و اخباری که اهل تحریف به آن تمسک جسته اند، یا چنان ضعیف است که نمی توان بدان استدلال نمود و یا اخباری جعلی بوده که نشانه های جعل از سر و روی آن می بارد، و یا مفهوم آن به قدری بیگانه و دور از واقعیت است که نمی توان به آن اعتنا کرد".[۱۰]
تحریف قرآن به زیاده، به معنای افزودن چیزی بر قرآن، میان مسلمانان هیج قائلی ندارد،[۱۱] و اما تحریف به نقیصه یعنی کاستن از آیات، تنها برخی از علما بدان معتقد بودند. این را هم علمای شیعه و سنی جواب قاطع داده اند، تا جایی که مرحوم شیخ صدوق عقیده بر مصونیت قرآن از تحریف را از اصول شیعه دانسته و می فرماید: "اعتقاد ما این است: قرآنی که خداوند متعال بر پیامبرش حضرت محمد(ص) نازل فرمود، همان است که در یک مجلد و در دسترس همة مردم قرار دارد و هرگز بیش از آن نبوده است، و هر کس به ما نسبت دهد که ما می گوییم قرآن بیش از این است، مسلّماً دروغگو می باشد".[۱۲]
واقعیت این است که قرآن بدون کوچک‏ترین تحریفى در بین ما موجود است.
امروزه در مجموعه‏ هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هایى موجود است که نگارش آن‏ها به بیش از هزار سال مى‏رسد، و همه نسخه‏ هاى موجود قرآن از آغاز تاکنون بدون هیچ تحریف و کاستى و یا زیادتى موجود است، این مسئله نیز دلیلی دیگر بر تحریف ناپذیرى قرآن است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. حجر (۷) آیة ۹.
۲. فصلت (۴۱) آیة ۴۲.
۳. ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱، ص ۸ - ۱۰؛ قرآن هرگز تحریف نشده، آیت الله حسن زاده، آملی ص ۲۸.
۴. ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ص ۲۴.
۵. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص ۴۰۳، خطبة‌.
۶. همان، ص ۶۳۲،‌خطبة ۱۸۹.
۷. تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۲۱ - ۲۶.
۸. قرآن هرگز تحریف شده؛ آیت الله خویی، بیان، ج ۱، ص ۳۰۵.
۹. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان (ترجمه) ج ۱۲، ص ۱۵۰.
۱۰. محمد هادی معرفت، مصونیت قرآن از تحریف، ص ۶۹ (حاشیه حضرت امام بر کفایه الاصول، بحث حجت ظواهر).
۱۱. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، ج۱، ص ۹۹.
۱۲. باب حادی عشر (اعتقادات صدوق)، ص ۹۳.

سلام ممنون از مطلب خوب تان
بعضی موقع ها میگم که هر چی که شنیدم درباره ایران عراق عربستان ... بود و جای نشنیدم که امام یا پیامبر ...از کشورهای غربی نمی دونم ان زمان اسم کشورها چی بود به اسلام دعوت میکرد یا نه به ان کشور ها میرفت یا نه..

تصویر soalcity

سلام
دعوت پیامبر (ص) به اسلام، تدریجی بود. ابتدا از خانواده خود شروع نمود و بعدها برای سران کشورهای اطراف نیز دعوت نامه ارسال نمود. و طبیعتا این دعوت در گذر زمان وسیع تر شده است. اگر چه از ابتدا جهانی بوده، اما باید تدریج نیز طی شود. مثل آنکه بچه از اول بناست که چشم و گوش داشته باشد اما تا زمانی که چشم و گوش او کامل شود، طول می کشد.

اولا خسرو پرویز دلایلی دیگر برای پاره کردن نامه پیامبر داشت که به این شرح میباشد .۱- اون الله ی که شما به تازگی انرا یافته اید ما هزاران سال است که او را میپرستیم (اهورا مزدا ) ۲- شما اعراب دختران خود را زنده بگور میکنید ولی ما دختران خود را گرامی و همتای مردان میشماریم ۳- پیامبر در نامه خود ایرانیان را کافر و مجوس خواند و خشم خسروپرویز را بیشتر کرد .
دوما عمر سرلشکر سپاه اسلام سران زیادی را به باد داد و چه فراوان تجاوزهایی که به زنان ایرانی نشد . تاحدی که ایرانیان حق گذاشتن نام ایرانی برای فرزندان و حتی خواندن اسم خودشان را نداشتن و همه باید به نامهای عربی همدیگر را صدا میکردند . امورات و اداره مملکت ایران از ایرانیان گرفته شد و به دست تازی افتاد .
در ضمن عمر سر لشکر سپاه بوده و به اختیار خود به جنگ ایران که نیامده و بدستور پیامبر به جنگ فرستاده شد .
ایرانیان بسیاری بخاطر حفظ دین و اصالتشان سلاخی شدند به نحوی که از شمارش انها عاجز بودند .
و اینکه سلمان فارسی به ایران خیانت بسیار بزرگی کرد چون تمام فن و فنون جنگی ایرانیان را فاش کرد و این یعنی خیانت و هیچ فرقی با بنی صدر و امثال انها ندارد .

تصویر soalcity

سلام
نمی دانم شما از کدام خسرو پرویز سخن می گویید. چون آنچه در تاریخ رخ داده، با آنچه شما فرموده اید با هم تناسبی ندارند! در حالی که اگر منظور شما از خسرو پرویز همانی باشد که در ۱۴ قرن قبل در ایران حاکم بوده، باید حرفهایتان را مطابق تاریخ بیان کنید. نه آنکه از خودتان بسازید.
شما که هنوز نمی دانید قضیه عمر و حمله به ایران برای بعد از زمان پیامبر (ص) است و در زمان حمله پیامبر (ص) در قید حیات نبودند و ... چگونه درباره تاریخ سخن می گویید. و مطالبی از خودتان سر هم می کنید؟
شما جامعه جاهلی عرب که دخترانشان را زنده به گور می کردند، با جامعه اسلامی که این اعمال زشت را نفی کرده و از بین برده، قاطی کرده اید و اصلا نمی توانید مطالب تاریخی را در سر جای خودشان متوجه شوید.
به هر حال به نظر می رسد که باید به جای ساختن تاریخ، به مطالعه آنچه واقعا بوده روی بیاورید.

! ! ! ! !
دوست من اگر اصرار داری از موضع ملی گرایانه اسلام رو به چالش بکشی (که به نظرم در کل درست نیست) حداقل با ابزار منطق و مطالعه این کار رو بکن !
توهین به ایرانیان توسط محمد پیامبر ؟
سر لشگر عمر بود ؟
پیامبر دستور جنگ داد ؟

ممنون از شما دوست عزیز که ما را آگاه کردین . من قبلا این حرفا رو قبول نمی کردم ولی وقتی که تعصب الکی رو گذاشتم کنار متوجه خیلی موارد و حقایق شدم . وقتی یکی از زنان امام حسین شهر بانو یعنی یه دختر ایرانی فرزند یزدگرد سوم بود منو به شک انداخت که چطور ممکنه زن امام حسین دختر پادشاه ایران بشود

در اینکه فساد سلسله ساسانی را فرا گرفته بود شکی نیست اینکه خسرو پرویز به خاطر غرور نامه پیامبر را پاره کرد اما چیزی که از اسلام برای ما به جای مانده چیزی نیست جز مشتی اعتقادات جاهلی که از زمان جاهلیت اعراب به جا مانده به نظر میرسد چیزی که اعراب به ایرانیان اموختند تحت عنوان اسلام ،اسلام نبود بلکه یک سری رسوم،اداب و اعتقادات جاهلی بود در ایران باستان انسان ها برای اینکه روی وطنشان غیرت داشتند میجنگیدند اما الان فقط بهشت است که ان هم به امید یک مشت حوری ست و ...میبینید چه شد انگیزه دفاع از وطن غیرت بود شد شهوت در ایران باستان دختران و زنان پادشاهی میکردند بعد از اسلام به انها گفتند ضعیفه نگذاشتند از خانه بیرون بیایند در ان زمان زن مثل هر انسان دیگر حق اظهار نظر داشت ولی بعد از اسلام ...
کاش یک مسلمان غیور پیدا شود بگوید اسلام واقعی چیست مسلمان واقعی چگونه باید باشد ایا اسلام واقعی دور از اجتماع نگه داشتن زنان و محدود کردن انان است ایا مسلمانان واقعی مردانی هستند که برای حوری عبادت میکنند برای حوری میجنگند ...؟

تصویر soalcity

سلام
فهم اسلام واقعی با توجه به قرآن و احادیث سخت نیست. و مشخص است که قرآن و حدیث، مخالف دوران جاهلیت است و مسلمانان نیز مرجعی جز این ها ندارند.
و تا جایی که من می دانم، شاهی کردن چیزی نیست که نصف جامعه بتوانند آن را انجام دهند! و احتمالا منظور شما فقط یکی دو نمونه از زنان است، آن هم معلوم تنها در بعضی از دوره های خاص، که به خاطر موقعیت شوهرشان می توانستند در امور کشوری داخل شوند. و باقی اگر جایگاهی داشتند، تنها در حرمسراهای پادشاهان هوسران بوده است.
و الا در دوران قبل اسلام، مردان چه جایگاهی داشتند که حالا شما از حق اظهار نظر زنان و ... سخن می گویید. جامعه ای با آن فشار طبقاتی و آن همه ظلم و ...
زن در اسلام واقعی نیز موجودی است که با ایفای نقش مادی (که هسته اولیه جامعه را شکل می دهد) بهشت در زیر پایش گسترده می شود و هر مردی موظف می شود، دست مادرش را ببوسد.
حال اگر شما این ها را در اسلام ندیده اید، نیاز به مطالعه بیشتر دارید. کما اینکه اگر مطالعه کنید، می فهمید که بهشت واقعی بسیار بسیار فراتر از حوری است.

سلام و درو بر شما دوست عزیز.....اگر شما میخواهید بدانید که ایرانیان چگونه مسلمان شدند و اسلام چجگونه به ایران وارد شد کتاب دو قرن سکوت اقای زرین کوب رو مطالعه بفرمایید.جنایات خالد ابن ولید و عمر ابن خطاب و طرز رفتار انان با ایرانیان را کاملا در ان نگاشته اند.....
و بسیاری از موارد دیگر در بسیاری از کتب تاریخ موجوده ولی با شناختی که من از شما و تمثال شما دارم تمام این مدارک و شواهد را نادرست میخوانید و آنها را در حالی که موثق است انکار میکنید

تصویر soalcity

سلام
اصولا برای دریافت حقیقت، نباید فقط آن چیزهایی را که از قبل انتخاب کرده ایم، قبول کنیم.
و مثلا اگر کتاب دو قرن سکوت را خوانده اید، باید دقت کنید که نویسنده همین کتاب، بعدا اعتراف کرده که در کتابش اشتباهاتی داشته و با تعصب آن را نوشته و بعدا در کتاب های دیگرش سعی کرده اشتباهاتش را جبران کند.

چیز دیگری را نیز مطرح کنم و ان اینکه بشر دارای اختیار و قدرت انتخاب است و باید کیش و ایین خویش را ازادنه اختیار کند و همانطور که مطلع هستید جوانان ما دارای هوش و عقلی فهیم هستند و درست را از نادرست تشخیص میدهند و روزی را میبینم که دین اشو زرتشت باز بر سر زبانها میفتد و همه به ان کیش در میایند

تصویر soalcity

سلام
یعنی اقتضای عقل و شعور این است که:
با محارم ازدواج کنند
مردگان را خوراک وحوش کنند.
با ادرار گاو خود را تطهیر کنند و ...

این حرفها کاملان دروغ است چنین جیزی در ایین زر تشت نیست جز خیانتکاران که سهی کردن تا ذهن مردم رو به ایین ایین مخدوش کنند چطور پیامبری که از پنار نیک گفتار نیک وکردار نیک سخن میکوید از رفتار حیوانی سخن بکوید یا زرتشت

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

طبق برخی روایات زرتشت پیامبری الهی و کتاب او هم کتابی اسمانی بوده است،ولی بعد ها مانند تورات و انجیل دچار تحریف شد و پیروانش امور ناشایستی را وارد این دین کردند،لذا این مطالب متوجه اصل این دین نیست،بلکه انحرافاتی است که بعدها وارد شده است.

سلام علیکم. با این صحبت هایی که کردید مشخص میشه شما اصلا اهل تحقیق نیستید. همه ی این مطالب عینا از کتاب اوستا هست و د ها مورد دیگه که شاخ از سر آدم به بیرون میاره. بعد اوستای امروزی طبق عقیده ی خود زرتشتیا یک چهارم اوستای حقیقیه و تازه بعد از حمله ی اسکندر اثری از اوستای مدون نبوده تا سلسله ی ساسانیان اثری از اوستای مدون نبوده. این مسائل اعتبار این کتاب رو به شدت مخدوش میکنه و سوالی پیش میاد آِیا کتابی که ارشیر تحتعوان اوستا جمع آوری کرد عینا همون مطالب کتاب اوستای اصله یا نه؟
و بعد:
حکم غسل با ادرار گاو: وندیداد جلد۱، ص ۱۱۳
حرام بودن دفن مردگان در خاک: وندیداد فرگرد ۳ بند ۳۹
و ...
شما بد نیست یه مطالعه ای داشته باشی!

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام و تشکر .
معلوم نشد که مراد شما چه کسی است و کدامین پاسخ و پاسخگو را به محقیق نبودنش تردید نموده اید و مراد تان کدام پاسخ بوده است .
گر چه مشخص نیست در صدد طرح چه مسله ای هستید ولی در رابطه به مسایل مطرح شده نکته های اشاره می شود :
دین یا کیش زرتشت منتسب به فردی به نام زرتشت است.‏ تاریخ تولد زرتشت روشن نیست، از این رو برخی تاریخ شناسان وجود تاریخی او را منکر شده‏اند.
روایات ایرانی تولد او را در حدود ۶۶۰ سال قبل از میلاد نشان می‏دهد که اغلب محققان جدید آن را پذیرفته‏اند. بعضی دیگر با قرائن و دلایل موجه، زمان ظهور این پیامبر ایرانی را قدیم‏تر از این تاریخ دانسته و آن را به حدود سال ۱۰۰۰ ق.م داشته‏اند.(۱)
تعالیم زرتشت: دین زرتشت مانند بسیاری از ادیان دیگر به تحریف مبتلا شده، عقاید باطل و خرافات موهوم در آن راه یافته است.(۲) دینی که این پیامبر ایرانی تعلیم کرده، یک آیین اخلاقی و طریقه یگانه پرستی است. زرتشت خدای معبود و متعال خود را «اهورا مزدا» لقب داده، یعنی خدای حکیم، که دارای علم و خلاّق وآفریننده نظّام طبیعت است.
او مزدا را صاحب اهورای حقیقی پنداشت و عبادت و پرستش را خاص ذات او قرار داد و وی را خداوند متعال و قادر و قاهر شمرد که ذاتش به حکمت محض و خیر مطلق متّصف است.او خود را پیامبری مبعوث از طرف اهورامزدا معرفی نمود . در «گات‏ها» کتاب آسمانی زرتشتی‏ها، تأکید می‏کند که خدا او را برانگیخته و مأمور ساخته، و دین او بهترین و کامل‏ترین ادیان است.
زرتشت برخلاف نظریه بعضی از زرتشتیان متاخر، آفرینش تمام موجودات را برحسب مشیت و اراده متعال اهورامزدا می‏دانست. در گات‏ها صراحتاً اهورا مزدا را موجب و به وجود آورنده نور و ظلمت - هر دو -
می‏داند.(۳)
اهورا مزدا اراده قدوسی علوی خود را به وسیله روحی مقدس و نیکو نهاد از قوّه به فعل درمی‏آورد که آن را «سپنتامینیو» نامید. اعمال الهی او نیز به دستیاری ارواح مقدس که «امشاسپنتا» گفته می‏شوند اجرا می‏گردد. این فرشتگان هر یک با حالت و صُور فعالیت ذات الهی نام و معنایی جداگانه دارند، چنان که یکی را وهومنه (بهمن) نامید که به معنای «فرشته پندار نیک و نهاد خوب» است. دیگری را «آشا» (اردیبهشت) یعنی فرشته راستی و عدالت، دیگری را «خشترا» (شهریور) یعنی فرشته نیرو و قدرت کامل، دیگری را «هورواتات» (خرداد) یعنی فرشته رسایی و کامروایی، دیگری را «آدمایتی» (اسفند ارمذ) یعنی فرشته شفقت و لطف و باروری و دیگری را «امرتات» (مرداد) که به معنای بقا و جاودانگی است.
با آن که اهورا مزدا در عرض جلال خود هیچ ضدی ندارد، زرتشت معتقد است که در برابر هر نیکی یک بدی موجود است. چنان که در برابر راستی، دروغ و در برابر حیات، مرگ و در مقابل سپنتامینیو (روان پاک)، روح شدید و ناپاک (انگره مسینیو) جای دارد.
نقطه اصلی و پایه اساسی اخلاق در آیین زرتشت بر این قاعده است که نفس آدمی، میدان نبردی واقعی میان خیر و شر است. اهورامزدا به آدمی آزادی عمل عطا کرده که عمل خود را برگزیند و بین صواب و خطا هر یک را بخواهد انتخاب کند، البته نیکان بدی را نمی‏پسندند.
از منطق و فلسفه زرتشت در کتب دینی می‏توان استنباط کرد که خود آتش نمی‏پرستیده و بر آن عقیده‏ای که پیشینیان و نیاکان او داشتند، نبود. هم چنین معتقدات او با آنچه بعدها آتش پرستان اخیر عنوان کرده‏اند، اختلاف دارد و آتش را فقط رمزی قدوسی و نشانی گرانبها از اهورا مزدا می‏دانست.(۴) احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی است.
زرتشت و تقدس و تعظیم آتش: آیا زرتشت با تقدس و تعظیم آتش مخالف بود ؟
اگر روایات خود زرتشتیان و مخصوصاً اوستای موجود را ملاک قرار دهیم،می گوییم: زرتشت با این کار موافق بود. آقای دکتر معین می‏گوید: «آذر نام یکی از ایزدان مزدیسناست. «آذر ایزد» (فرشتة آذر و یا رب‏النوع آذر) در اوستا غالباً پسر اهورامزدا خوانده شده. (همچنان که عیسی پسر خدا خوانده شده و قرآن سخت آن را مورد حمله قرار داده است.) از این تعبیر خواسته‏اند بزرگی مقام او را برسانند، چنانکه «سپندارمذ» فرشتة موکل زمین را نظر به سود آن، «دختر اهورامزدا» (همچنان که اعراب جاهلیت فرشتگان را دختران خدا می‏نامیدند و قرآن سخت بر آنها تاخته است.) نامیده‏اند.
در یسنا ۲۵ بند ۷ آمده است: آذر پسر اهورا مزدا را می‏ستاییم. تو را ای آذر مقدس و پسر اهورا مزدا و سرور راستی می‏ستاییم. همة اقسام آتش را می‏ستاییم.
در بندهای ۴۶ ـ ۵۰ از «زامیادیشت»، «ایزد آذر» رقیب «آژی دهاک» (ضحاک) شمرده شده است که از طرف «سپنت مئنیو» ضد ضحاک برانگیخته شده تا وی را از رسیدن به «فر» یعنی فروغ سلطنت بازدارد.» (۵)
از نظر تاریخی به هیچ‏وجه نمی‏توان قرائتی به دست آورد که زرتشت مخالف تقدیس و تعظیم آتش بود. در گاتاها (که از نظر اصالت و انتساب به شخص زرتشت معتبرترین قسمتهای اوستاست) سخن از نیاز بردن به آتش هست.
برخی مدعی هستند که اعتقاد شخص زرتشت با آنچه در بالا از یسناها و یشتها نقل کردیم تفاوت داشته است. جان ناس می‏گوید: «از تشریفات و آداب عبادات و اعمال مذهبی، از مذهب اصلی زرتشت چیز مهمی باقی نمانده. همین ‏قدر معلوم است که زرتشت رسوم و مناسک آریائیهای قدیم را (که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت‏پرستی بوده و رو به زوال می‏رفته )بکلی منسوخ نموده است. تنها یک رسم و یک عبادت از زمان زرتشت باقی مانده است و آن، چنانکه گفته‏اند وی در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد.
در یکی از سرودهای گاتاها آمده است که زرتشت می‏گوید: «هنگامی که بر آذر مقدس نیازی تقدیم می‏کنم، خود را راست کردار و نیکوکار می‏دانم». و در جای دیگر آتش مقدس را عطیة یزدان می‏شمارد که اهورامزدا آن را به آدمیان کرامت فرموده،ولی باید دانست که زرتشت خود آتش را نمی‏پرستید و آن عقیده که پیشینیان و نیاکان او دربارة این عنصر مقدس داشته‏اند، وی نداشت .معتقدات او با آنچه بعدها آتش‏پرستان اخیر عنوان کرده‏اند اختلاف دارد، بلکه او آتش را فقط یک رمز قدوسی و نشانی گرانبها از اهورامزدا می‏دانست که به وسیلة او به ماهیت و عصارة حقیقت علوی خداوند دانا پی می‏توان برد.» (۶) خواه آتش را تقدیس می‏کرد و یا تقدیس نمی‏کرد و بر فرضِ تقدیس به هر شکل و هر صورت بود، تعظیم و تقدیس و پرستش آتش بعد از زرتشت سخت بالا گرفت و بزرگترین شعار زرتشتیگری شناخته شد که هنوز هم ادامه دارد.
همان‏طور که در میان مسلمانان مساجد و در میان مسیحیان کلیسا ساخته می‏شود، در میان زرتشتیان آتشکده‏ها ساخته می‌شود. زرتشتیان از یک طرف به پیروی از سنت قدیمی، معمولاً هرجا سخن از تقدیس و تعظیم آتش به میان آمد کلمة «پرستش» و «عبادت» را به کار می‏بردند و از طرف دیگر برای اینکه خود را از حملات مسلمانان نجات دهند به جای کلمة ‏«پرستش» و «عبادت» از قبله قرار دادن آتش سخن به میان آوردند.
دقیقی شاعر زرتشتی معروف ـ که مقتدای فردوسی در سرودن شاهنامه است، یعنی اول او به سرودن شاهنامه پرداخت و فردوسی راه او را تعقیب و تکمیل کرد ـ رسماً طبق سنت معمول زرتشتیان کلمة پرستش را به کار می‏برد.
پی‌نوشت‌ها:
۱ . جان‏یی.ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۵۳، فلیسین شاله، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۲۰۸ و ۲۰۹ ادیان زنده جهان ۲۷۰ - ۲۲۷ ص ۲۸۳ - ۲۸۰، مسعودی، مروج الذهب، ج‏۱، ص ۲۲۹، دینوری، اخبار الطوال، ص ۲۸، طبری، تاریخ، ج ۱، ص ۵۶۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج‏۱، ص ۱۴۶؛ شهرستانی، الملل و النحل، ص ۱۲۴ و...
۲. مورخان میان تعالیم زرتشت و آنچه که خود آن را زرتشت موبدان می‏نامند تفاوت قائلند. زرتشت موبدان در حقیقت تحریفات و اضافاتی است که موبدان در آئین زرتشت انجام داده‏اند (در طی قرون متمادی). ر ک: مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج‏۱، ص ۳۳۲ - ۳۳۰.
۳. در مطالعه اوستا هر چه از گات‏ها - که مربوط به زمان زرتشت است - دور می‏شویم، از توحید و لحن اهورامزدای واحد و یگانه و زرتشتی که اهورامزدا را خالق همه چیز می‏داند فاصله می‏گیریم. بدین ترتیب در اواخر کتاب عهد ساسانی و مقارن با اسلام، به طور روشنی جهان به دو نیم می‏شود و خدای واحد به دو بخش خیر و شر تقسیم می‏گردد. ر. ک: تاریخ و شناخت ادیان ۲۳۶/۲/۱۵: به نقل از تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج‏۱، ص ۳۴۱.
۴. در گات‏ها صراحتاً به آفریده (مخلوق) بودن نور و روشنایی و آتش اشاره کرده، چنان که مخلوق بودن آب را آورده است. بدین جهت معنا ندارد شأن مخلوق چون خالق باشد و هر دو معبود تلقی گردند. آتش و آب در دین زرتشت مقدس بوده‏اند.
۵. مزدیسنا و ادب پارسی/ ۲۷۶.
۶. تاریخ جامع ادیان/ ۳۰۹ و ۳۱۰.

تصویر پاسخگوی تاریخی

اینکه انسان دارای اختیار و قدرت انتخاب است و باید خودش کیش و آیین خودش را آزادانه انتخاب کند سخنی کاملاً درست و منطقی است و اصولاً دین چون امری قلبی است،قابل تحمیل نیست. ایرانیان هم بعد از ورود اسلام و در طی چند قرن به تدریج با شناخت اسلام و برنامه های انسان ساز آن اسلام را پذیرفتند و آیین گذشته خود یعنی زرتشت را رها کردند. مطالعه تاریخ ایران بعد از اسلام بخصوص دورانی که ایرانیان قدرت سیاسی و نظامی خود را بازسازی کرده بودند،نشان می دهد که آنها اسلام را با جان و دل و با تمام وجود پذیرفته اند و هیچگاه برای نابودی اسلام و برگرداندن آیین زرتشتی اقدامی نکرده اند،با اینکه بارها در مقابل ظلم حاکمان به ظاهر مسلمان قیام می کردند و به اندازه ای قدرت یافته بودند که بتوانند حکومت ظالمانه بنی امیه را از میان بر دارند ولی با این حال کوچکترین تلاشی برای برگرداندن آیین زرتشتی انجام ندادند.

ایرانیان با توجه به هوش و درک و فهم عمیقی که داشتند و دارند،اسلام واقعی را شناخته و بدان ایمان آوردند و هیچگاه رفتارهای ظالمانه برخی حکومت ها و حاکمان به ظاهر مسلمان را به اسم اسلام ننوشتند و هرگاه لازم بود برای مقابله با ظلم حاکمان ظالم قیام کردند ولی بر ضد اصل اسلام هرگز.

تاریخ ثابت کرده است که ایرانیان بعد از شناخت اسلام و ایمان قلبی و راسخ به آن،بیشتر از خود اعراب مسلمان، در راه نشر و گسترش آن تلاش کردند.

١-آيا ايرانيان باستان إعراب رو بيگانه ميدانستند؟
٢-ايا واقعيت داريد ايرانيان در جنگ عليه مسلمانان(اعراب)به پاي سربازان زنجير بسته بودند؟

تصویر شهر سوال

با سلام
در پاسخ به سوال اول: سوال خیلی واضح نیست،این طبیعی است که هر دولتی،دولتهای پیرامونی خودش را بیگانه از خود می داند.آنچه از تاریخ استفاده می شود،دولتهای ایرانی تمایلی برای حمله به عربستان و فتح آن سرزمین نداشتند.شاید علتش را بتوان وسعت و عمق صحرای عربستان و فقری که در آنجا حاکم بود،دانست.ولی با این حال برخی دولتهای عرب اطراف مرزهای ایران مانند دولت یمن از دولتهای دست نشانده دولت ایران بودند.

در مورد زنجیر بستن به پاهای سربازان ایرانی توسط فرماندهان ایرانی،گزارشاتی در برخی منابع نقل شده است.(۱) که در یکی از جنگ ها هرمز از فرماندهان ایرانی برای جلوگیری از فرار سربازان پای آنها را با زنجیر بسته بود و یا سربازانی که قصد فرار داشتند را با زنجیر بسته بود که نتوانند از میدان فرار کنند.
دکتر زرینکوب در این رابطه می گوید: البته این احتمال می‌رود که اگر در واقع زنجیری در کار بوده‌است، نوعی آرایش جنگی بوده‌است که برای اعراب بکلی تازگی داشته‌است.(۲)

پی نوشتها:

(۱). پیرنیا، حسن (مشیرالدوله). تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲. ص۳۵۸
(۲) زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲. ص۲۹۸.

مسلن پیامبر هاوامامان در عربستان به دنیا امده اند ولی خود عربستانی ها قبولشان ندارند چرا .ما خودمان بهترین دین را داشته ایم زرتشت که خدارامیپرستیدند.همان خسرو پرویز هم به خاطر این نامه را پاره کرد که از اول ایرانی ها خدارا میپرستیدند .واقعا که......

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

چند نکته خدمت شما عرض می کنم:

۱. شما بگونه ای سخن می گویید که گویا هیچ عربستانی ای پیامبر و ائمه(علیهم السلام) را قبول ندارد،و این ادعا قطعاً نادرست و غیر قابل قبول است.

۲. اگر به ادعای شما ایرانیان بهترین دین یعنی زرتشت را داشته اند،چرا با آمدن دین اسلام به تدریج به اسلام ایمان آوردند و دین زرتشت را رها کردند؟؟ اگر بگویید به زور شمشیر مسلمانان،اسلام را قبول و زرتشت را رها کرده اند، قطعاً این سخن جز توهین به ایران و ایرانی و ترس و بزدلی پیروان زرتشت نمی باشد. یعنی ایمان ایرانیان نسبت به دینشان یعنی زرتشت آنقدر سست بوده است که به راحتی آن را کنار گذاشته و دین جدید را پذیرفتند و حتی در راه نشر و گسترش دین جدیدشان بیشتر از دیگران تلاش کرده اند.

۳. اگر به ادعای شما زرتشت بهترین دین بوده است،چرا ایرانیان ساسانی،با آنهمه عده و امکانات نظامی در مقابل نیروهای معدود عرب مسلمان که کمترین امکانات نظامی را داشتند،تن به شکست دادند و در بسیاری از موارد خود به کمک نیروهای مهاجم می شتافتند و حتی وقتی که قدرت سیاسی و نظامی خود را بازیافتند تا جایی که ابومسلم خراسانی حکومت بنی امیه را سرنگون کرد،چرا ایرانیان برای بازگشت به ایین پیشین خود و احیای دوباره آن هیچ اقدامی نکردند؟؟؟!!! آیا این جز این است که ایرانیان که به خردورزی و تعقل شهرت داشتند،با شناخت اسلام واقعی،مطمئن شدند که اسلام بر دین زرتشت برتری فراوانی دارد و دین زرتشت دین کاملی نبوده است؟؟؟؟

۴. مطالعه تاریخ ایران قبل از اسلام نشان می دهد که ایرانی ها از یکتاپرستی مورد ادعای شما،فاصله فراوانی داشتند و هر چند زرتشت طبق قرائن و شواهد پیامبری الهی بوده است،ولی ایین او دستخوش تحریف شده بود.

عزیز جان ما ایرانیها اکثراً مسلمانیم اونم شیعه دوازده امامی . ولی در هر حال شما حق ندارین به دین اجداد ما کوچکترین اهانتی بکنی .چون همه میدونیم که ایرانی جماعت دین زرتشتو رد نمیکنه و با وجود عشق به قرآن اصول زرتشتی رو دوست داریم(گفتار نیک و پندار نیک و رفتار نیک ) چیزهای خوبی اند

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

قطعاً اهانت و بی احترامی به عقاید دیگران عملی نادرست و غیرقابل قبول است و باید با بحث و دلیل علمی و منطقی به رد یا نقد یک دین یا مسلک یا عقیده پرداخت. در اینجا به مناسبت طرح اصول زرتشتی مناسب دیدم مطالبی پیرامون این شعار زرتشتیان ( گفتار نیک و پندار نیک و رفتار نیک) مطالبی عرض کنم.

قبل از هر چیز لازم است در مورد اصل انتساب این اصول به زرتشت مطالبی بیان کنیم و در ادامه یک نمونه از احکام زرتشتی که فاصله زیادی با این اصول دارد را بیان خواهیم کرد:

عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» یکی از شعارهایی است که عده‌ای از زرتشتیان به تازگی آنرا به عنوان شعار مذهبی خود بکار می‌برند و گاه آنرا به زرتشت منسوب می‌دارند و یا آنرا اندرز و فرمان زرتشت می‌نامند. در حالیکه این شعار نه تنها ارتباطی با زرتشت و تعالیم او ندارد، که برخلاف شکل و معنای ظاهری آن حتی دلالتی بر زندگی این‌جهانی و رفتار نیک آدمیان با یکدیگر نیز نمی‌کند.

این شعار ترجمه‌ای آزاد و ترکیبی خودساخته از سه اصطلاح مستقل و متمایز «هومَتَه»، «هوختَه» و «هوَرشتَه» است. این سه اصطلاح که در متون نواوستایی و پهلوی دیده شده، نام‌هایی است برای سه طبقه بهشت در دین زرتشتی و برای تخیلات و تصوراتی که از بهشت در آن اعتقادات مذهبی وجود دارد.

روان مرده پس از مرگ و پس از پاره‌پاره شدن جسمش توسط سگ (بنگرید به متن پهلوی «مینوی خرد») و پس از عبور از «چینوَد پل» (قابل قیاس با «پل صراط») به طبقه اول بهشت که هومته (ترجمه شده به پندار نیک) نام دارد، وارد می‌شود و در آنجا بلافاصله با یک جام شربت بهشتی به نام «زَرمیه رَئوغنَه» از او پذیرایی می‌گردد. سپس دوشیزه‌ای زیبا با پستان‌های برجسته و با خوشمزه‌ترین خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها به استقبال او می‌آید و به همین ترتیب روند تشریفات و پذیرایی‌های بهشتی با جزئیات دیگری در طبقات دیگر آن ادامه می‌یابد.

از طرف دیگر و در تضاد با سه طبقه بهشت، سه طبقه نیز برای جهنم وجود دارد. در متون زرتشتی، مراحل استقبال و پذیرایی(!) در این طبقات سه‌گانه جهنمی با دقت و جزئیات مفصل شرح داده شده است. این مراحل و توصیفات به اندازه‌ای آمیخته با واژگان و مفاهیم زشت و وحشتناک و چندش‌آور است که قلم و زبان از بیان آنها عاجز است (بنگرید به دوزخ و شکنجه‌های دوزخی در دین زرتشتی).(۱)

مطلب و نکته ی بعد که نشان دهنده فاصله بسیار زیاد شعار زرتشتیان با عمل و احکامشان است این است که زن؛ موضوع مزد، هديه و فديه قرار می گیرد! اين نكته‌اي است كه در اوستا نيز مانند ريگ‌ودا و اوپانيشاد، وجود دارد. در اين جا هم با زن به عنوان يك شيء و نه شخص برخورد مي‌شود. زن كالايي است كه مي‌تواند موضوع غرامت، هديه، مزد و ... قرار گيرد. مثلاً «اگر كسي سگ آبي را بكشد(كه مجازاتش بسيار سنگين و شامل ده هزار ضربه تازيانه و ده‌هزار ضربه‌ي چوب‌دستي است ... ) او بايد ده‌هزار مار بكشد، ده‌هزار سنگ‌پشت بكشد، ده‌هزار مور دانه كش بكشد، ده‌هزار كرم‌خاكي بكشد و او بايد پرهيزگارانه دختر دوشيزه‌‌ي مرد ناديده‌اي چون تاوان به روان سگ آبي، به اشون‌مردي بدهد.»[۷] يعني يكي از مجازات‌ها فديه دادن يك دختر باكره است!!!(۲).

پی نوشتها:

(۱). برای آگاهی بیشتر بنگرید به: تفضلی، احمد، مینوی خرد، چاپ سوم، تهران،۱۳۸۰؛ ژینیو، فیلیپ، ارداویراف‌نامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران، چاپ دوم ۱۳۸۲؛ میرفخرایی، مهشید، بررسی هادخت‌نسک، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۱؛ رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، تهران، ۱۳۸۱، (ذیل مدخل‌های هومته و هوخته و هورشته).

(۲). ونديداد، فرگرد ۱۴، بند ۱ تا ۱۸، ص ۸۱۷ تا ص ۸۲۳.

درود خوب است گفتید تبعیض علیه زن در دین هندوان وجود داشته است. جیمز هوپ مولتن هم ثابت کرده است مغان که به دین زرتشتی روی اوردند اعتقادات پیشین خود را ( از بودیسم و هندوییسم) بدان وارد کردند. وگرنه همانطور که پل دوبروی زرتشت شناس معروف می گوید در هیچ کجا مشاهده نشد که مانند دین زرتشت به زن احترام قایل شوند.
ناگفته نماند باورهای میتراییسم و زروانیسم و چندگانه پرستی هم با مزدیسنا مخلوط شد طوری که در نیمه دوم ساسانیان به شدت زروانیسم وارد اندیشه های اوستا شد..
زرتشت خود گیاهخوار بود و مدافع حیوانات و همینطور کشتن هزاران مورچه و لاک پشت و این ها توسط هیچ کس انجام نمیشد ( بهتره بگوییم نمیشد که انجام داد!)

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب.
ما معتقدیم دین زرتشت بعد از زرتشت دچار تحریف شد و اعمال و احکام خرافی فراوانی وارد آن شده است.

سلام.ميخواستم بدونم ايا دين اسلام با دين زرتشت فرقي دارد و ايا زرتشتيان واقعا كافرند يا بالعكس زرتشتيان همان اعتقادات مسلمانان با كمي تغيير أر دارند؟

تصویر پاسخگوی تاریخی

علیک سلام.

از پیشوایان‌ اسلام‌، روایاتی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ که‌ زردشتیان‌ پیامبری‌ داشتند و او صاحب‌ کتاب‌ آسمانی‌ بود، لیکن‌ بعداً از بین‌ رفت‌. (۱)
طبق‌ این‌ دیدگاه‌: آیینی‌ که‌ زرتشت‌ به‌ جهانیان‌ عرضه‌ داشت‌، آیین‌ توحیدی‌ بود و به‌ مبدأ و معاد و هدایت‌ شریعتی‌ خداوندی‌ و نبوت‌ معتقد بود.
شهید مرتضی‌ مطهری‌ می‌گوید: "آن‌ چه‌ در مورد زرتشت‌ محقق‌ است‌ این‌ که‌ او مردم را به‌ توحید در عبادت‌ دعوت‌ می‌کرد. اهورامزدا از نظر شخص‌ زرتشت‌ نام‌ خدای‌ نادیده‌، خالق‌ جهان‌ و انسان‌ است‌، و تنها موجودی‌ است‌ که‌ شایسته‌ پرستش‌ است‌." (۲)
زرتشتی‌ها معتقدند که‌ روح‌ آدمی‌ پس‌ از مرگ‌ در عالم‌ دیگری‌ زندگی‌ می‌کند و زندگی‌ او براساس‌ کارهای‌ دنیوی‌اش‌ می‌باشد. فرد اگر نیکوکار باشد، در زندگی‌ پس‌ از مرگ‌، متنعم‌ می‌شود و از زشتکاری‌ خویش‌ معذب‌ می‌گردد. (۳)
آنان‌ به‌ بهشت‌، جهنم‌ و« اعراف‌» اعتقاد دارند. (۴)
در این‌ باورها (مبدأ، معاد و نبوت‌ عامه‌) بین‌ اسلام‌ و زرتشت‌ اشتراک‌ هست‌. در مسائل‌ اخلاقی‌ همانند راستگویی‌ و پرهیز از دروغ‌ نیز دو آیین‌ تا حدودی‌ مشترک‌اند. از آن جایی‌ که‌ شعار زرتشتیان‌ پندار نیک‌، گفتار نیک‌ و کردار نیک‌ است‌، و می‌گویند: راستگویی‌ آدمی‌ را بهشت‌ و دروغگویی‌ به‌ جهنم‌ سوق‌ می‌دهد. شبیه‌ این‌ اعتقاد در اسلام‌ هم‌ وجود دارد که‌ گفته‌ شده‌: نجات‌ در صداقت‌ و هلاکت‌ در دروغگویی‌ است.‌
اما جدای‌ از این‌ چند امر مشترک‌، در بسیاری‌ از امور تفاوت‌ هست‌، مثلاً دین‌ اسلام‌ بر محور رهنمودهای‌ پیامبر اسلام‌، وحی‌ به‌ حضرت‌ و قرآن‌ قرار دارد که‌ زرتشتی‌ها این امور را قبول‌ ندارند.
آنان‌ آتش‌ را مقدس‌ می‌شمارند و در آتشکده‌ها آتش‌ را فروزان‌ نگاه‌ می‌دارند. پیراهن‌ مقدس‌ « سدره‌» را طی‌ مراسمی‌ به‌ تن‌ پسران‌ می‌پوشانند و ریسمان‌ مقدس‌ «کستی‌» را بر کمرشان‌ می‌بندند. کالبد‌ مردگان‌ را در« برج‌ خاموش»‌ یا در« دخمه‌» می‌نهند و آن‌ را غذای‌ لاشخورها می‌سازند. (۵)این‌ها را مسلمانان‌ قبول‌ ندارند.
در اعتقاد زرتشتیان‌ جهان‌ از دو نظام‌ خیر و شر تشکیل‌ شده‌ است‌. ذات‌ خوب‌ به‌ همراه‌ شش‌ فرشته‌ روح‌های‌ جاویدان‌ و ازلی‌ را تشکیل‌ می‌دهند.و ذات‌ به‌ همراه‌ شش‌ فرشتة‌ شر، هفت‌ روح‌ خبیث‌ را تشکیل‌ می‌دهند. (۶)
زردشتی‌ها‌ به‌ ازدواج‌ با محارم‌ روی‌ می‌آورند،(۷) که‌ در اسلام‌ پذیرفته‌ شده‌ نیست‌ در اسلام‌ امهات‌ مسائل‌ احکامی‌ و آنچه‌ که‌ به‌ عنوان‌ فروغ‌ دین‌ معروف‌ است‌، در ده‌ عنوان‌: نماز، روزه‌، حج‌، جهاد، امر به‌ معروف‌، نهی‌ از منکر، زکات‌، تولی‌ و تبری‌، خلاصه‌ می‌شود که‌ این‌ها را زردشتی‌ها قبول‌ ندارند.(۸)
===============
۱- مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص۴۶۳
۲- مرتضى مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۹۱
۳- مبلغی، ادیان و مذاهب ،ج۱،ص،۳۷۵و۳۶۶.
۴- جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۷۵
۵- همان، ص ۴۷۸ - ۴۸۲
۶- مبلغی، همان، ص ۳۲۸
۷-همان، ص ۳۹۹ تا ۴۰۲
۸-براى اطلاع بیشتر ، مراجعه شود به : تاریخ ادیان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانی، ج ۱، ص ۲۹۳ به بعد؛ نیز تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص ۴۴۷ به بعد.

http://www.pasokhgoo.ir/node/1022

عزیز این مطلب که شما در رابطه با ازدواج با محارم در دین زرتشت گذاشتین درست نیست،همچین چیزی در اصول زرتشتیان وجود ندارد...اولین بار هم یکی از پادشاه های ایرانی همچین کاری رو انجام میده که موبدان به خاطر ترس از پادشاه چیزی نمیگن و ایین قضیه رواج پیدا میکنه

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

با سلام کسی مدعی نیست که موضوع ازدواج با محارم در اصول دین زرتشت بوده و زرتشت چنین حکمی را آورده است.چرا که طبق برخی روایات زرتشت پیامبری الهی است.آنچه قابل انکار نیست تحریف دین زرتشت و وارد شدن مطالب نادرست در این دین به مرور زمان است.

با سلام
شما که این همه از فواید ورود اسلام در ایران گفتین بهتر نبود کمی هم از بر خورد اعراب هنگام فتح ایران مینوشتید؟
شاید برخی از ایرانیان به زور مسلمان نشده باشند،اما بسیاری از آنان برای حفظ نوامیس مجبور به پذیرش اسلام شدند.
توی دین اسلام هم خیلی شعار وجود دارد که مسلمانان به آنها عمل نمیکنن،این هم نشان دهنده ی فاصله ی بسار زیاد مسلمانان با خدایشان و دستوراتش ات.
به طور مثال:در دین اسلام مرد حق اختیار کردن چهار همسر را دارد این در صورتی است که مرد باید با تمام همسرانش به یک شکل و با عدالت رفتار کند،حال تمام مردان مسلمان با عدالت با همسرانشان رفتار میکنند؟
در ضمن من هر چفدر مطالعه کردم راجب تفسیری که شما در رابطه با کردار پندار گفتار نیک گذاشته بودید مطلبی پیدا نکردم.

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب

کسی منکر بروز برخی رفتارهای غیر اسلامی از برخی مسلمانان نیست.اما چند نکته قابل توجه است: اولاً قطعاً اعمال زشت و نادرست یک عده مسلمان،دلیل بر ضعف داشتن اسلام واقعی نیست و نباید رفتارهای زشت و غیر دینی و غیر انسانی پیروان یک دین اله یرا به اسم آن دین نوشت.همانگونه که جنایات وحشیانه و قتل و غارتهایی که امروزه توسط حاکمان مسیحی و یهودی در جهان اتفاق می افتند را به اسم دین مسیحیت و یهودیت نمی نویسیم.

ثانیاً آنچه مسلم است اگر ایرانیان بخاطر ترس از کشته شدن یا حفظ ناموسشان مسلمان شده باشند،عقل و منطق حکم می کند،آنها باید در اولین فرصت و به محض فراهم شدن شرایط برای نابودی دین تحمیلی و احیای آیین خود دست به اقدامات جدی بزنند.حال آنکه چنین اقدامی را از ایرانیان حتی بعد از باز یافتن قدرت نظامی و سیاسی شان،شاهد نیستیم.ایرانیانی که آنقدر قدرت پیدا کرده بودند که ابومسلم خراسانی به کمک نیروهای خود حکومت بنی امیه را سرنگون می کند ولی هیچ سخنی از احیای آیین زرتشتی و نابودی اسلام نیست.

ثالثاً ایرانیان در طول چند قرن مسلمان شدند،و اگر اسلام آوردنشان بخاطر ترس از کشته شدن و حفظ ناموسشان بود،باید همان چندسال اول اسلام می آوردند.

با سلام
با حمله ی اعراب به ایران ایرانیان به زور مسلمان شدند ... ایرانیانی که توانایی اش را داشنتد برای حفظ دینشان به هند رفتند و دینشان را حفظ کردند ولیکن عده ای که ماندند مجبور به مسلمان شدن شدند همان طور که خودتان میدانید اعراب کتابخانه هارا اتش زدند در نتیجه چند نسل بعدی جنگ عملا چیزی از احکام زرتشت نمیدانستد و کم کم این پذیرش اسلام عادی شد در ضمن بعد از رفتن لشکر عمر از ایران خیلی از ایرانیان باز هم زرتشتی شدند و این کار با واکنش اعراب مواجه شد.

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

اولاً حتما اطلاع دارید که گزارشات تاریخی را باید با ذکر منبع بیان کرد.ذکر مطالب بدون ذکر منبع قابل استناد هیچ ارزش و اعتباری ندارد.

ثانیاً حتما اطلاع دارید که مسلمانان در طی چند قرن مسلمان شدند و حتی محققان غربی هم اعتراف کرده اند که پذیرش اسلام از سوی ایرانیان از روی طیب خاطر و بدون اجبار بوده است.به قول پروفسور «ادوارد براون‏» مورّخ انگلیسى: «مسلّم ‏است که قسمت اعظم کسانى که (در ایران) تغییر مذهب دادند، به طیب خاطر و به ‏اختیار و اراده خود آنها بود. و پس از شکست ایران در «قادسیه‏» فى المثل چهار هزار سرباز دیلمى پس از مشاوره، تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند، و به قوم عرب ملحق شوند. این عدّه در تسخیر «جلولاء» به تازیان‏کمک کردند، و اشخاص دیگر نیز گروه گروه به رضا و رغبت ‏به اسلام گرویدند».(تاریخ ادبیات ایران، ج ۱، ص ۲۹۹.)

«اشپولر» نیز درست می گوید که: تقریبا تمام ایرانیان بدون اعمال زور و فشار خارجی قابل توجّهی از طرف فاتحان در مدّت قرون اندکی به اسلام گرویدند.(تاریخ ایران، جلد۱، صفحه ۲۳۹ و ۲۴۰.)

و «دوز» مستشرق معروف هلندی نیز سخن او را تایید کرده می گوید: مهمترین قومی که تغییر مذهب داد ایرانیان اند زیرا آنها بودند که اسلام را نیرومند و استوار نمودند، نه عرب.(تاریخ ادبیات مستر براون، جلد اول، صفحه ۳۰۳.)

ثالثاً اگر شما لطف کنید و نام این کتابخانه هایی که می فرمایید مسلمانان نابود کردند و یا شهرهایی که این کتابخانه ها در آنها قرار داشتند را با سند و مدرک از منابع دست اول تاریخی بیان کنید،کمک بزرگی به تاریخ ایران کرده اید.

رابعاً قطعاً تصدیق خواهید کرد که هرگاه ملتی به اجبار دین و آیینی را بپذیرد،در اولین فرصت ممکن برای نابودی آیین تحمیلی اقدام خواهد کرد،ولی ایرانیان حتی زمانی که به اوج قدرت سیاسی و نظامی رسیده بودند و ابومسلم خراسانی توانست با نیروهای ایرانی خود حکومت بنی امیه را سرنگون کند،برای احیای دین و آیین گذشتگانش کاری نکرد بلکه حکومت را به بنی عباس واگذار کرد.

خامساً اصلا تا بحال به این موضوع فکر کرده اید چرا ایرانیانی که یکی از بزرگترین و قویترین حکومت های آن دوران بودند با آنهمه نیرو و امکانات چرا از مسلمانان که از نظر نیروی نظامی قابل مقایسه با ایرانیان نبودند،شکست خوردند؟؟؟ در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند، کشور ایران با همه اختشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت از نظر نظامی جزء دو قدرت نظامی روز بود. آنان چه از نظر سرباز و چه از لحاظ اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت که برخی آن را ۱۴۰ میلیون نفر تخمین زده اند و چه از نظر آذوقه و تجهیزات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند، اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن زمان که در میان ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنایی نداشتند فلذا احدی در آن زمان نمی توانست آن شکست عظیم را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند.

مهمترین عامل شکست ساسانیان به اعتقاد بسیاری از مورخین و شرق شناسان شرقی و غربی، ناراضی بودن مردم ایران از وضع دولت و آئین و رسوم اجحاف آمیز حاکم بر آن زمان دانست.
نارضایتی بقدری شدید بود که امیدی به اصلاح وضع موجود نمی رفت. زیرا اگر روح مردمی بر اساس یک رژیم یا یک آئین خوشبین باشد، هر چند اوضاع ظاهر خراب باشد، در این گونه مواقع، ملت خود را جمع و جور می کند، اختلافات داخلی را کنار می گذارد و یکدست به دفع دشمن مشترک می پردازد. معمولا هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از میان رفتن اختلافات داخلی می شود، اما این به شرطی است که روح زنده در آن مملکت که از مذهب یا حکومت آنان سرچشمه بگیرد، وجود داشته باشد.

بهتر نبود به جای ذکر کردن احوال ایران بعد ورود اسلام ،به چگونگی فتح ایران توسط اعراب می پرداختین؟
خیلی از ایرانی ها برای حفظ نوامیسشون مجبور به پذیرش اسلام شدن.
در ضمن شعار مسلمان ها هم تفاوت بسیار زیادی با اعمالشون داره،این دلیل نمیشه بگیم چون خیلی از مسلمونا به احکام خدا عمل نمیکنن اسلام بده.

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب

کسی منکر بروز برخی رفتارهای غیر اسلامی از برخی مسلمانان نیست.اما چند نکته قابل توجه است: اولاً قطعاً اعمال زشت و نادرست یک عده مسلمان،دلیل بر ضعف داشتن اسلام واقعی نیست و نباید رفتارهای زشت و غیر دینی و غیر انسانی پیروان یک دین اله یرا به اسم آن دین نوشت.همانگونه که جنایات وحشیانه و قتل و غارتهایی که امروزه توسط حاکمان مسیحی و یهودی در جهان اتفاق می افتند را به اسم دین مسیحیت و یهودیت نمی نویسیم.

ثانیاً آنچه مسلم است اگر ایرانیان بخاطر ترس از کشته شدن یا حفظ ناموسشان مسلمان شده باشند،عقل و منطق حکم می کند،آنها باید در اولین فرصت و به محض فراهم شدن شرایط برای نابودی دین تحمیلی و احیای آیین خود دست به اقدامات جدی بزنند.حال آنکه چنین اقدامی را از ایرانیان حتی بعد از باز یافتن قدرت نظامی و سیاسی شان،شاهد نیستیم.ایرانیانی که آنقدر قدرت پیدا کرده بودند که ابومسلم خراسانی به کمک نیروهای خود حکومت بنی امیه را سرنگون می کند ولی هیچ سخنی از احیای آیین زرتشتی و نابودی اسلام نیست.

ثالثاً ایرانیان در طول چند قرن مسلمان شدند،و اگر اسلام آوردنشان بخاطر ترس از کشته شدن و حفظ ناموسشان بود،باید همان چندسال اول اسلام می آوردند.

ساده سخن بکویم جهل وندانی وبیسوادی و تعصب ونابود شدن اثار زرتشت در اتش زدن تمامی کتاب انها به فرمان خلفای عرب وترس روشنفکران از به قتل رسیدن توسط فتوا علمای مکارو پول پرست که تا الان باقی مانده من خودم که حقیقت مسلمان شدن را یا فتم با ایمانی راسخ زرتشتی شدم وخودم را از این دین ساختکی زورکی بی منطق واز همه بدتر تحمیلی از جانب تازیان الان عاشوراست این مردم یا به وعده غذا یا پیدا کردن دوست جنس مخالف ویا از روی عادت غلط که با بسیاری از اینها برخود دارم که امامان را از خدا فراتر میبینن دوست عزیز تفکر و تحقیق کنی بعد نیست

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

اینکه شما بقول خودتان با اعتقادی راسخ زرتشتی شده اید،علتش حق بودن زرتشت نیست،علتش این است که شما اسلام واقعی را نشاخته اید وگرنه امکان ندارد کسی اسلام واقعی را بشناسد و اهل انصاف و منطق باشد ولی آن را نپذیرد. مشکل دیگر شما هم این است که بجای اینکه در مورد اصل اسلام مطالعه و تحقیق منصفانه و منطقی کنید،با نگاه به رفتار برخی پیروان آن به قضاوت نشسته اید.

حالا اغراق هم نکنید دیگه شهید مطهری چطور همچین حرفی رو فرمودن جمعیت ایران ۱۴۰ میلیون نفر بود اصلا جمعیت کل دنیا اینقد بود؟!از اب گل الود ماهی نگیرین منکر برتری ایمانی مسلمونا نمیشم این اعداد و ارقامو دیگه هر کسی از خودش درنیاره.ما هم شیعه هستیم و به مذهب خودمون افتخار میکنیم ولی به تاریخ با ارزشمون افتخار میکنیم وجدانا هیچ کشوری به اندازه ی ما تاریخ با ارزشی نداره در همه ی ادوار تاریخی میخونیم که ایرانیا خدا پرست بودن ولی نمیدونم جدیدا یه سری سگ صفت پیدا شدن میخوان فتنه بپا کنن نمونش توهین کردن به کوروش که الان تو بعضی از سایتا نوشتست .شما میگید تو ایین زرتشتی خواهر برادر ازدواج میکنن الان همچین چیزی وجود داره من راجع بهش خوندم که دیدم صحت نداره.

تصویر p_qurani

سلام. ظاهرا در این منابع این نکته ذکر شده است:
« به عقیده پروفسور مینورسكى و عده ‏ای از صاحبنظران، منظومه ویس و رامین در حدود نه قرن پیش، یعنى پنجاه سال پس از آنكه فردوسى شاهنامه را به پایان رسانیده، پرداخته شده است. اصل پهلوى، و زمینه جغرافیایى داستان، اسامى شخصیتها و اماكن، طرز حكومت و اوضاع كلى جامعه، طرز عشق‏بازى و ازدواج ( زناشویى خواهر و برادر ) بطورى كه در ویس- و رامین توصیف شده با هیچیك از ادوار تاریخى ایران جز دوره اشكانیان قابل انطباق نیست. »

مرتضى راوندى‏ ، تاریخ اجتماعى ایران ، ناشر: انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم‏ ، ج ۱ ص ۵۹۰

هرکس کتاب تاریخ اجتماعی ایران را بخواند در میابد که نویسنده هیچ گرایش خاصی به اسلام نداشت .
و در مقابل گاهی ملی گرایی افراطی در وجود نویسنده موج می زد.

ایشان می گویند :

« استاكلبرگ مانند مینورسكى این داستان ( ویس و رامین ) را مربوط به قبل از اسلام مى‏داند مى‏گوید: «عقاید پارسى زرتشتى، مانند ازدواج خواهر و برادر و تأثیر ستارگان در سرنوشت انسان، در منظومه فراوان است. »

همان ، ج ‏۱ ص ۵۹۱

اقا مردمی که میکین با روی خوش اسلام اوردن صد درصد دروغ می کویند ظهور داعش یه دلیل بسیار مهم بر رفتار تازیان در ۱۳۰۰ سال قبل انهم در ان زمان که امکاناته امروز نبود ان تحاوزاتی که عربها بر ایرانیان کردن وجنایاته بیشمار انها وقتل خلفای تازی همکی بدست ایران همان ابن ملجم ایرانی بود و فقط در ارزوزی انتقام از تازیان ۲ شما ایات قران را مطالعه کردید بفر سورهای قران را بخوانید که در بر خود با غیر مسلمانان چه گفته است مثلا سوره توبه در اوایل می کوید ای پیامبر در ۳ماه ریختن خون کافر جایز نیست محرم رمضان رحب بعد میکوید هر کحا یافتید بکوش مالش وزنش وفرزندانش بر تو حلال صدرصد نقض حقوقه بشر ۲ در جای دیگر در مورد مسیحیان یا یهئدیان میکوید انجنان در فشار قرار بده که از دینشان خارح یا مجبور شان کن به پرداخت پول خونشان. خواهش اگر ادعای دمکراسی دارید متن رو بزار . میدمنم که نمکزاری چون حقیقت دین رو گفتم

با سلام
اولا در این که مردم ایران با میل خود ودر طول تاریخ به تدریج مسلمان شدند که شکی وجود ندارد از موارد اثبات این مدعا این است که مسلمانان چرا باید اسلام را زور میکردند در حالی که اگر این کار را نمیکردند میتوانستند جزیه بگیرند و یا اینکه هنوز هم اتشکده هایی در کشور دایر اند و یک اثبات محکم صحبت های مسعودی جهانگرد مسلمان قرن چهار است که در بازدسد خود از ایران در قرن چهار میگوید (تعدادی زیادی از مردم ایران زرتشتی اند و روابط خوبی با مسلمانان دازند) پس چرا تا قرن چهار زوری وجود نداشت؟؟
در اینکه اعراب مسلمان در حمله به ایران جنایاتی مرتکب شدند شکی نیست ولی در این زمینه اغرق های بزرگی هم شده است و نمیتوان انتظار داشت که تمام اعراب مهاجم واقغا مسلمان بودند و احتمالا خیلی ها طمعی جز غنیمت نداشتند حال انکه در قوانین روشن اسلامی است که اگر کسی با شما نجنگید با اونجنگید و.... و باید به این توجه کرد که امام علی در ختبه شقشقیه حکومت عمر را دارای خشونت بیهوده مینامد و همراهی با او را دشوار توصیف میکند.
این که ابن ملجم ا
یرانی بود دروغغی به غایت بزرگ به قدری که به دروغ تخیلی بودن اسکندر مقدونی تنه میزند!!! ابن ملجم از قبیله بنی مراد بوده است که جد اندر جد به گواهی تمام منابع عرب بودندو بهمن جازویه بیست سال قبل از این مرده بود به گواهی کتاب اناهیتا.
در مورد ایه که گفتید که هر جا کافران را دیدی بکش ایه ۵ سوره توبه است و در ز مانی نازل شد که قرارداد صلح میا ن مسلمانان و کفار به دست کفار شکسته شد و عده ای از مسلمین هم کشتند و در این شرایط خداوند در ایه اول میفرماید :(( و خداوند بیزاری جست از کسانی که عهد خود را شکستند)) و شما بهتر است ابتدا کل سوره را مطالعه کنید و در ادامه امده با ان هایی که به عهد خود با شما پایبند بودند کاری نداشته باشید یا اگر کسی از ان ها به شما پناه اورد دین را به او بیاموزید.
اسلام هیچ جا نگفته بگردید کافران را بکشید و در قوانین مربوط به جنگ امده حق جنگیدن با کسی که با شما نمیجنگد را ندارید و اگر این بود دشمن تر از مشزکان مکه نبود.
برای درک بهتر روابط مسلمانان با اهل کتاب میتوانید مقاله زیر را بخوانید http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2691/6578/76582/%D9%85%D8%AF%D8%A.‎.‎.‎(%D8%B5‏)-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%86

دوست عزیز شما مثل اینکه قران رو نخوندید اصلا و از خودتون دارید حرف میزنید من نگاه کردم سوره ی توبه رو حرفی از این چیزی که شما میگویید نیست نمی دونم از کجا این حرف رو در اوردید بعدشم گفته شده ۴ ماه نه سه ماه عزیزم بله سه تا ماه حرام داریم ولی بالای اون نوشته شده تا چهار ماه مهلت داده میش.د که در زمین گردش و اسایش کنید دوست عزیز خوب اگه راست میگید ایه رو بگید بعدشم اگر هم اینجور باشه که نیست باید تفسیر قران رو ببینید شما اصلا نمی دونید قرن چیه شما تعصب الکی دارید نمی دونم چرا یه نفربیاد به شما یه گوشی و یه لپ تاپ خفن بده قبول نمی کنید میگید من خودم دارم نیازی ندارم یا اینکه تشکر می کنید حالا چجوریه که از خداوند تشکر نمی کنید؟طلبکار هم هستی عزیزم؟واقعا که دروغ بستن به خدا و پیامبر چه گناه بزرگیه خداوند همه ی ما را ببخشد و اخر و عاقبت ما را بخیر کند

بادرود ادیان ساخت دست فیلسوفان زمان خویش بودن افرادی باهوش که سعی در پیدایش ایین جدید ونقد ویا باطل بودن ادیان ادیان قبلی۲ اثبات زمانی که کالیله گفت زمین کرد هست کلیسا اورا به کفر کویی محکوم کرد وتا اخرین روزهای عمرش در تبعید بود دین با عقل ومنطق سازکاری ندارد و به قول مارکس مذهب افیون تودهاست برای اینکه طبقع کارکر اعتراض نکند وبه امید زندکی بهتر در جهانی دیگر میدونم متن رو نمیکزاری ولی بزار تا دکر اندیشان ومنتقدان مذهب که بسیار باهوش هستن بیاینن و نظر بدهند. انسان بودن و حقوق بشر تنها تفاوت برتری جهان اول نسبت به ماست راستی تا حلا فکر کردین چرا ما جهان سومی هستیم مرد باش متنو بزار....................................................................................

تصویر پاسخگو

باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت بر خلاف آنچه شما مطرح نموده اید ادیان آسمانی نه تنها از سوی فیلسوفان زمان خود وضع نشده بلکه انبیا الهی از جمله خاتم انبیا اساسا امی ودر س نخوانده بوده است .
اما در باره عدم ساز گاری عقل ودین باید اشاره شود که در تفکر اسلام شیعی واهلیتی نه تنها بین عقل ودین تعارضی وجود ندارد بلکه ، عقل یکی از منابع استنباط احکام شرعی به شمار می رود؛ عقل گرچه به تنهایی و مستقل از وحی و دین و آموزش های الهی، نمی تواند قوانین جامعی را برای زندگی بشر وضع کند و با برنامه ریزی های خود خوشبختی بشر را تضمین نماید. اما در سایه وحی وبه کمک آموزه های دین راه کار خوبی برای زندگی وسعادت دین اریه می دهد لذا ست که در آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام انسان را به تعقل و تفکر به عنوان یک راه مستقل دعوت می شود، چه این که ، تعقل در راستای اصل اثبات دین و اعتقادات و ابزاری جهت فهم آموزه های دینی است.
پس در حقیقت بین عقل و دین هیچ‏گونه تعارضی نیست. منشأ تعارض عدم شناخت درست عقل و میزان توانائی‏های آن است.
عقل و دین همواره ارتباط ظریفی داشته‎اند .
اما آنچه از غربی ها نقل نموده ودر کل فرایند این بحث باید در یک تحلیل جامع باید گفت :
اجازه دهید سخن را از این آغاز نمایم :
کسانی که نظریه یاد شده را مطرح کرده اند منظورشان این بوده است که دین و اعتقادات و باورهای دینی همانند افیون (تریاک و مواد مخدر)، حالت تخدیر کننده و سست کردن اراده دارد و باعث رکود فرد و جامعه و مانع پیشرفت و تحرک و پویایی جامعه می‌شود.
بر اساس این عقیده، انسان دیدن دار به اعتقادات و باورهای دینی خود دلخوش است و بدنبال کار و تلاش و فعالیت و مبارزه برای تغییر وضع موجود نمی‌دهد و تسلیم زورمداران و قدرتمندان قرار می‌گیرند و به آنها راضی می‌شوند. دین روحیه مبارزه را از انسان سلب می‌کند.
مارکس که در جامعه مسیحی غرب و اروپا زندگی می‌کرد، با نگاه به دین مسیحیت و برخی ادیان که به رابطه فردی با خدا و ریاضت و... توصیه می‌کنند و از جنبه‌های اجتماعی و تحرک و پویایی تهی هستند، چنین نظریه ای را طرح می‌کند؛ بنابراین درمورد این ‌که دین افیون توده‌هاست با دو نگاه مثبت ومنفی می‌توان پاسخ :
پاسخ منفی برای این ‌که در تعالیم ادیان بزرگ وقتی که این تعالیم را به سرچشمه‌یِ اصلی آن‌ها برمی‌گردانیم،‌ می‌بینیم که این طور نیست. هیچ دین الهی نیست که حالت افیون و تخدیر کننده داشته باشد و بگوییم این حکم یا این مسأله شرعی و دینی حالت تخدیر کننده دارد. پیامبران بزرگ الهی همه اهل تلاش و جهاد در راه حق بوده اند و به وضعیت ناپسند جامعه رضایت نمی‌دانند. سردمداران مبارزه فکری و عملی با وضعیت نامطلوب جوامع، پیامبران الهی بودند.
از طرفی جواب مثبت هم می‌توان داد چون در طول تاریخ افراد بسیاری بوده‌اند که به دلیل همان دینی که هیچ تخدیری در آن وجود نداشت، ‌در اثر بدفهمی از دین یا بد ارائه شدن دین اتفاقاً تخدیر هم شدند. تخدیر فقط آن نیست که بی‌حرکتی ایجاد کند، گاهی حرکت منفی ایجاد می‌کند که از بی‌حرکتی هم خطرناک‌تر و بدتر است.
اما به نظر می‌رسد برای دریافت پاسخ کامل به این پرسش پاسخ داد که آیا اصلاً دین می‏تواند مانع از پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص -که از طرف خداوند به عنوان برنامه ‏ای کامل برای زندگی بشر آمده است- با عقاید موهوم و خرافات -که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی می‏گردیده، (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم)- تفکیک قائل شد؛ زیرا اصل دین که در جهت رشد و تعالی و تکامل و پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی باشد و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد؛ هرگز نمی‏تواند عامل عقب‏ماندگی و انحطاط باشد و شواهد و دلایل بسیاری را می‏توان برای اثبات این موضوع اقامه نمود، از جمله اینکه پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر -از جمله کشورهای اروپایی- نشان می‏دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمی‏شود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‏گردد. حتی بسیاری از دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین‏گرا می‏باشند، هر چند تمدن نوین بر پایه دین‏گرایی بنیان نهاده نشده است.
اما این سوال مطرح می‌شود که اگر دین افیون توده‌ها نیست پس چرا کشورهای اسلامی به ‏رغم برخورداری از دین
مبین اسلام، عقب افتاده‏اند؛ باید گفت: این مسأله علل و ریشه‏های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. که به صورت اختصار به بعضی از آنها اشاره می‏شود:
۱. تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی‏گرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می‏کردند، هم‏اکنون نیز می‏توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که اگر به جای درگیری‏های بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، اینک نیز می‏توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند.
۲. آنچه که موجب عقب‏ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‏ماندگی شده؛ وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفی‏گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری -که معلول التقاط است- نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است.
۳. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‏های دینی، مسیر رشد تعالی را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند.
۴. وجود نظام‏های سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‏های عمومی مسلمانان در جهت خوش‏گذرانی و... بودند، وجود این نظام‏ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‏الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظام‏های سیاسی، در شخصیت و منش انسان‏ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیان‏باری داشتند.
۵. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها.
۶. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‏عربیسم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر.ک:
۱- زین‏العابدین قربانی، علل پیشرفت و انحطاط مسلمین؛
۲- سید جمال‏الدین اسدآبادی، احمد موثق، علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه‏های سیاسی و آرای اصلاحی؛
۳- روژه گاردی، آمریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه: قاسم منصوری؛
۴- قانع عزیزآبادی، علل انحطاط تمدنها؛
۵- رجبی، ریشه ‏های ضعف و عقب‏ ماندگی مسلمانان؛
۶- امیر شکیب ارسلان، رمز عقب‏ماندگی ما، ترجمه: محمد باقرانصاری؛
۷- شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، ترجمه: علی دوانی؛
۸- حسین انصاریان، به سوی قرآن و اسلام؛
۹- ویل‏دورانت، تاریخ تمدن، ج ۴، ترجمه: گروهی از نویسندگان؛
۱۰- زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه: مرتضی رهبانی؛
۱۱- گوستاولوبرن، تاریخ تمدن اسلام و عرب؛
۱۲- تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید، ج ۱ و ۲، بولتن اندیشه شماره ۱۷ و ۱۸ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‏ها؛
۱۳- جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان؛
۱۴- محمدتقی صرفی، تمدن اسلامی از زبان بیگانگان؛
۱۵- جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام؛
۱۶- مصطفی زمانی، حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمین؛
۱۷- نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، جهانبخش ثواقب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹.

چطور میشه باور کرد این منابعی که میارید چرا همیشه جنبه های مثبت قضیه رو نمیبینید میچسبین به منفیاش همش میخواین زرتشتو بد جلوه بدید با این تفاسیر ادم به کل تاریخ شک میکنه. شما باعث اون هستید که بعضی از بی عقلها برگردن به اسلام توهین کنن.

تصویر سید پاسخگو

باسلام

در ابتدا باید اشاره نمود گرچه در باره زردشت رویکرد های مختلف مطرح است ولی به طور کلی باید گفت : گرچه دین زردشت در این زمان ( بعد از ظهور دین ختمی مرتبت ) از اعتبار ساقط ومنسوخ شده است ولی گویا در زمان خود معتبر بوده است .
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مراد از مجوس قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده‌اند. این لفظ در قرآن یک بار به کار رفته است، در قرآن (۱) مجوس در ردیف اهل کتاب، یعنى یهود و نصارا و در برابر مشرکان قرار گرفته‌اند. بنابراین از این آیه استفاده می‌شود زرتشتی ها، پیروان پیامبر الهی بودند، امّا همانند سایر ادیان، دین آن‌ها منسوخ و کتاب آسمانی آن‌ها تحریف شد.(۲)
از پیشوایان‌ اسلام‌، روایاتی ‌وجود دارد مبنی‌ بر این ‌که‌ زردشتیان ‌پیامبری ‌داشتند . او صاحب‌کتاب‌آسمانی‌بود، لیکن‌ بعداً از بین‌ رفت‌ وتحریف شده است .(۵) طبق‌ این‌ دیدگاه‌: آیینی‌ که‌ زرتشت ‌به ‌جهانیان‌ عرضه‌ داشت‌، آیین‌توحیدی ‌بود. به‌ مبدأ و معاد و هدایت‌ شریعتی‌ خداوندی ‌و نبوت‌ معتقد بود.
شهید مرتضی‌مطهری‌می‌گوید: " آن‌چه ‌در مورد زرتشت ‌محقق ‌است، ‌این‌که ‌او به ‌توحید در عبادت ‌دعوت‌ می‌کرد. اهور امزدا از نظر شخص‌ زرتشت ‌نام‌خدای‌ نادیده‌، خالق ‌جهان ‌و انسان‌ است‌، و تنها موجودی ‌است ‌که‌ شایسته ‌پرستش‌ است‌."(۳)
زرتشتی‌ها معتقدند که‌روح ‌آدمی ‌پس‌ از مرگ‌ در عالم ‌دیگری‌ زندگی‌می‌کند . زندگی ‌او براساس‌ کارهای‌ دنیوی‌اش‌ می‌باشد. فرد اگر نیکوکار باشد، در زندگی ‌پس ‌از مرگ‌، متنعم‌ می‌شود و از زشت‌كاری‌ خویش‌ معذب‌ می‌گردد.(۴)
آنان ‌به ‌بهشت‌، جهنم‌ و ‌اعتقاد دارند.(۵)
در مسائل ‌اخلاقی‌ همانند راستگویی‌ و پرهیز از دروغ ‌نیز دو آیین‌ تا حدودی‌ مشترک‌اند. جایی‌که ‌شعار زرتشتیان ‌پندار نیک‌، گفتار نیک ‌و کردار نیک ‌است‌، و می‌گویند: راستگویی‌آدمی ‌را بهشت ‌و دروغگویی ‌به ‌جهنم‌سوق‌می‌دهد. شبیه ‌این ‌اعتقاد در اسلام‌ هم‌ وجود دارد که‌ گفته‌ شده‌: نجات‌در صداقت‌ و هلاکت‌ در دروغگویی ‌است‌.
اما جدای‌از این‌ چند امور مشترک‌، در بسیاری‌از امور متفاوت‌ از اسلام است ، ضمن آنكه بخش وسیعی از مفاهیم و آموزه‌های دین زرتشت تحریف شده است و نمی‌توان از این دین پیروی کرد. باید از دین اسلام که کامل وجامع وآخرین دین الهی است پیروی نمود . باید توجه داشت :
امتیاز اسلام بر دیگر ادیان دلایل متعدد دارد که به برخی از آن‏ها اشاره می‌شود:
۱- جامعیت:
یکی از دلائل کامل بودن دین اسلام، جامعیت آن است. جامعیت بدان معنا است که در اسلام همه قوانین و مقرّرات مورد نیاز انسان‏ها پیش بینی شده است. در آیات و روایات متعدّدی به این جامعیت اشاره شده است. اندیشوران مسلمان بر این مسئله تأکید دارند.
در اسلام، احکام و قوانین منحصر در زندگی فردی انسان‏ها نیست، بلکه تمام ابعاد زندگی اجتماعی را نیز در بر دارد، چرا که زندگی فردی و اجتماعی انسان از هم قابل تفکیک نبوده و بسیاری از اموری فردی، در زندگی اجتماعی و برعکس تأثیر دارند.
۲- هماهنگی با مقتضیات زمان:
یکی از ویژگی‏های بسیار مهم اسلام همسویی آن با شرایط زمان است؛ یعنی قوانین اسلام علاوه بر جامعیت به گونه‏ای تشریع شده که پاسخگوی نیازهای انسان‏ها در همه زمان‏ها است؛ از این رو اسلام بعد از گذشت چندین قرن بالنده و پویا ظاهر شده و در مقام پاسخ گویی نیازهای مردم اظهار ناتوانی نکرده است.
امام صادق(ع) درباره قرآن فرمود: «خداوند قرآن را برای زمان و مردم خاصی قرار نداده است. قرآن برای همه زمان‏ها و برای همه انسان‏ها تا روز قیامت تازگی دارد».(۶)
«مارسل بوازار» می‌نویسد: «احکام و قوانین اسلام به پرسش‏های معاصر پاسخ داده است...».(۷) یکی از امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر همین است که ادیان دیگر پاسخگوی نیازهای زمان خود نبودند، حال آن که اسلام پاسخگوی نیازهای انسان‏ها در طول تاریخ می‌باشد. یکی از علل خاتمیت اسلام را در همین ویژگی باید جستجو نمود.
همسویی اسلام با شرایط زمان بدان معنا نیست که قوانین اسلام با شرایط زمانی تغییر یابد، بلکه معنایش این است که هرگاه احتیاجات و حوادث و مقتضیات زمان به اسلام عرضه می‌شود، پاسخگو است.
۳- آمیختگی دنیا و آخرت:
یکی از دلایل مهم کامل بودن دین اسلام در آمیختگی دنیا و آخرت ظهور می‌کند. اسلام با اصل دنیا و مواهب آن مبارزه نکرده و رهبانیت را نپذیرفته است: «لا رهبانیة فی الإسلام». دین دنیا را پل ارتباطی آخرت دانسته است. از این رو نخست تعریف دقیق از دنیا ارائه داده و به زندگی انسان‏ها سمت و سو داده و همگان را به فعالیت در دنیا فرا خوانده است. از سوی دیگر اسلام مردم را به آخرت گرایی فراخوانده و از دنیا گرایی بر حذر داشته، این در حالی است که برخی از ادیان نیز دنیا گریزی را مطرح کرده‏اند، چنان که برخی دیگر آخرت گریزی را مطرح کرده‏اند.
شهید مطهری در این خصوص می‌نویسد: «در جامعه‏های کهن همیشه یکی دو چیز وجود داشت: یا آخرت‌گرایی و زندگی گریزی و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی. اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد. از نظر اسلام راه آخرت از متن زندگی و مسئولیت‏های زندگی دنیا می‌گذرد».(۸)
۴- جهان شمولی:
اسلام علاوه بر جامعیت و همسویی با شرایط زمان، جهان شمول است.
جهان شمولی بدان معنا است که اسلام اختصاص به مردم و سرزمین خاصی ندارد، بلکه دین همگانی است. بر خلاف ادیان دیگر که هر کدام به امت و قومی اختصاص داشته‏اند.
از این رو در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(ص) آمده است: «و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمین».(۹) از برخی آیات(۱۰) و روایات دیگر استفاده می‌شود که در زمان حکومت جهانی امام زمان(ع) دین اسلام همه جهان را فرا گرفته و همگانی می‌شود.
۵- خاتمیت:
خاتمیت را نمی‌توان به عنوان دلیل مستقل برای کامل بودن دین اسلام بیان نمود، زیرا خاتمیت ریشه در ویژگی هایی دارد که بدان‏ها اشاره شد، ولی خاتمیت بیانگر این واقعیت است که دین اسلام کامل‏ترین دین است، زیرا اگر کامل‏ترین دین نبود، باید خداوند جهت هدایت و تأمین سعادت انسان‏ها ادیان و پیامبران دیگر ارسال می‌نمود. در قرآن از پیامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم پیامبران یاد شده که نشانگر کامل بودن دین اسلام است: «لکن رسول اللَّه و خاتم النّبیین؛(۱۱) محمد رسول خدا و خاتم پیامبران است». در روایتی آمده است: «حلال محمّد حلال إلی یوم القیامه و حرامه حرام أبداً إلی یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجی‏ء غیره».(۱۲)
دین اسلام کامل‏ترین دین بوده و مورد پذیرش خداوند است: «انّ الّدین عنداللَّه الاسلام؛(۱۳) هر کس دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نمی‌شود».(۱۴)
موارد دیگر مانند همسویی با فطرت، ضمانت اجرایی قوانین اسلامی و... نیز بیان شده و از سوی دیگر هیچ دینی نمی‌توان یافت که مترقی تر از اسلام باشد.
اسلام با ترقی و پیشرفت و دانش و بهداشت ونظافت از همه مرام‌ها و مسلک‌ها پیشرفته تر است .

پی نوشت ها:
۱.حج (۲۲) آیه ۱۷.
۲.المیزان، ترجمه فارسی، ج ۱۴ ،ص ۵۳۲ـ ۵۳۷ ، ‏ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم‏.
۳. بحار الأنوار، علامه مجلسی ،، ج ۱۴، ص ۴۶۳. سال چاپ : ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان.
۴. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۹۱. صدرا.
۵. مبلغی، ادیان و مذاهب، ج ۱، ص ۲۹۳ ناشر: انتشارات منطق ، سال چاپ ۱۳۷۳؛
۶. عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۱۳۰.
۷. اسلام در جهان امروز، ص ۲۵۹.
۸. وحی و نبوت، ص ۹۱؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۴۲.
۹. انبیا(۲۱) آیه ۱۰۷؛ اعراف (۷) آیه ۱۵۸، توبه (۹) آیه ۲۸.
۱۰. توبه (۹) آیه ۳۳.
۱۱. احزاب (۳۳) آیه ۴۰.
۱۲. اصول کافی، ج ۱، ح ۱۹.
۱۳ و ۱۴. آل عمران(۳) آیه ۱۹ و ۸۵.
موفق باشید.

سلام من مسلمونم ولی برید کتاب تاریخ طبری یا طبرستان رو بخونید بعد بیاید نظر بدید ... لطفا انقدر الکی مطلب ننویسین آبروی همه ی مسلمونا رو بردین...یه کمی مطالعه کنید...تاریخ طبری یه تاریخ معتبره که توی دانشگاه های معتبر آمریکا تدریس هم میشه! برید ببینید اعراب چجوری به ایران حمله کردن بعد بیاید نظر بدین...نظر من تایید نشه این به این معناست که سایت شما فقط جنبه ضد ایرانی و عرب پرستی داره جناب

تصویر پاسخگوی تاریخی

علیک سلام.

اولا یوقت فکر نکنید بخاطر تهدیدتون مطلب شمارو تأیید کردیم. ثانیاً مطمئناً صرف اینکه یک کتاب در آمریکا تدریس می شود،دلیل منطقی و قابل قبولی برای معتبر دونستن اون کتاب نیست،بخصوص که در دشمنی آمریکا با اسلام و مسلمانان و ایران هیچ شکی هم وجود ندارد. ثالثاً کسی منکر این موضوع نیست که در جریان حمله اعراب مسلمان به ایران،برخی جنایاتی مرتکب شدند،ولی اینکه اسلام آوردن ایرانیان را از روی ترس و اجبار بدانیم بیش از اینکه سبب بدنامی اعراب مسلمان شود،توهین و اهانت بزرگی به ایرانیان است.

مطالعه تاریخ ثابت می کند ایرانیان در طول چند قرن و به تدریج اسلام را پذیرفتند و بیشتر از خود اعراب در راه نشر و گسترش اسلام تلاش کردند و هیچگاه مردمی که از روی اکراه و اجبار دینی را پذیرفته باشند،اینگونه در راه گسترش آن تلاش نخواهند کرد.

رابعاً درست است تاریخ طبری از جمله منابع دست اول تاریخی و مورد مراجعه محققین است ولی قطعاً دارای گزارشات نادرست و جعلی قابل توجهی هم می باشد که هیچ محقق منصفی نمی تواند منکر این موضوع شود.

باسلق میگه
باسلق میگه میگما اگه ایرانیان بزور شمشیر مسلمان شدن ولی
میگم به عشق مولا علی با اختیار شیعه شدن

یه سوال دارم اونایی که میگن بعد اومدن اسلام وضع ایرانی ها بهتر شد چرا تو سریال مختار که هممون دیدیم اونطور به ایرانیها توهین میشد میگفتن ایرانی ها برده ما و ازاد شده ما هستن یا حتی تو جنگ با ال زبیر اعراب اجازه ندادند ایرانی ها سوار اسب بشند و اون قتل عام اتفاق افتاد و مختار شکست خورد خواهشا به سوال من جواب بدید این بود برکت اسلام برای ایرانی ها ! ایرانی هایی که قبل اسلام سوار فیل میشدند به برکت اسلام از سوار شدن به اسب هم محروم شدن ... منتظر جواب هستم

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب

برای رسیدن به پاسخ منطقی و درست این سوال باید به یک نکته مهم توجه داشته باشیم و آن اینکه:حساب دین اسلام یا هر دین آسمانی دیگر را باید از چگونگی عملکرد پیروان آن جدا دانست و اعمال و رفتار پیروان یک دین را ملاک ارزشگذاری و ارزیابی آن دین قرار ندهیم،بلکه دین خدا را بشناسیم و سپس عملکرد افراد با عرضه بر دستورات دینی مورد ارزیابی قرار دهیم.

قطعاً اصل دین اسلام و تعالیم انسانی و معقول آن برای همه بشریت خیر و برکت داشته و دارد.به این شرط که تعالیم و دستورات آن به درستی پیاده شود.منتهی در طول تاریخی افرادی به اسم مسلمان و حاکم اسلامی روی کار آمدند که بر خلاف دستورات و احکام و تعالیم اسلامی رفتار می کردند.

رفتار نادرست و تبعیض آمیز برخی حاکمان اسلامی با ایرانیان قطعاً مطابق دستورات و تعالیم اسلامی نبوده و نیست.اسلام بین هیچ نژاد و قومی تبیعض قائل نشده است و تنها ملاک برتری را تقوای الهی معرفی کرده است.

پس اصل اسلام قطعاً برای همه خیر و برکت و سعادت دنیا و آخرت را به همراه دارد و این مشکلاتی که مشاده می شود بخاطر عدم اجرای درست اسلام از سوی حاکمان به اصطلاح مسلمان است.

شما مثل اینکه فیلم مختاررو ندیدید یا درست ندیدید مثل اینکه کیان که یک ایرانی بود در کنار مختار به جنگ با کافران پرداخت ها وخیلی هم برای مختار و دیگران و عرب ها محترم بود و انسان شریفی نشان داده میشد که در سپاه مختار عرب هم وجود داشت و زمانی که می گفتن کیان ایرانیه مختار گفت فرقی نمی کنه در اسلام نژاد پرستی وجود نداره اینها رو نشنیدید نه حالا نمی گم دقیقا دیالوگ ها همین بود ولی مضمون همین بود.

سلام
وقتی اظهار نظرها رو خوندم واقعا دلم شکست و ناراحت شدم نمیدانم چرا هنوز اسلام نیاوردهایم و چون ایرانی هستیم فکر میکنیم که همگی فرزندان کوروشیم چه بسا که بسیاری از ایرانیان عربند در حالی که میپندارند فارس هستند حال اگر این چنین باشد چرا بجای انکه اسلام را کامل کننده فرهنگ آریایی خود بدانیم اسلام را مانعی بزرگ در برابر اریایی بودنمان میبینیم و دینی تحریف شده را آیین اصلی میخوانیم کی میخواهیم ایمان بیاوریم حال ان عده ای که اسلام آورده بسیاری سنی اند اما آنها سنت پیامبر را ادامه نمیدهند و کسانی را که خلافت را از خلیفه های اصلی بر روی زمین گرفتند احترام ویژه ای قائلند و میگویند لبیک یا یزید حال باز از آنان که به شیعه هستند بسیاری اهل گناه اند و به هیچ یک از تو صیه های امامان توجه نمیکنند پس کجایند مسلمانان واقعی کجایند کجا ؟

واقعا دین اسلام ایرادات اساسی داره ، ناقض حقوق بشر (اگه از جانب خدا بوده چرا برده داری رو حرام نکرده و خیلیا کنیز و برده بودن، ازاد کردن برده معنی نداره باید حرام اعلام میشد، تبعیض بین زن و مرد، هر مردی ۴ زن عقدی و بیشمار صیغه میتونه داشته باشه پس زن هم میتونه چند شوهری اتخاذ کنه و با آزمایش دی ان ای پدر بچه هم مشخص میشه)، قطع دست دزد (نقض حقوق بشر، یه نفر از کار و نون خوردن به طوری اساسی ساقط میکنن پس به دزدی ادامه میده) ، حبس زن در خانه (زن بدون اجازه شوهر از خانه خارج نشود، ولی شوهر میتونه بدون اجازه زن بیشمار صیغه داشته باشه) قوانین ارث و شهادت... در کل میشه گفت اسلام در اون مقطع زمانی برای اعراب بربر خوب بوده ولی برای عصر کنونی جوابگو نیست... لطفا نظر منم منتشر کنید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود گرچه همه آن شبهات ریز که در سوال مطرح نموداه اید پاسخ دقیق دارد . ولی به کلی باید گفت
قوانین اسلامی پس از گذشت ۱۴۰۰ سال پاسخگوی نیازهای اساسی جوامع بشری است، چون قوانین آن توسط خداوند حکیم و خبیر پایه ریزی شده، خدا به تمامی نیازهای بشر علم و احاطه دارد و با توجه به آن، قوانینی وضع کرده است که برآورنده نیازهای اساسی او باشد. قوانین الهی در جهت سعادت و کمال انسانی تنظیم شده است و طبیعی است که سعادت انسان­ها با مرور زمان تغییر نمی­یابد مثلا نمی‌تواند راست­گویی، وفای به عهد، امانت، فریب ندادن مردم در معاملات، ضرر و زیان وارد نکردن به دیگران و... در زمان و دوره­ای خوب و شایسته باشد و موجب سعادت و خوشبختی واقعی انسان­ها شود، اما پس از سپری شدن نسل­ها و گذشت زمان تغییر یابد.
همان گونه که قوانین طبیعی مانند قانون جاذبه زمین کهنه نمی­شود و با گذشت زمان خاصیت خود را از دست نمی­دهد، دستورهای اخلاقی و فقهی اسلامی نیز رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد و مشمول مرور زمان نمی‌گردد، مانند این که در قرآن کریم آمده است:"ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشا و المنکر و البغی؛(۱) همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و دستگیری از خویشان تهیدست فرمان داده و از کارهای زشت و رفتارهای ناهنجار و ستمگری نهی کرده است."
در عین حال در دین اسلام راهکارهایی اندیشه شده تا بر اساس آنها قوانین اسلامی با مقتضیات زمان و تغییرات هر عصرتطبیق نماید.
کارشناسان اسلامی به کمک رهنمودها و ساز و کارهایی که در متن دین وجود دارد، می­توانند با توجه به موقعیت­ها
و شرایط زمان، قوانین اسلامی را تبیین کنند و آن را برای اداره کردن امور فردی و اجتماعی روز، کارآمد نمایند.
در توضیح، سخن را در سه محور پی می‌گیریم:
۱ - خاتمیت در اسلام:
دین اسلام دین خاتم است و قرآن برای هدایت بشر تا پایان دنیا است.
امام صادق(ع) فرمود: "خداوند قرآن را برای زمان خاصی و مردم خاص نفرستاد. قرآن تا روز قیامت در هر زمانی و برای هر قومی تازه است و جذابیت دارد و هادی امت­ها است".(۲)
لازمه خاتمیت این است که کتاب و پیامش تحریف نشود؛ از این پیام هدایت بخش همواره نسل­های بعدی بهره­مند باشند و پیامش همگانی و جاودانه باشد. نیز بتواند در هر دوره­ای پاسخگوی نیازهای مردم زمان خود در بعد هدایتی باشد.
۲ - نظریه امامت در اسلام:
در اسلام، امامت وجود دارد: امام در دو بعد، یکی بعد هدایتی (به عنوان هادی امت) و دیگری بعد حکومتی (به عنوان حاکم و زمامدار).
وقتی مسئله جانشینی پیامبر و تئوری امامت تبیین شد، دین اسلام کامل شد.
خدا فرمود: "امروز دشمنان از دین شما مأیوس شدند و دین کامل و نعمت تمام شده است".(۳)
امامت رمز جاودانگی اسلام است و با وجود امام و وظایف و اختیاراتش، قوانین اسلامی مشمول کهنگی نمی‌گردد.
امام به عنوان هادی امت و استمرار نقش پیامبر در هدایت امت سه وظیفه دارد:
یکی تبیین و تفسیر دین
دوم: آموزش روش فهم قرآن و سنت و استنباط احکام به امت.
سوم: معرفی افراد لایقی که بتوانند در آینده نقش هدایت مردم را بر عهده بگیرند.
امام صادق (ع) فرمود: "هر کس از فقیهان امت که نفس خود را مواظبت نمایید، از دینش پاسداری کند، با هواهای نفسانی بستیزد و مطیع خدا باشد، سزاوار است مردم دین خود را از او فراگیرند".(۴)
بنابراین در دوره غیبت امام زمان (عج) فقیه مکتب اهل بیت وظیفه دارد احکام و قوانین اسلامی را با توجه به مقتضیات زمان، روز آمد کند.
البته فراموش نشود که یکسری از نیازهای بشر ثابت است وبرای آن احکام ثابت وجود دارد و بخشی از نیازها که متغیر است، برای آنها قوانین متغیر وجود دارد.
همان گونه که جسم انسان و نیازهای آن، از صدر اسلام تاکنون تغییر نکرده است و در آینده نیز دگرگون نخواهد شد، روان و فطرت و احساسات و تمایلات او نیز تغییر نمی‌کند.
انسان همواره خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و حس نوعدوستی را نیازمند است.
هر چند شکل آن در زمان‌ها و مکان‌ها تفاوت داشته باشد. بنابراین بخشی از نیازهای انسان ثابت است و دگرگونی در آن راه ندارد. بخش دیگر که تحول پذیر است، با ویژگی هایی که در قوانین اسلامی وجود دارد، روز آمد و منطبق با نیازهای روز می‌شود.
۳ - ویژگی‌های قوانین اسلامی:
احکام اسلامی از ویژگی هایی بهره مند است، مثلاً می‌توان به آن خصلت انعطاف پذیری داد، تا برای همه زمان‌ها قابل اجرا باشد.
۱ - ۳ - خردپذیری:
در اسلام عقل یکی از منابع اجتهاد و استنباط احکام است و احکام اسلامی خردپذیر است. به گفته شهید مطهری "حجیت عقل از نظر شیعه به این معنا است که اگر در موردی عقل حکم قطعی داشت، از آن رو که حکم یقینی است، حجت است"،(۵) مانند نیکوکاری این دستور کلی و خردپسند است و در همه زمان‌ها ارزش ی خود را حفظ می‌کند.
۲ - ۳ - مصلحت محوری:
در اسلام احکام بر پایه مصالح و مفاسد است. در این جا که حکم به وجوب کاری شده حتماً مصلحت است و در کارهای حرام، مفسده می‌باشد. امام هشتم (ع) فرمود: "خدا چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه اش به آن نیازمندند و برای آنان مصلحت و فایده ای دارد اما چیزهایی را حرام کرده که علاوه بر این که مورد نیاز بشر نیست، موجب فساد و تباهی است".(۶)
با توجه به مصلحت محوری گاهی ممکن است پوسته ظاهری با توجه به مقتضیات زمان دگرگون شود. شهید مطهری می‌گوید: اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعالیم اسلام همه متوجه روح و معنا و راهی است که بشر را به آن هدف‌ها و معانی می‌رساند. اسلام هدف‌ها را در قلمرو خود می‌گیرد اما بشر را در غیر این امر آزاد گذشته است.(۷)
۳ - ۳ - برخورداری از روش عقلایی اهم و مهم در تزاحم احکام:
گاهی برخی از احکام ثابت اسلام با حکم دیگری در عمل تزاحم پیدا می‌کند، مانند این که وجوب حفظ سلامتی و وجوب پوشش بدن زن در برابر اجنبی، که دو حکم ثابت دین اسلام است، در هنگامی که خانمی بیمار می‌شود و درمان او بسته به نگاه و لمس پزشک اجنبی باشد، با هم تزاحم می‌کند. اسلام به عنوان یک قاعده کلی ثابت به مکلف اجازه داده است که : حکم "اهم " (مهم تر) را حفظ کن و حکم دیگر را به دلیل تزاحم با حکم مهم تر موقتاً ترک کن. تشخیص حکم "اهم" از "مهم" در مواردی که آثار اجتماعی ندارد، به عهده مکلفان است، زیرا اختلاف آنان در انتخاب "اهم" باعث هرج و مرج نمی‌شود، ولی در مواردی که تشخیص آن، اثر اجتماعی داشته باشد، به گونه ای که اگر تشخیص "حکم مهم تر" به عهده مردم گذاشته شود، جامعه به هرج و مرج کشیده می‌شود، اسلام تشخیص آن را به عهده حاکم اسلامی گذاشته است. او می‌تواند با تشخیص "اهم" از "مهم" در میان احکام ثابت متزاحم، جامعه را اداره کند، مانند این که اگر در جامعه اسلامی، بقای حکومت اسلامی منوط بر بانک باشد، به گونه ای که اگر بانک‌ها تعطیل گردد، نظام حکومت از هم می‌پاشد، اما از سوی دیگر نظام بانکی موجود، نظام ربوی باشد، حاکم اسلامی (ولی فقیه) میان دو حکم الزامی وجوب حفظ حکومت اسلامی و حرمت ربا تزاحم می‌بیند، حال اگر حفظ حکومت را "اهم" بداند، به طورموقت حکم جواز ربای بانکی می‌دهد تا در کنار آن بتواند سیستم بانکداری بدون ربا را تأسیس کند، پس از این طریق هم حکومت اسلامی را حفظ کند و هم ربا را در آینده از سیستم بانکی خارج کند.
۴ - عرفی بودن موضوعات ثابت: موضوع برخی از احکام ثابت، عرفی است، بدین معنا که عرف مصداق موضوع را تعیین می‌کند، مثلاً در اسلام آمده: معامله ابزار قمار حرام است. تشخیص این که چه چیزی ابزار قمار است، عرف می‌باشد.
اگر زمانی شطرنج از آلات قمار بود، بدین جهت دیروز حرام بود، اما امروز به جهت این که از حالت قمار خارج شده (و تشخیص آن با عرف است) حرام نیست.
۵ - احکام حکومتی : حاکم اسلامی اختیار دارد که در حیطه غیر الزامی احکام شرعی، بنابر مصالحی که تشخیص می‌دهد، حکم الزامی صادر کند، مثلاً عملی را که حکم ثابت آن در اسلام استحباب، کراهت یا اباحه است، به دلیل مصالحی که شرایط زمان اقتضا می‌کند، به طور موقت واجب یا حرام کند مانند عبور از یک مکان عمومی (خیابان) که حکم ثابت آن در اسلام جواز است، ولی حاکم اسلامی می‌تواند براساس مصالح، شروطی بر آن مقرر کند و بگوید: خیابان یک طرفه است و عبور از طرف دیگر جایز نیست.
۶ - بهره­مندی از قواعد کلی و عام و اجتهاد:
در اسلام یک سری قوانین کلی و فراگیر وجود دارد که بر دیگر قوانین نظارت دارد، مانند قانون "لا ضرر" و "لا حرج" . فقیه و حاکم اسلامی با بهره گیری از این گونه قوانین می‌تواند با فرایند تغییرات اجتماعی، قوانینی متناسب با آن تدوین کند.
۷ - جامعیت آیین اسلام: وقتی آیین از جامعیت بهره مند شد، یعنی در تمامی حوزه‌های فعالیت بشر راهکار داشته باشد، در تحولات اجتماعی و پیشرفت زمان راهکار مناسب خود را ارائه می‌دهد، البته نه آنکه در تمام جزئیات به طور صریح و مشخص سخن گفته باشد.
شهید مطهری می‌گوید :
"بعضی جمود به خرج می‌دهند و خیال می‌کنند که چون دین اسلام، دین جامعی است، پس باید در جزئیات هم تکلیف معینی روش کرده باشد! نه؛ این طور نیست. یک حساب دیگری در اسلام است. اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب می‌کند که اساساً دربرخی از این امور دستور نداشته باشد، نه این که هیچ دستوری نداشته باشد. بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند."(۸)
نتیجه آنکه با توجه به اختیارات حاکم اسلامی و انعطاف پذیری احکام، قوانین اسلام، قابل انطباق با تحولاّت اجتماعی است.
در واقع نیازهای انسانی به دو بخش تقسیم می‌شود : نیاز‌های ثابت و نیازهای متغیر و چون احکام دین اسلام نیز بر اساس نیازهای انسانی شکل می‌گیرد، بر دو قسم است. احکام ثابت و احکام متغیر و این تصور که تمام احکام دین اسلام از نوع احکام ثابت است، اشتباه است.
پی‌نوشت‌ها:
۱. نحل (۱۶) آیه ۹۰.
۲. بحار،ج۲، ص ۲۸۰.
۳. مائده (۵) آیه ۳.
۴. بحار، ج۲، ص ۸۸.
۵. آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص۱۶.
۶. بحار، ج۶، ص ۹۳.
۷. اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص ۲۶۵.
۸. مجموعه آثار، ج۳، ص ۱۹۱، با تلخیص.

با سلام ، جواب ایرادات اساسی که مطرح کردم ندادین فقط سفسطه کردین، این مطلب شما چه ربطی داشت به ایرادات من؟؟؟؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
گرچه در پاسخ قبل دقت لازم ننموده اید ولی در این نوبت باید گفت :
قوانین و احکام اسلامی را به دو دسته می توان تقسیم کرد:
احکامی که گذر زمان و تغییر احوال مردمان و تغییرات مکانی و محیطی و سایر عوامل متغیر, تأثیری در آنها ندارد; به این نوع قوانین ,قوانین ثابت می گویند. به طور مثال , روزهء واجب ماه رمضان یا نمازهای واجب یومیه , تحت هیچ شرایطی , به اموری مستحب یا مباح بدل نخواهند شد, و همچنین مکروهات دین , تغییر ماهیت به وجوب یا حرام نخواهند داد و مستحبات عبادی حکم واجب نخواهند گرفت .
همچنین است حرمت ربا ـ تا وقتی عنوان آن تغییر نکرده باشد ـ یا محرمات قطعی مثل زنا و لواط.
دستهء دوم از احکام , احکامی هستند که تغییرات زمان و مکان و مقتضیات , در آن ها تأثیر می گذارد و با وجودمقتضی قابل تغییر هستند. اکثر احکام اجتماعی , سیاسی , اقتصادی و حکومتیِ اسلام , از این دسته هستند.
بخشی از احکام دینی ، عبادات هستند که تغییر شرایط زمان و مکان و روابط انسان ها دخالتی در آنها ندارد. جزء نیازهای هر انسان هستند و برای تکامل تمام انسان ها . چنین احکامی نیاز به تغییر ندارند ، اما بخش معاملات و چیزهایی که مربوط به روابط انسان ها در جامعه می شود ، می تواند مشمول تغییر باشند.
بنابراین اینکه می گویید ، احکام ثابت چگونه تغییر می یابد ؟ باید گفت اگر منظور احکام ثابت و غیر قابل تغییر باشد ، آنها تغییر نمی یابند ، اما اگر منظورتان به طور کلی احکام دین باشد که در ظاهر در متون دینی (قرآن و روایط) به صورت ثابت بیان شده اند.
اما دلیل اصلی ثابت بودن بعضی قوانین، عدم تغییر و تبدّل حقیقت و هویت انسان است. همان گونه که انسان ها چه در گذشته و چه در حال از هویت های ثابت و متغییر برخوردار هستند ؛ قوانینی نیز که برای کمال و خوشبختی انسان ها لازم است ؛ باید بخشی از آن ثابت باشد و بخشی دیگر متغیر.
نمی توان گفت که بشر گذشته به عبادت و بندگی خدا نیاز داشت و امروز نیاز به عبادت ندارد حتی فرم عبادت نیز همین گونه است.
اما بخشی دیگر از احکام می تواند با توجه به نیازهای متغییر و جدید تغییر یابد.
رویدادهای نامتناهی را می‌توان با قوانینی که از ویژگی‌های «غنا و وسعت» و «انعطاف ‌پذیری» بهره‌مند باشد، اداره کرد. این دو ویژگی در قوانین اسلام وجود دارد. کارشناسان اسلامی به کمک این دو ویژگی می‌توانند با توجّه به موقعیت ها، قوانین اسلامی را تبیین نمایند و آن را برای اداره کردن امور فردی و اجتماعی بشر به کار ببرند.
توضیح این سخن:
دربارهء ویژگی «غنا و وسعت» احکام و شریعت اسلامی می‌گوییم: اسلام برای این که مسلمانان در تکالیفشان متحیرو سرگردان نباشند، چند راه پیش پای آنان گذاشته است:
۱- حکم عقل به عنوان حجّت باطنی و بدون واسطه. آن چه عقل قاطعانه به درستی چیزی حکم صادر کند،شریعت محمدی و دین اسلام آن را می‌پذیرد. امام کاظم (ع)عقل را همسنگ بعثت پیامبران و رهنمودهای وحیانی می‌داند:
«إنّ للّه علی الناس حجّتین، حجة ظاهرة وحجّة باطنة فأمّا الظاهرة فالرسل و الأنبیاء و الائمّة علیهم السلام و أمّا الباطنة فالعقول؛(۱) بر مردم دو حجت هست: ظاهر و باطن. حجت ظاهر، رسولان و پیامبران و امامانند و حجت باطن، عقل است».
متفکر بزرگ اسلام، علاّمه شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: حجتّ عقل از نظر شیعه به این معنا است که اگر در موردی عقل، حکم قطعی داشت، آن حکم، از آن رو قطعی و یقینی است، حجّت است.(۲)
در این باره متکلمان و علمای علم اصول بیان داشته‌اند (قانون ملازمه): «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع و کلّ ما حکم به الشرع حکم به العقل؛(۳) هرچه عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم می‌کند و هرچه شرع بدان حکم کند، عقل نیز بدان حکم می‌کند».
۲- تابعیت احکام از مصالح و مفاسد: احکام اسلامی، گزافی و بدون معیار نیست، بلکه در افعالی که حکم وجوب صادر شده، حتماً در انجام آن مصلحت، و در افعالی که حکم حرمت صادر شده، حتماً مفسده وجود دارد.
پیروی احکام از مصالح و مفاسد دو نتیجه دارد:
أ) ابدی و جاودانه بودن.
ب) تابع قانون عقلی اهمّ و مهمّ قرار داشتن ؛ یعنی در راه رسیدن به مصلحت مهم و مهم‌تر، می‌توان محذوریت محرمات کوچک را با شرایطی نادیده گرفت، چون جلب مصلحت اهم، بیش تر از مفسدهء مهم است.
۳- اصول و قوانین کلّی و زاینده: در اسلام قوانین کلی وجود دارد که در تمامی ابعاد زندگی به گونه ای وظیفه مسلمان را تعریف نموده است. به همین خاطر در روایات اسلامی آمده است:
«ما من شیء الاّ و فیه کتاب أو سنّة؛ دربارة هر چیز، در کتاب و سنت حکمی وجود دارد».
۴- اجتهاد واستنباط احکام: درهر عصری باید فقیه، مجتهد و کارشناس دین باشد، تا با توجه به مدارک اجتهاد، ازجمله شرایط زمان و مکان نظر کارشناسانه بدهد. این امر در بقای شریعت نقش بزرگی دارد.
۵ - اختیارات حاکم اسلامی: اسلام به پیامبر(ص) و جانشینان و حاکمان اسلامی اختیاراتی عطا کرده است تابتوانند با توجه به وضعیت و حوادث جدید، مشکلات را حل و فصل نمایند و گره‌های اجتماعی را بگشایند.
در این باره مرحوم نائینی می‌نویسد:
مجموع وظایف راجع به نظم و انضباط کشور و رهبری امور امت، خارج از دو قسم نیست:
۱- قانون هایی که شارع مقدس بیان کرده است وبه هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیست.
۲- مقرراتی که از طرف شارع صادر شده و جعل و تنظیم آن‌ها به نظر و صلاحدید پیامبر و امام و پیشوای مسلمانان موکول شده است و به تفاوت زمان و مکان و اوضاع قابل اختلاف و تغییر می‌باشد.
قسم دوم همان طور که در زمان پیامبر و امام به آنان موکول شده، در زمان غیبت امام هم به نواب عام حضرت ،یعنی حاکم شرع و مجتهد جامع الشرایط واگذار شده است و آنان اختیار دارند برای رعایت مصلحت جامعه و برطرف کردن نیازهای آن مقرراتی جعل کنند و مردم هم موظفند از دستورهای آنان اطاعت کنند.(۴)
ویژگی انعطاف پذیری: انعطاف پذیری در شریعت اسلام را از چند راه می‌توان دریافت کرد:
۱- جامعیت آیین اسلام: در اسلام به امور دنیایی و دینی هر دو بها داده شده است. امام علی (ع)فرمود: «شخص با ایمان زندگی خود را در سه بخش تقسیم می‌کند: مناجات با خدا، تحصیل معاش و تفریح و استراحت، و بهره مندی از لذائذدنیایی».(۵)
۲- واقع‌نگری: در شریعت اسلام تمام توجه به معنا و واقعیت شده است، نه به ظاهر و صورت. از این جهت هیچ گاه بین شریعت محمدی و پیشرفت‌های علمی، ناهمگونی و تضادی نیست. به عنوان مثال اسلام در نوشتن، راه رفتن، جنگ و جهاد، مسافرت کردن و... به شکل و صورت ظاهری خاصی مقید نکرده است.
اسلام نگفته است باید با فلان ابزار قدیمی باید نوشت یا تنها با حیوانات که در قدیم برای مسافرت مرسوم بود، مسافرت نمود و یا تنها با شمشیر جنگید بلکه می‌گوید: «وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة؛(۶) برای مبارزه با دشمن، تمامی توان و امکانات خود را بسیج نمایید».
این امکانات و ساز و برگ نظامی، زمانی شمشیر، سپر، نیزه، تیر و کمان بود، ولی در زمان کنونی توپ و تانک ومسلسل است. اسلام می‌گوید بروید به دنبال کسب علم و دانش: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» دانش طلبی درگذشته به چند علم محدود بود، ولی امروز بسیار گسترده است. این سخن شامل همة علوم مفید امروز می‌شود. بنابراین نگاه اسلام به باطن و معنا و واقعیت، به جای نگریستن به ظاهر و شکل و صورت، موجب می‌شود قوانین شریعت اسلام قدرت مانور زیادی داشته وانعطاف پذیر باشد و به واسطة مرور زمان کهنه و فرسوده نگردد.
۳- وجود قوانین حاکم و کنترل کننده (حکومت در لسان ادله): در اسلام یک سری قوانین کلی و فراگیر وجود دارد که به دیگر قوانین نظارت دارد. در اصطلاح علمای اصولی و اجتهادی از این قواین به «ورود» و «حکومت» یاد می‌شود، مثلاً آیة: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»(۷) یا روایت: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام»(۸). بر تمامی قوانین اسلامی حکومت دارد. علمای اسلام ا ز اولین قاعدة «لاحرج» و از دومی، به قاعدة «لا ضرر» نام برده‌اند.
این گونه قوانین کلی و حاکم و کنترل کننده، به کمک حاکم اسلام می‌شتابد و او را یاری می‌دهد نکات کور و گره خورده در قوانین مدنی را بگشاید و نگذارد با پیشرفت فرهنگ و فن آوری مقررات اسلامی کهنه گردد.
تشخیص دلیل حاکم و اعمال این گونه قوانین کنترل کننده، به اجتهاد و فقاهت محتاج است، بلکه ازموارد مهم تخصصی فقه و اجتهاد اسلامی است. کوتاه سخن این که: گر چه رویدادها و پیشرفت بشر محدود نیست، امّا قوانین شریعت محدود و مشخص است، لیکن به جهت دو خصلت در قوانین شریعت (غنا و انعطاف) شریعت قدریت مانور دارد و نمی‌گذارد اسلام مشمول مرور زمان گردد.
پی‌نوشت‌ها:
۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۶.
۲. آشنایی با علوم اسلامی، ج ۳، ص ۱۶.
۳. همان، ص ۴۰.
۴. تنبیه الامّة و تنزیه الملّة، به نقل از کتاب خاتمیت، سبحانی، ص ۲۴۰.
۵. نهج البلاغه صبحی صالح، قصار ش ۳۹۰.
۶. انفال (۸) آیه ۶۰.
۷. حج (۲۲) آیه ۷۸.
۸. بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۴۵، چاپ بیروت.

در مورد اینکه اعراب قبل از اسلام بسیار بی فرهنگ و حتی تا حدود زیادی وحشی بودند شک وتردیدی نیست ولی در مورد زنده بگور کردن دختران بوسیله همه آنها این شک وتردید وجود دارد که اگر چنین چیزی بود بایستی در عرض مدت کوتاهی نسل آنها منقرض میشد در صورتیکه چنین اتفاقی نیفتاد وروز بروز بر جمعیتشان افزوده شد((چیزی که مشخص است این است که فقط در یکی از قبایل شبه جزیره عربستان چنین رسمی وجود داشته )) آنهم در مورد دختر چهارم یعنی اگر در خانواده ای پسر بدنیا نمی آمد و مادر خانواده باصطلاح فقط دختر زا بود دختر متولد شده چهارم را زنده بگور میکردند و در جایی خواندم که تعداد دختران زنده بگور شده در کل عربستان و در آن قبیله فقط هشت دختر بوده و حال مشخص نیست چرا این قضیه را تا اینحد پر رنگ نشان داده اند بطوریکه بسیاری فکر میکنند همه دختران زنده بگور میشده اند .و و در مورد اینکه عده ای به غلط زرتشتیان را مجوس یا آتش پرست میدانند باید گفت که زرتشتیان بهیچوجه آتش را نمی پرستیدند بلکه با توجه به فواید بسیار زیاد آتش (( مثل دادن نور وگرما - فراری دادن حیوانات وحشی - پختن غذا و ... آنرا مقدس میدانستند ))
ما مسلمانان اگر در روز زمین قطعه ای نان ببینیم آنرا میبوسیم و حتی به پیشانی میگذاریم و در نقطه ای دور از زیر دست وپا بودن قرار میدهیم و حتی گاه به نان سوگند میخوریم بنظر شما باید ما را نان پرست دانست مسلما نه بلکه ما چون نان را یک برکت بزرگ میدانیم آنرا تقدیس میکنیم نه اینکه بپرستیم و این در مورد زرتشتیان وآتش نیز صدق میکند.

ببخشید من یه سوال داشتم.من مسلمون هستم وخیلی هم افتخار می کنم ولی نمیدونم چرا اسلام و تاریخ ایران روبروی هم هستند.درسته من مسلمون هستم ولی عاشق تاریخ قبل از اسلام کشورم هم هستم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
تعارض و روی در روی بین این دو محبت وجود ندارد شما می توانید به تاریخ ایران قبل از اسلام هم علاقه خود را داشته باشید
ودر عین حال به احکام وعقاید اسلامی نیز عمل نماید .
جمله‌ای که در سؤال بیان کردید، معنایش ظاهراً تقدّم اسلام بر ایران یا ایران بر اسلام است.
در این صورت اگر واقعاً اسلام را اختیار کرده باشیم، نتیجه طبیعی تقدّم آن بر ملیت است، چون مطمئناً چیزی که به انتخاب ما باشد، مقدّم بر آن است که خود انتخاب نکرده‌ایم.
همچنین معتقدیم که اسلام بالاترین ارزش است: «الاسلام یعلو ولا یعلی علیه» و هیچ چیز از آن برتر نیست تا جایی که جان‌های عزیزان و برترین انسان‌ها مانند امام حسین(ع) برای حفظ و بقای آن، دم شمشیر قرار می‌گیرد.
ضمناً بر اساس اعتقاد و باورمان، دین در سعادت جاودانی و ابدی انسان نقش دارد ملّیت مربوط به دنیا و روابط
اجتماعی ما در دنیا است. منطقی آن است که سعادت ابدی و جاودانی برتر از زندگی دنیوی باشد.
تمام مطالب بر این فرض استوار است که بین اسلامیت و ارانیت ناهمگونی باشد، یا قصد تقدّم یکی بر دیگری را داشته باشیم، اما به نظر ما این فرض چندان واقعی نیست و اگر هم وجود داشته باشد، بسیار اندک بوده و بر خلاف تبلیغات مخالفان اسلام یا جدا انگاران فرهنگ اسلام و ایران، گسترده و عمیق نیست تا بخواهیم یکی را گرفته و دیگری را واگذاریم.
هویت و ماهیت ایرانی بودن ما با هویت اسلامی درهم آمیخته و از هم قابل جدایی نیست. اسلام و احکام و اعتقادات آن با گوشت و پوست مردم ایران درهم آمیخته است. آنان به هویت اسلامی خود افتخار می‌کنند. سرگذشت ایرانیان نیز نشان داد که آنان در پاسداری از دین نقش بنیادی داشته و بارها از اسلام دفاع کردند و حتی جان خود را نثار کردند. شخصیت‌های ایرانی نیز در قالب‌های مختلف، و با فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی و ....... و... نقش اساسی در گسترش و معرفی اسلام داشته دارند.
پیوند میان اسلام و ایران به گونه‌ای است که امروزه ایران میان بسیاری از ملت‌ها به عنوان پرچمدار اسلام شناخته شده می‌شود. از سوی دیگر اسلام نیز به ایرانیان خدمت کرده، بدین معنا که به ایران هویت و استقلال داده، در باروری و نهادینه کردن فرهنگ آن نقش اساسی داشته است. این امر در قالب مبازره با فرهنگ و سنت‌های غیر مشروع و غیر منطقی صورت گرفت. از سوی دیگر برنامه‌ها و دستورها و فرهنگ اسلام موجب ترقی و تکامل و پیشرفت ایران گردید.
نکته قابل دقت آن است که اسلام با هویت و ملیت مخالف نیست؛ آنچه اسلام به آن مخالف است، ملی‌گرایی افراطی و تبعیض نژادی است. اسلام تا آنجا که سنت‌های ایران با آموزه‌های دینی و عقل مخالف نبود، آنها را پذیرفته و بر آن صحه گذاشت. اتفاقاً بیشتر سنت‌های ایرانی با آموزه‌های دینی همسو بود این امر نیز در هماهنگی و یک سو بودن ایرانیت و اسلامیت نقش دارد.
در اسلام به هویت جامعه حفظ وطن اهمیت داده شده تا آنجا که در روایات آمده است: «حُبّ الوطن من
الإیمان»(۱) امروزه در شعارهای مردم ایران نیز همسویی ایرانیت و اسلامیت تبلور یافته است. بدینسان باید گفت: ما هم یک ایرانی مسلمان و هم یک مسلمان ایرانی هستیم.
پی‌نوشت‌ها:
۱. میزان الحکمه، ج ۴، ص ۳۵۶۶.

من که هرگز جنایات اعراب به ایرانیان را نخواهم بخشید و همان طور که در سوره توبه امده اعراب اجازه دارند به زورهم مردم را به پذیرش ااسلام وادار کنند حتی اجاره کشتن انهارا هم دارند حتی به بردگی گرفتن انهارا پس دادگری اسلام کجاست؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود جناياتي كه از سپاه اسلام در ايران نقل شده بسياري فاقد مستند مي باشد. زيرا بیشتر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد. طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که در این باره نقل شده، از طریق وی است. جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند (۱)
نکته اساسی در این مسله این است که اگرچه حمله اعراب به ايران برخي از آثار منفي را در پي داشت ،ولی موجب گرديد که مردم ایران ازظلم و ستم حاکمان این کشور رهایی یابند.مردم آزادانه اسلام را انتخاب کنند . شايد اگر این امر اتفاق نمی افتاد ،زمينه گرايش مردم ايران به اسلام فراهم نمي‌شد و مردم ايران از نعمت بزرگ اسلام محروم مي ماند. اين فاجعه ای بود که جامعه ايران را تهديد مي کرد. البته زمینه های پذیرش اسلام قبل از جنگ در ایران وجود داشت، چنان که در زمان حیات پیامبر(ص) بسیاری از ایرانیان ساکن در یمن، اسلام آوردند. عده زیادی از مردم بحرین ـ که در آن روز محل سکونت ایرانیان بود ـ به اسلام گرویدند. حتی حاکم آن جا که دست نشانده پادشاه ایران بود، مسلمان شد. ایرانیان در این دو جا به صورت گروهی اسلام را پذیرفتند. بعضی نیز به صورت فردی اسلام آوردند. در رأس آن ها سلمان فارسی است. اگر آمادگی ایرانیان برای قبول اسلام نبود،مسلمانان قدرت نداشت که با شکست به ایران مسلط شوند ، زیرا در زمان جنگ، ایران یکی از دو قدرت درجه اول جهان و جمعیت این کشور حدود ۱۴۰ میلیون بود؛ در حالی که سربازان اسلام به شصت هزار نمی رسید.(۲). بر این اساس مهم ترین عامل شکست را باید در نارضایتی ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست؛(۳) چرا که رژیم حاکم و اوضاع اجتماعی و دینی در آن روز به قدری فاسد و خراب بود که تقریبا همه مردم ناراضی بودند..(۴)
پی نوشت ها :
۱. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه ، تهران، دارالكتب الإسلامية،۱۳۵ ش ، ج۲ ، ص۲۰۶-۲۰۷.
۲.مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران ، قم، جامعه مدرسین ، ۱۳۶۲، ص۷۷.
۳.همان، ص۷۶ .
۴.همان ، ص۷۷ .

در حرف های مطهری نیز تناقض وجود دارد... با توجه به اشاره بسیاری از کتب تاریخی مثل تاریخ هرودت جمعیت ایران هخامنشی ۸۰۰۰۰۰ نفر بوده چطور ممکن است در زمان ساسانی ۱۴۰ میلیون نفر باشد و دوم اینکه چرا شما جواب دقیق در مورد ترجمه سوره توبه که خلاف هر عقل و منطق و انسانیتی است چیزی نمیگویید؟ و در مقابل تمامی سوالات فرافکنی کرده و حرف های بی ربط و تکراری می زننید...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
منابیع تایخی این گونه مسایل را به صورت متفاوت ثبت نموده است ، پس انصاف نیست با تاید یک منبع منابع دیکر را متناقض تلقی نماید .
چه این که بسی جای شگفتی وتاسف است که کلام وحی را خلاف عقل ومنطق توهم نموده اید .!!!
معلوم نشد کدام آیه از آن سوره برای تان نا گوار آمده که این گونه نسبت به آن کمی مهری نموده اید . لطف نماید کمی منصافانه تر آیه مورد نظر را وسوال تان را در باره آن مطرح نماید تا جواب لازم تقدیم شود .
عجالتا باید اشاره شود : با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است) و سیره پیامبر و امامان(ع)، می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود ضوابط و شرایط پذیرفته است.
جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با انگیزه مادی نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر رستگاری، آزادی و آزادگی بشر بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) . می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که هدایت و رستگاری بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده شده و راه برای سعادت و رستگاری هموار گردد.
اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:
۱. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.
۲. برای نابودی نقشه‏های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.
۳. برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(۱)
می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است.
دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از درون انسان می‏جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.
هر کس دین اسلام را بپذیرد ، بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می‏توان از آن دفاع نمود.
پی‌نوشت‌ها:
۱. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۶ و ۲۰۷.

با سلام در مورد جمعیت ایران هخامنشی به گفته هرودوت جمعیت پارس ۸۰۰۰۰۰ نفر بود نه کل قلمرو که این هم در حد تخمین است و حتی اگر به این هم توجه نمیکردید او ذکر میکند که خشایارشا با خودش ۲۵۰۰۰۰ سرباز به یونان برد که اگر حرف شما صدق کند که ایران از مرد تهی میشد!!!!!

با سلام و درود، با تشکر از بحث های خوبتون، بنده هم موافقم که ورود سربازان عرب به ایران از بی سرو سامانی و ضعف امپراتوری وقت و نزاع و جدل و به هم ریختگی بزرگان دینی شد و هم اینکه متاسفانه خیانت و جاه طلبی برخی از ایرانیان بوده، و امروزه در خصوص جنایات سربازان به ظاهر مسلمان از هیچ کس پوشیده نیست. همه این صحبتها درست و در جای خود شایسته است. برای بنده جای بسی سئوال است که با اندیشه ای که در تمام ادیان مورد بحث داشته ام همه به خدای یکتا ایمان داشته اند (البته بدون تحریف) و تمامی کتب های دینی رسالت بر شناساندن پروردگار و سوق دادن انسان به زندگی نیک و شایسته است. اما انسانها دچار سردرگمی شدند و با آنکه اصل رسالت پروردگار که تقریبا بر تمام جهان استوار گردیده است، انسانها بر سر موضوعات کم اهمیت با هم مجادله می نمایند. شاید بهتر باشد با توجه به همین اصل به ستایش پروردگار جهانیان که همه به نوع های مختلف به آن اذعان داریم و همینطور زندگانی عزت مند انسانی پرداخته و در کنار هم زندگانی شاد و توام با پیشرفت در تمام عرصه ها داشته باشیم. بنده به نوبه خود به تمام ادیان خداپرست ایمان داشته و مورد احترامند و خیلی از مواقع همانگونه که به مسجد میروم در برخی از مواقع هم به مکانهای مذهبی دیگر ادیان رفته و خداوند بزرگ و بی همتا را ستایش نموه و طلب آمرزش و دوری از گناه و معصیت را از درگاه ایشان طلب مینمایم. مهم نیست که بنده و دیگر ادیان الهی چه کسی را قبول داریم و چه چیزهایی را مظاهر نیکی ،پاکی ، روشنایی و ... میدانیم، مهم اینست که همه ما پروردگار یکتا را قبول داریم و نیکی و پاکی و ... را بطور واقعی پیشه نماییم. و این را بدانیم تمام کسانی که ما را به باور حقیقی خداشناسی رسانده اند قابل احترام و به نوعی پیامبرند، همانگونه که تمامی پیامبران الهی در کتب آسمانیشان رسالت خود را فقط و فقط همین دانسته اند. درود بر همه آنها و انسانهای نیک صفت ، زیبا رو و خدا پرست. (از خداوند بزرگ، سعادت همه شما عزیزان فارغ از هر دین و مسلک را مسئلت دارم)
"چنانچه به یاری حق متن بنده را جایز دانستید حتما نشر دهید - سپاسگزار از شما مدیریت محترم سایت"

تصویر پاسخگوی اعتقادی

بشر در ابتدا استعداد و قابلیت پذیرش تعالیم کامل اسلام را نداشته، دین متناسب با استعداد آنان همان دینی بوده که توسط پیامبر آنان ابلاغ می‏شد. همچنان که برنامه‏های عالی کلاس های دانشگاهی برای بچه‏هایی که در کلاس اول گام نهاده‏اند، سنگین است و برنامه آنان باید متناسب با استعدادشان مقرر گردد. با این توضیح روشن می‏شود که دین، نزد خداوند همواره کامل بوده، نقص و تکامل تدریجی در جامعه انسانی در طول تاریخ بوده است.
پیش از عصر خاتمیت، بشر به حدی از بلوغ فکری نرسیده بود که بتواند تمام برنامه تکاملی برای همه ادوار تاریخی را یک‏جا دریافت کند؛ لیکن در دوران خاتمیت بلوغ لازم در این باره حاصل گردید.
هم چنین در عصر قبل از خاتمیت، بشر قادر به حفظ کامل کتاب آسمانی و مصون داشتن آن از تحریف نبود ؛ ولی در دوران خاتمیت چنین بلوغ و توانایی را یافته است. تاریخ کتاب‏های آسمانی، بهترین شاهد بر این مدعا است.
مکتب پیامبران تدریجاً بر حسب استعداد جامعه انسانى عرضه شده تا بدان­جا که بشر رسیده است به حدى که آن مکتب به صورت کامل و جامع توسط حضرت محمد (ص) عرضه شد. از نظر قرآن آن چه وجود داشته و همه پیامبران عرضه کرده‏اند، دین بوده است، نه ادیان.
قرآن دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفى مى‏کند، نه چند تا، و یک نام روى آن مى‏گذارد و آن "اسلام" است.
تمام پیامبران بزرگ الهی پیروان خود را به همین دین دعوت می کردند. البته مقصود این نیست که در همه دوره‏ها دین خدا با این نام خوانده مى‏شد، بلکه مقصود این است که حقیقت دین داراى ماهیتى است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است. (۱) از این رو مى‏گوید: "ان الدین عند الله الاسلام؛ دین نزد خدا اسلام است". (۲) یا مى‏گوید: "ابراهیم نه یهود و نه نصرانى، بلکه حقجو و مسلمان بود". (۳)
پس دین خدا که از طرف پیامبران الهى عرضه شده، یکى بوده است، با آن خصوصیتى که گفته شد و مردم در دوران‏هاى پیامبران موظف بوده‏اند از شریعت پیامبر زمان خود پیروى نمایند، به لحاظ این که در آن زمان، دین به شکل کامل تر از زمان گذشته عرضه مى‏شود، تا برسد به دوران خاتمیت که همه مردم پس از بعثت رسول اکرم (ص) باید از دین او که دین اسلام است، تبعیت نمایند.
دین از طرف خداوند یک خط سیر است که با توجه به نیاز های جدیدتر بشر، نیز با توجه به تحریفاتی که در دین خدا به وجود می آمد، خداوند پیامبران جدید و تازه می فرستاد تا هم دین و شریعت کامل شده (با توجه به کمال انسان ها و نیازهای جدید) عرضه کنند و هم تحریف های صورت گرفته را بزدایند.
اما بعد از پیامبران اختلاف اساسى و جوهرى که در ادیان به وجود آمده، از طرف پیامبران نبوده است، بلکه از ناحیه پیروان و دانشمندان ادیان مى‏باشد که به خاطر ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى، اختلاف در دین را ایجاد کرده‏اند. قرآن مى‏فرماید:" آن‏هایى که از حقیقت آگاه بودند، و با این حال در دین خدا اختلاف ایجاد کردند، انگیزه‏اى جز طغیان و ظلم و ستم و حسد نداشته‏اند". (۴) اگر مردم مخصوصاً طبقه دانشمندان، تعصب و کینه توزى و تنگ نظرى و منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را کنار بگذارند و با واقع بینى و روح عدالت خواهى ادیان را بررسى کنند، حق روشن شده و اختلاف حل مى‏شود. (۵)
نکته مهم دیگرى که باید توجه داشت: در تعالیم پیامبران گذشته، از دین و شریعت آینده و پیامبرى که بعداً خواهد آمد، خبر داده شده بود.
هر پیامبر صاحب شریعتى، از پیامبر صاحب شریعت پس از خود خبر داده، مثلاً در تعالیم حضرت موسى (ع) از مسیح و شریعت او خبر داده شده و در کتاب انجیل و تعالیم حضرت عیسى (ع) از آمدن پیامبر اسلام (ص) خبر داده شده که در قرآن سوره صف به صراحت این مسئله بیان شده است. حتى در انجیل موجود فعلى به رغم برخى تحریفات، از تسلى دهنده بعد از مسیح یاد شده است، اما پیروان حضرت موسى (ع) و عیسى (ع) هر کدام به توجیهات مختلف دست مى‏زنند و به پیامبر بعد ایمان نمى‏آورند. این مشکل در ادیان آسمانى و پیامبران نیست، زیرا آنها به طور کامل این هدف را به انجام رسانده‏اند، بلکه در کسانى است که خود را پیرو پیامبران مى‏دانند، اما در حقیقت از آنها پیروى نمى‏کنند.
پى‏نوشت‏ها:
۱. مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، ص ۱۶۵.
۲. آل عمران، (۳) آیه ۱۹.
۳. همان، آیه ۶۷.
۴. آل عمران، آیه ۱۹.
۵. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۵۱.

با سلام و تشکر از شما سوالی دارم
دلیل حمله و کشور گشایی مسلمانان در دوره خلفای اول و دوم چه بود و ان ها به چه دلیل جنگ را شروع کردند.؟؟
به شخصه مطالعات تاریخی بسیار زیادی در این مورد کر ده ام و کاملا اگاه هستم که جنایاتی که غالبا ذکر میشود به دلیل غلبه خوی جاهلیت در بعضی اعراب بوده است و منکر این نمیتوان شد که جمع زیادی از اعراب تنها به قصد غنیمت به جنگ رفته اند و خیلی از جنایت ها هم از روی غرض ورزی و اغراق گفته میشود و نمیتوان مثل بعضی نژاد پرستان با خواندن دو قرت سکوت به تنهایی قضاوت کرد ولی من ذات شروع جنگ و دلیل حمله را درک نمیکنم !!
ایا عمر محضر رسول خدا را درک نکرده بود؟؟ که در این صورت چرا امام علی(ع) چرا او را همراهی کرد؟؟

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب
بدون شك عوامل مختلفي محرك اعراب در قصد فتح ايران بوده است. در اين خصوص هم انگيزه‏ هاي مادي و كسب غنايم دخالت داشته و هم انگيزه ‏هاي معنوي. حملات مسلمانان به مرزهاي دولت ساساني در زمان ابوبكر آغاز شد؛ اين حملات با اين هدف انجام گرفت كه اذهان مسلمانان را از غصب خلافت «امير مومنان علي(ع)» دور كرده و به خارج از جزيرة العرب سوق دهند و با افزايش وحدت، بر قدرت خلافت خود در زمان «ابوبكر» بيفزايند. فرمانده فتوحات مسلمانان در جبهه ايران «خالد بن وليد» بود كه پس از سركوب شورش برخي اعراب مرتد شده در شبه جزيره عربستان به سمت ايران روانه شده بود. با مرگ ابوبكر و غصب مجدد خلافت توسط «عمربن خطاب» روند فتح ايران شدت بيشتري يافت و مسلمانان موفق به فتح مناطق بسياري از ايران شدند. اين ايام مصادف با حكومت «يزدگرد سوم» از سلسله شاهان ساساني امپراطوري ايران بود. در مورد حمله اعراب مسلمان به ایران خیلی ها اینگونه تصور می کنند که مسلمانان بیکباره و بدون هیچ پیش زمینه ای به نبرد با ساسانیان پرداخته و ایران را فتح نمودند.حال آنکه مطالعه تاریخ نشان می دهد که تا حدی این ایرانیان بودند که زمینه این رویارویی را فراهم کرده بودند.

جدای از برخورد ناشایست خسرو پرویز با نامه پیامبر(ص) و فرستادن دست نشانده های خود برای کشتن آن حضرت،بعد از رحلت پیامبر اسلام هم ساسانیان بگونه ای عمل کردند که نتیجه اش جنگ بین اعراب و ایرانیان شد.

توضیح اینکه:

در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم عده ای از اعراب به دلیل منافع دنیوی اسلام آوردند ، بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آنان از اسلام برگشته و به قبایل رده معروف شدند، در زمان ابابکر اینان به مدینه حمله کرده و نزدیک بود مدینه تصرف کنند ، با مقابله جانانه مسلمانان بعضی از این قبایل به عراق عقب نشینی کردند و در عراق با مسلمانان درگیرشدند ساسانیان از این گروه حمایت کردند که در نهایت به جنگ ساسانیان به مسلمانان انجامید

دکتر زرینکوب در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام بیان می نماید :
« سبب آمدن خالد بن ولید به عراق چنانکه از تامّل در قــرائـن برمیـاید تنبیه اعـراب عراق و هم پــیمانان اهل ردّه بــوده است لکن ناچار منتهی به تصادم با لشکریان ایران شده و جنگها و فتح های اسلام از آن میان پدید آمده است. »(۱)

در کتاب ایران باستان نیز به این نکته اشاره شده که : «در سال دوازدهم هجرت ابوبکر ، خالد بن ولید را جهت تعقیب اهل رده که به میان رودان گریخته بودند به آن سرزمین روانه کرد و خالد هم دولت حیره را شکست داده وآنجا را متصرف شد به این ترتیب بود که جنگهای ایران و اعراب شروع شد ....و ابوبکر به خالد سفارش اکید کرده بود که از در گیری با ایران بپرهیزد» (۲)
پس هم روم و هم ساسانیان نه تنها اسلام را تهدید کرده بودند بلکه وارد جنگ هم شده بودند

در مورد بخش دوم سوال شما در مورد همراهی امام علی(علیه السلام) با عمر باید عرض کنیم:
امام علی(علیه السلام) هیچ حضوری در اینگونه جنگها نداشته و به هیچوجه مسئولیتی را هم از طرف خلیفه نمی پذیرفتند.در اسلام جنگ به منظور کشور گشايي و قدرت گرايي جايز نيست. امام علي عليه السلام در اين جنگ حضور نداشته اند و دليلي وجود ندارد که ايشان اساسا با آغاز اين جنگ ها موافق باشد.

پی نوشتها:
۱. دکتر زیرینکوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ص۲۹۵
۲.ایران باستان ج ۲ص۲۳۶

سلام و عرض خسته نباشید
خیلی ممنون بابت مطالب زیبای شما که اسلام را به همه نشان می دهید. الان با پیشرفت علم و اینترنت همه جوانان و نوجوانان دچار دگرگونی شدند که به دلیل زور ایرانیان مسلمان شدند اما واقعا زور در ان زمان بیشتر از زمان مغول بود که ایرانیان توانستند انهارا که خلق و خوی خشن داشتند را مسمان کنند
مشکل مردم اینه که فکر میکنند اگر یک روحانی یا مثلا مسلمان خلاف کند نشان از بد بودن اسلام است اما هرکس ناظر رفتار خودشه چون اینها فقط افرادی خلافکار در جامه اسلام هستند برای تخریب جایگاه اسلام در اذهان مردم که من فکر میکنم تا حدودی نیز موفق بوده اند.
در زمان ساسانیان و ماقبل اسلام زن یک الهه بوده و جایگاه بالایی داشته است که این مطلب را ما در قران بزرگ خدا هم میبینیم ...در زمان کوروش پله ها به اندازه ده یا ۱۵ سانت بوده تا پشت پای دختران معلوم نباشد ولی الان هم که همه پندارو گفتار و کردار نیک میکنند هم پشت پایشان معلوم نیست یا کردار نیک دارند.این کردار نیک انسانیته که در قران به صورت دروغ نگفتن ، غیبت نکردن . شایعه پراکنی نکردن . مسخره نکردن. احترام به والدین و بزرگتران. حیای یک بانو و ... بیان شده... امیدوارم هر چه از دیگران میشنویم را باور نکنیم و درباره انها تحقیق کنیم.خداروشکر که خیلیا به اینترنت وصل هستند اما حتی در کتابها هم میتوان تحقیق کرد
به هر حال خیلی ممنون بابت مطلب خوبتون حال کردم
خدا قوت

اصل اسلام رو عمر و همین سنی ها داشتند شیعه یک مذهب ساختگی هست که از صفویه به بعد رواج پیدا کرده وقتی خود امامانتان با خلیفه ها بیعت کردند شما کاسه داغ تر از آش میشوید مگر نه اینکه شهربانو به عنوان کنیز یا همون برده جنسی سهم حسین بن علی از غنائم جنگ بود اعراب مستی حرام زاده بودند که به فرهنگ و تمدن ایرانی هجوم آوردند و دینشان هم دین من درآوردی بود نه خدایی دین قتل عام و غارت

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
بر خلاف تصور شما مذهب شیعه در زمان رسول الله وتوسط شخص پیامبر به دستور خدا وند مطرح شده ولی اهل سنت بعد از رحلت پیامبر در پی حوادثی بوجود آمد در این باب جای سخن بسیار است ولی به اختصار باید اشاره نمود :
در ابتدا باید گفت شیعه در لغت به معناى پیرو و یارى دهنده است، اما در اصطلاح بدین معنا است که کسى به امامت و خلافت بلافصل على(ع) معتقد باشد. شیعیان بر این عقیده‏اند که مرجعیت سیاسى و دینى و علمى بعد از پیامبر(ص) بر دوش امام على (ع) و سپس بر عهده فرزندان معصومش است . بر این عقیده‏اند که امامت او از طریق نص جلى یا خفى ثابت شده و امامت حق او و فرزندان او است. (۱)
پیامبر(ص) در تفسیر آیه «اولئک هم خیر البریه»(۲) خطاب به على(ع) فرمود: «انت و شیعتکم یوم القیامه راضین مرضیین؛(۳) تو و شیعیان تو در روز قیامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نیز فرمود: «ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه؛(۴) على و شیعیانش در روز قیامت پیروز و سعادتمندند».
در زمان پیامبر چهار نفر از صحابه، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر به عنوان شیعه على شناخته مى‏شدند.(۵) برخى از علما همانند سید على خان شیرازى و سید محسن امین جبل عاملى بسیارى از صحابه را نام برده‏اند که این‏ها شیعه على بودند. (۶) بعد از صحابه در میان تابعین (نسل بعد از صحابه) شیعیان به قدرى زیاد شدند که به قول «ذهبى» در «میزان الاعتدال» در میان تابعین تشیع به حدى افزون شده بود که اگر این‏ها نبودند، آثار پیامبر (ص) نابود شده بود.(۷)
بنا براین می توان گفت اساس تشیع به زمان پیامبر(ص) برمی گردد که بعد از رحلت ان حضرت به عنوان یک مکتب اصیل بروز پیدا می کند .
بعد از رحلت پیامبر(ص) دو تفکر در حوزه سیاست اسلامى در برابر یکدیگر قرار گرفت:
یکى تفکر خلافت است که در سقیقه بنى ساعده و با در دست گرفتن قدرت سیاسى توسط ابى بکر سر درآورد،
دیگرى تفکر شیعى یا تفکر امامت است که با تمسک به حدیث ثقلین و غدیر به امامت امام على(ع) باور داشتند.
در تفکری که از سقیفه برخاسته بود، در آغاز به آن عنوان تسنن و مکتب اهل سنت داده نشده بود. عنوان اهل سنت و سنی بعداً و از دوره خلافت عثمان به بعد پدید آمد ؛ چرا که در شورای شش نفره­ای که عمر برای جانشینی انتخاب نموده بود و ریاست آن را به عبد الرحمان بن عوف داده بود، در آن جا عبدالرحمان بن عوف نخست به امام علی (ع) رو کرد و گفت : می خواهم با تو بیعت کنم با این شرایط که به کتاب خدا قرآن و سنت پیامبر و به سنت دو خلیفه گذشته یعنی ابو بکر و عمر وفادار باشی.
حضرت در پاسخ فرمود: به دو شرط اول و دوم یعنی به قرآن و سنت پیامبر وفادارم و خودم را متعهد می دانم که به آن دو پایبند باشم. اما شرط سوم یعنی سنت ابوبکرو عمر را قبول ندارم ؛ بدین جهت عبدالرحمان بن عوف با امام علی (ع) بیعت نکرد.
او سپس به عثمان پیشنهاد کرد و عثمان پذیرفت. با این پذیرش سنت ابوبکر و به ویژه سنت عمر در زمره مصادر اسلام شناسی قرار گرفت . کم کم به آنانی که پذیرای این کار بودند، سنی اطلاق شد ؛ بنا بر این اهل سنت و مذهب سنی بدان مناسبت و بعدا پدید آمد..(۸)
پیامبر پایه واساس تشیع را بنا نهاد و در واقع موسس شیعه بود وائمه شیعه ومبین ومفسر مبانی ان بودند .
وشیعه در زمان صفویه به وجود نیامد، بلی بعد از ظهور صفویه شیعه در ایران گسترش پیدا کرد و برای علما وبرزگان شیعه فرصت بیشتری به وجود امد تا تا بتوانند معارف شیعه وروایات ائمه را برای مردم بیان کنند ودر نشر انها بکوشند .
بنابراین، گرایش به شیعه و شیعه گری پیش از دوران صفویه در ایران وجود داشته و بیش تر مردم ایران شیعه بودند. در عراق نیز در قرن پنجم زمان شیخ مفید و شیخ طوسی این گرایش گسترش زیادی پیدا کرد. در آثاری که در اصفهان به دست آمده، سکه هایی پیدا شده که مربوط به سال ۸۷۳ هجری است؛ یعنی چهل سال پیش از روی کار آمدن صفویان. در آن سکه ها چنین نوشته شده: "لا اله الا الله علی ولی الله..." و در کاشان به سال ۷۷۰ در محراب یکی از امامزاده ها عبارت: "لا اله الا الله، محمدا رسول الله علی ولی الله" وجود داشته است. (۹)

براى آگاهى بیش تر ر. ک: جعفر سبحانى، فروغ ولایت ؛
فرق و مذاهب کلامی ،علی ربانی گلپایگانی . تاریخ تشیع در ایران ، رسول جعفریان
پی‌نوشت‏ها:
۱. فرق و مذاهب کلامی ، ص۳۵-۳۶ ،علی ربانی گلپایگانی ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، ۱۳۷۷ ش ، چاپ اول .
۲. بینه (۹۸) آیه ۷.
۳.جلال الدین سیوطى، تفسیر الدر المنثور، ج ۸، ص ۵۳۸. ذیل نفسیر، سوره بینه (۹۸) آیه ۷.
۴. همان.
۵. اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۲۰، سید محسن امین، بیروت ، دار التعارف للمطبوعات ، ۱۴۱۸ ه ق ، چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .
۶. همان، ص ۲۹.
۷. همان، ص ۳۰.
۸. . عبد الله مبلغی ، تاریخ ادیان و مذاهب جهان ،انتشارات منطق ( سینا)، قم، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج ۳ . ص ۱۱۸۵ - ۱۱۹۷
۹ .. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران،، قم، انتشارات انصاریان، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ ش. ج ۲، ص ۷۳۴ - ۷۳۵.

اسلام همان طور که از معنای لغوی آن پیداست به معنای تسلیم شده در برابر حق وبه معنای صلح وآشتی می باشد .اسلام بروزن افعال از ریشه سلم (به معنای آشتی صلح وکسی که در صلح وآشتی باشد)می باشد.اسلام واقعی برمبنای پایبندی براصول اخلاقی می باشد وبرای هریک از اصول اخلاقی خطوط قرمزی عنوان شده که این خطوط عین آزادی است برای همه تادر لوای پرچم اسلام در صلح وآرامش زندگی کنند.اسلام به نوع خود ندارد عیبی ،هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

با سلام و درود بر همگان
تعصب داشتن در هر چیزی اشتباه محض است و باعث بسته شدن قفل ذهنی و عدم درک حقیقت می شود . ما باید آنچه را که ادیان به دنبال آموزش آن می باشد را درک کنیم حالا اینکه با چه زبان و چه عنوان بیان کرده اند که مردم زمان خود متوجه شوند مهم نیست . اصل موضوع ستایش پرودگار یکتاست و دعوت به وحدت همه ی انسانها با هر دین و نژاد و اینکه از افکار و کردار و گفتار منفی دوری کنیم با خداوند و دیگر انسانها و خود و هستی در صلح باشیم و با خدا در صلح بودن یعنی تسلیم بودن که همان معنای اسلام است . اینکه زرتشتیان آتش و آب را مقدس می دونند همچنین خاک رو ،بیان کننده ی لزوم صلح با هستی است .دعوت به وحدت که در اکثر ادیان وجود دارد در واقع دعوت به صلح با دیگران است . و اینکه به ما گفته می شود در روز قیامت همه ی اعضای بدنتون به سخن در میان و ... خواستند به ما بفهمانند که با بدن خود به صلح برسیم و بدن خود را سالم نگه داریم. و به اینصورت است علم طب و پزشکی ظهور می کند . ما می بینیم که در شمار زیادی از آیات قرآن ،از صالحین نامبرده شده که در واقع کسانی هستند که به این صلح چهارگانه دست یافته اند .(خود،خدا،هستی و دیگران) ولی متاسفانه فقط ما به دنبال تخریب دیگران هستیم و فقط و فقط خودمان را حق می دانیم و ...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که تخریب دیگران بدون دلیل منطقی نادرست است چه این که اثیات حق نیز عقلا الزم است گرچه شناخت حق از باطل و شناخت جریان های حق گرا از جریان های باطل گرا، کمی مشکل می باشد. از سوی دیگر شناخت حق از باطل، در هر جامعه و دورانی مهم و سرنوشت ساز بوده، عدم تشخیص درست آن، لطمه­ های جبران ناپذیری به پیشرفت جامعه وارد می نماید. بررسی تاریخ صدر اسلام هم نیز نشان می دهد که این مساله از دغدغه های اصلی مردم آن زمان بوده است. در جامعه کنونی ما هم گاهی شرایطی پیش می­آید که انسان در تشخیص حق از باطل در می ماند؛ بنابراین نیاز به شناخت ملاک، معیار و راهکار­های می باشد که از نظر اسلام برای تشخیص و شناخت حق از باطل معرفی شده اند. به برخی معیار و راهکار­ها اشاره می شود:
هماهنگی با شرع و عقل هر پدیده­ای که در مقابل عقل و شرع قرار بگیرد، باطل خواهد بود. گرچه آن باطل در ظاهر حق نما باشد. خداوند برای انسان دو حجت وضع کرده:
یکی عقل و دیگری شرع. . بنابراین بایستی افعال انسانی به تایید این دو حجت برسند تا حجیت پیدا بکنند. پس یکی از معیارهای شناخت بطلان آن است که باطل در برابر عقل وشرع قرار می گیرد. حق آن است که با عقل وشرع هماهنگ باشد. باطل آن است که با این دوهم­آهنگی نداشته باشد. البته تشخیص اینکه کدام جریان مطابق عقل وشرع عمل می کند و کدام عمل نمی کند، منوط به رشد عقل وخرد است
خدا محوری
یکی از معیار های مهم حق و باطل خدا محوری است، بدین معنا که اگر افعال و اعمال افراد و گروه ها برای خدا
و خدمت به خلق خدا بود، حق و در غیر این صورت باطل است.
برای حسن فعل دو شرط اساسی را لازم دانسته اند.
یکی نیت پاک کننده کار و دیگری خوب بودن ذات کار با قطع نظر از فاعل.
هر پدیده ای که فاقد یکی از این دو شرط باشد، از وصف نیکی باز خواهد ماند. اگر انگیزه انجام دهندگان کاری آلوده گشت، می توان با این نشانه آن را باطل دانست. یعنی اگر تشخیص داده شد که انگیزه اصلی صحنه پردازان و دست اندرکاران عواملی جز تعصب، جاه طلبی و دنیا پرستی نمی باشد، آن جریان باطل می باشد. از سوی دیگر اگر گفتار و رفتار افراد و گروه ها برای خدا و رنگ الهی و خدایی داشت، حق می باشد. با دقت می توان تشخیص داد که کدام گروه برای خدا فعالیت می کنند و کدام گروه این امر را رعایت نمی کنند.
همسوی با مصالح عمومی
اگر رفتار و گفتار روشنفکران و سیاستمداران با مصالح عمومی همسویی داشت، می توان گفت حق است. در غیر این صورت باطل می باشد. آنچه که مطابق با مصالح اسلام و امت اسلامی انجام بگیرد، درست و حق می باشد. بر عکس یعنی اگر پدیده ای به نوبه خود خلاف مصالح اسلامی شناخته شود، باطل خواهد بود. گرچه ظاهری حق به خود بگیرد.
شناخت حق به واسطه حق
یکی از معیار مهم شناخت حق و باطل آن است که اشخاص را به وسطه حق بشناسیم، نه حق را به واسطه افراد. از آیات و روایات بر می آید حق پایه شناخت را تشکیل می دهد و آن، میزان شناسایی و تمایز افراد در حق و باطل قرار می گیرد.
شیخ مفید در کتاب امالی نقل می کند: حارث به حضرت (علی (ع ) عرض کرد: کاش زنگار از دل های ما بزدایی و در این موضوع (قضیه طلحه و زبیر در جنگ جمل ) و این که گروهی فکر می کردند حق با آن دو است، ما را از بینش لازم برخوردارسازی. امام فرمود: دچار شبهه شده ای. دین خدا با موقعیت اشخاص شناخته نمی شود؛ بلکه با معیار و نشانه ی حق شناخته می­گردد. پس حق را بشناس، تا اهلش را بشناس ((فاعرف الحق تعرف اهله))، (۱)
حضرت بر این نکته تأکید می ورزند که باید اول ملاک های تشخیص حق را شناخت، تا براساس آنها بتوان اهل حق را باز شناخت مگر این که فرد معصومی باشد که در این صورت می تواند معیار حقیقت باشد مانند علی (ع) که پیامبر(ص) در باره او فرمود (علی مع الحق و الحق مع العلی) یا کسی باشد که منصوص از طرف امام باشد مثل فرمایش پیامبر(ص ) به ابوذر غفاری که : تو را گروه طاغیان به شهادت خواهند رساند.
مفهومش این است که افراد قاتل تو ناحق اند. البته افراد در رساندن پیام حقیقت و یا تبیین آن نقش مهمی می توانند داشته باشند. منظور حضرت این است که نباید افراد را با معیارها خلط کرد.
بنا بر آنچه گفته شد قبل از شناخت حق و تشخیص آن تعصب بی جا نسبت به آن نادرست است ولی تلاش برای شناخت حق واثیات حقانیت لازم ودر نتیجه دفاع متصلبانه از آن ضروری است .
پی نوشت ها:
۱. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۳، ص ۱۲۳۷.

واقعا اون کسی که میگه ایرانیها با روی خوش اسلام را قبول کرده اند باید بره بمیره برید تاریخ بخونید نه تنها ایران بلکه هیچ جای دنیا اسلام را قبول نکرده اند عمر با زور شمشیر و کشتارهای زیادی مردم خاورمیانه را مسلمان کرد حتی به روم هم حمله کرد اما رومیان شکست سختی به سپاه عمر وارد کردند.محمد با همکاری سلمان فارسی که اسمش روزبه کازرونی بود اسلام جعلی را درست کرد چون محمد بیسواد بود و سلمان فارسی او را باسواد کرد و با عمر هم همکاری زیادی کرد و این سلمان باعث شکست ایران شد اما وقتی دید سپاه عمر دارن به زنهای ایرانی و حتی مردها هم تجاوز کردند پشیمان شد و وصیت کرده بود وقتی مرد او را در دروازه تیسفون دفن کنند تا مردم از روی جسد او رد شوند تا گناهی که در حق مردم ایران کرد پاک شود و لطفا اینقد هم برای این جعلی تبلیغ نکنید چون مردم دیگه گول شماها را نمیخورن میرن مطالعه میکنند دیگه عصر ارتباطاطه

تصویر soalcity

عزیزجان این چیزهایی که شما خوانده اید، تاریخ نیست. بلکه فیلم هندی است.
یعنی یک نفر به اسم سلمان توانسته یکی از دو امپراطوری بزرگ جهان را این قدر راحت از بین ببرد؟
شما هیچ جای تاریخ را نمی دانید. سلمان حدود ۱۵ سال بعد از رسالت پیامبر اکرم ص در مدینه اسلام آورد و به پیامبر ص ملحق شد.
فارغ از اینکه در تاریخ چه بوده، حداقل اطراف خود را بنگرید، آیا امروز هم زور شمشیر بوده که عده ای مسلمان شده اند؟ یعنی ما هنوز از جنگ ۱۴ قرن قبل می ترسیم که مسلمان شده ایم؟
به قول معروف شنونده باید عاقل باشد.

نظرات