یکی از راههای اثبات خدا را بیان کنید؟

يكی از براهین ساده، برهان علّیت است:

برهان عليت برهاني كاملا معقول و عام است كه با اندكي تامل در اجزاي آن مي توان دريافت كه امكان انكار و ترديد در آن وجود ندارد ؛ اين برهان از يك اصل كاملا بديهي و ضروري تشكيل شده است كه مي گويد : « هر پديده اي نياز به پديدآورنده دارد » .در متن اين قانون پديده بودن لحاظ شده ، يعني چيزي که پديده است ، البته برداشت اشتباهي از اين قانون صورت مي گيرد و به جاي هر پديده ، هر موجود گذاشته مي شود ، آن گاه گفته مي شود که هر موجودي نياز به علت دارد و اين کاملاً اشتباه است.

اين اصل مي گويد هر چيز که پديده است، يعني هر چيز که نبود و بود شد ، هر چيز که حادث و ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز که « ممکن الوجود» است -يعني الان هست اما بودنش ضرورتي ندارد و مي توانست نباشد- ، نياز به علت دارد . دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد ،زيرا نمي تواند خودش را به وجود آورد ،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند .بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود . پس حتما علتي غير ازخودش براي به وجود آمدن داشته است.

بر اين اساس هرچه در جهان هستي يافت مي شود كه داراي عمر معيني بوده ، در زمان خاصي پديد آمده يقينا پديدآورنده اي داشته است. پديد آورنده در نهايت بايد به موجودي ختم شود كه خود پديده نباشد . اگر همه موجودات عالم از قسم پديده باشند و هر يك ديگري را به وجود اورده باشد ، اولين پديده بي علت خواهد ماند زيرا همه پديده هاي ديگر معلول او محسوب مي شوند و بعد از او به وجود امده اند، ولي خود او داراي علتي نيست كه اين امر محال و خلاف فرض است.

همه جهان هستي كه ما مي شناسيم و مرزهاي بيكران كائنات داراي عمر معيني بوده و در زمان خاصي و بر اساس داستان معيني (بيگ بنگ يا نظريه رسيمان يا هر فرضيه ديگري) به وجود آمده است ؛ در واقع اختلافي كه در نظر دانشمندان در خصوص عمر كائنات وجود دارد ،به مقدار اين امر برمي گردد، نه به اصل ايجاد و حدوث آن ، در نتيجه يقينا آنچه به عنوان موجودات عالم مي شناسيم ، همه در زمره پديده ها هستند و نيازمند به علت . علت ها هم در نهايت بايد به علتي برگردند كه خود معلول علت ديگري نيست ؛ اين موجود همان چيزي است كه ما نام او را « خدا » مي گذاريم.
البته بحث دقيق تر در اين زمينه كه چرا موجودات نمي توانند علت يك ديگر باشند به بحث دقيق استحاله دور و تسلسل مربوط مي شود كه دلايل گوناگوني بر آن اقامه شده است ، اما به طور مختصر بايد گفت كه:
اگر بنا باشد موجودات (پديدها) علت ايجاد هم باشند در نهايت لازم مي آيد يك موجود هم علت باشد و هم معلول كه اين امر دور محال ناميده مي شود ، يعني لازم است الف علت ب و ب علت ج و ج علت دال باشد؛ اما در نهايت دال علت الف باشد كه اين ضرورتا محال است چرا كه لازمه آن اين است كه دال هم علت الف باشد هم معلول آن .
يا اين كه علت موجود ۱ موجود ۲ و علت موجود ۲ موجود ۳ و ... باشد كه همه به عنوان يك سلسله و زنجير تا بي نهايت به علت قبلي منتهي شوند ؛ بطلان اين ادعا نيز روشن است. زيرا اگر همه اين سلسله بي نهايت علت و معلول ها را در ذهن خود در يك مجموعه در نظر بگيريم و بپرسيم آيا همه اين مجموعه پديده است يا خير؟ ناچاريم بگوييم : بله ؛ در نتيجه وقتي همه اين ها پديده شدند ، نيازمند علتي بيرون از خود هستند كه پديده نباشد و در اين مجموعه قرار نگيرد .
البته اگر موضوع قانون را «موجود » بگذاريم ،اصلا عقل ما اين قانون را منطقي نمي داند .لااقل نمي تواند کليت آن را تاييد كند ،يعني مي پرسد از كجا معلوم كه همه موجودات علتي داشته باشند ؟ موجود بودن که نياز به دليل ندارد ،چه بسا موجودي همواره بوده و خواهد بود و نياز به علت در باره او بي معناست ؛ بلکه بايد گفت يك موجود چون قبلاً نبوده و بعدا وجود يافته ، نياز به دليل دارد ، نه چون الان وجود دارد.
بر اين اساس اشكالي كه برخي مطرح مي كنند و مي گويند اگر هرچيزي علتي مي خواهد ،پس علت خدا چيست ،هم از اساس بي معنا خواهد بود، زيرا ذات خدا چيزي نيست که قبلاً نبود و بعد به وجود آمد تا به دنبال علت او باشيم . او ازلي است. بله اگر در زماني نبود و بعد به وجود آمد ، بايد سراغ علتش برويم ،و اين فرض با خدا بودن ، واجب الوجود بودن و ازلي بودن سازگار نيست.

البته ممكن است گفته شود چطور ممكن است يك موجود وجودش ذاتي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد ، يعني علت نداشته باشد ؛ در پاسخ مي توان گفت: اين امر هرچند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم ،نامانوس است اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست ، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.

اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد ، مثلا مي توان گفت :روشنايي هر چيزي كه روشن شده ،به وسيله نور است ،ولي نمي توان گفت :پس روشني خود نور از چيست ؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است ، معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم. چيزي که نور نبود و نور شد ، بايد دنبال علت نورش بود ، نه چيزي که ذاتش فقط همان نور است .

دیدگاه‌ها

مگر نمیگویند هر چیزی که در جهان وجود دارد یک روزی به وجود آمده یا هر چیزی خالقی دارد؟پس خدا هم باید روزی به وجود آمده و خالقی داشته باشد،خدا چگونه به وجود آمده؟

تصویر شهر سوال

با عرض سلام
چنین جمله ای غلط است و با بی دقتی بیان شده. نمی توان گفت هر چیزی که وجود دارد، یک روزی به وجود آمده یا خالقی دارد!
و حتی نمی توان گفت که هر مخلوقی روزی به وجود آمده و قبل آن نبوده
بلکه باید گفت هر موجود محتاجی که وجود دارد، یک خالقی دارد. و ممکن است از نظر زمانی نیز حادث باشد. (یعنی روزی به وجود آمده و قبل آن نبوده)

و خدای متعال نیز موجود محتاج، یا معلول نیست که خالقی داشته باشد.

شما چگونه به وجود امده اید از وجود پدرو مادر و پدرو مادر چگونه به وجود امدن از وجود یک پدر و مادر دیگر اما ادم و هوا چگونه به وجود امده اند یا بهتر بگوییم این جهان چگونه به وجود امده است به هر چیزی که در این عالم نگاه میکنیم یک نظم خییلی خاصی را در پی میگیرد اما اگر بخواهیم بگوییم این ها را انسان به وجود اورده خنده دار است زیرا ما هیچگاه نمیتوانیم کاری را بدون نقص انجام بدهیم اگر بگوییم خود به وجود امده است خنده دار تر زیرا ما چگونه ،خود به وجود نیامده ایم یا اولین درخت خود به وجود نیامده است درپایان این همه حرف به این میرسیم چه کسی میتواند فکر مارا بخواند و تمام نیاز هایمان را بر طرف سازد قطعا یک ناظمی توانا که ان خدا است.

به نظر من شما همش میخواید از راهی برید که به خدا برسید ...
اگه عقلتونو باز کنید به نتیجه منتقی میرسید ...
این دو گانگی سر خدا توی کشور داره موج میزنه
مثلا کتاب زیست میگه موجودات از تک سلولی به ادم رسیدن ، زنگ بعدی معلم دینی میاد و میگه خدا ادم رو افرید
ما خدا رو خلق کردیم یا اون ما رو خلق کرد ؟
خدا بهونه ای برای مملکت هست که افراد رو با ترسوندن محدود کنه

حتما الان میخواید بگید که توی قران چی نوشته .....
باید بگم که قران رو خود اسلام که میگه خدا هست اورده و نمیشه از قران و یا کتب به قول معروف دینی استفاده کرد
مثل اینه که من خودم کتابی بنویسم و بگم چون این کتاب منه ، همش حقیقته !
و اگه میگید که خدا قران رو نوشته ، باید بگم که شما باز هم دارید به سمتی میرید که اخرش زورکی به خدا برسید ...

تصویر soalcity

با عرض سلام
به نظر می رسد که شما تصوری صحیح از آنچه مومنان می گویند، ندارید. برای همین درک مساله خدا برایتان سخت شده و تصور می کنید که در کشور نیز دو گانگی وجود دارد.
مومنان معتقدند خدا، انسان را آفریده، در حالی که هیچ پدر و مادری نقش خود را در تولد فرزندش انکار نمی کند. و هیچ دو گانگی ای بین نقش خود، و خالقیت الهی نمی بینند. چرا که مانند نوشتن با خودکار است. آنچه در صفحه کاغذ نقش می بندد، اثر جوهر خودکار است. ولی خودکار بدون دست و نویسنده، هیچ حرکتی ندارد. و همان نوشتن، به دو چیز مستند می شود. بدون اینکه تعارضی وجود داشته باشد.
در واقع تمام فاعل های طبیعی و مادی، هیچ استقلالی از خود ندارند. و آنچه ما با تجربه و علم مادی، در می یابیم، تنها یک سطح از هستی است. و با ابزارهای ادراکی دیگر، نظیر عقل باید سطح دیگر هستی را درک کنیم. از همین رو دلایل اثبات خدا، از سنخ دلایل عقلی هستند. یعنی دقیقا عکس آن چیزی که شما مرقوم فرموده اید! که عقل و منطق هرگز از دیدن خدا ناتوان نمی شود. و هر کس به حواس مادی خود اکتفا کند، درک خدا برایش سخت می شود.
و بحث مملکت و ترساندن افراد، از نظر منطقی جایگاهی در این بحث ندارند.

عقل هیچ کس کامل نیست که به راحتی بتواند خدا را اثبات کند ولی میتوان ای را گفت حتی برای سرگرمی خدایی نسبتا غیر قابل اثبات برای دیگران را پرستش می کنیم اگر حقیقی باشد خودمان ایندهو اخرت خوبی داریم اگر نباشد ضرری نکرده ایم

تصویر soalcity

سلام
اما حتی عقل های ضعیف هم به راحتی خدا را می یابند. کافیست تعصبات و تمایلات باطل را کنار بگذارند. آن وقت نمی توانند این هستی عظیم را ببینند و خدا را انکار کنند.

نظرات