راهکارهاي خلاص شدن از عشق های بی هدف، چیست؟

عشق های بی هدف

۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید.
۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان که شامل دروغ ها و عدم پایبندی و تعهد به عشق و علاقه و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود.
۳- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
۴ - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد. پس سعی کنید حداقل دو ماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
۵- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
۶- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
۷- ساعات و لحظاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سرگرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
۸- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، با عجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
۹- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
۱۰ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.

دیدگاه‌ها

بابت راهنمایی تون ممنونم. ۱ساعت پیش با کسی که ۵سال بود برای ازدواج و روزهای خوب آشناشده بودم تموم کردم. نمیخوام به زندگیم برگرده. لج بازی نیست فقط لایق عشق من نیست.
نمی خوام برگرده بدون اون به شرایط بهتری می رسم. فارق التحصیل معماری تو مقطع ارشد هستم . تو یه اداره دولتی مشغول کارم به اندازه کافی مشغله دارم . ولی از آینده بدون اون می ترسم . ولی می دو نم نبودنش بهتر از بودنشه. از احساسی که بهم داره رضایت قلبی ندارم. قبل از قبولی تو ارشدم هیچ علاقه ای برای ازدواج با من نداشت. اما حالا ...

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر جای تعجب دارد که شما با هدف ازدواج، ۵ سال با فردی آشنا بوده اید در حالی که در یک وضعیت نرمال و عادی به اذعان تمام روان شناسان افرادی که به صورت رسمی عقد می کنند مجاز نیستند بیش از یک سال دوره عقد و نامزدی داشته باشند . نکته دیگر هدف شما از این آشنایی ۵ ساله شناخت ایشان بوده در حالی که به اذعان تمام روان شناسان رابطه مستقیم باعث شناخت بیشتر نمی شود بلکه باعث وابستگی بیشتر می شود و خاصیت وابستگی این است که تفاوت های شخصیتی ، فرهنگی و خانوادگی را نادیده گرفته و بعد از مدتی زندگی و کاهش احساسات وابستگی تمام این تفاوت ها آشکار شده و دو طرف دچار ناسازگاری و اختلاف می شود البته در کنار این ظاهر شدن تفاوت ها بدبینی ناشی از این ۵ سال دوستی هم اضافه می شود معمولا زوجین نسبت به تعهد و وفاداری همدیگر نسبت به قبل و بعد از ازدواج دچار تردید و شک هستند که این احساسات در قالب رفتارهای پرخاشگرانه و اضطرابی ظاهر می شود.
نکته دیگر اینکه شما باید به یک استقلال شخصیتی که درون نشأت گرفته باشد نیاز دارید و سعی کنید به تدریج وابستگی خودتان را از ایشان کمک کنید و اینکه شما از آینده بدون اون واهمه و ترس دارید نشانه وابستگی شماست سعی کنید به نیروی درونی و خدایی خودتان فکر کنید و با توکل به خدای متعال یک برنامه ریزی هدفمند و جزیی برای خودتان ترسیم کرده و با پشت کار و اعتماد به نفس این برنامه ریزی را به پیش ببرید. موفق باشید.

با سلام خدمت شما و مطلب مفیدتان متنی از خانم زینب خواندم خواستم در جوابشان بگویم با این حرف شما به این نتیجه رسیدم مشکل از جانب شماست چرا که به گفته خودتان که جنابعالی فردی تحصیل کرده هستید چرا دنبال چنین مرد لاابالی و نالایقی هستین؟ ولی از انجا که میفرمایید ترس از جدایی دارید پس فاعدتا نسبت به داشته هایتان ایشان از هر لحاظ از شما دارای کمالات بیشتری هستند که شما اینچنین ترس دارید که مبادا بعد از ایشان گزینه بهتری نصیبتان نشود و این ناراحتی چنان به شما فشار وارد کرده که نه تنها در اینجا بلکه مسلما در صد مکان دیگر مشکلتون را بیان میکنید شاید کمی از غم این شکست از دلتان کم شود والا برای هرزن دارای این کمالات که شما گفتید که دارید صدها مرد در صف انتظارند پس من خواننده وقتی چنین مطلب ناقضی از شما میشنوم به این فکر فرو میروم که شما دروغ میگویید و ان مرد که شما از او سخن میگویید بسیار انسان شریف و محترمی هست
درپایان ارزو میکنم روزی برسد که تمام زنهای ایرانی بقدری با سواد و اگاه بشوند که بدونند همون توقعاتی که از هرمردی دارند به همان مقدار نیز باید خود داشته باشند و بجای تصمیم گیری از روی احساس و مشورت با ادمهای بی سواد و نااگاه برای دوستی وازدواج کمی به عقل و منطق و مطالعه رجوع کنند واینگونه اینده خود و مردان جوان را سیاه نکنند
با سپاس از توجه شما

باسلام.من یک مشکل اساسی دارم ب قدری ک خیلی عذابم میده و کلا ب هم ریختم ب طوری ک شبا تا ۵ خوالم نمیبره.من چن وقته در یک محل مشغول کارم و یک خانم ک دوسال از من بزرگتره اونجا کار میکنه.قضیه از اونجایی شروع شد ک دوتا عکس میخاس من براش بفرستم ک تو واتساپ براش فرستادم و از اونجا کم کم پی ام دادنامون شدوع شد و هر روز پیش هم تو محل کار بودیم و بهم احترام و محبت میکردیم ک یواش یواش بهم علاقه مند شدیم.تا اینکه بهم گفتمیم ک دوستت داریم و کلی خاطره و کارا کردیم واسه هم.بعد پیشنهاد ازدواج دادم بهش ک ب خونوادش گف ولی خونوادش گفتن ک دو سال بزرگتره دختر و نه و بار دومم هم همینو گفتن.البته ب گفته ی خودشخیلی بهش محبت میکردم و همه کاری میکردم ولی اون بک سومشو انجام می داد برام و کم محل میکرد با اینک منو دوست داشت .چن وقتی بود گوشیش زیاد زنگ میخورد و اس میداد تا اینک دیشب گوشیشو خاستم ببینم و نداد و میگفت شخصیه خیلی برام مبهم بود بعد باهاش قهر کردم من داشتم میمردم ولی اون عین خیالش نبود و ب بقیه توجه میکرد و میخندید و همه دو تحویل میگرفت و بیشتر محو گوشی میشد ب جوری ک چن نفر هم بهم گفتن ک داره ارت سو استفاده میکنه و ابن بازیشه.حالا از شما عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید تو رو خدا.ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
دوست عزیز، اگر مقصود شما از این ارتباط صرفا یک دوستی و احیانا خوشگذرانی است که ما هیچ پیشنهاد و توصیه ای نداریم، اما اگر قصد شما ازدواج است، بهترین کار همان است که انجام دادید. یعنی به صورت رسمی پیشنهاد ازدواج را مطرح کنید و به خواستگاری بروید. البته اگر نسبت به مناسب بودن ایشان شک دارید ، چه اکنون و چه پس از خواستگاری لازم است تحقیق و بررسی کامل انجام دهید. قطعا این کار شما هرچند دشوار باشد، از عواقب بد پس از ازدواج جلوگیری خواهد کرد.
موفق باشید.

سلام خسته نباشین من با یه اقایی تقریبا مدت یکساله اشنا شدم و ما از همدیگر خوشمون میاد ولی من علاقه ای به رابطه ی بدون هدف ندارم و ایشونم ترس از ازدواج دارن و میگن نمیتونن قولی رو بدن که ذره ای توش مطمعن نباشن میخواستم ازتون کمک بگیرم که با این رابطه باید چیکار کنم؟

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه تشکر مي کنيم. افراد شيوه هاي مختلفي را براي ازدواج انتخاب مي کنند ولکن تجربه نشان داده است که رابطه دوستانه دختر و پسر معمولا به ازدواج ختم نمي شود.
خيلي از پسرها در اين رابطه قصد ازدواج ندارند برخي نيز ممکن است قصد داشته باشند ولي شرايط ندارند. در نتيجه وارد يک رابطه مي شوند که البته وقتي طولاني مي شود احتمالا انگيزه هاي آنها براي ازدواج تضعيف خواهد شد. پسرها در طول رابطه از دختر سرد مي شوند و دختر برايشان جذابيتش را از دست مي دهد.
البته که اين رابطه صدمات زيادي دارد مثل گناه، وابسته شدن، سستي در کار و درس و عدم تمرکز، مشکلات قانوني و آبرويي و ...
اينکه مي گويد من مطمئن نيستم خب انسان از خيلي چيزها مطمئن نيست. اصلا از کجا مطمئن است که فردا زنده است پس چر درس مي خواند، چرا تلاش مي کند. اگر شرايط اوليه را دارد بايد اقدام کند. اگر به شما علاقه دارد بايد تلاش کند. هر عاشقي براي رسيدن به عشقش و از دست ندادن او بايد تلاش کند و در غير اينصورت او عاشق شما نيست و به شما علاقه واقعي ندارد.
او حتي حاضر به قول دادن براي ازدواج نيست. اين چه معني مي تواند داشته باشد.
توصيه مي کنيم براي او مدت تعيين کنيد يعني مثلا در اين شش ماه اگر واقعا به من علاقه داري به خواستگاري ام بيا يا حداقل به مادرت بگو تا با مادرم بصورت غير رسمي صحبت کند وگرنه بهتر است روي او حساب باز نکنيد و اين رابطه را قطع کنيد.

نظرات