نباید به خدا اعتراض کنیم !!

رضایت از خدا
ساعت ده صبح دکتر به همراه پرستاران و مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید:
« به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. »
مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.
حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است.
 ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم.
ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم.
باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.
 
آیت الله مجتهدی تهرانی
 
منبع: مجموعه سلوک ابرار ۲

دیدگاه‌ها

ای کاش خدا به من دو ماه شغلی رو که دوست دارم بهم میداد بعد هرکاری دوست داشت میکرد ای کاش .......... من یه جوون ۲۹ ساله که نه شغلی نه زنی نه زندگی این دقیقا کجاش به مصلحته منه من دیگه کل جوونی و روحیه ام رو از دست دادم کاش ...........

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

چند نکته مهم که توجه بدان ضروری است:
۱. اگرچه در آداب دعا سفارش شده که بر خواسته ی خود اصرار کنید، ولی در حصول نتیجه نباید شتاب و عجله کرد، باید زمان وقوع استجابت را به خدای حکیم واگذار کرد و به فعل او راضی بود. شاید استجابت سریع دعا، به صلاح دعا کننده نباشد و یا به طور کلی، آنچه خواسته شده به صلاح دعا کننده نبوده که در این صورت یا جای گزین خواهد شد و یا در قیامت به نحو بالاتری به بنده خواهد رسید. ولی با وجود شرایط دعا، استجابت قطعی است.
۲. آن چه از ما خواسته شده، دعا کردن است و طبیعی است که انسان به صلاح خود دعا می کند اما نباید این دعا با شرایط و آداب گفته شده منافات داشته باشد که بدیهی است از این منظر؛ دعایی که فاقد شرایط است مثلا مخالف قوانین تکوین و تشریع است فاقد مصلحت نیز می باشد ولی ممکن است دعایی از دیدگاه ما دارای مصلحت باشد و مخالفتی با عقل و شرع نداشته باشد اما استجابت آن به صلاح ما نباشد پس تشخیص نهایی این که استجابت آن به صلاح ما است یا نه، بر عهده ی خداست نه بنده، زیرا احاطه ی دقیق به همه ی مصالح، فرع بر علم بی پایان است که در اختیار بندگان نیست.
۳. از آن چه بیان گشت روشن خواهد شد که متن موجود در سؤال "یچ وقت چیزی را به زور از خدا نخواهید شاید به صلاحتان نباشد"، نیازمند به اصلاح و توضیح است زیرا اگر شما با رعایت آداب و شرایط دعا کردید و به نظر خودتان منافاتی با قوانین تکوین و تشریع نداشت و به صلاح دنیا و آخرتتان بود، باید اصرار نمایید و به صرف این که شاید به صلاح من نباشد، نباید از اصرار دست بردارید اما اگر با این حال مستجاب نشد باید گفت که حتما مصلحتی غیر از آن چه من فکر می کردم در کار بوده است و باید ادب را رعایت کرد، بهر حال ما وظیفه داریم که بر اساس عقل و فهم خود، حکم کنیم و خدا بر اساس دانایی خود، یعنی؛ اگر ما تشخیص دادیم که به صلاحمان است اصرار می کنیم، و همین اصرار خود به صلاح ماست و موجب می شود ارتباط ما با خدا قوی تر شود یعنی از جنبه ی مقدمی ممکن است به صلاح ما نباشد اما از جنبه ی ذی المقدمی در هر حال به صلاح ماست.

موفق باشید.

سلام . ببخشید یه سوال داشتم من چند وقت پیش دچار یه بیماری شدم و دست خودم نبود یه لحظه ناشکری کردم چکار کنم خدا گناهمو ببخشه ؟ خیلی پشیمونم . ممنون از کمکتون

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

آدمي هميشه به دنبال اين است كه با تكيه بر جايگاه معنوي آرامشي به خود ببخشد. خداي متعال بهترين مونسي است كه مي توان با او درد و دل و راز و نياز كرد.
به نظر مي رسد علت اصلي كه شما را به اين شبهه وا داشته است، در اين باشد كه معناي دقيقِ گرفتار شدن به مشكلات تبيين نشده است كه احساس مي كنيم گفتن اين موارد ناسپاسي باشد.
- چرا خدا بلاهايي به سر ما مي آورد كه به ناشكري و ناسپاسي مي افتيم؟
** اولا: ايمان به خداي متعال بايد همراه ايمان به عوالم غيب باشد:
«الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»(۱)(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است‏] ايمان مى‏ آورند و نماز را برپا مى ‏دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده ‏ايم، انفاق مى ‏كنند.»
و كساني كه به عوالم غيب ايمان دارند، نوع نگاهشان به دنيا گونه اي نيست كه ناهمواري هاي دنيا، كمرشان را بشكند و در مقابل آن تاب و توان خويش را از دست بدهند. بلكه انسان با نگاه به عالم حقيقي كه پس از مرگ رخ مي نماياند، تمام سختي هاي دنيا برايش پذيرفتني و چه بسا شيرين مي شود. مانند ورزشكاري كه سخت زحمت مي كشد، اما اميدش به كسب جايزه، رنج را برايش هموار مي كند.
** ثانيا: انسان با دقت در دنياي مادي مي فهمد كه رنج و سختي جزء جدا ناشدني دنيا است و همگان به نوعي سختي ها و مرارت هاي دنيا را تجربه مي كند. بنابراين تلاش براي منتفي نمودن هر نوع ناگواري، نتيجه اي جز شكست نخواهد داشت. و كساني در اين ميدان پيروز مي شوند كه به جاي تلاش براي تغيير همه چيز، به تغيير خود بپردازند و با ايجاد وسعت دروني، مشكلات را براي خويش هموار كنند. همان گونه كه خداي متعال، براي پيامبرش (ص) چنين نسخه اي داشت:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ»(۲) آيا سينه‏ ات را برايت نگشوديم؟ و بار گرانت را از پشتت برنداشتيم؟»
** ثالثا: بسياري از بلاها و مصيبت هايي كه بر سرمان مي آيد، نتيجه اعمال خودمان است. و بايد شاكر خداي متعال باشيم كه حتي بسياري از بلاهاي خود ساخته ما را، از ما دور كرده است.
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»(۳) فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده ‏اند آشكار شده است خدا مى‏ خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.»
** رابعا: بسياري از اموري كه برايمان ناپسند شده، در واقع خير ماست. و به دليل جهل و ناداني، قادر به تشخيص مصلحت خويش نيستيم و گاهي اوقات، مصلحت هاي خويش را ناپسند مي شماريم:
«عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(۴) چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏ داند، و شما نمى ‏دانيد.»
** خامسا: مكروهات دنيا، محكي براي ادعاي ايمان است. تا فرق بين مومن حقيقي و مدعي سست عنصر روشن گردد:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(۵) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ ها، آزمايش مى ‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان.»
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»(۶) آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى ‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟»
- اشاره به داستاني پيرامون مسأله:
در روايتي از ميثم تمار آمده است:
شبي از شب ها حضرت علي(ع) مرا به صحرا برد. از كوفه خارج شديم. به مسجد جعفي رسيديم. آن حضرت چهار ركعت نماز خواند و پس از سلام و تسبيح دست هاي خود را بلند كرد و گفت: خدايا! تو را چگونه بخوانم در حالي كه بنده گناهكار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالي كه عاشق تو هستم. خدايا! با دستان گناه آلود و چشمان اميدوار به سويت آمده ام. خدايا! تو مالك همه نعمت هايي و من اسير خطاها هستم. آن حضرت پس از دعا به سجده رفت و صورت به خاك گذاشت و يكصد مرتبه گفت: خدايا عفوم كن. پس از اين از مسجد خارج شديم و رفتيم تا به صحرا رسيديم. حضرت علي(ع) خطي به دور من كشيد و فرمود: از اين خط بيرون نيا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاريكي گم شد. آن شب، شب تاريكي بود. پيش خودم گفتم: اي ميثم! آيا مولا و سرورت را در اين بيابان تاريك و با آن همه دشمن تنها رها كردي؟! پس در نزد خدا و پيامبر چه عذري خواهي داشت؟!
پس از آن سوگند خوردم كه مولايم را پيدا خواهم كرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جستجو كردم. وقتي آن حضرت را از دور ديدم، به طرفش راه افتادم، وقتي كه رسيدم ديدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه خم شده است و با چاه سخن مي گويد و چاه هم با او سخن مي گويد. وقتي كه آن حضرت آمدن مرا احساس كرد پرسيد: كيستي؟ گفتم: ميثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دايره پايت را بيرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل كنم و ترسيدم كه دشمنان، بر تو آسيب برسانند. پرسيدند: آيا چيزي از آنچه گفتم شنيدي؟ گفتم: نه سرورم، چيزي نشنيدم. فرمود: اي ميثم! وقتي كه سينه ام از آنچه در آن دارم احساس تنگي كند، زمين را با دست مي كنم و راز خودم را به آن مي گويم و هر وقت كه زمين گياه مي روياند، آن گياه از تخمي است كه من كاشته ام.(۷)
- حاصل سخن اينكه:
۱- از سيره عملي و مناجات امام علي(ع) مي‌توانيم درس‌هايي مانند مناجات با خداوند در خلوت و تنهايي، سخن گفتن در خلوت با موجودات در جهت و مسير الهي و ... آموخت؛ با اين حال، نبايد از اين حقيقت غافل شد كه در قلب امامان(ع) اسرار و معارفي بوده كه نمي‌توانستند به هركس آنها را بگويند. آن بزرگواران اگر قلب‌هاي مستعدّي پيدا مي‌كردند تا حدي اسرار الهي را به آنها مي‌آموختند و اگر كسي را نمي‌يافتند، مأمور به بيان آن نبودند.
۲- اگر بيان ناراحتي ها سر از ناسپاسي و گلايه داشتن به خدا باشد، پيداست كه به حكمت و مصلحت او ايمان نداريم و اين مقدمه اي بر يأس و نااميدي از درگاه او مي شود كه بزرگترين ناسپاسي است. در سيرۀ اميرالمومنين(ع) فقط هم نشيني با او معنا داشت نه گلايه.

پي نوشت ها:
۱. بقره(۲) آيۀ ۳.
۲. شرح(۹۴) آيۀ ۱-۲.
۳. روم(۳۰) آيۀ ۴۱.
۴. نساء/(۴) آيۀ ۲۱۶.
۵. بقره(۲) آيۀ ۱۵۵.
۶. عنكبوت(۲۹) آيۀ ۲.
۷. فيض كاشانى، محمد محسن، الوافي، ج ۵، ص ۷۰۵، كتابخانه امام أمير المؤمنين على(ع)، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

موفق باشید.

در رابطه با این مطلب نظر من اینه : برای فردی که بدون گناه از دو سالگی دچار تشنج میشه و در بزرگسالی اثرات روانی اون تشنج درونش ظاهر میشه یا فردی که بدون گناه از بچگی همیشه در فقر و تنگنا بوده و در بزرگسالی دچار بیماری های مربوط به فقر غذایی اون دوران میشه دو علت میشه متصور شد : ۱) اشتباه و نادانی والدین در ازدواج فقیرانه و بدتر از اون بچه زایی و عدم تون کافی در نگهداری و پرورش ۲) طبیعت قرار داده شده در ذات دنیا و قوانین تابع اون ( مثل زیست و فیزیک و .... ) / اصلا باور ندارم خداوند دخیل در ایجاد این عوامل باشه یا اونقد سطح پایین رفتار کنه که بخواد خودشو درگیر انسان کنه یا به قول شما پزشک بیمارها بشه ! هه ! مسخرس !! همه انسان ها رو بیمار خلق کنی که با پزشک شدن بزرگی خودتو به رخشون بکشی !!هنری نکردی این جوری ... یه کم دقت کنید در مثال هاتون ... شاید افرادی باشن که اسیر هیجانات مذهبی و قبول کردن های بی چون و چرا نباشن . اونوقت گناه منفی شدن نظرات اونا به گردن شماها خواهد بود ... خداحافظتون.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در مکتب انبیا الهی سخن همان است که در سیره حضرت ابراهیم (ع) مطرح شده مثلا او در مقام به توصیف پروردگار جهانیان و ذکر نعمتهاى معنوى و مادى
نخست از نعمت آفرینش و هدایت، شروع کرده، مى‏گوید: «او کسى است که مرا آفرید، سپس هم او مرا هدایت مى‏کند» (الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ).
(آیه ۷۹)- پس از بیان نخستین مرحله ربوبیت، یعنى هدایت بعد از آفرینش، به نعمتهاى مادى پرداخته، مى‏گوید: «و او کسى است که مرا غذا مى‏دهد و سیراب مى‏کند» (وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ). آرى! من همه نعمتها را از او مى‏بینم، پوست و گوشت من، آب و غذاى من، همه از برکات اوست.
(آیه ۸۰)- نه تنها در حال صحّتم مشمول نعمتهاى اویم، بلکه «هنگامى که بیمار شوم اوست که مرا شفا مى‏دهد» (وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ).
با این که بیمارى نیز گاهى از ناحیه اوست، اما براى رعایت ادب در سخن، آن را به خود نسبت مى‏دهد.
با توجه به این آموزه های متعالی ابراهیمی باید گفت :
بیماری ومرض یکی از مشکلات ورنج های زندگی انسان هاست که همه به نوعی آن را تجربه می کنند ؛ برای پاسخ باید دید اصولا دلیل گرفتاری ها چیست .
بلاها و گرفتاری‌ها، شداید و مصیبت‌هایی که بر انسان وارد می شود، ریشه و عوامل گوناگونی می تواند داشته باشد. نمی‌توان آن را به یک یا چند عامل محدود نمود. به برخی از عوامل آن
اشاره خواهیم کرد. اما در یک نگاه باید دانست این عالم منظم، عالم علت ومعلول هاست .این نظام در هم تنیده خلقت بر این ساختار شکل گرفته که معلول ها درپی علت ها واقع شوند . نمی توان توقع داشت که انسان خواسته یا ناخواسته به علت بیماری دچار شود ولی به بیماری که معلول آن علت بود دچار نشود.
در نتیجه حصول بیماری ها در وجود انسان نتیجه علت های کشف شده یا نشده است .بر این اساس نمی توان گفت خدا دوست داشت فردی به سرطان مبتلا شود؛ ولی می توان گفت دوست داشت عالم بر اساس نظم و نظام دقیق وحساب شده ای باشد و قوانین معینی در آن حاکم باشد. درنتیجه اگر فردی سیگار کشید و ناچار به سرطان مبتلا شد، نباید خدا را مقصر بداند .
چرا خداوند بلاها ومصیبت ها را در عالم قرار داد تا انسان ها به دلایل مختلف به ان دچار شوند و حکمت بلاها ورنج ها چیست؟
خداوند در آیات متعددی از قرآن علت وقوع برخی بلاها را آزمایش معرفی می کند و می فرماید: «وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً»؛(۱) «... و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم»
اما اینکه چرا خداوند آزمایش می کند ،قطعاً برای فهمیدن خدا نیست بلکه در روایات آمده به خاطر معلوم شدن برای بندگان خدا و برای فراهم آمدن زمینه «انتخاب»، «رشد» و «سقوط» بندگان است تا افراد در پس بلاها با نوع واکنش های عقیدتی و عملی که انجام می دهند ،گامی به سوی سعادت یا شقاوت بردارند. چرا که آنان می توانند با صبر نمودن و اظهار رضایت به فعل خدا و حکمیانه دانستن آن، گامی به سوی حضرت حق و ایمان بیشتر به او بردارند؛
از طرفی می توانند با نارضایتی و بی صبری و اعتراض به خدا و ظالمانه و بی حکمت دانستن آن به سوی شقاوت قدم بردارند. آری گاهی خداوند بلاها را می فرستد تا اهل بلا را آزمایش کند که پس از آن طبق وظیفه شرعی یا عقلی خود عمل می کنند یا نه.
از طرفی آنان را که مبتلا نشده اند نیز امتحان می کند که آیا به وظیفة خود عمل می کنند یا نه. در سورة ملک می فرماید: «آن کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است.»(۲)
با بررسی مجموع آیات و روایات مطرح شده به این نتیجه می رسیم که هر بلا ومشکلی ممکن است حکمت های متعددی
داشته باشد. یعنی ممکن است بلایی هم جنبه امتحان هم عذاب یا موارد دیگر را داشته باشد. از طرفی ممکن است بلاها برای هر شخصی یا گروهی، حکمت متناسب با آنها را داشته باشد مثلاً برای گنهکاران عذاب یا هشدار باشد و برای اهل ایمان امتحان یا ترفیع درجه یا تطهیر .
بلا معنا و مفهومی وسیع دارد و نیز مصادیق بزرگ و شدید و کوچک و ضعیف دارد. هیچ مشکلی هر چند کوچک باشد ،از دایره بلا و حکمت خارج نیست. از امام صادق(ع) حکایت شده خراشی که به بدن وارد می شود، یا سیلی خوردن یا به زمین افتادن و گرفتاری یا پاره شدن بند کفش همه از مصادیق بلا هستند.»(۳)
حکمت هایی که برای بلاها گفته شده است کلی می باشد. یعنی کسی نمی تواند بگوید: فلان بلا یا حادثه کدام یک از علت ها را داشته مگر اولیای الهی؛ شاید علت مخفی بودن راز و علت بلاها این باشد که انسان ها نه به خود مغرور شوند و بگویند: ما از خوبان هستیم و خدا با این بلاها می خواهد درجه و مقام به ما بدهد ... نه ناامید شوند و بگویند: ما دیگر از رحمت خدا دور شده ایم، خدا ما را می خواهد عذاب کند که این نوع بلاها را برای ما فرستاده است.
علت و فلسفه بلا هر چه باشد ،جز خیر و حق چیزی نیست چرا که برای آزمایش است .پس زمینه ای برای رشد ماست و خیر محض می باشد؛ یا اینکه برای پاک شدن یا بالارفتن درجه یا هشدار به انسان ها... که همه برای ما خیر است، و از روی رحمت و به صلاح آدمی است.
پس در این گونه امور اسرار نهفته ی بسیاری وجود دارد وخداوند به طور مستقیم دخیلی در این امور نخواهد داشت گرچه هیچ چیزی بدون مشیت او محقق نمی گردد .
پی نوشت ها:

۱- انبیاء (۲۱)آیه ۳۵ و همچنین آیات دیگر مانند: بقره (۲)آیه۱۵۵
۲-ملک (۶۷)آیه ۲.
۳-بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۹۱

معلومه که حق اعتراض نداریم. ما حتی حق نداریم درباره ی جوونی و آینده و سرنوشتمون که به یه دولت ماجراجو و بی تدبیر سپرده شده اعتراض کنیم، خدای متعال که جای خود دارد ... باعث تاسفه که تعیین تکلیف دولت ها برای مردم رو به حساب خدا بذاریم و حق اعتراض نداشته باشیم .

من از خدا اعتراض دارم..خیلی خیلی دلم پره ازش..دوس دارن بیاد پایین عین یه مرد بشینیم باهم حرف بزنیم ببینم قانعم میکنه چرا هر چی سرم من میاره؟؟اون خداس اگه اون بین بندگانش فرق میزاره و هر چی ادم بی لیاقت تر باشه بیشتر میکشونه بالا و زندگی مرفه ای براش میسازه عدالتشو کو؟؟؟همه میکن امتجان الهیهه؟؟پدرم دراومد تا کی من باید امتحان بدم؟؟تموم نشد ازمونش؟میگن حکمتشه؟؟خب چن سال باید وایستاد برا نتیجه حکمتش؟؟؟اقا من نمیخام اون دنیا برم بهشت و از معنویاتش بهره ببرم من سیب و انار اون دنیارو نمیخام.وقتی قراره این دنیا سختی بکشم و بدبخت!!! اون دنیارو میخام چکار؟؟؟خدا هوای ادمای خوشبختو داره..اما برا فقرا و بیچاره ها ،تا چیزی ازت نگیره چیزی بهت نمیده...ببیینین فک و فامیلو اشنارو::اول یکیشون میمیره بعدش بقیه میفتن تو خوشبختی از هر جهت...خب میخای چیزی بدی بده چرا حتمن باید معامله کنی چیزی و کسی بگیری چیزی بدی؟؟جواب منو بده خدا؟؟عدالتت کو؟؟بیا بشینیم باهم همکلام بشیم؟ مطمنم متن منو تایید و نمایش نمیدین

تصویر سید پاسخگو

باسلام

گرچه متاسفانه نحوی طرح سوال تان کمی ( کم که چه عرض کنم بلکه زیاد ) مناسب نیست وانسان که بنده خدا است نباید در باره خالق خود این گونه سخن بگوید ، ولی درعین حال در یک تحلیل جامع در باره پاسخ تان به نکته های اشاره می شود :

در مورد عدالت خداوند و اختلاف مردم در فقر و ثروت می توان گفت اختلاف مردم از نظر نعمت‏های ظاهری، جهات مختلفی دارد:
۱- بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
این تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است و با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است و ثروت‏ها، احکام و قوانین بسیاری را تشریع نموده است که متأسفانه بسیاری از انسان‏ها از این تکالیف سرباز زده اند .قوانین ظالمانه بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. حتی خداوند از آن‏ها نهی نموده و انسان ها برای تأمین برابری و حقوق انسان‏ها و توزیع عادلانه غفلت می‏کنند. هم چنین نباید از نظام نا عادلانه اقتصادی و موارد دیگری که مربوط به بشر می‌شود غافل بود و آن‌ها را به حساب خداوند گذاشت. این گونه اختلافات ربطی به عدالت خداوند ندارد.
۲- تفاوت بهره­مندی انسان‌ها در برخی موارد دیگر معلول کار و تلاش انسان‌ها است . قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره مند شود. کسی که به تنبلی خو کرده باشد و به دنبال کسب روزی حلال بر نیاید ،نمی­تواند مانند دیگران از نعمت­های دنیوی بر خوردار شود . کسی که کار و تلاش بیشتر می­کند ،بهره بیشتری نصیب او خواهد بود.
۳- قسمتی دیگر از تفاوت‏ها، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است، یعنی هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانی رعایت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سلیقه‏ها یکسان نخواهند بود.
استاد مطهری می‏گوید: "معنای عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در این جهت مثل پیکر است. وقتی که مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی شود. راه منحصراَ، آزاد گذاشتن افراد و زمینه مسابقه را فراهم کردن است. همین که پای مسابقه به میان آمد، خود به خود به موجب این که استعدادها در همه یکسان نیست و به موجب این که مقدار فعالیت‏ها و کوشش‏ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می‏آید. یکی جلو می‏افتد و یکی عقب می‏ماند".(۱)
ب معمولاً بخشش‏های الهی و استعدادها چنان تقسیم شده‏اند که هر کسی قسمتی از آن‏ها را دارد، یعنی کم‏تر کسی پیدا می‏شود که همه نعمت‏ها را یک جا داشته باشد. از این رو قرآن مجید می‏فرماید: " معیشت آن‏ها را در حیات دنیا میان آنان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم، تا آن‏ها یکدیگر را به کار گیرند و به یکدیگر خدمت نمایند".(۲)
میدان مسابقه و رقابت عادلانه باید برای همه باز باشد که این نیز مربوط به انسان‏ها است.
"برای به وجود آمدن یک جامعه کامل، نیاز به استعدادها و ذوق‏ها و ساختمان‏های مختلف بدنی و فکری است، اما نه به این معنی که بعضی از اعضای پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند و یا خدمات آن‏ها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، همان طور که سلول‏های بدن با تمام تفاوتی که دارند، همگی از غذا و هوا و سایر نیازمندی‏ها به مقدار لازم بهره می‏گیرند".(۳)
چرا خداوند نظام خلقت را طوری بنا نکرد که بشر بدون تفاوت‏ها، به زندگی اجتماعی خود ادامه دهد؟
در پاسخ، قرآن مجید به یکی از اسرار مهم تفاوت‏ها اشاره کرده و آن آزمایش الهی است.
خداوند می‏فرماید: "او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد و بعضی را بر بعض دیگر درجاتی داد، تا شما را به آن چه در اختیارتان قرار داده بیازماید".(۴)
تفاوت‏ها برای این است که معلوم شود انسان چگونه از امکانات خدادادی بهره برداری می‏کند. اگر نابرابری‏ها نبود، زمینه امتحان از میان می‏رفت.
بعضی افراد با نعمت و گروهی دیگر با نقمت و تنگدستی آزمایش می‏شوند. آنان که بیشتر نعمت استعداد و توانایی دارند، بیشتر مورد سؤال و درخواست می‏شوند و باید بیشتر پاسخگو باشند.
۴- خدا مصلحت بندگانش را بهتر از آنان می‏داند.
چه بسا کسانی که دوست دارند از نظر زندگی در رفاه باشند، ولی پروردگار صلاح آنان را در این امر نمی‏بیند، همان طوری که قرآن مجید می‏فرماید: "چه بسا شما را چیزی خوش نیاید، در حالی که خیرتان در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، در حالی که شرّتان در آن است و خدا می‏داند و شما نمی‏دانید".(۵)
پس اگر انسان نهایت تلاش خود را به کار گرفت، اما درها را به روی خود بسته دید ،باید بداند در این امر مصلحتی بوده است. چه بسا کسانی هنگامی که ثروتمند شدند، خدا را فراموش کردند. از این رو قرآن کریم می‏فرماید: "اگر خداوند روزی را برای تمام بندگانش گسترش دهد، در زمین طغیان و ستم می‏کنند".(۶)
گاهی ثروت بی حساب و رفاه، مجازات الهی است که شخص با غرق شدن در نعمت‌ها از یاد خدا غافل شده و خود را از ایمان و اعمال صالح محروم می‌کند و بر گناهان خود می‌افزاید. چنین شخصی مجازات خود را در جهان آخرت خواهید دید.
پس نه نعمت ظاهری نشانه محبت الهی است و نه نقمت و بلا نشانه بی­اعتنایی خدا به بنده است : « فَأَمَّا الْإِنسَانُ
إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ، کلَّا ... اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، نعمت دهد می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است. اما هنگامی که برای امتحان روزیش را بر او تنگ می­گیرد می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است؛ هرگز ...».(۷) خداوند پس از بیان این فکر، آن را مردود اعلام می­کند.
نگاه خود را به زندگی در این جهان نباید محدود کنیم. این بخش از زندگی را باید در پیوست با بخش عظیم‏تر از زندگی و حیات جاودانه و عالم برتر و حقیقی‏تر نگاه کنیم. اگر نگاه ما به زندگی محدود به دنیا بود، اشکال از تفاوت‏ها در دنیا به جا بود، در حالی که هر چیزی در دنیا، آزمایشی برای انسان است که در عالم دیگر نتیجه آن را خواهیم دید و همان گونه که خداوند فرموده است:
"خداوند زندگی و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین بهترین در عمل خواهید بود".(۸) نعمت و تنگدستی هر دو آزمایش الهی است که آزمون نعمت بسیار سخت­تر است و محاسبه آن مشکل­تر و جهان ابدی قیامت و لذت‌ها و نعمت‌ها و حتی عذاب‌های آن را با جهان محدود دنیا نمی­توان مقایسه کرد.
پی‌نوشت‏ها:
۱. استاد مطهری، بیست گفتار، ص ۱۰۹.
۲. زخرف (۴۳) آیه ۳۱.
۳. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۶۶.
۴. انعام (۶) آیه ۱۶۵.
۵. بقره (۲) آیه ۲۱۶.
۶. شوری (۴۲) آیه ۲۷.
۷.فجر (۸۹) آیه ۱۵-۱۷
۸. ملک (۶۷) آیه ۲.
موفق باشید.

سلام ممنونم جواب دادین.... ولی من اصلن قانع نشدم. برام سواله چطور کسانیکه روزی هزارتا کار خلاف و بزهکاری میکنن از اسمون براشون شانس و موقعیت کاری چیش میاد اما برا من که صاف و صادقم بودم البته از دید خودم و دوستان (کار خلاف و بزهکاری ووو..... نکردم)حتا یه کار ساده با مدرک تحصلی بالا و رشته خب گیر نمیاد اما برا بقیه ریخته نعمت؟؟برام دیگه مهم نیست اون دنیا ازم خشنود باشه یا نه....میخام این دنیا که زنده ام زندگی کنم خوشبخت باشم همین.....چرا همه مریضی و بدبختیا و روزی ۱۹ قرص بخورم و کورتون برا من باشه اما کفتر باز ها و بیسواد که هزارتا کار خلاف و بزهکاری و زنا و.... میکنن به بالاترین درجات رسیدن؟؟؟؟؟؟؟؟نکنه ما افریده شدیم برا سختی و بدبختی؟؟یا اینکه اشتباه کردم تا حالا بزهکاریو زنا و.... نداشتم ؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
قران کریم در این باب سخن بسیار شندنی و آموزنده دارد وفرمود :
وَ لا تُعْجِبْکَ اَمْوالُهُمْ وَ اَوْلادُهُمْ
و مباد که داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفت آورد و اعجاب تو را بر انگیزد!
اِنَّما یُریدُ اللَّهُ اَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِى الدُّنْیا (۱)
چرا که این ثروتها و فرزندان به عنوان نعمت به آنان ارزانى نشده بلکه وسیله آزمون آنان است، و جز این نیست که خدا مى خواهد آنان را به وسیله همین ارزش هاى مادّى و دنیوى در دنیا عذاب کند.
عذاب آنان در این جهان به وسیله ثروتها و فرزندانشان از این راههاى چندگانه است:
۱ - از راه رنج و اندوه و مصیبت بسیارى که به آنان مى رسد و به دلیل نداشتن ایمان پاداشى نیز در برابر آنها نخواهند داشت.
۲ - از راه پیروزى مردم مسلمان بر آنان و به غنیمت گرفته شدن داراییهایشان.
۳ - از راه اجبار آنان به پرداخت زکات و انفاق و دیگر حقوق مالى که براى آنان سخت دردناک و کشنده است؛ چرا که آنان در اعماق دل، خدا و معاد را باور ندارند و پرداخت این حقوق بر ایشان عذابى مرگبار است.
وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ.
و جانشان در حال کفر از کالبدشان بر آید.
گفتنى است که خدا در این آیه به پیامبرش مى فرماید: مبادا شرایط به ظاهر مطلوب این گروه تو را به شگفت آورد... و در آیه دیگرى در مورد گروه دیگر سخن مى گوید.
اموال و فرزندانشان هیچ گاه نباید مایه اعجاب تو شود خداوند مى خواهد آنان را به وسیله اینها در دنیامجازات کند, و با حال کفر جان بدهند . در ایـنجا ممکن بوده است سؤالى مطرح شود که اگر افراد بد به راستى این همه از رحمت خدا دورند پس چرا خداوند به آنها این همه محبت کرده و این همه مال و فرزند (نیروى اقتصادى و انسانى ) را دراختیارشان قرار داده است . در آیه مورد بحث روى سخن را به پیامبر(ص ) کرده و پاسخ این سؤال راچنین مى دهد: «اموال و فرزندانشان هیچ گاه نباید مایه اعجاب تو شود» (ولا تعجبک اموالهم واولا دهم ). چرا که به عکس آنچه مردم ظاهربین خیال مى کنند, این اموال و فرزندان نه تنهاباعث خوشوقتى آنها نیست , بلکه «خداوند مى خواهد آنان را به وسیله اینها در دنیامجازات کند, و با حال کفر جان بدهند» (انما یریداللّه ان یعذبهم بها فى الدنیاوتزهق انفسهم وهم کافرون ). این آیه اشاره به این واقعیت مى کند که امکانات اقتصادى و نیروهاى انسانى در دست افراد ناصالح نـه تـنها سعادت آفرین نیست , بلکه غالبا مایه دردسر و بلا وبدبختى است , زیرا چنین اشخاصى نه امـوال خـود را بـه مورد, مصرف مى کنند و نه فرزندان سر به راه و با ایمان و تربیت یافته اى دارند, بـلـکـه اموالشان مایه غفلت آنها ازخدا و مسائل اساسى زندگى است و فرزندانشان هم در خدمت ظالمان و فاسدان قرار مى گیرند. مـنـتها براى کسانى که ثروت و نیروى انسانى را اصیل مى پندارند و چگونگى مصرف آن , براى آنها مطرح نیست , زندگانى این گونه اشخاص دورنماى دل انگیزى دارد, اما اگر به متن زندگیشان نزدیکتر شویم و به این حقیقت نیز توجه کنیم که چگونگى بهره بردارى از این امکانات مطرح است تصدیق خواهیم کرد که هرگزافراد خوشبختى نیستند.
۱- سوره‌ توبه‌ ; آيه ۵۵

ممنونم وقت گذاشتین پاسخ دادین خیلی ممنونم....دیگه امیدمو به خدا از دست دادم برا هر کاری ازشون کمک خاستم اصن نشده..دیگه کمکشون نمیخام خودم یه کاری برا خودم میکنم...نمازم دیکه نمیخونم...مگه این همه نمیخونن و همه کار میکنن چطور موفق شدن شاید منم انطور بشم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
به چند نکته رادقت نماید :
۱- شهید دستغیب(ره)می فرمایند: دوم از گناهان کبیره، ناامیدی از رحمت الهی است.«الیأس من روح الله» روح در لغت، نسیمی را می گویند که انسان از آن لذت می برد.
سبب یأس از پروردگار عالم، اعتقاد نداشتن به قدرت و رحمت بی پایان اوست ؛که در قرآن، آن را از صفات کفار قرار داده و می فرماید: ِ" وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ‏ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ‏ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون‏ "(۱) از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمى‏شود.
پس از شرک، هیچ گناهی بزرگ تر از یأس نیست، زیرا هر گناهی که از شخص سر می زند تا وقتی که مأیوس نباشد، ممکن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شدنی است. یأس سبب جرأت بر جمیع گناهان می گردد؛ چون می گوید: من که معذب(مورد عذاب الهی) خواهم بود، پس چرا خودم را از شهوت دنیا محروم نمایم؟(۲)
۲- خود را هیچ گاه از خداوند بی نیاز گمان نکنید و مغرور جوانی وقدرت خود نشوید چون بدون خدا کاری از هیچ کس ساخته نیست از آن جا که غرور غالبا ناشی از جهل و عدم شناخت‏خویشتن و قدر و منزلت انسان در پیشگاه خداست ،نخستین گام درمان این بیماری اخلاقی ،شناخت‏خویشتن و معرفت پروردگار و نیز شناخت لیاقت‏ها و شایستگی‏ها در انسانهای دیگر است.
اگر انسان به گذشته خویش برگردد که طفلی بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آینده خویش بنگرد که پیر و ناتوان و از کار افتاده می‏شود و اگر چند روزی قدرت، مال، ثروت، جوانی و زیبایی دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضرب‏المثل معروف «به مالت نناز که به شبی از بین می‏رود و به جمالت نناز که به تبی از بین می‏رود!» همه اینها آسیب ‏پذیر است.
نیز اگر به تاریخ پیشینیان بنگرد و سرعت زوال قدرت‏ها و از میان رفتن اموال و نابودی امکانات با خبر شود ،هرگز مست غرور نخواهد شد.
چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آن که ممکن است‏ با ضربه‏ای که به مغز او تصادفا وارد شود ،نه تنها همه علومش را فراموش کند حتی نام خود را نیز فراموش کند؟!
چگونه به اموالش مغرور گردد در حالی که با یک نوسان بازار و پیش آمدن یک حادثه مهم اجتماعی، سیاسی و یا نظامی نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلکه بدهی زیادی به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالی که ممکن است فردا آن را از دست دهد و پشت میله‏ های زندان باشد!
به هر حال آنچه انسان را از مرکب غرور پایین می‏کشد و به مستی غرور پایان می‏دهد ،شناخت‏ خویشتن و اوضاع جهان و بی اعتباری و شدت دگرگونی احوال آن است.
اگر انسان درست ‏به جسم و روح و امکانات خود توجه کند که چقدر آسیب ‏پذیرند و چگونه حوادث کوچک می‏توانند زندگی او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور نمی‏شود، امیرمؤمنان علی(ع) می‏فرماید:
«مسکین بن آدم مکتوم الاجل، مکنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقة و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة;
بیچاره آدمیزاد! سرآمد زندگیش نامعلوم، علل بیماریش ناپیدا و اعمالش ثبت و ضبط می‏شود. پشه‏ای او را می‏آزارد و گلوگیر شدن آب یا غذایی او را می‏کشد و عرق مختصری او را متعفن و بدبو می‏سازد»! (۳)
در حالات «ایاز» وزیر معروف مقتدر سلطان محمود غزنوی نقل کرده‏اند : همه روز در اطاق مخصوصی می‏رفت و در را می‏بست و بعد از لحظاتی بیرون می‏آمد، بینندگان تعجب کردند که در این اطاق چه سری نهفته است که همه روز «ایاز» به آن سرکشی می‏کند، بعد از تحقیق معلوم شد لباس دوران چوپانیش را در آن جا گذارده و همه روز به آن جا می‏رود و به آن نگاه می‏کند و می‏گوید: ایاز تو چوپان بودی! اکنون که خداوند تو را به مقام وزارت رسانده ،مغرور مباش، از این بترس که فردا مقامت را از دست‏بدهی و از گذشته نیز ناتوان‏تر شوی‏»!
اگر همه قدرتمندان چنین اسباب عبرتی در اختیار داشته باشند، هرگز مغرور نخواهند شد، ولی متاسفانه هر کس «ایاز» نمی‏شود.
۳- خداوند به نماز ما نیاز ندارد، بلکه عبادت را بر ما واجب کرده تا به کمال انسانی نائل گردیم. نماز اسرار و فوایدی دارد و در ارتقای معنوی انسان نقش ایفا می کند، که از عبادات و مناجات‌های دیگر ساخته نیست. هر چند به تمام اسرار نماز نمی‌توانیم آگاه شویم اما از آنجا که همه ما آفریده خدا هستیم و او به نیازهای روحی و جسمی ما آگاه‌تر است برنامه شبانه‌روزی خاصی برای ما قرار داده به نام نماز که باید با پرداختن به آن، نیازمندی خود را تأمین کنیم، نه سودی به خدا برسانیم. پی بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و عبادت شاید در توان بشر عادی نباشد. در آیات قرآن و از طریق پیامبر و پیشوایان دینی نیز تنها بخشی از آثار و حکمت‏های نماز و عبادت بیان شده است.
توجه داشته باشید که نماز سرمایه زندگی ابدی است برای رسیدن به دنیا از سر مایه ابدی خود غافل نشوید چه این منافاتی بین نماز و پول دار شدن نیست این همه مردم هم نماز دارد وهم دنیا شما هم چنین باشید نه آن گونه که گفته اید .
بزرگ‏ترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مى‏شود، مرتباً به انسان اخطار مى‏کند و هشدار مى‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان مى‏سازد... و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله ‏اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(۴)
پی نوشت ها:
۱.یوسف(۱۲)آیه۸۷.
۲.شهید دستغیب،گناهان کبیره،ج۱،ص۷۷،انتشارات صبا،چاپ آرمان،چاپ ششم،تهران۱۳۹۹ق.
۳- کلمات قصار، حکمت‏۴۱۹.
۴ - تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۲۹۰ - ۲۹۱.

ممنونم سپاگزارم

من دیگه بی اعتقاد بی اعتقاد شدم اتفاقا اعتقادی داشتم سنگ اب میکرد با نفوذ و قدرت بیانش اما امروز فهمیدم یجورایی انگاار سر کارم چیزایی که اعتقاد دارم
هیچ وقت حالمو خوب نکرد دارم میبنیم هیچ تاثیراتی نداره هرچه خوبی کردم دیدم برعکس میشه هرچه خوبی کردم دیدم مسخرم میکنن هرکار خوبی کردم مورد سرزنش شدمممممم به خاطر دنیا مال اموال خدایا کجاااااااااااااااااااای دارم بخاطر سکوتت در مقابل ظلم اشکار بی اعتقاد میشم من ترو قبول میکنم اما پس چه دلیلی داره این همه عذاب بنده هات محکوممون کردی به زندگی دیگه هیچ چیزو باور ندارم خدایا یهجوری شده ۹۹% همه درحال خوشگذرونین و خوشبختین من که ترو دوس دارم تو شدیدترین تنبیه گریه... گریه.. نمیتونم بنویسم...خورد شدن غرورم به عرش رسید اما سکوت کردی همه به حالم خندیدن... گفتن برو بابا چی میگی صدای من مظلوم تو نطفه خفه کردن تو سکوت کردی این همه سکوت معنایی ندارد من هیچ دلیلی نمیبنیمبا تو رفاقت کنم به اسم عظمت قسم خسته شدم در مملکتی که پارتی بازی رشوه کج روی رو قانون و پیشرفت میبننن دلتو به کیا خوش کردی خوشبختی بهشون میدی ... مارو به باد مسخره میگیرن گریه .............................................

تصویر soalcity

سلام
ابتدای عقاید ما این است که دنیا را اصل نگیریم و متوجه باشیم که زندگی حقیقی در ورای این دنیاست و جهان غیب را ببینیم. اما ظاهرا شما از این مطلب غفلت نموده اید.
کسی که خود را در میدان امتحان می بیند، این گونه از سختی امتحان شکوه نمی کند. بلکه به نتیجه می اندیشد و اینکه باید آن را به بهترین شکل ممکن رقم بزند.

سلام سه سال ازخدا یه کارخوب میخواسم اخرکارخوب گیرم نیمده حالایه کار گیراومد ازهفت صبح تاهفت شب ناخونم خون مرده شد انگشتام اربس درد میکنه نمیتونم دستم ازیخ نمیتونم ببرم رو بخاری میسوزانگشتام این همه ازخدا خواستم بشه این بابایارو اصلا نه نمازمیخون اهل بیت قبول نداره بهترین کار زندگی داره این همه ازخداخوستم اخرش این شد کلا تو زندگیم هرچی ازخدا خواستم نشد واقعا ناراحتم گله مند ازخدا اصلا من براش مهم نیستم خسته شدم این همه خدا میگه مرا بخوانید تاشمارا اجابت کنم اخرش من هرمیخوام نمیده چیز زیادی نخواستم این همه معجزه خدا فرستاد خیلی سخت حاجت براورده بشه واقعا خیلی نا امید شدم هیچی ندارم

تصویر soalcity

سلام
امیدوارم زندگی روی خوشی و نرمی هم به شما نشان دهد. اما کسی که خدا را قبول دارد، لزوما به معاد هم معتقد است. و کسی که به معاد معتقد است و زندگی اخروی را می بیند، این چند روز دنیا برایش خیلی مهم نیست.

نمیدونم اما یه چیزی رو از اونایی میخوام که رابطشون با خدا خوبه البته مطمعن نیستم ایا هم وجود داره من که دلم پره مث بقیه اما میخوام که از خدا بپرسن دلیل این زندگی اجباری چیه اگه من بهشت جهنم و این دنیا رو نخوام باید کیو ببینم؟ بین این همه بنده خدا چه نیازی به عبادت من داره؟ اصلا چه نیازی به عبادت داره؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

باسلام .
خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او. قرآن می‌فرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایستة هر گونه حمد و ستایش است».(۱)
در آیة دیگر فرمود: « هر کسى کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همة جهانیان بى نیاز است».(۲)
بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همة نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف می‌کند. ما انسان‌ها که یکى از مخلوقات خداییم ، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و . . . که با نبود یکى از این ها قادر به ادامة حیات نیستیم . ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمی‌توانیم بدون هوا زنده بمانیم. همة این نیازمندی­ها به وسیلة آب و هوا و غذا و . . . بر طرف می‌شود که خداى مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است.
آرى این خداى حکیم و مهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر می‌کند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه می‌نماید.
یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت . از این رو بچه‌هایى که در خانوادة خود احساس کمبود محبت نسبت به خودشان کنند، دچار اختلالات روحى و روانى می‌گردند. یکى از نیازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمی­آید.
بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگى او به نعمت­هاى جاودان نایل شویم. قرآن می‌فرماید : «کسى که جهاد و تلاش کند ، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همة جهانیان بى نیاز است». (۳) در جاى دیگر می‌فرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همة شما به سوى پروردگارتان باز می‌گردید».(۴)
در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(۵)
نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل می‌یابد و به آسمان قرب خدا پرواز می‌کند و به خوشبختى همیشگى می‌رسد.

پی نوشت‏ها:
۱. فاطر (۳۵) آیة ۱۵.
۲. آل عمران (۳) آیة ۹۷
۳. عنکبوت (۲۸) آیه ۶.
۴. جاثیه (۴۵) آیه ۱۵.۴
۵. فاطر ( ۳۵ ) آیه ۱۸

نظرات