حقیقت روح چیست؟ آیا احضار ارواح و دیدن روح گذشتگان ممکن است؟

احضار ارواح

در ابتدا باید گفت اطلاعات آدم ها از حقیقت و چگونگی روح ناچیز است، چنان که خداوند به این امر اشاره فرموده است:
وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا(الإسراء/۸۵)
و از تو درباره «روح» سؤال مي‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکي از دانش، به شما داده نشده است!»
اما با این وجود اشارات و توضیحاتی در خصوص آن در روایات معصومین علیهم السلام آمده ، علما به خصوص فلاسفه در مورد آن بحث‌های مفصلی را ارائه داده‌اند لکن نظریه رایج دلالت بر تجرد روح دارد.
در مورد ادعای این افراد باید دید مقصودشان از دیدن چیست. اگر منظور دیدن با چشم مادی باشد، این ادعا بی معنی است، چون روح ازمجردات است و قابل رؤیت حسی نیست‌. اگر منظور نوعی ادراک از ویژگی های روحی افراد باشد که این امر برای هرکسی به شدت وضعف ممکن است؛ در هر حال باید دانست دقیقا مراد این افراد چیست.
اما آنچه در برخی موارد به برخی بزرگان دین وعلمای ربانی نسبت داده شده، دیدن و ادراک حقیقت برزخی افراد است، نه خود روح آنها؛ در اعتقاد ما همه اعمال ورفتارهای ما باطنی دارد که هم اکنون ودر این جهان در حقیقت جان ما تبلور یافته و حقیقت نادیدنی وجود ما را تشکیل می دهد؛ باطن این عالم ظاهری، هم اکنون به شکل وشمایل دیگری برقرار است که از آن به برزخ افراد و اعمال تعبیر می کنیم .
از منابع دینی به دست می آید که انسان می­تواند به مقام و درجه ای دست یابد که باطن این عالم و افراد و اعمال آنها را، به صورت واقعی ببیند. این همان چشم برزخی است، اما تنها انسان های معدودی به این مقام دست می یابند. چنین افرادی ناشناخته ­اند و حقایق و اسرار را آشکار نمی کنند.
البته روح انسان‌، بعد از پایان زندگی دنیا در جسم لطیفی قرار می‌گیرد که از بسیاری از عوارض جسم مادی برکنار است و به آن "بدن مثالی‌" یا "قالب مثالی‌" گویند.
کسانی هم وجود دارند که ادعای دیدن ارواح گذشتگان را می کنند. در فرض صحت ادعای آنها در حقیقت ایشان قالب برزخی وبدن مثالی ارواح را می بینند.

مطالعه بیشتر: http://www.pasokhgoo.ir/node/21425

دیدگاه‌ها

سلام خسته نباشید
من ۱۸ سالمه
یه سوالی برام پیش اومده که شدیدا فکرمو درگیر کرده
با چندتا استدلال مطرح میکنم ان شاء الله جوابی بدید قانع شم:

۱.ما اعتقاد داریم روح و جسم دو چیز جدا از هم اند ، درسته؟ اگه درسته،
۲.ما با روح می فهمیم نه با جسم. درسته؟ اگه درسته،
۳.پس باید اینکه روح و جسم دو چیز مجزاست رو بفهمیم. درسته؟ اگه درسته،
۴.پس باید این یه چیز بدیهی باشه برامون چون فهم متعلق به روح و نفس و اصل وجودمونه، درسته؟ اگه درسته،
۵.پس چرا بعضی افراد مثل مکاتب سکولار یا افراد دیگه،نمیتونن به بدیهی بودن این پی ببرند؟
چرا باید مثلا یه دین مثل اسلام یا افکار فلاسفه توضیح بدن دربارش برای فهم ما؟
مثلا نفس کشیدن انسان یه چیز بدیهیه که نیاز به دلایل عقلی پیچیده نداره، پس اگه ما فهم و درکمون با روح انجام میشع و روح و جسم مجزا هستند ، چرا به صورت بدیهی پی نمیبریم به جدا بودن و مجزا بودن روح و جسم؟؟
این سوال،
یک مقدار عقایدمو بهم ریخته، که روحی هست یا نه یا اگه هست پس چجوری از جسم جداست که به صورت بدیهی پی نمیبریم بهش !

پیشاپیش ممنونم از پاسختون

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر :
در ابتدا باید گفت : نظریه رایج دلالت بر تجرد روح دارد اما پذیرش تجرد کامل روح از ماده و خصوصیات ماده ،دلیل بر بیگانگی روح با ماده و عالم ماده ندارد ، بلکه نظریه صحیح آن است که روح اگر چه ذاتاً مجرد از ماده است ، اما تعلق به بدن و جسم دارد. دلیل روشن این مسأله تعلق روح به بدن انسان ها در عالم دنیا است . امیر المؤمنین می فرماید: «روح در بدن همانند معنا در لغت است» (نهج البلاغه، خ ۱۰۹).
انسان موجود مرکب از دو پدیده است که یکی مجرد و دیگر مادی است. ترکیب آن دو بدین معنا است که ترکیب روح و بدن یک ترکیب اتحادى است. روح و بدن یک وجود موجود هستند. بر اثر این ترکیب است که حقیقتى به نام انسان شکل مى‏گیرد. روح بى‏بدن نمى‏تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بى‏روح نمى‏تواند موجودیت خود را حفظ کند. از این رو مى‏گوییم ترکیب روح و بدن ترکیبى است که بدون آن نمى‏توانند موجود باشند؛ بر اساس این ترکیب است که این دو موجود مى‏شوند و وجودى یگانه مى‏یابند.
در ترکیب انضمامى، دو چیزى که موجود هستند و هستى آن ها مستقل از یکدیگر است، به هم متصل شده، با هم ترکیب مى‏شوند. یعنى این طور نیست که آن دو موجود بر اثر این ترکیب به عالم هستى باریابند؛ بلکه آن دو، هستى مستقل از یکدیگر دارند. ما فقط با یک ترکیب میان آن دو، پیوند حاصل کرده‏ایم. اما در ترکیب اتحادى، مانند روح و بدن، آن دو به حدى با هم یگانه گشته‏اند که به یک وجود موجودند. این طور نیست که نخست روح موجود شود و آن گاه بدن جدا از آن؛ سپس این دو را به هم پیوند بزنیم و ترکیب کنیم؛
در ترکیب اتحادى، باید دو موجودى که به یک وجود موجود مى‏شوند، داراى مرتبه یکسانى باشند؛ یعنى،اگر یکى در مرتبه قوه و استعداد محض بود و یکى در مرتبه فعلیت، نمى‏توان این دو را با یکدیگر متحد ساخت؛ چرا که این دو بر اثر ترکیب یکى مى‏شوند . یگانگى در حدى است که به یک وجود موجودند. نمى‏توان موجودى را که در مرتبه قوه بوده، وجودش ضعیف‏تر از فعلیت و پایین‏تر از آن است با مرتبه فعلیت که وجودش قوى و بالاتر است، ترکیب اتحادى نمود. مرتبه پایین در عین پایین بودن نمى‏تواند بر اثر ترکیب به مرتبه بالا ارتقا یابد؛ چنان که مرتبه بالا نیز - در عین بالا بودن - نمى‏تواند بر اثر ترکیب به مرتبه پایین تنزل کند. از این رو، ترکیب اتحادى یک موجود بالقوه با یک موجود بالفعل محال است. ترکیب بین نفس و بدن اتحادی است(۱) .بر اساس این تحلیل معلوم می شود که باید توجه داشت که بدن وقوای بدنی اگر به عنوان ابزار برای نفس مطرح است مفهوم عمیق دارد وابزار تلقی کردن بدن برای نفس در واقع نوعی مسامحه است ونه از باب ابزار به مفهوم دقیق کلمه که ابزار از فاعل اصلی کار مستقل است نظیر آنچه در ابزار صناعی مطرح است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک : محمد امین صادقی، نتایج کلامی، حکمت صدرا یی، نشر بوستان کتاب ،قم ۱۳۸۸ ش.، ص۲۱۶.

از پاسخ عالیتون ممنونم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام وسپاس ار حسن نظر جناب عالی

نظرات