چرا اسلام ما را در رابطه با جنس مخالف محدود کرده است؟
در یک پاسخ اصولی و کلی به این سوال باید عرض کرد که : انسان علم و دانش کافی برای دستیابی به سعادت خود ندارد. چون حداقل از عوالم دیگر و جزئیات آن بی خبر است در حالی که احتمال وجود این عوالم کم نیستند و حتی برهان های عقلی نیز بر وجود آن ها دلالت می کنند.
با توجه به این چگونه می توان تصمیماتی صحیح و سازنده برای سعادت انسان گرفت؟ آیا نباید نقص دانش را برطرف نمود؟ راهی که برای جبران این کمبود وجود دارد، استفاده از وحی الهی و دین است.
پس دقت کنید که ورود ما به دین داری، با اعتراف به نقص دانش (که با غلط بودن دانش فرق می کند) است. از این رو باید درک کنیم که ممکن است دلیل اصلی بسیاری از احکام را ندانیم. چون اگر دلیل هر حکمی را می دانستیم که از ابتدا نیازی به دین نداشتیم!
با لحاظ این نکته، دین ما مطابق با عقل است و ممکن است بعضی از حکمت های احکام را دریابیم. هر چند این حکمت ها، تمام ابعاد یک حکم را روشن نمی کنند و همیشه باید تعبد را نیز در نظر داشته باشیم. که اصل دین تسلیم بودن در مقابل خداست. و بیان حکمت ها، برای کمک به افرادی است که ایمانشان ضعیف است و با بیان این حکمت ها، بیشتر متوجه می شوند که راهی عاقلانه جز دین داری وجود ندارد.
اما حکمتی که در این سری از احکام می یابیم، این است که اسلام هر گونه رابطه با جنس مخالف را در کانون خانواده مجاز دانسته، تا به این سبب، کانون خانواده مستحکم شود. و این استحکام نیز ثمرات بسیاری در سایر مسائل دارد.
امروزه از نظر کارشناسان واضح است که حتی کارمندی که همکارش، از جنس مخالف است و با او شوخی می کند، نیاز خود به رابطه با جنس مخالف را تامین کرده و در نتیجه در خانه و نسبت به همسر خود، توجه لازم را ندارد. و ممکن است کانون خانواده او دچار مشکل شود.
وضعیت در پیش روی جامعه غرب، نشان می دهد که ضابطهمند نبودن روابط دو جنس، چه اثرات سوء و جبران ناپذیری به جای می گذارد. و طبیعتا دست دادن با جنس مخالف و روابطی از این دست، می تواند به روابطی عمیق تر تبدیل شود و در نتیجه جای پایبندی به کانون خانواده، تنوع طلبی بنشیند و جامعه با طلاق های بسیار، عدم پایبندی زوجین به یکدیگر، آسیب های تربیتی به فرزندان و ... مواجه شود. و فرو ریختن خانواده یعنی هسته اصلی اجتماع، غیر قابل جبران است.
دیدگاهها
نظراتی که مرتبط با مطلب باشد،
نظراتی که مرتبط با مطلب باشد، تایید و یا پاسخ داده خواهد شد.
سلام
من دختری ۲۱ساله ام ومیشه گفت مذهبی اهل نماز وروزه وقرآن خوندنم.دانشجوی پیراپزشکیم تورشته ی ما ورشته های پزشکی
تعامل داشتن همکلاسیا با هم خیلی عادیه به خاطر همگروه بودن تو بیمارستانوخیلی چیزای دیگه........
معمولا شماره های همکلاسیامونو داریم اواخرترم اول بود که شماره م اتفاقی دست یکی از همکلاسیای پسرم افتاد واین برای ما
خیلی عادیه .تا اینکه بعد مدتی فهمیدم اس هایکه بمن میده با بقیه خیلی فرق داره .تا اینکه خودش شروع کرد به مشورت کردن
باهاموتو موضوعای مختلف.
بهم گفت عین خواهرم میمونی از اونجایکه همه حرفایکه بهم گفته بود راس بود باور کردم مثه خواهرش میمونم واز طرف
دیگه حرفایکه بینمون ردوبدل میشدخیلی عادی بود وهیچوقت حرف بی ربطی بینمون زده نشد که فکر بد بکنم.
الان تقریبا یه سالو۶ماهه تلفنیو پیامکی با هم ارتباط داریم بعضی وقتا از خودم متنفر میشم که چرا منکه همچین آدمی نبودم ؟!
ولی آبجی گفتناش آرومم میکنه چن بار سعی کردم دیگه جوابشوندم ولی چن هفته بیشتر طول نکشید بدجور بهش وابسته
شدم اگه بهش بگم بهم اس نده واقعا دیگه نمیده ولی خودم طاقت نمیارم .احساس میکنم بهش علاقمند شدم نمیتونم فراموشش کنم
ولی هنوزم باور دارم مثه خواهرش میمونم میخوام دیگه ج ندم که به دروغ بهش داداش نگم.بغیرازچن تا از همکلاسیای صمیمیم
بقیه از این رابطه خبر ندارن .خدایش پسر خوبیه ولی من بدجور عذاب وجدان دارم واقعا معنی این رابطه رو نمیفهمم!!!
دوستام میگن خواهر برادری همش دروغه اونم بهت علاقه داره ولی من قبول ندارم.کمکم کنین چیکار کنم؟
حتی یه روز اگه تو کلاس نبینمش دلم براش تنگ میشه اینقد بهش عادت کردم. وقتی تو کلاسم باشه اصلا حواسم با کلاس نیس
به اس هایکه دیشبش بینمون ردوبدل شده فک میکنم ولی عوضش اون خیلی ریلکسه حواسش کاملا به سابجکته کلاسه!!
بنظرتون راس میگی ؟من باید چیکار کنم؟؟
باعرض سلام و تشکر
باعرض سلام و تشکر
بهتر بود از زندگی خودتان بیوگرافی خانوادگی شفاف تری ارایه می کردید تا بتوانیم تشخیص دهیم منشأ این وابستگی و اعتماد از اول چه چیزهایی بوده به هر حال ممکن است کمبودها، نیازها و انتظارات برآورده نشده شما عاملی برای این وابستگی شده است چون در یک وضعیت عادی فردی نمی تواند قبول کند که یک پسری که نسبتی به او ندارد رابطه خواهر - برادری ایجاد کند البته در اینکه پسر دچار مشکلات عاطفی و کمبود هایی است شکی نیست اما از نظر شرعی که تکلیف مشخص است هر پسری که بخواهد رابطه ای در هر نقش چه خواهر چه دوست و .... با دختری داشته باشد حرام است اما اگر در آینده ایشان نسبت به شما احساس برادر و خواهری داشته باشد که هیچ نتیجه ای نمی توانید از این وضعیت داشته باشید و اگر شما در نهایت باهم ازدواج کنید صرف نظر از بدبینی ها، اختلافات و تفاوت های فرهنگی ، خانوادگی و شخصیتی به دلیل اینکه ایشان از زندگی و همسر انتظار نقش خواهر بودن را دارد ولی شما نقش همسربودن را برای ایشان می خواهید داشته باشید در این زمینه دچار مشکل خواهید شد اما اگر هدف اصلی و آنچه که در دل ایشان می گذرد همان ازدواج و روابط زندگی زناشویی است و احساس خواهر - برادری یک نمایشی برای جلب شما بوده باز هم به دلیل این وابستگی شخصیت اصلی شما و ایشان در پشت پرده احساس مخفی شده و مشخص نیست از نظر شخصیتی شما با هم تفاهم دارید یا خیر ؟ بنابراین با این مسأله شما نباید احساسی برخورد کنید و سعی کنید مراجعه حضوری به مشاوره نسبت به این وضعیت مسیر روشنی را در پیش بگیرید و اگر تست شخصیت تفاوت شخصیتی شما را پیش بینی کرد راه های فاصله گرفتن و سرمایه زدایی روانی از ایشان را از مشاورتان بگیرید موفق باشید.
نظرات