آیا آخوند خراسانی با حکومت اسلامی مخالف بودند؟

آخوند خراسانی در مقطع زمانی انقلاب مشروطه زندگی می کردند. و نتایج سوء مشروطه و منحرف شدن آن از مسیر ابتدایی، سبب شد که عده ای از علما به مخالفت با آن بپردازند. اما مخالفت علما را باید صحیح درک کرد. امروز همه می دانیم که شیخ فضل الله نوری، خواستار مشروعه بودن مشروطه بود، اما ایشان را به دلیل مخالفت با مشروطه اعدام کردند. در حالی که ایشان با اصل مشروطه مخالف نبودند. پس بهتر است با مراجعه به اصل کلمات آخوند خراسانی، موضع اصلی ایشان را درک کنیم.

آخوند خراسانی در جلسه ای که علما جمع بودند، موضع منفی نسبت به حکومت داشتند و با سایر علمایی که نسبت به حکومت موضع مثبت داشتند، بحث می کنند. اما کلمات ایشان سنخ مخالفتشان را نشان می دهد. که این مخالفت ها با اصل حکومت نیست. دو عبارت زیر از ایشان این مطلب را به خوبی اثبات می کند:
«اگرچه تشكیل حكومتی مبتنی بر علایق دینی شیعی كه در رأس آن علما باشند ـ و نیز اجرای كلّیه‌ی قوانین شرع از جمله در مورد مخالفان اسلام و تشیّع ـ برای ما كمال مطلوب است.
عقل اقتضا می‌كند كه بگوییم دخالت در امور سیاسی، اگر به معنای مراقبت و نظارت بر كار حكومت و مبارزه با فسادهای موجود در آن باشد، از اوجب واجبات و اهمّ فرایض برای ماست.»[۱]

اصل اشکالات و نگرانی های آخوند خراسانی از مفاسد احتمالی بعد از تشکیل حکومت است. و این نگرانی ها، ریشه در اوضاع و شرایط زمان او، و شناخت او داشته است. از جمله ایشان می فرمایند:
«سیاست به معنای اداره‌ی امور مملكت، یك فن است و دوام ریاست و قوام رعیّت در گرو آشنایی كامل با این فن است. «حسن السّیاسة یستدیم الرّیاسة، حسن السّیاسة قوام الرّعیّة». آن گاه من فارغ از هر گونه تواضع و شكسته نفسی، بالصّراحه می‌گویم كه این فن را نمی‌دانم.»[۲]

پس این نگرانی های او قابل توسعه به همه زمان ها و همه شرایط نیست. مثلا ایشان می فرمایند:
«مردم، ما را نایبان امام زمان(عج) می‌دانند و وقتی حكومتی برپا كنیم و خود در رأس تشكیلات حكومت قرار بگیریم، توقّع دارند حكومت ما همان گونه باشد كه حكومت آن بزرگوار خواهد بود.»
در حالی که امروز به وضوح می بینیم که مردم ما درک می کنند که فرق هایی بین حکومت فعلی و حکومت دینی مطلوب است. و اصل و اساس تلاش برای برپایی این حکومت و مجاهدت برای اقتدارش، برای این بوده که قائل به همه یا هیچ نیستیم ، بلکه هر قدر که برایمان مقدور شود ، نسبت به همان مقدار وظیفه داریم.

[۱]. دیدگاه‌های آخوند خراسانی و شاگردانش، اكبر ثبوت، فصل اوّل، صفحه‌ی ۱۸.
[۲]. همان.

دیدگاه‌ها

سلام
ایشون بعد همین مطلبی که شما فرمودید بعدش همین رو هم میفرمایند"ما تشکیل چنین حکومتى، پیروان دیگر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومت‌هایى مبتنى بر تعصبات دینىِ ضدشیعى - که در رأس آن پیشوایان دینى شان باشند - بر سر کار آورند، و قوانین شرع خود را که برخلاف منافع مسلمانان و شیعیان است اجرا کنند. و آن‌گاه خطر آن حکومت‌ها براى ما، از خطر حکومت‌هایى که فعلا در دنیا هستند بیشتر است. چرا؟

چون حکومت‌هاى فعلى، اگر هم بر سر دین با ما دعوا دارند، این نزاع غالباً مربوط به مواردى است که میان دین ما و سیاست آن‌ها تعارض و تزاحم وجود داشته باشد، نه در همه موارد. بنابراین ما را مجبور نمى کنند که اصل دینمان را کنار بگذاریم و به دین و مذهب دیگرى درآییم. و در مقایسه با حکومت‌هایى که با اتکا به تعصبات دینىِ غیرشیعى بر سر کار آیند و در رأس آن‌ها پیشوایان دینىِ غیرشیعى باشند، مصداق «بعض الشرّاهون من بعض» هستند.

زیرا حکومت‌هاى نوع اخیر حتى به اندازه حکومت‌هاى غیرشیعى فعلى نیز ما و جامعه شیعى را تحمل نخواهند کرد و ما را در اعتقادات و اعمال دینى خود بسیار بیشتر از پیش محدود خواهند کرد. به این ترتیب، دستیابى ما به قدرت و حکومت ظاهرى در جامعه خود، مساوى است با حصر شدید ما از سوى قدرت‌هاى خارجى و تشدید فشارها و تضییقات بر شیعیان در جوامع غیرشیعى و هم‌چنین بر مسلمانان در جوامع غیراسلامى. چنان‌که وقتى صفوى‌ها حکومتى مبتنى بر تعصبات شیعى برپا کردند، مصیبت شیعه در خارج از ایران، از آن‌چه قبلا بود، هزار برابر بیشتر شد. و یک نمونه اش قتل عام ده‌ها هزار شیعه به دستور سلطان سلیم در قلمرو “حکومت عثمانى” است"

چگونه میگویید که این مطلب برای زمان خود اخوند بوده و برمبنی مشاهدات ایشون از مشروطه بوده در حالی که همین الان هم این مطلب مشاهده میشود مانند قتل عام مسلمانان در میانمار یا رژیم صهیونیستی که به دستور علما یهود دارن مسلمانان رو قتل عام میکنن یا در روسیه یا ظلم هایی که نسبت به مسلمانان در کشور های اروبایی میشه ایا این ها برای زمان خود اخوند خراسانی بوده؟؟؟ ایا مصداق سخنان ایشون الان نیست؟؟؟
شما گفتید که مردم مارو درک میکنن و تفاوت میان حکومت ما و معصوم را میدانند من واقعا از این سخن شما به شگفت اومدم!ایا نمیبینید که روزانه چند صد دقیقه تبلیغات برعلیه دین اسلام میشه و ۹۰% این تبلیغات تقصیر حکومت و کاستی های داخل حکومت هست.شما چطور این حرفو میزنید؟
ایا نمیبینید که روزانه چندین جوان از دین اسلام جدا میشن و علت علل این جدایی ها کاستی های حکومت هست که مردم بای دین اسلام میزارن؟
در ثانی شما گفتید مردم درک میکنن گیریم درست باشه شما الان میدونید تنها کشوری که علمدار شیعه هست ایرانه.فرض کنید یه کمونیست در چین نشته اخبار میبینه از شانس اخبار هم راجع به ایران هست و کاستی های حکومت رو میگه کمبود هارو میگه خوب این فرد کمونیست چی میگه؟ایا این کمبود هارو بای دین خدا نمیزاره؟بای فرقه برحق شیعه نمیزاره؟قطعا که میزاره.خ.ب سوال من از شما اینه شما فردای قیامت جواب خدا رو چی میخواید بدید؟جواب این فرد بابت بی دینیش رو که یکی از علت هاش شما بودید رو چی میدید؟ این حکومت ضرر هاش بیشتره یا فوایدش؟

یا علی مدد
خدانگهدارتون

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تشکر از توجه شما

آن چه روشن است اینکه حتی بزرگانی مانند مرحوم آخوند نیز معصوم نبودند. و غلط بودن این سخن (اگر به طور درست نقل شده باشد) از روز هم روشن تر است. در زمان بنی امیه که هر شیعه ای را به جرم دوستی امیر المومنین (ع) می کشتند، کدام حکومت شیعی وجود داشت که شما علت و اساس دشمنی با شیعه را در وجود حکومت شیعی معرفی می کنید؟
آیا شیعه در طی تاریخ فقط در چند مقطع خاص مثل زمان صفویه دشمن داشته؟
آیا حقایق مسلم امروز را نمی بینید که مثلا بعد از انقلاب اسلامی، شیعیان کشورهایی مثل عربستان چقدر موقعیت متفاوتی پیدا کردند و از ستم ها بر آن ها کاسته شد؟

علت و اساس شیعه کشی را در جایگاه خاص خود بطلبید. اگر می خواهید راهی منطقی بروید که با شما دشمنی نکنند باید امثال مراسم عمر کشان تعطیل شود. نه حکومتی که پشتوانه ای برای شیعیان می شود و از آنها محافظت می کنید.
شما آن قدر یک جانبه نگاه کرده اید که حتی کشتار مسلمانان میانمار را به حساب برپایی حکومت اسلامی و حتی شیعی گذاشته اید!

اما اینکه تصور می کنید باید حکومتی بر پا نشود، تا مبادا نقصی در آن دیده شود، نظیر تفکری است که می گوید قرآن را روی طاقچه بگذارید و به آن دست نزنید که گناه دارد! این نگاه که دین نمی تواند جامعه ای را درست اداره کند، بدترین توهین به دین است و اینکه در حکومتی نظیر حکومت ایران مشکلاتی وجود دارد، باید منطقی تجزیه و تحلیل شود. به عنوان مثال ایا رشوه در ادارات و ... به خاطر دینی بودن است یا به خاطر عمل نکردن به دین و ...

فراموش نکنید که اگر دین دافعه ای نداشت از روز اول با پیامبر (ص) نمی جنگیدند و انواع و اقسام صف آرایی ها در مقابل ایشان نداشتند و طبیعی است که هیچ خلافکاری، خلاف خود را بدون توجیه رها نمی کند. مهم حقیقت هاست که برای وجدان ها بیدار، مد نظر قرار می گیرد.

شهر سوال محترم. زحماتتان قابل تقدیر و ماجور انشاالله. ولی پاسخ شما به ایراد دوست عزیز قبلی با توجه به شواهد و قرائن فراوان در تایید نظریه مرحوم آخوند، زیاد دلنشین نیست. خودتان هم مستحضرید که حکومت پیامبر یا تلاش برای اقامه دین در قالب حکومت توسط معصومین مقوله جداگانه ای است. و بحث بیشتر بر این محور استوار است که غیر معصوم در مقابل هوای نفس آسیب پذیر است و انتساب اینگونه حکومتی به دین، خدشه به دین وارد میسازد نه اینکه دین امکان اداره حکومت را نداشته باشد. بلکه این کشتی نیاز به کشتیبانی قابل دارد تا بتواند آنرا در مسیر درست هدایت و از گردابهای نفسانیت و زر دوستی و قدرت جویی و ریاکاری به سلامت به در برد.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
جواب از پرسش فوق در محورهای زیر سامان می‌یابد:
۱- ما شیعیان عقیده داریم که بعد از غیبت امام زمان (ع) ، فقهای واجد شرایط رهبران جامعه هستند بر این مطلب دلایل متعدد دلا لت دارند. از جمله روایات که جهت رعایت اختصار به سه روایت اکتفا می شود:
۱- پیامبر اکرم (ص) فر مود: اللهم ارحم خلفایی قیل یا رسول اللَّه و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدی یروون عنّی حدیثی و سنّتی (۱)
۲- توقیع مبارک حضرت مهدی (عج): واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و انا حجة اللَّه علیهم؛(۲)
۸- عمربن حنظله از حضرت صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّی قد جعلته علیکم حاکماً؛(۳)
بر این اساس ولایت فقیه حق فقهای واجد شرایط است، ولی متاسفانه شرایط به گونه‌ای فراهم شد که این حق از فقها گرفته شد، لذا امام راحل عقیده دارد: در طول تاریخ حق فقها - ولایت فیقه - غصب شده است. اگر حاکمان و شاهان بر مسند قدرت قرار گرفته‌اند حق حکومت نداشته و غاصب این حق بوده‌اند. مانند این که ولایت، حق امام علی (ع) و بقیه امامان بود، ولی این حق را از آنان گرفتند.
۲-بحث ولایت فقیه از زمان غیبت کبری آغاز شد، بدین معنا که در جواب این سوال : در زمان غیبت امام زمان - که به حسب ظاهر آن حضرت در میان مردم نیست- چه کسی باید رهبری جامعه را بر عهده گیرد؟ مساله نیابت فقها مطرح گردید. مثلا مرحوم شیخ مفید در مقنعه ولایت فقیه را مطرح کرد و دیگر فقها نیز در اوابواب مختلف فقه به این امر اشاره نمودند اما و این بحث در جامعه کم رنگ و از رونق چندانی برخوردار نبود. تا این که امام راحل در سال ۱۳۴۱- حتی قبل از آن- ولایت و مرجعیت سیاسی فقیه را مطرح و شاه را غاصب حکومت خواند وجهت برگردان ولایت به فقها و تشکیل حکومت دینی به مبارزه علیه شاه پرداخت. به همین دلیل شاه هم امام را تبعید و زندان نمود. در مرور زمان مردم ایران از قیام امام حمایت کردند و متوجه شدند که ولایت حق فقها است. نتیجه مبارزه‌مردم تشکیل حکومت اسلامی با محوریت ولایت فقیه بود.
۳-اطاعت از ولایت فقیه لازم است زیرا یکی از وظایف مردم در برابر حکومت اطاعت از ولایت فقیه است. کسی نمی‌تواند بگوید به بهانه این که من ولی فقیه را قبول ندارم از وی اطاعت نمی‌کنم، ؛ زیرا هم در روایات به اطاعت ولی فقیه اشاره شده است و هم عدم اطاعت از او مستلزم هرج و مرج گردد. افزون بر آن در قانون اساسی ایران ولایت فقیه تصویب و مردم به آن رای دادند و این امور نشان از کامل بودن قانون اساسی داشته و همسو بودن آن با دستورات اسلام را اثبات می کند
۴-مجلس خبرگان رهبر را تعیین و بر عملکرد او نظارت می‌کند، این بدان جهت است که از دیدگاه شرع همه فقهای واجد شرایط حق رهبری داشته و نائبان عام امام زمان هستند، ولی باید از میان آنان یک فقیه انتخاب گردد تا تزاحم ولایت فقیهان به وجود نیاید، لذا مجلس خبرگان از میان فقهای واجد شرایط، یک فقیه که شایسته‌تر است و از مقبولیت مردمی برخوردار است را تعیین می‌کند نه این که نصب کنند. زیرا که فقیه خود از سوی شرع وامام زمان به این منصب نصب شده است - که از این مبنا به عنوان دید گاه انتصابی یاد می شود - بله اگر فقیه یکی از شرایط رهبری را از دست بدهد، خود به خود از حکومت عزل می‌گردد و حق حکومت ندارد، اما مجلس خبرگان رهبری این مساله را اعلام می کند .
عدالت شرط مهم است برای ولی فقیه . این شرط حتی برای فقیهی که بخواهد مرجع تقلید نیز باشد، ثابت است، چون از شرایط مرجع تقلید و ولی فقیه داشتن عدالت است در نتیجه گرچه ولی فقیه دارای مقام عصمت نیست ولی دارای مقام عدالت است از این رو به تعبیر شما نا خدای قابل برای اداره کشتی امت در عصر غیبت است وبدلیل ملکه عدالت هیچ گونه مشکلی در کار او رخ نمی دهد . .
برای آگاهی بیشتر به کتاب ولایت فقیه ازآیت الله جوادی آملی مراجعه نمایید

پینوشت ها :
۱. وسائل الشیعه، ج ۱۸، باب ۸، ح ۵۰.
۲. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۱، ح ۸.
۳. همان، ص ۱۰۰، ح ۶.

نظرات