روح

فلاسفه معتقدند که حقیقت انسان، روح مجرد است، آیا مجرد بودن روح از نظر دینی درست است؟

روح مجرد

شهر سوال ـ ارواح انسانهایی كه به مقام شامخ اطمینان به خداوند رسیده‌اند و از گزند هرگونه وسوسه فكری و آسیب هر نوع نوسان روحی و صدمه هر قسم تحیّر و اضطراب درونی مصون شده‌اند، هنگام مرگ و بعد از آن، مورد خطاب خاص الهی قرار می‌گیرند و خداوند سبحان به آنان می‌گوید: ای جانهای آرمیده و مطمئن! به سوی پروردگارتان بازگردید؛ در حالی كه شما از خداوند خشنود و خدا هم از شما راضی و خشنود است؛

از منظر قرآن، روح انسان چگونه معرفی می شود؟

 قرآن

شهر سوال ـ و این مهم جز با شناخت روح میسر نیست؛ زیرا بدون معرفت نفس چگونه می‌توان در تهذیب آن كوشید و در تزكیه آن مجاهدت ورزید؟! بنابراین، نمی‌توان پذیرفت این كتاب كه مبیّن تمام معارف بشری است، در باب معرفت روح ساكت بوده و چیزی روشن در این زمینه نیاورده باشد؛ زیرا اگر انسان خود را نشناخت چگونه می‌تواند جهان خارج از خود را بشناسد؟! و اگر قرآن انسان را به خودش معرفی نكرده باشد، چگونه می‌تواند جهان هستی را به وی بشناساند؟!

در فلسفه اسلامی، همه چیز دارای روح شمرده می شود، آیا این مطلب از نظر دینی صحیح است؟

نظر دینی

شهر سوال ـ اصطلاح روح، در فلسفه بر خلاف آنچه كه در شرع مورد نظر است بر قواى حیاتى مختلف موجود در خون موجودات زنده اطلاق مى ‏شود ... و آن قسمت از این قواى حیاتى را كه بر اثر لطافت به همه اجزاى بدن سریان دارد و موجب تغذیه و رشد و نموّ و فعالیّت و حسّاسیّت اعضاست روح طبیعى خوانده ‏اند ... این قوّه حیاتى را در آن حال كه از بطن چپ قلب به حركت در مى ‏آید روح حیوانى مى‏ نامند و بعد از انشعاب، شاخه مغزى آن را روح نفسانى و شاخه ‏اى از آن را كه به جگر و سایر اعضا مى‏رود روح طبیعى گویند. و این روح حیوانى و منشعباتش غیر از آن روحى است كه در قرآن از آن یاد كرده است.

وقتی روح غیر مادی است پس شکلی غیر مادی خواهد داشت. شکل غیر مادی روح در ابتدای خلقت به صورتی است؟

شکل غیر مادی روح

شهر سوال ـ اگر به مجرد بودن روح دقت کنید، روشن است که نباید از روح انتظار شکلی مادی داشته باشیم. چون شکل مادی تنها برای امور مادی متصور است. به عنوان نمونه، گرسنگی یک درک و فهم است و به این اعتبار مادی نیست. آیا می توانید برای آن شکلی بیان کنید؟ دوست داشتن یک امر غیر مادی است، آیا می توانید برای آن شکلی تصویر کنید؟

دلیل قطعی و منطقی برای اثبات روح؟

شهر سوال ـ ما در تمام عمر، از خود با کلمه (من) تعبیر می کنیم، با اینکه تغییرات و دگرگونیهایی برای بدن ما پیش می آید لیکن آن چیز که حقیقت ما به او است، هیچ کاستی و افزایشی مانند آنچه بر بدن وارد می شود پیدا نمی کند. بطور مثال اگر انسان بر اثر کمبود مواد غذایی، بیماری، پرکاری، پیری یا سرما و گرما ناتوان و لاغر شود، این کاهش و ضعف تنها در بدن او احساس ‍ می شود، ولی از حقیقت انسانی او چیزی کاسته نخواهد شد و ما او را همان انسان قبلی می دانیم، همچنین بر اثر رسیدگی کامل به وضع غذایی بدن، انسانیّت او رشد و قوّت پیدا نخواهد کرد.

انسان چند نوع درک و درک کننده دارد؟

شهر سوال ـ درک کننده یکی بیشتر نیست که همان نفس انسان است. چون حقیقت انسان، روح اوست که این روح افعال متعدد و متنوعی انجام می دهد و نمی توانیم به دلیل تعدد و تنوع افعال، آن ها را برای چند امر مختلف بدانیم. دقت کنید: شما می گویید دیدم، گفتم، شنیدم، رفتم، خوابیدم، خوردم و ... در همه این ها آخر کلمه "م" می آورید که نشان دهنده فاعل کار است. و فاعل غیر نفس واحد و بسیط شما نیست.

انسان چند نفس دارد و چگونه می توانیم آن ها را ببینیم؟

شهر سوال ـ شکلی که برای روح به واسطه انتخاب ها و اعمالش ایجاد شده در دنیا نیز قابل دیدن هست. ولی برای کسانی که دچار حجاب نباشند و بتواند مرتبه دیگری از هستی را ببینند. و اینکه در قیامت شکل روح برای همه مشهود است، به این دلیل است که در آن دنیا همه پرده ها کنار می رود و تمام مراتب مکشوف می شود

روح انسان وحدت دارد یا کثیر است؟

شهر سوال ـ در بیان تکثر در عین وحدت به زبان ساده تر می توان گفت: تمایلات مادی و پست همزمان با تمایل به معنویات دو جنبه مختلف یک وجود هستند. و یک وجود است که به دلیل شئون مختلفش، این گرایشات را دارد. وقتی روح به جنبه تدبیر بدن مادی مشغول است، گرایشات مادی و پست دارد و هنگامی که به اصل و حقیقت خود نزدیک تر می شود، تمایلات معنوی دارد. البته نفس با تربیت و سلوکی که پیدا می کند، می تواند در یک جنبه قوی تر شده و جنبه های دیگر در آن ضعیف شوند. روح می تواند در مراتب طولی از نفس اماره دور شده و به نفس مطمئنه برسد و می تواند هم زمان با نفس اماره، سرزنش ها و کشش های نفس لوامه را نیز تجربه کند.

منظور از "روح خدا" که در انسان دمیده شده چیست؟

روح

شهر سوال ـ همانطور كه در صفات الهی اثبات می شود داشتن جسم و یا هرگونه تركیب دیگر برای خداوند متعال محال است. چرا كه برای موجودی مجرد و بی نیاز مطلق، نوعی نقص به حساب می آید. اما اینكه آیه كریمه روح دمیده شده را به خدای متعال نسبت می دهد فقط برای تكریم و عظمت روح انسانی است كه به اصطلاح ادبیات عرب آن را اضافه تشریفی می خوانند چنانكه در «بیت الله » نمی گوئیم خدای متعال كه زمان و مكان برایش بی معناست خانه ای دارد و آن كعبه است و یا ماه مبارك رمضان كه «ماه خدا» خوانده می شود. همه از این نوع هستند كه برای تكریم و عظمت به خداوند نسبت داده شده اند.[۱]