قرآن چه دستوری درباره پوشش زنان داده است؟

قرآن

یکی از آیات مرتبط به بحث پوشش زنان آیه ۳۱ سوره نور است:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ ...  وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ؛[نور/۳۱] و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه‏ هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا ... و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كرده ‏اند دانسته شود.»

در این آیه چهار دستور درباره پوشش زنان بیان شده است:

«۱- آنها نباید زینت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبیعتا ظاهر است" (وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).
در اینكه منظور از زینتى كه زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشكارى كه در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است... حق این است كه ... زنان حق ندارند زینتهایى كه معمولا پنهانى است آشكار سازند هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشكار كردن لباسهاى زینتى مخصوصى را كه در زیر لباس عادى یا چادر مى‏پوشند مجاز نیست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنین زینتهایى نهى كرده است.

۲- دومین حكمى كه در آیه بیان شده است كه:" آنها باید خمارهاى خود را بر سینه ‏هاى خود بیفكنند" (وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ).
از این جمله استفاده مى‏ شود كه زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ ها یا پشت سر مى ‏افكندند، به طورى كه گردن و كمى از سینه آنها نمایان مى ‏شد، قرآن دستور مى‏ دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه كه بیرون است مستور گردد.

۳- در سومین حكم مواردى را كه زنان مى‏ توانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشكار سازند با این عبارت شرح مى ‏دهد: آنها نباید زینت خود را آشكار سازند (وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ)." مگر (در دوازده مورد)

 ۴- و بالآخره چهارمین حكم را چنین بیان مى‏ كند:" آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود" (و صداى خلخالى كه بر پا دارند به گوش رسد) (وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ).
آنها در رعایت عفت و دورى از امورى كه آتش شهوت را در دل مردان شعله ‏ور مى ‏سازد و ممكن است منتهى به انحراف از جاده عفت شود، آن چنان باید دقیق و سختگیر باشند كه حتى از رساندن صداى خلخالى را كه در پاى دارند به گوش مردان بیگانه خود دارى كنند، و این گواه باریك بینى اسلام در این زمینه است.»[۱]

دستور دیگر در آیه ۵۹ سوره احزاب است:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ؛[احزاب/۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى ‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.»

« هدف (آیه) این است كه زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهل‏ انگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار كه در عین داشتن حجاب آن چنان بى‏ پروا و لاابالى هستند كه غالبا قسمتهایى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى‏ كند. در اینكه منظور از" جلباب" چیست مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذكر كرده‏ اند:
۱- ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى كه از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینه‏ ها را مى ‏پوشاند.
۲- مقنعه و خمار (روسرى).
۳- پیراهن گشاد
گرچه این معانى با هم متفاوتند ولى قدر مشترك همه آنها این است كه بدن را به وسیله آن بپوشاند اما بیشتر به نظر مى ‏رسد كه منظور پوششى است كه از روسرى بزرگتر و از چادر كوچكتر است چنان كه نویسنده" لسان العرب" روى آن تكیه كرده است.
و منظور از" یدنین" (نزدیك كنند) این است كه زنان" جلباب" را به بدن خویش نزدیك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اینكه آن را آزاد بگذارند به طورى كه گاه و بیگاه كنار رود و بدن آشكار گردد، و به تعبیر ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند.
به هر حال از این آیه استفاده مى ‏شود كه حكم" حجاب و پوشش" براى آزاد زنان قبل از این زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى ساده ‏اندیشى درست مراقب آن نبودند آیه فوق تاكید مى ‏كند كه در رعایت آن دقیق باشند.»[۲]

[۱]. تفسیر نمونه، ج‏۱۴، ص: ۴۳۹ تا ۴۴۲.
[۲]. تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص: ۴۲۸.

نظرات