بدترین اثرات گناه چیست؟

بدترين اثر گناه و ادامه آن، تاريك ساختن قلب، و از ميان بردن نور علم و حس تشخيص است. گناهان از اعضاء و جوارح، سرازير قلب می شوند، و قلب را به يك باتلاق متعفن و گنديده مبدل می کنند. اينجاست كه انسان راه و چاه را تشخيص نمی دهد، و مرتكب اشتباهات عجيبى می شود كه همه را حيران می کند و با دست خود تيشه به ريشه سعادت خویش می زند و سرمايه خوشبختى خودش را به باد فنا می دهد.

گناهانی که ما انجام می دهیم هر کدام اثرات گوناگونی دارند ودامنه تأثیراتشان بر فرد وجامعه متفاوت است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛

گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.(علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۸۴)

يكي از آثار مهمي كه گناهان در زندگي هر فرد يا اجتماعي مي‌گذارد از بين رفتن نعمت‌هايي است كه خداوند به آنان عطا فرموده است.آري پايداري بسياري از نعمت‌هاي الهي مشروط به انجام ندادن گناه و اطاعت او است.
از نظر اصول روانشناسى نیز این معنى ثابت شده که اعمال آدمى همواره بازتابى در روح او داره، و تدریجا روح را به شکل خود در می آورد، حتى در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثراست.

این نکته نیز قابل توجه هست که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکى روحى بیشترى فرو می رود، و به جایى مى رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه مى کند، و گاه به گناهش افتخار می کند! و در این مرحله راه هاى بازگشت به روى او بسته مى شود، و تمام پلها پشت سرش ویران مى گردد و این خطرناکترین حالتی هست که ممکن است براى یک انسان پیش آید.

فضائل اخلاقی کنترل کننده انسان و دور کننده او از گناه است، اما فرد گناهکار با انجام پی در پی گناه، فضائل را یک به یک از دست می‌دهد و به شخص بی‌شخصیت و لا ابالی تبدیل میشود.انسان روحش بر روی عملش اثر می گذارد و عملش بر روی روحش؛ یعنی هین طور که اگر روح انسان خوب باشد عمل خوب انجام می دهد، همچنین عمل اگر خوب شد روح را خوبتر می کند و همین طور اگر روح انسان فاسد بود منشأ عمل بد می شود، عمل بد هم به نوبه خودش باز روح انسان را فاسدتر می کند.

وقتى انسان خود را از عذاب و مكر الهى درامان ديد، گناه كردن براى او آسان مى شود، بخصوص گناهان كوچك كه در نظر او چيزى به حساب نمى آيد و چون به آنها توجهى ندارد برانجام آن اصرار مى كند؛ در نتيجه گرفتار خسران مى شود. شايد علت اين امر، اين باشد كه اصرار بر صغيره در واقع نشان دهنده ی جسارت بنده در برابر مولا باشد وشخص گناهکار با ادامه دادن واصرار کردن گناه صغیره گویا در برابر پروردگار گردنکشی می کند در صورتی که انجام گناه صغيره براى يك بار و ترك آن پس از يك بار، نشان پشيمانى و توبه است و نشان اينكه مرتكب صغيره در برابر مولا حالت گردنكشى ندارد.

نظرات