چرا ما انسانها نمیتوانیم آیه ایی مثل آیه قرآن بیاوریم؟

در پاسخ به این سوال شما چند مطلب، قابل ذكر است:

۱. پیشینیان و معاصران در رابطه با وجوه اعجاز قرآن مباحث بسیار مهمی را مطرح كرده ‏اند. از مهم‏ترین آرای پیشینیان، می‏توان به نظریات ذیل اشاره كرد:

نظریه صرفه؛ نظریه فصاحت و بلاغت؛ اسلوب ویژه؛ اخبار از غیب؛ وجود معارف حیرت ‏انگیز و قانون‏گذاری و تشریع.
گفتنی است كه بسیاری از معاصران، در باب وجوه و جنبه ‏های اعجاز، به جمع و همسازی میان آرا پرداخته‏ اند؛ علامه طباطبایی و علامه خویی جزء این دسته ‏اند.[۱]

۲. برخی از قرآن‏ پژوهان، اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن منحصر نمی ‏دانند و آن را با تمام ویژگی‏هایش معجزه می‏ شمرند؛ البته نه بدین معنا كه آنان معتقد به توان مانندسازی قرآن از سوی بشر باشند. آنان می‏گویند: اگر اعجاز قرآن، منحصر به فصاحت و بلاغت می‏بود، اوّلاً معنا نداشت كه همه انس و جن به مبارزه با آن فراخوانده بشوند؛ بلكه می‏بایست تنها، اعراب مورد خطاب قرار می‏گرفتند. ثانیا هرگز لازم نبود كه در آیات دیگری، به علم، اخبار غیبی، نداشتن اختلاف و امثال آنها تحدّی صورت می‏گرفت.[۲]

۳. انسان قادر نیست آن فصاحت و بلاغت موجود در قرآن را مانندپردازی كند. این بدان معنا نیست انسان از نظر فكری و بیانی، توان لازم را دارد؛ امّا خداوند مانع از تحقق آن می‏گردد؛ زیرا این سخن همان قول به نظریه «صرفه» است كه به نظر غالب قرآن‏پژوهان باطل می‏باشد. ضعف این نظریه بدین جهت است كه ارزش ذاتی و ادبی ـ زبانی و محتوایی و سبكی قرآن را برای معجزه بودن آن، كافی نمی‏داند.[۳]

پس علت این كه انسان، نمی‏تواند همانند قرآن را بیاورد؛ این است كه قوای دماغی او محدود است و نمی‏تواند به تمام روابط حوادث احاطه پیدا كند و در نتیجه مصون از اشتباه باشد. گذشته از آن كه تكامل تدریجی او، باعث می‏گردد كه معلوماتش هم تكامل تدریجی داشته باشد. از این رو، نمی‏تواند كلامی را بیاورد كه تمام ویژگی‏های قرآن را در خود جمع كند. به بیان دیگر، گرچه انسان خود واضع الفاظ است و به معانی مفردات آنها نیز آشنا است؛ ولی چنان كه گذشت، به علت این كه قدرت بیانی و توان فكری و ذهنی انسان، از قابلیت محدودی برخوردار است، لذا نمی‏تواند سخنی بگوید كه به مرتبه قرآن از حیث فكری و بیانی نائل آید.[۴]

از آنچه گفته شد، نتیجه گرفته می‏شود كه بدون آن كه خداوند، علم، قدرت یا همّت همانندآورندگان را سلب كند، آنان باز هم نمی‏توانند مثل قرآن را بیاورند. از این رو نفی فصاحت و بلاغت از قرآن، به نفی اعجاز آن منجر خواهد شد و در عین حال پذیرش فصاحت و بلاغت قرآن، هم به معنای قبول نظریه «صرفه» نیست.
در پایان گفتنی است كه شیوایی، روانی و گوش‏نوازی با آهنگ دلنشین داشتن، از امتیازات هر یك از آیات قرآن و از اعجازهای آن به شمار می‏آید كه بشر هرگز توان شبیه ‏سازی آن را ندارد.

برای مطالعه بیشتر ر.ك:
۱ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۳۱۷ و اعجاز قرآن.
۲ـ مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن‏شناسی، ج ۱، ص ۱۴۲.
۳ـ سعیدی روشن، محمدباقر، بخش اعجاز، انتشارات مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی.
۴ـ معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج ۴، ص ۲۲۷ به بعد.

[۱]. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۵۷ ـ ۶۷؛علامه خویی، ترجمه البیان، ج ۱، ص ۷۸ به بعد؛ مقاله «اعجاز قرآن» در دایرة‏المعارف تشیّع، دكتر اصغر دادبه.
[۲]. علامه طباطبایی، اعجاز قرآن، ص ۱۰۴، نشر بنیاد علمی و فرهنگی علامه.
[۳]. خرمشاهی، بهاءالدین، ترجمه قرآن، ص ۶۶۲.
[۴]. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۸۸.

نظرات