آیا روح و جسم یک ترکیب متحد هستند؟
نظریه رایج دلالت بر تجرد روح دارد اما پذیرش تجرد کامل روح از ماده و خصوصیات ماده ،دلیل بر بیگانگی روح با ماده و عالم ماده ندارد، بلکه نظریه صحیح آن است که روح اگر چه ذاتاً مجرد از ماده است، اما تعلق به بدن و جسم دارد. دلیل روشن این مسأله تعلق روح به بدن انسان ها در عالم دنیا است.
امیرالمؤمنین می فرماید: «روح در بدن همانند معنا در لغت است» (نهج البلاغه، خ ۱۰۹).
انسان موجود مرکب از دو پدیده است که یکی مجرد و دیگر مادی است. ترکیب آن دو بدین معنا است که ترکیب روح و بدن یک ترکیب اتحادى است. روح و بدن یک وجود موجود هستند. بر اثر این ترکیب است که حقیقتى به نام انسان شکل مىگیرد. روح بى بدن نمى تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بى روح نمى تواند موجودیت خود را حفظ کند. از این رو مى گوییم ترکیب روح و بدن ترکیبى است که بدون آن نمى توانند موجود باشند؛ بر اساس این ترکیب است که این دو موجود مى شوند و وجودى یگانه مى یابند.
در ترکیب انضمامى، دو چیزى که موجود هستند و هستى آن ها مستقل از یکدیگر است، به هم متصل شده، با هم ترکیب مى شوند. یعنى این طور نیست که آن دو موجود بر اثر این ترکیب به عالم هستى باریابند؛ بلکه آن دو، هستى مستقل از یکدیگر دارند. ما فقط با یک ترکیب میان آن دو، پیوند حاصل کرده ایم. اما در ترکیب اتحادى، مانند روح و بدن، آن دو به حدى با هم یگانه گشته اند که به یک وجود موجودند. این طور نیست که نخست روح موجود شود و آن گاه بدن جدا از آن؛ سپس این دو را به هم پیوند بزنیم و ترکیب کنیم.
در ترکیب اتحادى، باید دو موجودى که به یک وجود موجود مى شوند، داراى مرتبه یکسانى باشند؛ یعنى، اگر یکى در مرتبه قوه و استعداد محض بود و یکى در مرتبه فعلیت، نمى توان این دو را با یکدیگر متحد ساخت؛ چرا که این دو بر اثر ترکیب یکى مىشوند. یگانگى در حدى است که به یک وجود موجودند. نمى توان موجودى را که در مرتبه قوه بوده، وجودش ضعیفتر از فعلیت و پایینتر از آن است با مرتبه فعلیت که وجودش قوى و بالاتر است، ترکیب اتحادى نمود. مرتبه پایین در عین پایین بودن نمى تواند بر اثر ترکیب به مرتبه بالا ارتقا یابد؛ چنان که مرتبه بالا نیز - در عین بالا بودن - نمىتواند بر اثر ترکیب به مرتبه پایین تنزل کند. از این رو، ترکیب اتحادى یک موجود بالقوه با یک موجود بالفعل محال است. ترکیب بین نفس و بدن اتحادی است(۱).
بر اساس این تحلیل معلوم می شود که باید توجه داشت که بدن وقوای بدنی اگر به عنوان ابزار برای نفس مطرح است مفهوم عمیق دارد وابزار تلقی کردن بدن برای نفس در واقع نوعی مسامحه است ونه از باب ابزار به مفهوم دقیق کلمه که ابزار از فاعل اصلی کار مستقل است نظیر آنچه در ابزار صناعی مطرح است.
مطلب مرتبط:
میان روح و بدن چه نسبت و رابطه ای برقرار است؟
پینوشتها:
۱. ر،ک : محمد امین صادقی، نتایج کلامی، حکمت صدرا یی، نشر بوستان کتاب ،قم ۱۳۸۸ ش.، ص۲۱۶.
دیدگاهها
با سلام:
با سلام:
روح بى بدن نمى تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بى روح نمى تواند موجودیت خود را حفظ کند.
پس وقتی انسان می میرد روح چگونه بدون بدن موجودیت دارد وبه برزخ میرود؟
پاسخ :
پاسخ :
با سلام وتشکر .
فراز دوم حرف تان درست است ( بدن بی روح ....) اما فراز اول مشکل دارد زیرا روح در بقا ی خود نیاز به بدن ندارد از این رو انسان بعد از مرگ روحش زنده است گرچه در برزح با بدن مثالی ودر اخرت با همین بدن جسمانی محشور می شود .
روح امری مجرد است و با بدن همراهی و نسبت به آن نوعی تدبیر و فرماندهی و سرپرستی دارد.همچنان که خداوند حاکم فرمانروا و مدبر هستی است . با جهان هست ؛ولی نه به این معنا که در جایی مستقر باشد بلکه احاطه قیومی به عالم دارد.
روح نیز با بدن در مرتبه نازل تری شبیه همین رابطه را دارد. بنابراین رابطه روح و بدن را هرگز از منظر فیزیولوژیک نمیتوان نگریست ؛ زیرا فیزیولوژی تنها قادر به کشف روابط اجزا و عناصر فیزیکی و بدنی است.
توجه داشته باشید هر گاه بدن که ابزاری برای روح است، دچار مشکل جبران ناپذیر و یا فرسوده شود ،به نحوی که قابلیت به کار گیری به وسیله روح را نداشته باشد ،روح از آن بدن قطع تعلق می کند . بدن دیگری را در عالم بزرخ تدبیر می کند که مثل همین بدنی است که در دنیا با آن زندگی کرده است . به آن بدن بدن مثالی می گویند. مرگ هم عبارت از قطع تعلق روح از بدن دنیوی و عنصری است.
بدن دچار رخوت و یا نقص و یا فرسودگی می شود. پس روح از آن قطع تعلق و تدبیر می کند و این گونه مرگ اتفاق می افتد.
با سلام
با سلام
من هم از این جمله در متن شما تعجب کردم!
اگر دقت فرمایید عین جمله از متن خودتان گرفته شده پس چرا یک قسمتش غلط باشد.؟!
با تشکر و پوزش
پاسخ :
پاسخ :
باسلام .
منظور حالت ترکبی در عالم دنیا است که روح وبدن با هم است ونه بعد از مرگ که بدن از روح جدا می شود
مثل کاخ از دانه گندم
پاسخ :
پاسخ :
باسلام .
منظور حالت ترکبی در عالم دنیا است که روح وبدن با هم است ونه بعد از مرگ که بدن از روح جدا می شود
مثل کاخ از دانه گندم
با سلام
با سلام
این مثال قابل قبول است؟
در فرایند مرگ یک پدیده غیر مادی از یک پدیده مادی (جسم)جدا می شود .ولی در مثال شما دو جسم مادی از یکدیگر جدامی شوند.!
پاسخ :
پاسخ :
با سلام .
آنچه ذکر شد مثال است که صدرا زده است
نظر را نغز کن تا نغز بینی
گذر از پست کن تا نغز بینی .
سلام
سلام
نغز کن تا نغز بینی یعنی چه ؟
پاسخ :
پاسخ :
با سلام وتشکر .
یعنی در مسایل دقت بشتر نمایید تا به عمق مطلب راه یایید
نظرات