ابومسلم خراسانی که بود؟ آیا دوستدار اهل بیت بود؟
با مراجعه به تاریخ، به متن دستور و وصیتى بر مى خوریم که از طرف «ابراهیم امام» خطاب به ابومسلم خراسانى در آغاز قیام صادر شده است. ابومسلم، قهرمان مشهور که ملقب به لقب «امیر آل محمد» گردید، در سفر به مکه ابراهیم امام را ملاقات نمود. ابراهیم امام وصایاى خود را با پرچمى سیاه که بعدها شعار عباسیان شد، به وى تفویض نمود و او را مامور خراسان و قیام علنى کرد. این وصیت را، از لحاظ اینکه براى نشان دادن چهره هاى ابراهیم و ابومسلم و دیگر رهبران قیام عباسى سند مهمى است، در اینجا عیناً نقل مى کنیم:
ابراهیم در اول این فرمان براى اینکه ابومسلم، آن جوان کم تجربه را بیشتر فریب دهد، مى گوید:«تو مردى از اهل بیت ما هستى، به آنچه سفارش مى کنم عمل کن... (در وفادارى به ما) نسبت به هر کس که شک کردى و در کار هر کس که شبهه نمودى، او را به قتل برسان، و اگر توانستى که در خراسان یک نفر عربى زبان هم باقى نگذارى، چنین کن (تمام اعراب مقیم خراسان را به قتل برسان) و هر کجا یک بچه را هم دیدى که طول قدش پنج وجب مى باشد و مورد سو ظن تو قرار دارد، او را به قتل برسان»!(۱)
بدین ترتیب ابراهیم امام در وصیت خود صریحا به ابو مسلم دستور قتل و خونریزى مى دهد.
«مقریزى» مى گوید: اگر ابراهیم امام مى خواست ابومسلم را به دیار شرک بفرستد که آنان را به اسلام دعوت کند هرگز جایز نبود چنین وصیتى به او بنماید، در صورتى که با این حکم او را به دیار اسلامى فرستاد و این چنین دستور کشتن مسلمانان را به او داد!(۲)
متاسفانه ابومسلم هم به این دستور ظالمانه و وحشیانه مو بمو عمل کرد تا آنجا که به تعبیر «یافعى» حجاج زمان خود گردید و در راه استقرار حکومت عباسیان مردم بیشمارى را کشت.(۳) مورخان مى نویسند: تعداد کسانى که ابومسلم در دوران حکومت خود به قتل رساند، بالغ بر ششصد هزار نفر بود!(۴)
او خود به این جنایات اقرار مى کرد: هنگامى که از ناحیه منصور بیمناک شد، طى نامه اى به وى نوشت:
«برادرت (سفاح) به من دستور داد که شمشیر بکشم، به مجرد سؤ ظن دستگیر کنم، به بهانه کوچکترین اتهامى به قتل برسانم، هیچ گونه عذرى را نپذیرم. من نیز به دستور وى بسیارى از حرمتها را که خدا حفظ آنها را لازم کرده بود هتک کردم، بسیارى از خونها را که خدا حرمتشان را واجب کرد. بر زمین ریختم، حکومت را از اهل آن ستاندم و در جاى دیگر نهادم ...».(۵)
منصور نیز به این مطلب اعتراف کرد. وى هنگامى که مى خواست ابومسلم را به قتل برساند، ضمن برشمردن جنایات او، گفت: «چرا ۶۰۰ هزار تن را با زجر و شکنجه به قتل رساندى؟»
ابو مسلم بى آنکه این قضیه هولناک شود، پاسخ داد: اینها همه به منظور استحکام پایه هاى حکومت شما بود.(۶)
در جاى دیگر ابو مسلم تعداد قربانیان خود را در غیر از جنگها صد هزار نفر یاد کرده است.(۷)
ابومسلم حتى از یاران دیرین خود نیز نگذشت، چنانکه «ابوسلمه خلال» همکار و دوست خود را نیز که به «وزیر آل محمد» ملقب شده بود، و در پیروزى عباسیان سهم بزرگى داشت و در حقیقت بازوى اقتصادى انقلاب بود، به قتل رسانید.(۸)
بنابراین جاى شگفت نیست اگر در تواریخ بخوانیم: هنگام رفتن ابومسلم به حج، بادیه نشینها از گذرگاهها مى گریختند، زیرا درباره خون آشام بودن او سخنهاى بسیار شنیده بودند!(۹)،(۱۰)
رسول جعفریان در مورد ابومسلم خراسانی میگوید:
صرفا از باب اطلاع جوانان عزیز و وطن دوست و اسلام خواه عرض می کنم که ابومسلم با اینکه شخصیتی مهم در تاریخ ماست و حرکت او موجب شد تا دولت اموی از میان برود اما دو مشکل اساسی دارد.نخست این که او هیچ گاه یک ایرانی وطن دوست نبود و تنها عاملی در دست شماری از قبایل عربی خراسان بود که دوست داشتند امویان سرنگون شده و حکومت دست شاخه دیگری قرار گیرد. در این ماجرا از ایرانیان به عنوان ابزار استفاده شد و بس.
دوم آن که ابومسلم هیچ گاه یک شیعه علوی نبود بلکه شیعه عباسی بود که به امامان معصوم خیانت ورزید و جانب عباسیان را گرفت، عباسیانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم امامان معصوم را.
ابومسلم در آدم کشی نیز فردی حرفه ای بود و بر اساس منابع متقن تاریخی شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را کشت. او قیام شیعی شریک بن شیخ را هم سرکوب کرده وی و یارانش را به قتل رساند.
ابو مسلم خراسانی و عباسیان با اسم اهل بیت و با شعار الرضا من آل محمد و اینکه حکومت را به اهل بیت بر یمیگردانند به میدان امدند در کنار عباسیان سادات علوی هم در سرکوبی بنی امیه شرکت داشتند اما عباسیان در پس پرده در صدد بودند که این قیام و انقلاب را به نام خود مصادره کنند و سهمی از این قیام را برای علویان قائل نبودند و ابومسلم از این موضوع مطلع بود و لذا دست وی در کشتن مردم باز بود که این اختیار از جانب عباسیان به او داده شد.
کشتن شریک بن شیخ مهری در بخارا در سال ۱۳۲ و کشتن عبدالله بن معاویة بن عبدالله جعفر که در کوفه قیام کرد قیامش به شکست گرایید به ایران گریخت و مدتی در برخی شهرها حکومت کرد لاجرم توسط سپاه مروان حمار اخرین خلیفه اموی شکست خورد و به کرمان گریخت و از انجا که شنیده بود ابومسلم در خراسان به نام اهل بیت قیامی را اغاز نموده به او پناه برد اما در عین ناباوری ابومسلم او را کشت از این قبیل جنایات از ابومسلم فراوان است. در رد و ابطال ابومسلم همان بس که امام صادق نامه وی برای دعوت به قیام را در آتش سوزاند.
پی نوشت ها:
(۱) . ابن خلدون، العبر، ترجمه عبد المحمد آیتى، چ ۱، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۴ ه'.ش، ج ۲، ص ۱۶۷ - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج ۵، ص ۳۴۸ - مقریزى، النزاع و التخاصم فیما بین بنى امیه و بنى هاشم، قاهره، مکتبه الاهرام، ص ۶۶ - ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط ۲، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۷۷ م، ج ۱۰، ص ۲۸.
(۲) . النزاع و التخاصم فیما بین بنى امیه و بنى هاشم، قاهره، مکتبه الاهرام، ص ۶۷.
(۳) . مراه الجنان، ط ۲، بیروت، موسسه الاعلمى، ۱۳۹۰ ه'.ق، ج ۱، ص ۲۸۵.
(۴) . ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط ۲، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۷۷ م، ج ۱۰، ص ۷۲ - ابن خلکان، و فیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط ۲، قم، منشورات الشریف الرضى، ۱۳۶۴ه'.ش، ج ۳، ص ۱۴۸ - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج ۵، ص ۴۷۶ - محمد بن جریر الطبرى، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج ۹، ص ۱۶۷.
(۵) . حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ط ۲، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۳۹۰ ه'.ق، ج ۲، ص ۵۳۳ - خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربى، ج ۱۰، ص ۲۰۸.
(۶) . دکتر فاروق، عمر، طبیعه الدعوه العباسیه، ط ۱، بیروت، دارالارشاد، ۱۳۸۹ ه'.ق، ص ۲۴۵.
(۷) . ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه'.ق، ج ۳، ص ۱۰۵.
(۸) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط ۲، قم، منشورات الشریف الرضى، ۱۳۶۴ ه'.ش، ج ۲، ص ۱۹۶.
(۹) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط ۲، قم، منشورات الشریف الرضى، ۱۳۶۴ ه'.ش، ج ۳، ص ۱۴۸.
(۱۰) . گرد آوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص ۳۸۷.
نظرات