چرا دست دزد باید قطع شود؟

دزد

«وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقْطعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءَ بِمَا كَسبَا نَكَلاً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛[مائده/۳۸] دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملى كه انجام داده اند به عنوان يك مجازات الهى قطع كنيد، و خداوند توانا و حكيم است.»

در اينجا به چند نكته مهم بايد توجه داشت.
شرائط مجازات سارق:
قرآن در اين حكم همانند سائر احكام ريشه مطلب را بيان كرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است ، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى شود اين است كه اجراى اين حد اسلامى(بريدن دست) شرائط زيادى دارد كه بدون آن اقدام به اين كار جائز نيست از جمله اينكه:
۱. متاعى كه سرقت شده بايد حداقل يك ربع دينار باشد.
۲. از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيبهاى داخلى سرقت شود.
۳. در قحط سالى كه مردم گرسنه اند و راه به جائى ندارند نباشد.
۴. سارق عاقل و بالغ باشد، و در حال اختيار دست به اين كار بزند.
۵. سرقت پدر از مال فرزند، يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد.
۶. سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حكم استثناء كرده اند.
۷. كليه مواردى كه احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد كه مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه كرده است از اين حكم مستثنى است.
و پاره اى از شرائط ديگر كه شرح آن در كتب فقهى آمده است. البته منظور از ذكر شرائط بالا اين نيست كه سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است، بلكه منظور اين است كه اجراى حد مزبور، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شكل به هر صورت، و به هر اندازه و هر كيفيت در اسلام حرام است.

آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است!

بارها این ایراد از طرف مخالفان اسلام و یا پاره اى از مسلمانان کم اطلاع گرفته شده است که این مجازات اسلامى بسیار شدید به نظر مى رسد.
اگر بنا شود این حکم در دنیاى امروز عمل شود باید بسیارى از دست ها را بِبُرند.
به علاوه اجراى این حکم، سبب مى شود که یک نفر گذشته از این که عضو حسّاسى از بدن خود را از دست مى دهد، تا پایان عمر انگشت نما باشد.

در پاسخ این ایراد باید به این حقیقت توجه داشت:
اوّلاً: هر سارقى مشمول آن نخواهد شد، بلکه تنها یک دسته از سارقان خطرناک هستند که رسماً مشمول آن مى شوند.

ثانیاً: با توجه به این که راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد، این موضوع باز هم تقلیل پیدا مى کند.

ثالثاً: بسیارى از ایرادهائى که افراد کم اطلاع بر قوانین اسلام مى گیرند، به خاطر آن است که یک حکم را به طور مستقل و منهاى تمام احکام دیگر مورد بررسى قرار مى دهند.
به عبارت دیگر، آن حکم را در یک جامعه صد در صد غیر اسلامى فرض مى کنند.

ولى اگر توجه داشته باشیم که: اسلام، تنها این یک حکم نیست بلکه مجموعه احکامى است که پیاده شدن آن در یک اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى، مبارزه با فقر، تعلیم و تربیت صحیح، آموزش و پرورش کافى، آگاهى و بیدارى، و تقوا مى گردد، روشن مى شود که مشمولان این حکم چه اندازه کم خواهند بود.
اشتباه نشود! منظور این نیست که در جوامع امروز این حکم نباید اجراء شود بلکه منظور این است که هنگام داورى و قضاوت باید تمام این جوانب را در نظر گرفت.
خلاصه، حکومت اسلامى موظّف است براى تمام افراد ملت خود نیازمندى هاى اوّلى زندگى را فراهم سازد، به آنها آموزش لازم را بدهد، و از نظر اخلاقى نیز تربیت کند، بدیهى است در چنان محیطى افراد متخلّف بسیار کم خواهند شد.

رابعاً: اگر ملاحظه مى کنیم امروز دزدى فراوان است، به خاطر آن است که چنین حکمى اجراء نمى شود و لذا در محیط هائى که این حکم اسلامى اجراء مى گردد (مانند محیط عربستان سعودى که تا سال هاى اخیر این حکم در آن اجراء مى شد) امنیت فوق العاده اى از نظر مالى در همه جا حکمفرما بود.
بسیارى از زائران خانه خدا با چشم خود چمدان ها یا کیف هاى پول را در کوچه و خیابان هاى «حجاز» دیده اند که هیچ کس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا این که مأمورین «اداره جمع آورى گمشده ها» بیایند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بیاید، نشانه دهد و بگیرد.
غالب مغازه ها در شب ها در و پیکرى ندارند و در عین حال کسى هم دست به سرقت نمى زند.
جالب این که: این حکم اسلامى قرن ها اجراء مى شد و در پناه آن مسلمانانِ آغاز اسلام در امنیت و رفاه مى زیستند، اما در مورد تعداد بسیار کمى از افراد ـ که از چند نفر تجاوز نمى کرد ـ این حکم اجراء گردید.
آیا بریدن چند دست خطاکار، براى امنیت چند قرن یک ملت قیمت گزافى است که پرداخت مى شود؟

بعضى اشكال مى كنند که:
كه اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آنهمه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده ندارد، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است.
اتفاقا همين سؤ ال - به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى آيد - از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يك هزار سال قبل شد، سؤ ال كننده موضوع سؤ ال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد:

يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار!
يعنى : دستى كه ديه آن پانصد دينار است. چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى شود!
سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود:
عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارى
يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد. و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حكم خدا را بدان.[۱]

[۱]. تفسیر نمونه، جلد ۴، صفحه ۳۷۹.

نظرات