نشانه های مومن چیست؟

مومن

مومن انسانی است که دین در جان و دلش نشسته و اعمالش رنگ خدایی یافته و آن ها را مطابق خواست الهی انجام می دهد. روایات متعددی در این باره بیان شده است که هر کدام از زاویه ای، بعضی از خصائص مومن را بیان کرده و صاحب آن ویژگی ها را مومن خوانده است که تعدادی از این احادیث شریف تقدیم می شود:

«پیامبر خدا (ص) را از نشانه مؤمن و منافق پرسیدند، فرمود: همّت مؤمن نماز و روزه و عبادت است، ولى همّت منافق مانند چهار پایان خوردن و آشامیدن!»[۱]
«كسى خدمت حضرت على (ع) عرض كرد: اى أمیر مؤمنان نشانه مؤمن در این زمان چیست؟ فرمود: به دوست خدا نگریسته و از او تبعیّت كند، و به دشمن خدا نظر كرده و از او تبرّى و بیزارى جوید هر چند كه او دوست و خویش او باشد. عرض كرد: بخدا سوگند كه راست گفتى اى أمیر مؤمنان! این را گفت و از دیده پنهان شد. حضرت فرمود: او برادرم خضر علیه السّلام بود!.»[۲]

«از على (ع) نقل شده است: مؤمن داراى سه نشانه است: راستگوئى، یقین، و كوتاهى آرزو.»[۳]

راوی مى ‏گوید: از امام رضا (ع) شنیدم كه مى ‏فرمود: مؤمن، مؤمن نیست مگر اینكه سه خصلت در او وجود داشته باشد: خصلتى از پروردگارش و خصلتى از پیامبرش و خصلتى از امامش. امّا خصلتى كه از پروردگار باید داشته باشد راز دارى است، خداوند فرموده: «داناى غیب است و هیچ كس را از غیب خود آگاه نمى‏ كند مگر پیامبرى را كه مورد رضایت او باشد». و امّا خصلتى را كه از پیامبر باید داشته باشد خوشرفتارى با مردم است، زیرا خداوند پیامبرش را به خوشرفتارى با مردم دستور داده و فرموده: «راه عفو را در پیش گیر و به نیكوكارى فرمان ده». و امّا خصلتى كه از امام باید داشته باشد شكیبائى در سختى و گرفتارى است.[۴]

«طاوس یمانى مى‏گوید: از على بن الحسین(ع) شنیدم كه فرمود: نشانه‏ هاى مؤمن پنج چیز است، گفتم: آنها كدامند؟ فرمود: خداترسى در خلوت، و صدقه دادن در حال تنگدستى، و شكیبایى در مصیبت، و بردبارى در حال غضب، و راستگویى در حال ترس.»[۵]

«امام صادق(ع) فرموده اند: آن كسى كه از كار نیك خود مسرور شود و از كار بد خود شرمنده و غمین گردد، مؤمن است.»[۶]

«امام باقر(ع) فرموده اند: آن كسى مؤمن است كه چون شاد و خرم شود، شادى و خرمى او را بسوى گناه نكشاند. و چون در خشم و ستیز شود، از گفتار حق بیرون نرود. و چون صاحب قدرت شود، دست تعدى و تجاوز دراز نكند.»[۷]

[۱]. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۴۶۳.
[۲]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏۱، ص: ۲۵۹.
[۳]. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۴۶۰.
[۴]. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۴۶۰.
[۵]. الخصال، ج‏۱، ص: ۲۶۹.
[۶]. الكافی، ج‏۲، ص: ۲۳۳.
[۷]. الكافی، ج‏۲، ص: ۲۳۳.

دیدگاه‌ها

عااااااالي بود

گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

نظرات