شهر سوال ـ قابل یادآوری است که یک روی سکه رفتارهای احتمالا منفی مادر شماست، لکن روی دیگر آن به شخصیت حضرتعالی، قابلیتها و مهارتهای جنابعالی در مواجه با موقعیتهای استرس زا بر می گردد که البته در جای خود باید پیرامون آن بحث کرد.
مشاوره و خانواده
نوجوانی خجالتی بوده و نمیتوانم در جمع صحبت کنم، لطفا راهنمایی نمائید؟
شهر سوال ـ ورای هر احساسی، فكري نهفته است لذا فكر و يا افكاری كه منجر به احساس خجالت در شما میشوند را به صورت شفاف كشف كنيد و آنها را به چالش بكشيد. مثلا ممكن است علت احساس خجالت شما اين باشد كه فكر كنيد ديگران به شما خواهند خنديد و يا به صحبتهاي شما توجه نكنند و... .
راهکار برای رهایی از عشقی ۵ ساله
شهر سوال ـ ۵ سال به پای مردی ماندم، هر روز و هر ساعت میگفت تو را دوست دارم، اما نمیتوانست تصمیم بگیرد، دندانپزشک بود مرد عاقل و پختهای بود و همین مرا بیشتر جذب میکرد، رئیس دانشکده شد، گفت عشق من صبر کن. رفت مسافرت و امروز که برگشت گفت من نمی توانم ازدواج کنم، نمی توانم متعهد شوم و آزادیم را از دست بدهم. اما من چیزی نگفتم. واقعا افسرده و غمگینم، نمی دانم چگونه از این علاقه احمقانه رها شوم.
علاقه و وابستگی به همجنس
شهر سوال ـ دختری هستم ۱۷ ساله که دو سالی است عشق بی حاصلی عذابم ميدهد. عشقی عظيم به يک دختر! بگذاريد از اول بگویم. سال اول دبيرستان با وی آشنا شدم از همان اول برایم خاص بود. خیلی دوستش داشتم. اما سعی میکردم کتمان کنم. هر روز و شب بفکرش بودم، تمام دنيا من شده بود.
آشنایی از طریق سایتهای همسریابی
شهر سوال ـ دختری هستم ۲۴ساله و مذهبی، در یکی از سایتهای همسریابی با پسری آشنا شدم که در ابتدا پیشنهاد معرفی آقا پسر برای ازدواج را با یکی از آشناهایم را دادم و با پسر رابطه تلفنی داشتم، بین آقا و خانمی که واسطه ازدواج شدم در همان اوایل آشناییشان بهم خورد، اما رابطه تلفنی من و پسر، همچنان ادامه یافت و باعث ایجاد علاقه بین ما شد!
من نسبت به شوهرم دچاربدبینی شدهام
شهر سوال ـ من نسبت به شوهرم دچاربدبینی شدهام. هر کاری میکنم از این افکار بد، راحت نمیشوم. ضمنا شوهر خیلی خوبی دارم و من میخواهم کاری کنم تا شوهرم را کمتر دوست داشته باشم وخدا را در قلبم بیشتر جا دهم. با اینکار میتوانم از این افکار غلط راحت شوم. ۵ سالی است درگیر این افکار هستم.
خیانت در رابطه قبل از ازدواج
شهر سوال ـ دختری ۲۳ ساله هستم که عاشق مردی ۳۶ ساله شدهام. همه میگویند اشتباه است. همیشه به من میگفت ازدواج! الان هم خیلی وابستهاش شدهام و متاسفانه دختر بودنم را از دست دادهام. خیلی گریه میکنم. خانواده مذهبی دارم و اطلاعی هم ندارند. طرفم چند بار خیانت کرده و میگوید تو شکاکی ولی بسازی از زندگیم نمیروی
سختگیری همسر
شهر سوال ـ ۲۲ سال سن دارم و همسرم ۳۲ سال دارند. و ۲ سال است که ازدواج کردهایم. اصلا از زندگیام راضی نیستم، همسرم مدام به من شک میکند و مرا خیلی محدود کرده به هیچ عنوان اجازه رفت و آمد با دوستان مجردم را ندارم. حتی اجازه ندارم تنهایی جایی بروم. در مورد پوشش، همیشه بحث داریم
دختر ۱۵ ساله بوده و به پسری ۱۸ ساله علاقهمندم
شهر سوال ـ دختری هستم ۱۵ ساله که یک سال است با پسری ۱۸ ساله رابطه دارم. اما خانواده هر دو متفاوت هستند، به همین خاطر مادرم مخالف است؛ لذا رابطهام را به هم زدیم، نه اس ام اس میدهم و نه زنگ میزنم. ایشان میگویند، صبر کن تا چند سال دیگر به خواستگاریات بیام. در ضمن علاقه شدیدی به وی دارم.
۵ سال آشنایی برای ازدواج
شهر سوال ـ مدتی پیش با کسی که ۵سال بود برای ازدواج و روزهای خوب آشناشده بودم تمام کردم. نمیخواهم به زندگیام برگردد، لجبازی نیست فقط لایق عشق من نیست. نمی خواهم برگردد بدون وی به شرایط بهتری می رسم. فارق التحصیل معماری در مقطع ارشد هستم. در ادارهای دولتی مشغول کار و به اندازه کافی مشغله دارم.