دجال کیست؟
دجال از ریشه دجل به معنای بسیار دروغگوی حیله گر است. خروج دجّال در منابع اهل سنت از نشانه های بر پایی قیامت دانسته شده، ولی در كتابهای روایی شیعه از نشانه های ظهور حضرت مهدی(ع) است.
آن چه از ظاهر اخبار استفاده میشود دجّال موجودی است كه در آخر زمان و پیش از قیام امام مهدی(ع) خروج میكند و غیر عادی است و با انجام كارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را میفریبد.[۱]
بسیار بزرگ و تنومند است در سحر و جادو زبردست است، در پیش او كوه سیاهی است كه به نظر مردم میآورد كه كوه نان است و در پشت سر او كوه سفیدی است كه از طریق سحر برای مردم به صورت آبهای صاف جاری مینمایاند و فریاد میكند: "اولیائی انا ربكم الاعلی؛ دوستانم من پروردگار بزرگ شمایم".
شیاطین، ظالمان، منافقان، جادوگران، كفّار، فرزندان نامشروع اطراف او را گرفته و به انواع آلات لهو و لعب و ساز و... مشغول میشوند و با این كار بسیاری از انسانهای ضعیف الایمان را منحرف میكنند. [۲]
البته در مورد دجّال صرف نظر از ویژگیهای او چند احتمال وجود دارد:
۱- نام شخص معینی نیست، هر كسی كه با ادعاهای پوچ و با توسّل به حیله گری و نیرنگ در صدد فریب مردم باشد دجّال است. این كه در روایات از دجّالهای فراوان سخن به میان آمده این احتمال را تقویت میكند.
پیامبر اكرم(ص) فرمود: "قیامت بر پا نمیشود تا وقتی كه مهدی(ع) از فرزندانم قیام كند و مهدی(ع) قیام نمیكند تا وقتی كه شصت دروغگوی حیله گر خروج كنند".[۳]
۲- نام فرد معینی است كه به عنوان دجّال در دوره غیبت با همان ویژگی هایی كه قبلاً متذكر شدیم خروج میكند و عده ای را منحرف میكند. ظاهر بسیاری از روایات بیان گر این احتمال است.
۳- احتمال هم دارد دجال كنایه از كفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی باشد.
استكبار با ظاهری فریبنده مردم را به ویژه مسلمانان را میفریبد و با قدرت مادی، علمی و صنعتی كه دارد مردم را مرعوب میكند و...[۴]
به هر حال دجال موجودی است که در ادیان دیگر نیز از آن سخن گفته شده و منحصر به زمان خاصی نیست و در دوره های متعدد، دجال های گوناگونی وجود داشته اند که شاید دجال مقارن ظهور ویژگی های برجسته تری در گمراه کردن مردم داشته باشد و مشخصاتی که در روایات برای دجال آخر الزمان گفته شده، به راحتی فهمیده نمی شود و اموری عادی نیست.
[۱]. مجله حوزه، شماره ۴ و ۵، سال دوازدهم، ص ۲۶۲.
[۲]. منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۹۳.
[۳]. ارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱.
[۴]. برای اطلاع بیشتر میتوانید از مجله حوزه شماره ۴ و ۵، سال دوازدهم كه به صورت كتاب مستقل به نام چشم به راه مهدی چاپ شده، مراجعه كنید.
دیدگاهها
دجال همین گوشیهای پیشرفته
دجال همین گوشیهای پیشرفته وشیطانی است دجال موجودی ساخته دست بشر است زیرا خداوند هرگز چنین موجودی نمی آفریند این گوشیها با
گوساله طلایی که در زمان بنی اسراییل مردم آن راپرستیدند هیچ فرقی ندارد مردم آن زمان بخاطر اینکه با تکان دادن گوساله طلایی صدای زنگ دلنشینی میداد مجذوب آن شده واز یاد خدا غافل شده کافر شدند اگر آن را به شکل امروزی آن تصور کنیم این گوشیها با زنگها وآهنگهای زیبا وتصاویر زیبا یی که
دارد باامکانات بیشتر وتنوع دررنگها تمام فکر وذکر انسانها را مشغول کرده است انسانها را ازیاد خداوند غافل کرده وآنها را به گناه وفساد می کشاند
در گذشته آمده است دجال موجود یا وسیله ایست که چشم چپ ندارد چشم راستش در وسط پیشانی قرار گرفته و بسیار نورانی است وجذاب ودلها را به سوی خود جذب میکند خصوصیاتش: بسیار دروغ میگوید (نظیر ش همین پیامکهایی به دروغ میگوید شما برنده شدیدو...) آبروی انسانها را به شدت میبرد (نظیرش همین فیلمهایی که از حریم شخصی خصوصی انسانها ناموسشان پخش میشود وغیره) انسانها را به فساد وتباهی میکشاند (نظیرش فیلمها وعکسها ومطالب جنسی و مبتذل ) ادیانها وانسانها را به تمسخر میگیرد وبسیار که همه می دانند ولی غافلند.
شاید.....
شاید.....
نمیشه بگیم حتما......اما این گوشی ها که به گفته ی خیلی ها کوه هایی از غذا ندارن...؟
یا مرده که زنده نمیکنن؟؟
دجال هم از اختراعات دین است
دجال هم از اختراعات دین است دین افیون است چرا به سوی قانون نمیروید چرا خود را با یه مشت داستان و خرافه قدیمی مغز خود را فاسد میکنید به دامن قانون بازگردید هوادار قانون باشید قانون باعث پیشرفت است دین باعث دودسته گی و اختلاف و سر منشا فتنه است دین جز پارادوکس چیز دیگری ندارد حامی قانون باشید قانون نجات دهنده است.
پاسخ :
پاسخ :
باسلام وتشکر .
شگفت آور است که این گونه نا مهربانانه در باره دین ( = قانون آسمانی الهی) است سخن گفته اید .!!
کاش می گفتید که منظور تان از قانون چیست ؟
چون دین همان قانون است که از طرف خالق عالم وآدم برای اداره زندگی بشر وتامین سعادت دنیا وآخرت او ناز ل شده است .
با نگرش خوش بینانه به تصور شما عرض می نمایم که شاید علت این برداشت واین سخن تان ناشی از عدم شناخت از دین باشد ، برای آگاهی شما نسبت به دین وضرورت وفواید آن در زندگی انسان بحث ها ونگته های سود مندی لازم به ذکر لذا باید گفت :
دین مجموعة قوانین اعتقادی و اخلاقی و دستورهای عملی است که از جانب خدا برای به سعادت رساندن انسانها بر پیامبران نازل شده و به وسیله آنان به مردم ابلاغ گردیده است.
دینداری باور به خدا و به برنامهای است که از سوی خداوند نازل گردیده، و نیز دین داری معتقد شدن به باورهای حقی که بدانها فراخواند ه شده ، همچنین آراسته شدن به اخلاق پاکی که بدان دعوت شده و عمل کردن به دستورهایی که از جانب خدا صادر شده است.
دین دو رکن دارد یکی اعتقاد ودیگری عمل یعنی رعایت دستورهای خداوند و انجام دادن امر او و خودداری از ارتکاب نهیهای خدا.
- دین مجموعة عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد.(۱)
- دین یک معرفت و نهضت همه جانبه به سوی تکامل است که چهار بُعد دارد: اصلاح فکر و عقیده، پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، حُسن روابط افراد اجتماع، حذف هر گونه تبعیض های ناروا.(۲)
- دین در اصطلاح، به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعال های مادی و طبیعی می دانند، بی دین نامیده می شوند. بنا به تعریف ذکر شده، هر دینی از دو بخش تشکیل می گردد:
۱. عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. مانند اعتقاد به وجود خداوند یکتا و دادگر و توانای مطلق، اعتقاد به معاد و ...
۲. برنامه حرکت به سوی هدف که احکام و تکالیف نامیده می شود و اخلاقیات و احکام فقهی را تشکیل می دهد.(۳)
با توجه به شنخت اجمالی دین حال در باره نیاز وضرورت وکار کرد دین در سر نوشت انسان از جنبه های مختلف باید گفت :
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگى، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضرورى دانسته اند.(۴)
براى بیان نقش دین در زندگى ضرورى است برخى از دلائل لزوم دین و فواید آن بیان شود.(۵)
۱- دین در حوزه رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد، زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است و در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مىشود. دین است که در برخى موارد زمینههاى حکم عقل را فراهم مىنماید و آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مىکند.(۶)
بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على(ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینه هاى عقل را آشکار سازند...».(۷)
استاد آیت اللَّه جوادى آملى مىنویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و هم چنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملاً درک نمىکند و باید آنها را از نقل (حدیث) استفاده کند...».(۸)
۲- دین در تشریع و قانونگزاری:
اندیشمندان باور دارند که انسانها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمىتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسانها را درک کردهو بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برا بر آنچه که نمىدانیم، قطرهاى در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...».(۹)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مىنماید که خداوند هم باید قانون جعل کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آنها با اجراى قانون، ارتباط انسانها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است».(۸)
امام صادق(ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: «... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمىشود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مىشود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آنها مىرسانند و آنها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آنها، و ترک آن مایه فناى آنان مىشود، رهنمون مىشوند».(۱۰)
۳- دین در حوزه اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسانها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزشهاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مىکند.(۱۱)
در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانستهاند: یکى در لذّتگرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرتطلبى، که «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیشتر مىداند، حتى با از بین بردن انسانها. و این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. و براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسانها آورده شده است. و به همین جهت پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛(۱۲) بدرستى که مبعوث شدم براى کامل کردن اخلاق».
این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزههاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبر(ص) تعلیم و تربیت بیان شده است.(۱۳) دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسانها نمىتواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسانها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آنها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است.
بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزشهاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهرهگیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مىپردازند.(۱۴) بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کردهاند.
«تولستوى» مىگوید: ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مىکند.(۱۵) و دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهرى در خصوص نقش دین مىنویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است.(۱۶) خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزههاى آن نیاز است.(۱۷)
دین از سه جهت پشتیبان اخلاق است
الف) بیان ارزشهاى اخلاقى و آن چه که براى انسان و سعادت و کمال انسانى در دنیا و آخرت، خوب و بایسته است و بیان رذایل اخلاقى و نهى از چیزهایى که انسان را از سعادت دور مىکند، یکى از جهاتى است که دین براى حفظ اخلاق و فضایل بشرى انجام داده است.
ب) صرف نظر از آگاهىهاى انسان نسبت به اخلاق و سعادت بشرى و خوب و بدها، جهت دیگرى که دین در آن بسیار مؤثر است، ایجاد انگیزه نسبت به رفتارهاى اخلاقى است. اگر بپذیریم که انسان از همه چیز و از جمله خوبى و بدىها آگاهى دارد (که البته صحیح نیست) اما آیا آگاه بودن براى عمل کردن کفایت مىکند؟ مطمئناً آگاه بودن از یک چیز، غیر از عمل کردن به آن است. تمام پزشکان از مضرات مواد مخدر یا حتى سیگار آگاهى دارند، اما در عین حال برخى از آن ها سیگار مىکشند. انسان در بسیارى از مواقع خوبى را از بدى تشخیص مىدهد، اما به هر انگیزه و دلیل درونى یا بیرونى، نمىتواند در عمل آن را انجام دهد. امروزه بسیارى کارها از بشر سر مىزند که بدتر از زنده به گور کردن دختران شاید نباشد.
ج) معرفى الگوهاى اخلاقى و انسانهاى پاک و راستین براى جامعه بشرى : نقش الگو و انسان هایى که راههاى کمال و سعادت را رفتهاند و در پیچ و خم زندگى و مشکلات آن و راههاى سخت رسیدن به کمال و سعادت بشرى و راههاى فریب شیاطین آگاهند و ارزشهاى اخلاقى در آن ها جمع شده و تجسم یافته است، در رسیدن انسان به کمال و سعادت و پیاده کردن ارزشهاى اخلاقى بسیار مؤثر است. این که کسانى توانستهاند ارزشهاى اخلاقى را کسب کنند و از این راه سخت عبور نمایند، در انسان انگیزه بسیار قوى و مؤثرى براى انجام ارزشهاى اخلاقى و دورى از زشتىها و بدىها ایجاد مىکند. چنان که اخلاق را در انسان تقویت مىکند و مىفهمد که رسیدن به مراتب کمال تحققپذیر و شدنى است.
بنابراین انسان به جهت فهم ناقص که همیشه با وى بوده و هست، نه تنها در شناخت خوبى از بدى نیاز به دین و راهنمایى دین دارد، بلکه در بُعد رفتار و تحقق ارزشهاى اخلاقى و عمل به آن ها نیاز به دین دارد. دین براى ارزشهاى اخلاقى پشتوانه و ضمانت اجرایى بسیار محکمى قرار داده و براى هر عملى که انسان در این جهان انجام مىدهد، پاداش و جزایى معین نموده است. انسانى که ایمان به جزاى آخرت داشته و به آگاهى خداوند از تمام اسرار وجود انسان و کارهایى که انجام مىدهد، اعتقاد داشته باشد، در جزئىترین رفتار و در خلوت خویش، همیشه مراقب اعمال خود خواهد بود. درجه این مراقبت به درجه ایمان او بستگى خواهد داشت.
۴-دین در راهنمایى به زندگى و آرامش بخشی:
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازهاى موفق بودهاند، ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مىکند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختىها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مىدهد. یکى از نویسندگان در این خصوص مىنویسد: «دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مىنهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود. به تعبیر دیگر: بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى بر قرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مىتوانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى...» .(۱۹) قرآن کریم نیز یکى از پیامهاى دین را آرامش روانى مىداند: «ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب».(۱۸)
۵- دین در معنا بخشى به زندگى:
یکى از فواید دین در معنا بخشیدن به زندگى ظهور مىکند. این پرسشها، پرسشهاى مهم همه انسانها هستند: از کجا آمدهام، براى چه آمدهام، به کجا خواهم رفت؟
واقعیت آن است که عقل به این پرسشها جواب قابل قبول ارائه نکرده، از این رو هنوز این پرسشها وجود داشته و بشر از شناخت معناى زندگى عاجز است. یکى از فواید دین این است که با طرح مبدأ و معاد و فلسفه آفرینش انسان به زندگى معنا بخشید؛ از این رو برخى از جامعه شناسان در تحلیل دین مىگویند: «جوهر دین را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین در واقع، واکنشى در برابر تهدید به بى معنایى در زندگى بشرى، کوششى براى نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنا دار است».(۱۹)
یکى از نویسندگان مىنویسد: «شاید این فایده دین، از مهمترین فواید دین باشد، زیرا زمانى زندگى براى انسان معنا دارد که بداند هدف و معناى آن چیست و براى چه آفریده شده است. در واقع اگر معناى زندگى را در جهت تأمین جاودانگى و ابدیت انسان تبیین کنیم، به یکى از عظیمترین و اصلىترین فواید دین دست یافتهایم، از این رو گفتهاند: «سرّ حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگى اُخروى است و اگر جاودانگى مطرح نباشد، زندگى لغو او بیهوده خواهد بود».(۲۰).
۶- نقش دین در برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسانها چالش و اختلافات و ظلمهایى را شاهد بوده، و این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مىباشد. و عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت امیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمىآید.
دین، نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و در عین حال همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فراخوانده است.(۲۱)
یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسانها از اسارت و ظلم پذیرى(۲۲) و برپایى قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند».(۲۳) و این همان نقش دین در زندگى اجتماعی است.
پی نوشت:
۱. عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، قم، موسسه فرهنگی رجاء، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۹۳.
۲. جعفر سبحانی، مجلّه نقد و نظر، ش ۳، ص ۱۹.
۳. محمّد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۷۰، ص ۲۸ و ۲۹.
۳. جوادى آملى، انتظار بشر از دین؛ عبدالحسین خسرو پناه، قلمرو دین، ص ۳۱۳ به بعد.
۴.ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج ۷، ص ۱۸ به بعد.
۵. جوادى آملى، همان، ص ۴۰؛ پیام قرآن، ج ۷، ص ۳۳.
۶. اصول کافى، ج ۱، ص ۱۶.
۷. جوادى آملى، همان.
۸. پیام قرآن، ج ۷، ص ۵۱.
۹. جوادى آملى، پیشین، ص ۲۴؛ لغت نامه دهخدا، واژه دین؛ دایرة المعارف فارسى، واژه دین؛ محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، ص ۱۶.
۱۰. کافى، ج ۱، ص ۱۶۸.
۱۱. زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم، ص ۳۴ به بعد.
۱۲. کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۴۲۰.
۱۳. جمعه (۶۲) آیه ۲.
۱۴. پیام قرآن، ج ۷، ص ۲۸ - ۲۹.
۱۵. بیست گفتار، ص ۱۸۹.
۱۶. همان.
۱۷. جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص ۳۷.
۱۸. همان، ص ۴۲. ۲. رعد (۱۳) آیه ۲۸.
۱۹. جامعه شناسى دین، ص ۱۷۹.
۲۰. جوادى آملى، همان، ص ۴۵ - ۴۶.
۲۱. آل عمران(۳) آیه ۶۴.
۲۲. روم (۳) آیه ۲۵.
۲۳. حدید (۵۷) آیه ۲۵.
نظرات