اعتقاد مشرکین و بت پرستان دوران جاهلیت چه بود؟

مشرکین

آیاتی از قرآن بیانگر اعتقادات بت پرستان دوره جاهلیت است. و در بعضی آیات قسمتی از اعتقادات صحیح آنها بیان شده که همان پذیرش "الله" به عنوان خالق جهان است. و با نتیجه گیری از این اعتقاد صحیح در صدد اصلاح انحرافات آنها بوده است:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الارْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَكُونَ؛[عنکبوت/۶۱] و اگر از ایشان بپرسى چه كسى آسمانها و زمین را آفرید و چه كسى آفتاب و ماه را به فرمان خود درآورده قطعا مى ‏گویند اللَّه با این حال از خداپرستى یك جا برگردانده مى ‏شوند»
«وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحْمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛[لقمان/۲۵] اگر از آنان بپرسى آسمانها و زمین را كى آفریده؟ گویند: خدا، بگو پس ستایش هم خاص خداست، ولى بیشترشان نمى ‏دانند»
«وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنىَ‏ یُؤْفَكُونَ؛[زخرف/۸۷] و اگر از مشركین بپرسى چه كسى ایشان را خلق كرده به یقین خواهند گفت اللَّه، (بگو با این حال) به كجا منحرف مى ‏شوید»

و داشتن اعتقاد صحیح در یک مرتبه از توحید، منافاتی با انحراف عقیدتی در سایر مراتب توحید ندارد. همانگونه که در آیات قبل نیز اشاره به بعضی از انحرافات آنها شده است. و در آیات دیگری انحرافات آنها مشخص تر ذکر شده است:
«وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفی؛[زمر/۳] كسانى هم كه به جاى خدا اولیایى مى ‏گیرند منطقشان این است كه ما آنها را بدین منظور مى‏ پرستیم كه قدمى به سوى خدا نزدیكمان كنند»
«وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یَصِفُونَ؛[زمر/۱۰۰] براى خدا از جنیان كه آنها را نیز خدا آفریده شریكانى انگاشتند و از روى بى دانشى براى او پسران و دخترانى ساختند، خدا منزه است و از آنچه وصف مى ‏كنند برتر است»
«وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ؛[رعد/۳۳] آنان براى خدا شریكانى قرار دادند، بگو نام آنها را بگویید، آیا مى ‏خواهید خدا را از شریكان زمینى كه آنان را نمى‏شناسد خبر دهید»
«وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِه؛[ابراهیم/۳۳] آنها براى خدا مانندهایى قرار دادند تا (مردم را) از راه وى گمراه كنند»
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛[یونس/۱۸] (شگفتا كه) این بت‏پرستان به جاى خدا چیزى را مى ‏پرستند كه نه ضررى دارد و نه سودى، و مى ‏گویند: این بت‏ها واسطه‏هاى ما در درگاه خدایند.»

به هر حال مشرکان اعتقادات باطلی در شفیع دانستن بت ها، شریک دانستن جن و فرشته و ... داشته اند که خدا (عز وجل) در قرآن این اعتقادات باطل را بیان کرده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که همه مشرکان در یک سطح و با یک نوع اعتقاد نبوده اند. بلکه انواع و اقسام اعتقادها در بین آن ها دیده می شود. برای نشان دادن تنوع اعتقات فقط در میان بت پرستان، قسمتی از مناظره رسول خدا(ص) با آن ها را بیان می کنیم:
پیامبر(ص) سپس رو به مشركان عرب (بت پرستان) كرده و فرمود: چرا بتان را پرستش كرده و از پروردگار جهان دست كشیده ‏اید؟ گفتند: با این كار به خداوند تقرّب مى‏ جوییم.
فرمود: مگر این بتان شنوا بوده و از خدایشان اطاعت نموده و او را عبادت مى‏ كنند تا شما بواسطه تعظیم آنها به خداوند تقرّب جویید؟ گفتند: نه.
فرمود: مگر شما خودتان آنها را نتراشیده ‏اید؟ گفتند: آرى. فرمود: باین ترتیب اگر آنها شما را عبادت كنند شایسته ‏تر است تا شما آنها را. (چون بتان مخلوق و شما خالقید) در این صورت خدایى كه عارف به مصالح و عواقب، و حكیم در تعیین تكلیفتان مى ‏باشد آیا شما را به این عبادت امر كرده است؟! بت پرستان پس از این كلام باهم اختلاف كرده و گروهى گفتند: خداوند در پیكرهاى مردانى حلول كرده كه به شكل این بتان بودند. و بر این اساس آنها را صورتگرى نمودیم. و منظور ما از توجّه به این بتان تعظیم همان هیاكل است.

و جمعى دیگر گفتند: این بتان مطابق صورت اقوام گذشته‏اى هستند كه پرهیزگار و عابد بودند، و نظر ما از عبادت آنها تعظیم و تجلیل خداوند مى ‏باشد.
و گروه دیگرى گفتند: آنگاه كه خداوند آدم را آفریده و فرشتگان را امر نمود تا او را سجده كنند ما از این امر كه وسیله تقرّب به پیشگاه خداوند بود محروم شدیم، پس براى جبران آن صورت آدم را به شكل هاى مختلفى ساختیم و در مقابلش به قصد تقرّب بخداوند سجده مى ‏كنیم. همچون سجده فرشتگان بر آدم، كه به قصد تقرّب به خدا بود، چنان كه سجده شما در محرابهاى مسجد، به قصد آن است كه به محاذات كعبه ‏اید. و در مقابل كعبه‏ نیز به نیّت پروردگار با عظمت و جلال عبادت و سجده مى‏ كنید، نه خود كعبه.

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: همه شما راه خطا پیموده و از راه حقیقت منحرف شده ‏اید.

سپس رو به گروه نخست كرده و فرمود: این سخن شما كه خداوند در پیكرهاى جمعى كه به شكل این بتان بودند حلول كرده، در نهایت ضعف است، چرا كه با این كلام مى ‏باید خداوند مانند مخلوقات: محتاج، محدود و حادث باشد. و با این حلول، آیا خداوند جهان در چیزى محدود و محاط نخواهد شد؟ و در صورت حلول هیچ وجه تمایزى میان پروردگار و سایر خصوصیاتى كه در اجسام حلول مى ‏كند: همچون رنگ و طعم و بو و نرمى و زبرى و سنگینى و سبكى، پدیدار خواهد شد؟ و چگونه مى ‏شود كه آن جسم محیط: حادث، و آنچه در محیط او واقع شده قدیم باشد؟ و باید بعكس باشد، یعنى محیط قدیم و محاط [همان كه محدود به او شده‏] حادث باشد. و چگونه مى ‏شود پروردگارى كه آفریننده همه موجودات است، محتاج به محلّ (جاى حلول) باشد؟ در حالى كه خداوند با عظمت و جلال، ازلى و ابدى است، (یعنى: خداوند پیش از محلّ و پیش از موجودات جهان، برخوردار از هستى و غنا بوده است)، و چون خداوند را به واسطه حلول كردن او با صفات پروردگار در معرض زوال و حدوث قرار دهید، و در نتیجه معلوم است آنچه زائل و حادث شود فانى است. آرى حالّ و محالّ (هر چه در چیزى حلول مى ‏كند و آنچه در آن حلول مى ‏شود) با این صفات (حدوث، تغییر، زوال و فناء) متّصف مى‏ شود، و اینها همه كاشف از تغییر ذات شى‏ء است.و اگر شما بر این اعتقادید كه حلول موجب تغییر نیست، باید حركت و سكون، و سیاه شدن و سفید و رنگارنگ شدن را نیز موجب تغییر ندانید و عارض شدن هر یك از حالات را تجویز نموده، و خداوند را با صفات ممكنات وصف كنید، در نتیجه از ابراز این عقیده كه پروردگار جهان حادث و محدود و محتاج و ضعیف است هیچ ابائى نخواهید داشت. هر چند عزّت و عظمت خداوند از این پیرایه ‏ها برتر و متعالى است. سپس فرمود: بنا بر این وقتى اعتقاد «حلول خدا در چیزى باطل شود، پایه و اساس گفتارتان رو به فساد و تباهى گراید. گروه نخست از بت پرستان با شنیدن استدلال پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله ساكت شده و گفتند: در این موضوع خوب فكر مى‏كنیم [آنگاه پاسخ شما را مى‏ دهیم‏].

سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روى به گروه دوم كرده و فرمود: اگر شما معتقدید كه به نیّت صورتهاى گذشتگان خداپرست خود سر بر آستان بتها گذاشته و آنها را تعظیم مى‏ كنید، پس دیگر چه جایى براى اظهار بندگى پروردگار جهانیان باقى مى ‏نهید!؟ مگر نمى ‏دانید كه از جمله اسباب و لوازم تعظیم و عبادت خداوند این است كه او را در این صفات با بندگان مساوى ندانیم؟! مثلا اگر شما از سلطان مقتدرى به اندازه تعظیم و خضوعى كه از نوكران او بجا مى ‏آورید تجلیل كنید، به او اهانت نموده ‏اید، و اگر فرد بزرگى را از نظر احترام و تعظیم با فرد كوچكى برابر بدانید، آیا به آن شخص توهین نكرده ‏اید؟! گفتند: آرى. فرمود: پس شما با برابر قراردادن خضوع و عبادت خداوند با بتان آیا به مقام عظمت و جلال پروردگار توهین نكرده ‏اید؟! آنان گفتند: در كار خود اندیشه خواهیم كرد. و سپس ساكت شدند.

سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به گروه سوم از بت پرستان فرمود: شما جماعت مسلمان را با خودتان مقایسه نمودید، در حالى كه ما همچون شما نیستیم. زیرا ما بندگان خدا، آفریده و دست پرورده اوئیم، گوش بفرمان و تسلیم نواهى او هستیم، و خداوند را همان گونه كه اراده فرموده عبادت مى‏كنیم، و چون ما را به كارى امر فرمود همان را انجام دهیم و نباید از آن اوامر تجاوز كرده و بنا بر میل و تشخیص خودمان عمل كنیم، زیرا در این صورت ممكن است با آن خصوصیات پسندیده واقع شود ولى امكان دارد با نحوه دیگر در نهایت درجه كراهیت یا حرمت قرار گیرد. با اینكه ما را از اظهار نظر در مقابل دستوراتش نهى فرموده است.

آرى چون فرموده است هنگام عبادت به جانب كعبه متوجّه باشیم، امتثال امر نموده و اطاعت مى ‏كنیم، سپس فرموده در سایر شهرها نیز به محاذات كعبه او را عبادت كنیم ما نیز پذیرفتیم و از حدود اوامر او تجاوز نكردیم. و در مسأله سجده فرشتگان بر آدم، خداوند متعال سجده را بر خود آدم امر فرمود نه بر صورت او، و از آنجا كه سجده را بر فرشتگان فرض نموده این تكلیف بر آنان بوده نه بنى آدم، پس هر مقایسه ‏اى بیجا است.

و چه مى‏ دانید شاید از این عمل خودسرانه شما ناراضى باشد. آنگاه پیامبر فرمود: اگر كسى شما را در روز معیّنى به خانه ‏اش دعوت كند، آیا این حقّ را دارید كه پس از قبول دعوت در روز دیگرى به خانه او بروید؟ و یا به خانه دیگر او بى ‏دعوت بروید؟ و یا اگر كسى به شما لباس، یا برده، یا مركبى عطا كند مى ‏توانید برگیرید؟ گفتند: آرى. فرمود: آیا مى ‏شود لباس، برده، یا مركب دیگر او را تصرّف خیر، زیرا معلوم نیست در قسمت دوم مانند قسمت نخست مجاز باشیم. فرمود: آیا تصرّف بى ‏اجازه در امور خداوند بدتر است، یا در امور بندگان خدا؟
گفتند: بلكه خداوند مقدّم و اولى است كه بى‏اجازه او در امورش تصرّف نكنیم.
فرمود: پس براى چه این گونه عمل مى‏ كنید و چه زمان شما را امر به سجده این صورتها نمود؟! بت پرستان گفتند: در كار خود بدقّت مى‏ اندیشیم، و لب فرو بستند.[۱]

[۱]. احتجاج-ترجمه جعفرى ج‏۱ – ص ۳۳.

دیدگاه‌ها

مطالب بسیار جالب و پر معناست ولی به نظر من ایرادهایی داشت که در معنی آیات قرآن به جای کلمه الله خدا نوشته بودید که جای سوال بود

تصویر شهرسوال

سلام عليکم
مي توان گفت که در فارسي لغتي مترادف کلمه الله که بشود جاي آن گذارد نداريم، و هيچکدام رساننده تمام معني الله نيستند. زيرا اگر بجاي الله «خدا» بگذاريم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآي » است و رساننده تعبيري است که فيلسوفان مي کنند، يعني «واجب الوجود» و يا شايد به کلمه غني که در قرآن آمده است نزديک تر باشد تا به الله. و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زيرا خداوند يعني صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست ولي مرادف با خداوند نيست; خداوند يک شان از شئون الله است.

مطهري، مرتضي ، آشنايي با قرآن جلد ۲ ،کلمه الله.

/۴۰۴۶۷۱/

نظرات