چرا خداوند یزید را خلق کرد که چنین جنایاتی مرتکب شود؟

سوالی که در ارتیاط با جبر پیش میاد این است که آیا خداوند از سرنوشت یزید مطلع بود یا نبود؟ اگر بود اگر نبود؟
اگر نبود که علم خداوند ناقص هست و اگر بود چرا با وجود دانستن سرنوشت این انسان پا به عرصه ی وجود گذاشت و گرفتار جبر شد؟

اصولا رابطه علم خداوند با رخدادها و حوادث عالم نمی تواند رابطه ای جبری و بی اختیار باشد ؛ زمان در برابر خداوند چنان که در برابر ما، سه حالت گذشته، حال و آینده دارد، نیست؛ بلکه برای خدواند گذشته و حال و آینده یکسان است . خداوند انتظار سر رسیدن آینده را نمی کشد تا ببیند چه می شود یا رخدادهای آن را پیشگویی کند ؛ این گونه دیدگاه ها بیش تر متاثر از الهیات مسیحی است که خدا را موجودی مادی و همانند انسان تصویر می کند ،در حالی که در نگاه دقیق الهیات اسلامی چنین حرف های سطحی بی معناست.
اما در هر حال آگاهی خداوند به حوادث و رخدادهای آینده چه ارتباطی به مجبور بودن ما دارد ؟ اگر قدری تامل کنید، درخواهید یافت که علم و آگاهی خدا از آینده انسان و سایر موجودات عالم هیچ ربطی به اعمال و افعال انسان و موجودات دیگر ندارد.

این که خدا می‏ داند در آینده فلان شخص چه خواهد کرد و چه نخواهد کرد، تأثیری در عمل فرد ندارد، مانند پزشکی که به طور قطع می‏داند فلان بیمار در آینده دچار فلان بیماری خواهد شد . یا با توجه به وضع فعلی اش روند بهبودی یا پیشرفت بیماری اش به کجا منتهی می گردد، دانستن این مسایل از طرف پزشک تأثیری در به وجود آمدن یا نیامدن بیماری و روند خاص پیشرفت یا درمان آن ندارد.

آیا اگر معلمی از قبل بداند که کدام دانش آموز در امتحان نمره بدی می آورد ، در امتحان او تاثیری خواهد داشت؟ مسلما خیر، زیرا نتایج ضعیف این دانش آموز معلول علت های خاص خود مانند کاهلی و تنبلی است که اطلاع قبلی معلم ربطی به آن ها ندارد؛ به همین شکل علم خداوند به حوادث آینده هم ما را مجبور به حرکت به سمت همان اهداف نمی کند.
یا فرض کنید که دوربین بسیار قوی و مجهزی اختراع شود که تمام کارهای یک ساعت آینده شما را بدون هیچ اشتباهی فیلم برداری کند، آیا فیلم برداری و حتی آگاهی شما از فیلم، تأثیری در انتخاب و اختیار شما ایجاد خواهد کرد؟

خداوند به تمام حوادث و کارهایی که در جهان انجام می شود، آگاهی دارد و از جمله کارها، چیزهایی است که انسان انجام می دهد، اما آگاهی خداوند از اعمال انسانی با قید اختیار است، یعنی خدا می داند که انسان با اختیار خود این کارها را انجام می دهد و این نه تنها موجب جبر نمی شود، بلکه تأیید اختیار است.
اما اگر منظور از پیش گویی و علم خدا تقدیرات و اراده او در شکل گیری حوادث بر اساس خواست و میل اوست ، مسئله قدری متفاوت می شود ؛ در این زمینه سوالات متعدد و متفاوتی مطرح می شود مثلا آیا انسان در کارها مجبور است یا اختیار دارد؟ آیا سرنوشت آدمیان از پیش رقم می‏خورد و آنان در کارها مجبورند، یا آزادی و اختیار مطلق دارند و هیچ گونه اجبار و الزامی در کار نیست و همه کارها به انسان واگذار شده و از هر جهت آزاد و رها است؟

از نظر اسلام و فلاسفه اسلامی انسان در تمامی کارهایی که از او سر می زند، مختار و آزاد است . در عین حال تقدیر الهی است که او را به هر سو می کشد، و این دو هم تضاد و منافات ندارند؛ زیرا مختار بودن انسان جزء تقدیرات و قضا و قدر الهی است . پس بر اساس تقدیر باید اختیار داشته باشد.

قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه­ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه­گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند.

خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب­ هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می­آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی­حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه­ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند نیز این چنین مقرّر کرده است.

این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد؛ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می­گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند.

بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه­هایی می­بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند. (۱)

پی‌نوشت‌ها:
۱. مرتضی مطهری، مجموعه آثار(انسان و سرنوشت) ص ۳۸۵؛ مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، (۸) ص ۱۷.

نظرات