رابطه عقل و وحی چیست؟
برای پاسخ به این مساله باید ابتدا تلقی خود از عقل را بیان نماییم. اگر عقل را ابزار سنجش و عامل ترجیح گزینه هایی که در مقابل اختیار انسان مطرح است، تعریف کنیم، و سپس انسان را در محدوده وسیع هستی اش بنگریم که محدود به هفتاد سال دنیای مادی نیست، عقل همان گونه دیده می شود که در روایات ذیل بیان شده و پیوند عمیق با عبودیت و دین می یابد:
امام باقر علیه السّلام فرماید: چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسى كرده باو گفت پیش آى پیش آمد، گفت بازگرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى كه از تو که نزدم محبوبتر باشد نیافریدم و ترا تنها بكسانى كه دوستشان دارم بطور كامل دادم. همانا امر و نهى كیفر و پاداشم متوجه تو است.[۱]
اصبغ بن نباته از على علیه السلام روایت میكند كه جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شدهام كه ترا در انتخاب یكى از سه چیز مخیر سازم پس یكى را برگزین و دوتا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل بحیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هرجا كه عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.[۲]
امام صادق علیه السلام فرمود: هر كه عاقل است دین دارد و كسى كه دین دارد ببهشت میرود (پس هر كه عاقل است ببهشت میرود).[۳]
با این نوع نگاه، عقلی که سنجش او به انتخاب دنیا می رسد، عقل نیست! چون کودکی که بین سند خانه و پفک، پفک را برتر می داند، عاقل دانسته نمی شود. به همین دلیل مصداق عاقلان نیز تغییر می کند:
شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزیست كه بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.[۴]
پس عقل در مسیر واقعی به وحی می رسد و در مقابل آن تسلیم می شود و امر و نهی عقل و وحی، همسو و هم جهت می شود.
به عنوان نمونه، عقل وسعت وجودی آدمی را با توجه به استعدادهای فراوان او در می یابد و می فهمد که دنیا، مانند رحمی است که با خروج از آن به تولدی دیگر نائل می شود. در نتیجه دستور العمل های زندگی باید متناسب با این گسترش باشد پس وحی معیار عمل قرار می گیرد. در حالی که دل خوش کردن به لذت های زودگذری که همراه با انواع رنج ها و سختی ها هستند، و انسان را در حد حیوانات و پایین تر از آن نگاه می دارد، خلاف عقل و خلاف وحی است.
البته شیطنت ها و تمایلات دنیایی انسان، ممکن است فریب هایی ایجاد کند و توهماتی را به نام عقل جا بزند؛ که در این موارد باید با معیارهای قویم، بررسی های صحیح داشت و عقل را از حجاب تمایلات حیوانی بیرون کشید.
[۱]. الكافی، ج۱، ص: ۱۰.
[۲]. الكافی، ج۱، ص: ۱۰.
[۳]. الكافی، ج۱، ص: ۱۱.
[۴]. الكافی، ج۱، ص: ۱۱.
دیدگاهها
سلم . اينطور به نظر ميرسد كه
سلم . اينطور به نظر ميرسد كه بيشتر انسانهاي روي زمين كافر و مشرك و خلاصه جبهه ي باطل اند و در بين مسلمانان هم بيشتر گمراه و منحرف و گناه كار . آيا اين امري طبيعي است يا چيز ديگري؟ آيا اينكه بيشتر آنها اميدوارند اگر روز حسابي باشذ بخشيده ميشوند چون پروردگار ما مهربان و بخشاينده است درست است ؟ راستي آيا خداوند راضي به وجود چنين انسانها و مخلوقاتي گمراه از اوست؟ خواهش ميكنم راهنمايي روشن و كامل فرمايند؟ ممنون
سلام
سلام
درباره اینکه انسان ها اکثرا یا کافرند و یا مسلمان گناه کار، باید گفت؛ اکثریت جامعه فطرت سالمی دارند. و اگر چه رفتار آنها آمیخته با اشتباهات و خطاهایی است، اما رفتارهای صحیح و درست نیز بسیار است. به عنوان مثال در هر جامعه ای، زمانی که انسانی در معرض خطر قرار گرفته، انسان های دیگر به کمک او می شتابند! بنابراین نمی توان بیان کرد که غالب افراد، از بین رفته اند.
علاوه بر اینکه زمان اصلی زندگی بشر و شکوفایی آن هنوز فرا نرسیده است. و ما معتقدیم که بعد از ظهور امام زمان (عج) جامعه بشری به دوران شکوفایی خود می رسد. بنابراین حتی اگر فرض کنیم که اکثریت غالب، نابود شده اند، باید زمان آینده را مد نظر قرار دهیم که اکثریت با توجه به زمان اینده، ممکن است برای قشر مومنان باشد.
اما اینکه آیا خدا گناهکاران را می بخشد یا خیر؟ امری است که باید آن را به قیامت واگذار کنیم! کسانی که ایمان صحیح و عمل صالح دارند، مستحق بهشت هستند. و کسانی که در کفر غرق شده اند، لایق جهنم می باشند. و باقی باید به انتظار قیامت بمانند تا معلوم شود آیا ذره ای لیاقت بخشش دارند که خدای متعال آنها را عذاب نکند یا خیر! چون خدای متعال همان گونه که بخشنده و مهربان است، صفات دیگری نظیر حکمت نیز دارد که به موجب باید بین مومن و غیر مومن فرق بگذارد. و هر کس را به جایگاه شایسته خود برساند.
علاوه بر این حتی اگر در قیامت مورد رحمت الهی واقع شوند، نباید زمان برزخ را فراموش کرد که سختی های آن، انگیزه کافی برای ترک گناه در هر عاقلی ایجاد می کند.
نکته ای که در انتها به آن اشاره می کنم، اینکه نباید تنها به کمیت نگاه کرد! ممکن است یک هنرمند برای خلق اثر هنری خویش، کمیت بسیاری در مواد اولیه و زمان را از بین ببرد. اما کار او به دلیل کیفیت بالای اثرش، بسیار تحسین برانگیز باشد.
همان گونه که نمونه هایی نظیر امیر المومنین (ع)، امام حسین (ع) و ... آن قدر عالی بوده اند که اعتراض فرشتگان به خدای متعال بی جا باشد.
نظرات