چرا حضرت علی علیه السلام برای گرفتن حکومت تلاش نکرد و دست به قیام نزد؟

اثبات حقانیت حضرت علی

حضرت برای اثبات حقانیت خود بارها با استدلال‌ها و احتجاج‌های متین خود، از خلیفه و هواداران اوانتقاد و به آن‌ها اعتراض می‌کرد، ولی مرور ایام و سیر حوادث نشان داد این اعتراض‌ها سودی ندارد و خلیفه وهوادارانش برای حفظ قدرت پافشاری زیادی دارند.
در این هنگام امام بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفت. یا می‌بایست به کمک خاندان رسالت وعلاقه مندان خود قیام کند و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند، و یا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خویش بپردازد؛ از آن جا که هدف در رهبری الهی، مقام و قدرت و موقعیت نیست، لذا اگر رهبری اسلامی بر سر دو راهی قرار گیرد و ناگزیر باشد از میان مقام وهدف یکی را برگزیند، باید از مقام دست برداشته و هدف را مقدم بدارد. امام علی با روبه رو شدن با چنین وضعی، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزیابی اوضاع و احوال جامعه اسلامی و خطراتی که آن را تهدید می‌کرد، به این نتیجه رسید که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعی پیش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌های پاکی که در راه بارور­کردن نهال اسلام ریخته شده، هدر برود.
خود حضرت می‌فرماید: «من ردای خلافت را از تن بیرون کردم و از آن کناره گیری نمودم، در حالی که در این فکر فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و نداشتن نیرو، به پاخیزم و یا در این محیط پر خفقانی که به وجودآورده­اند، صبر کنم ؟ عاقبت دیدم صبر به عقل و خِرَد نزدیک تر است . صبر کردم، ولی حالم شبیه کسی بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد.» (۱)

خطرهایی که در صورت قیام حضرت جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد، زیاد بود که در ذیل به چند تا به طوراختصار اشاره می‌کنیم :
۱. امام اکثر دوستان فدایی و صمیمی خود را از دست می‌داد. از طرفی بسیاری از صحابه پیامبراکرم که به حکومت امام راضی نبودند، کشته می­شدند. بدیهی است با پیش آمدن چنین وضعی، قدرت مسلمانان به ضعف می­گرایید و با یک حمله دشمنان، سقوط می‌کرد.
۲.بسیاری از قبایل و گروه‌ها در سال‌های آخر عمر پیامبرمسلمان شده و هنوز نور ایمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ لذا وقتی با خبر شدند پیامبررحلت کرد، گروهی پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً باحکومت اسلامی در مدینه به مخالفت برخاستند.
روشن است، قیام امام برای خلافت در چنین وضعی به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
۳ .علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده ای بود که ادعای نبوت کردند، مانند مسیلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نیروهای زیاد قصد حمله به مدینه، مرکز حکومت اسلامی را داشتند.
۴.خطر احتمالی حمله رومیان مسیحی به سرزمین‌های اسلامی، در صورت دو دستگی مسلمانان.
در عین حال امام در این دوران ۲۵ ساله بیکار نبوده و خانه نشین و عزلت گزینی نفرمود.

فعالیت امام در طول این مدت:
۱. تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی مثل ابن عباس ؛
۲ .پاسخ به پرسش‌های دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان یهودی و نصاری ؛
۳. تبیین حکم شرعی مسائل جدیدی که سابقه نداشت ؛
۴. تربیت و پرورش گروهی که ضمیری پاک و روحی آماده برای سیر و سلوک و حفظ تشیع علوی داشتند؛
۵. تلاش و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث می‌کرد وقنات حفر می‌نمود و آن را در راه خدا انفاق می‌کرد؛
۶. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و حل مشکلاتی مهمی که بر سر راه حکومت به وجود می‌آمد.(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه۳.
۲. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص ۶۴ـ ۷۲.

نظرات