چرا می گویند دعا برای فرج امام زمان (عج) بهترین دعاست؟

دعا یک عامل معنوی است که از آن بهره می گیریم، تا برخی از وضعیت های نامطلوب را تغییر دهیم.  ضمن آنکه اگر با دعا وضعیت نامطلوب ما هم تغییر نکند، با دعا ارتباط مان را با خدای متعال تقویت می کنیم و از همین رو دعا را مغز عبادت خوانده اند، در کنار اینکه برکات و فواید بسیار دیگری نیز از دعا نصیب ما می شود.

امام سجاد(ع) می فرماید: «دعای مؤمن یكی از سه فایده را دارد: یا برای او ذخیره می گردد یا در دنیا برآورده می شود یا بلایی را كه می خواست به او برسد،‌ از وی می گرداند» اصول كافی، ج۴، ص ۲۲۴

حال باید بنگریم که بحث غیبت و محروم بودن از حضور امام زمان (عج)، چقدر برایمان نامطلوب است و این وضعیت نامطلوب در کنار سایر نامطلوب ها چه جایگاهی دارد.

مثلا یک نفر به ازدواج نیاز دارد، ولی شرایط برای ازدواج او مهیا نیست و به همین دلیل رنج می کشد.

یک نفر مشکلات مالی دارد که می تواند ناشی از بیکاری، عدم شغل مناسب و ... باشد.

یک نفر برای حفظ ایمان خود یا خانواده اش از محیط فاسد زجر می کشد.

یک نفر از وجود این همه ظلم و کشتار و جنگ و ... در عالم زجر می کشد و ...

اگر دقت کنیم؛ ریشه همه این مشکلات در وجود ساختارهای فاسد است. تمدن امروزی با مدل آموزشی و رفاهی و اخلاقی نهادینه کرده، سن ازدواج را بالا برده و با مهم کردن بعضی از مسائل و کاهش نیاز به کانون خانواده تمایل به ازدواج را کاهش داده که در این وضعیت عده ای به فساد مشغول می شوند و عده ای نیز با خویشتن داری خود را حفظ می کنند اما دچار اذیت هایی مادی می شوند.

با مدل سرمایه داری، در جهت توسعه باید بازارها آزاد شود و اجازه انباشت ثروت به عده ای داده شود که به تبع آن، به ازای منابعی که در دست یک نفر تجمیع می شود، دست صدها نفر از نیازهای ضروری خود خالی می ماند.

با تئوریزه کردن اصالت لذت و محدود دیدن هستی به این دنیای کوتاه، به جای مقابله با فساد به توجیه و نهادینه کردن آن روی آورده می شود و فرهنگ غربی با جهانی سازی، فساد موجود در تمدن خود را همه جایی می کند.

و سران فاسد و زیاده طلب جهان برای رسیدن به قدرت بیشتر، هزاران هزار نفر را به خاک سیاه می نشانند و ...

حال با توجه به اینکه مشکلات فردی ما، ریشه در ساختارهای فاسد جامعه جهانی دارد، درمی یابیم که ظهور امام زمان (عج) که تمدن کفر را نابود می کند و تمدنی الهی را جانشین آن می کند و عدل و قسط را در جهان بسط می دهد، به طور یک جا می تواند تمام مشکلات را حل کند. در واقع ظهور امام زمان (عج) ریشه بسیاری از وضعیت های نامطلوب را از بین می برد.

حال آنکه دعا کردن برای مشکلات خرد و جزئی، ممکن است وضعیت را تغییر ندهد. چون وضعیت ما، برآیندی از تاثیر گذاری عوامل مادی و معنوی (از جمله دعا) است. در واقع مثل این است که با دعا، آبی بر آتش می پاشیم. و اگر آتش بسیار گسترده باشد، ممکن است این آب آتش را خاموش نکند!

و حتی اگر دعای کسی آن قدر نافذ بود،  که آتش وضعیت نامطلوبش را خاموش کرد، باید توجه کنیم که تا زمان وجود ریشه فساد زا، با خاموش شدن آتش رنج در یک گوشه، هر آن ممکن است این آتش رنج از جای دیگری سر بکشد.

بنابراین روشن می شود که بهترین دعایی که می توانیم بکنیم، دعای برای فرج امام زمان (عج) است کما اینکه ایشان فرموده اند برای فرج بسیار دعا کنید که آن گشایش در کارهای شماست.

 

کلمات کلیدی: 

دیدگاه‌ها

سلام
اعتقاد به وجود مبارک امام زمان تا چه اندازه واجب است؟ مثلا برخی استدلال میکنند چه ضرورتی دارد امام زمان ۱۲۰۰ سال پیش بدنیا بیاید و اینهمه سال غایب باشد. راه ساده تر این است که در هر عصری قرار است ظهور کند در همان عصر متولد شود. فراموش نکنیم که انسان به ژن برتر اعتقاد ندارد و اگر هم دارد وقتی خدا میتواند پیامبر اسلام را در ذریه ابراهیم قرار دهد میتواند مهدی موعود را در ذریه محمد قرار دهد. اعتقادی مشابه اهل سنت. در هر حال اولا اعتقاد به ظهور منجی چقدر لازمه دینداری است و ثانیا این منجی را فرزند امام حسن عسگری دانستن و معتقد به غایب بودن آن چقدر لازم است و ثالثا چنین اعتقاداتی خصوصا بحث غیبت و ارائه اعمال شیعیان به وی تا چه اندازه سازنده است؟ کما اینکه خوف و رجای حاصله خود از وجود خداوند قابل تحصیل است.

تصویر soalcity

سلام
اعتقاد به هر چیزی که انسان حقانیت آن را فهمیده است، واجب است. به گونه ای که در روایات گفته شده است پایین ترین مراتب کفر این است که سنگ ریزه بودن یک سنگ ریزه را انکار کنید.
در بین حقایق نیز بحث امامت، مبحث بسیار مهمی است به گونه ای که در روایات، پنج اصل مهم دینی بیان شده است که در بین همان ۵ اصل نیز امامت از همه مهمتر است. (بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشي ء کما نودي بالولايه)
و مطابق ادله، هیچ زمانی نمی تواند خالی از امام معصوم باشد. پس اینکه یک روزی منجی متولد شود، و الان امامی وجود نداشته باشد، خلاف تمام دلایلی است که لزوم امام را اثبات می کند. از جمله آنکه در حدیث معروف از پیامبر اکرم (ص) که مورد اذعان اهل سنت نیز هست، هر کسی در حالی بمیرد که امام زمان خود! را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.
برای وضوح بیشتر باید داستان ابلیس که در قرآن مکرر بیان شده است را مد نظر قرار داد که چگونه با یک تمرد، عبادت چند هزار ساله بر باد می رود.
بحث عرضه اعمال به امام زمان (عج) نیز اصل اعتقادی نیست که لازم باشد همه به آن معتقد باشند. اما اگر کسی حقانیت این مطلب را فهمید، نباید آن را انکار کند. اگر چه در اعمالش فایده خاصی هم نداشته باشد.

سلام و ارادت
این فرمایشات هیچکدام بیانگر این نبود که چه چیز اعتقاد به امام زمان را الزامی میکند البته اهمیت امامت در برابر ۴ اصل دیگر هم غلوی است غریب و موهوم. چرا که از حیث تقدم و تاخر و ملازمه بدون توحید و نبوت دین معنا نمی یابد که به امامت برسد حال چگونه امامت اهمیت بیشتری نسبت به مقدمات خود می یابد؟ پاسخ البته ملغمه ای است از امامت ابراهیم در قران و اشعار و روایات حماسی در خصوص امامت. حال آنکه امام زمان حدیث نبوی شاید حاکم عادلی است که باید شناخت و به او روی آورد. در هرحال اینهایی که مفصل و مکرر گفته میشود یک سری مقدماتی دارد که از دل یا از عصبیت بر میخیزد و واقعا از استدلالات قرانی به آن نمیرسیم.
در هر حال ائمه یازده گانه کاملترین انسانهای عصر خود بوده اند که عمدتا با اقبال مردم مواجه نشدند و خاضعانه و صالحانه سکوت کردند و قدرت طلبی نکردند و به رای مردم -هرچند مردمی ابن الوقت یا نادان یا بیخبر- گردن نهادند. و حاکمان جور چون از حق طلبی آنان آگاه بودند نه از بیم حرکت نظامی که از ترس روشنگری به آنان سختگیری کردند و شد آنچه شد. اما انسانی را صدها سال مخفی کردن و ذخیره کردن شاید .. شاید امر لغوی است که از ذات احدیت بدور است

تصویر soalcity

سلام
جسارتا باید بیشتر تامل بفرمایید و قبل از شناخت کامل از قضاوت پرهیز کنید.
در متن قبلی توضیح داده شد که مهمترین دلیل الزام به پذیرش امامت حضرت مهدی (عج) حقانیت این امر است. یعنی با توجه به ادله آن باید پذیرفت. حالا شما می توانستید راجع به ادله گفتگو کنید نه آنکه از روی گمان و پنداری حساب نشده آن را لغو بخوانید.
این اشتباه را درباره بخش دیگر گفتار نیز مرتکب شدید. اشاره به روایاتی که پنج اصل مهم دینی را برشمرده اند، با آنچه به عنوان اصول دین معروف شده، فرق می کند. این روایات به نماز و روزه و حج و زکات و امامت اشاره دارند و امامت را مهم تر از نماز و ... خوانده اند، نه آنکه مقدم بر توحید و نبوت خوانده باشند.

نظرات