آیا اکثر بشر گمراه هستند؟

اولا از دو منظر می توان گمراهی را بررسی کرد. اول آنکه بگوییم کدام اندیشه حق و کدام اندیشه باطل و گمراهی است و دوم آنکه بگوییم چه کس یا کسانی حق و چه کسانی باطل هستند.
وقتی این دو را کنار هم بگذاریم، مشخص می شود، آنچه بیشتر برایمان مفید است، اینکه اندیشه حق و باطل را بشناسیم. و الا اگر تمام دنیا هم بگویند خورشید به دور زمین می گردد، واقعیت تغییری نخواهد کرد. از همین رو به ما توصیه شده است که: در مسیر حق از کمی پیروان آن نترسیم. (امیر المومنین ع : الغيبة ص: ۲۷) کما اینکه فرموده اند، حق را ملاک تشخیص افراد قرار دهیم، نه آنکه با افراد حق را بسنجیم. (امیر المومنین ع كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏۱، ص: ۱۵۷)

ثانیا قضاوت درباره افراد، عموما موکول به روز قیامت است. یعنی اگر چه می توان در مواردی، عناد و لجاجت شخص با حق را دریافت، اما این مساله درباره عموم مردم قابل تشخیص نیست. و قاضی این امر خدای متعال است که از درون اشخاص با خبر است و می داند هر شخص در زندگی اش در چه مقاطعی با حق مواجه شده و به آن پشت کرده یا آنکه روحیه پذیرش حق را داشته و عمدتا هر جا حقی را می فهمیده، تسلیم آن می شده است.

ثالثا تشخیص گمراهی دیگران یا بدان جهت است که در زندگی ما موثر هستند، مثل رهبران اجتماعی و ... که طبیعتا در بین همه مردم، تعداد کمی را در بر خواهند گرفت، یا آنکه در زندگی ما اثر چندانی ندارند. درباره طایفه اول که در زندگی ما موثر هستند، یا ادله کافی برای تشخیص لجاجت شان با حق را داریم یا آنکه می توانیم در هر مساله ای حق را معیار قرار دهیم و راجع به آن شخص با توجه به نظرات و عملکردش قضاوت کنیم. اما راجع به کسانی که تاثیر چندانی بر زندگی ما ندارند، می توانیم همزیستی مسالمت آمیز پیشه کنیم. خصوصا که از نظر دینی نیز بدان توصیه شده ایم و قرآن می فرماید:

لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ (۸  ممتحنه) خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در راه دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى‏كند چرا كه خداوند عدالت‏پيشگان را دوست دارد..

همان گونه که مشخص است، دعوت به نیکی و رعایت عدالت در مقابل این افراد، ممدوح شمرده شده و خدای متعال دوست داشتن عادلان را در مقابل این گونه رفتارها بیان کرده است.

 

به هر حال آنچه لازم به تاکید است اینکه زیادی گمراهان، هرگز نمی تواند یک گمراهی را وجیه و معقول سازد. و انسانی که در عصر ارتباطات قرار گرفته و انواع و اقسام فرقه های انحرافی و باطل را می بینید، باید دقت کند که بین بحث همزیستی مسالمت آمیز با دیگران و حق بودن دیگران فرق است. کما اینکه هر کسی که امروزه اندیشه انحرافی دارد، لزوما جهنمی نخواهد بود. چرا که ممکن است، گمراهی اش در اثر جهل او باشد و خدای متعال او را مورد مغفرت خود قرار دهد.

دیدگاه‌ها

باسلام و احترام
با نظر شما در مورد بالا موافق نیستم
خداوند در ایه ۱۱۶ سوره انعام می فرماید
ان تطع اکثر من فی الأرض یضلوک عن سبیل الله...
اگر اکثر مردم روی کره زمین رو پیروی کنی تو را از راه خدا دور می کنند آنها جز از ظن و گمان خودشون از چیزی پیروی نمی کنند و چیزی جز اندیشه باطل و دروغ در دست ندارند
صدق الله العلی العظیم

تصویر p_qurani

سلام.به نظر میرسه که آیه مد نظر شما ربطی به بحث بالا نداشته باشه . موضوع بحث این هست که آیا صرف اکثر بودن می تواند توجیه کننده درستی یک عقیده باشه یا نه . بلکه ملاک حق و باطل این هست که مطابق با آیات و روایات و یا برهان های عقلی باشه.اما اون آیه که ذکر کردین این رو میخواد بگه بر خلاف آنچه در نظر بعضى مسلم است كه اكثريتهاى عددى همواره راه صحيح را مى‏پيمايند قرآن در آيات متعددى اين موضوع را نفى كرده و براى اكثريت عددى اهميتى قائل نيست، و در حقيقت مقياس را اكثريت" كيفى" مى‏داند، نه" كمى" دليل اين موضوع روشن است، زيرا اگر چه در جوامع كنونى براى اداره اجتماع راهى جز تكيه كردن روى اكثريت نديده‏اند، ولى نبايد فراموش كرد كه اين موضوع همانطور كه گفتيم يك نوع اجبار و بن‏بست است، زيرا هيچ ضابطه‏اى در يك جامعه مادى كه خالى از اشكال و ايراد باشد براى اتخاذ تصميمها و تصويب قوانين وجود ندارد، لذا بسيارى از دانشمندان با اعتراف به اين حقيقت كه نظر اكثريت افراد اجتماع بسيارى از اوقات اشتباه آميز است مجبور به پذيرش آن شده‏اند چون راههاى ديگر، عيبش بيشتر است.اما يك جامعه مؤمن به رسالت انبياء هيچگونه اجبارى در خود از پيروى نظر اكثريت در تصويب قوانين نمى‏بيند، زيرا برنامه‏ها و قوانين انبياء راستين خالى از هر گونه عيب و نقص و اشتباه است، و با آنچه اكثريت جايز الخطا تصويب مى‏كند قابل مقايسه نيست.
يك نگاه در چهره جهان كنونى و حكومتهايى كه بر اساس اكثريتها بنا شده و قوانين نادرست و آميخته با هوسها كه گاهى از طرف اكثريتها به تصويب مى‏رسد نشان مى‏دهد كه اكثريت عددى دردى را دوا نكرده است، بسيارى از جنگها را اكثريتها تصويب كرده‏اند و بسيارى از مفاسد را آنها خواسته‏اند.
استعمارها و استثمارها، جنگها و خونريزيها، آزاد شناختن مشروبات الكلى، قمار، سقط جنين، فحشاء و حتى پاره‏اى از اعمال شنيع كه ذكر آن شرم آور است از طرف اكثريت نمايندگان بسيارى از كشورهاى به اصطلاح پيشرفته كه منعكس كننده نظريه اكثريت توده مردم آنها است گواه بر اين حقيقت مى‏باشد.از نظر علمى آيا اكثريت اجتماعات راست مى‏گويند؟ آيا اكثريت امين هستند؟ آيا اكثريت از تجاوز به حقوق ديگران اگر بتوانند خود دارى مى‏كنند؟
آيا اكثريت منافع خود و ديگران را به يك چشم مى‏بينند؟پاسخ اين سؤالات ناگفته پيدا است، بنا بر اين بايد اعتراف كرد كه تكيه كردن دنياى كنونى روى اكثريت در حقيقت يك نوع اجبار و الزام محيط است، و استخوانى است كه در گلوى اجتماعات گير كرده.آرى اگر مغزهاى متفكر و مصلحان دلسوز جوامع بشرى و انديشمندان با هدف كه هميشه در اقليت هستند تلاش و كوشش همه جانبه‏اى را براى روشن ساختن توده‏هاى مردم انجام دهند، و جوامع انسانى به اندازه كافى رشد فكرى و اخلاقى و اجتماعى بيابند مسلما نظرات چنان اكثريتى بسيار به حقيقت نزديك خواهد بود، ولى اكثريت غير رشيد و ناآگاه و يا فاسد و منحرف و گمراه چه مشكلى را مى‏تواند از سر راه خود و ديگران بردارد، بنا بر اين اكثريت به تنهايى كافى نيست، بلكه اكثريت رهبرى شده مى‏تواند مشكلات جامعه خود را تا آنجا كه در امكان بشر است حل كند.و اگر قرآن در مورد اكثريت در آيات مختلف ايراد مى‏كند شك نيست كه منظورش اكثريت غير رشيد و رهبرى نشده است.

بله صد درصد : اکثر بشر کاملا گمراه هستن .بدبختا علاوه براین که گمراه هستن خیال هم می کنند گمراه نیستند . حاج آقا ما که یه عمره گمراهیم . شما اگه یه مدت باما آدمای گمراه نشست و برخواست کنی گمراه میشی گفته باشم .

تصویر soalcity

سلام
شما غیر از سوال، جواب را هم خوانده اید؟

بحث رو علمی و منطقی کنین

این خارجی ها که نه حجاب دارند نه نماز می خونند ؟ نه مسلمان هستند همه می رن جهنم؟چرا ذکر شده تنها اسلام اورندگان اهل نجات هستند؟

این قضیه
NDEتجربه های نزدیک به مرگ چی هست که ما داریم در اسلام شب اول قبر نکیر و منکر اما در اینا از اینا چیزی گفته نمیشه؟

تصویر سید پاسخگو

باسلام

در ابتدا باید اشاره شود آنهای که در پرسش تان آمده حقایقی است که آدمی بعد از مرگ با آن ها مواجه خواهد شد .

اما تجربه های نزدیک به مرگ که سوال شما در باره آن ها مطرح شده مربوط به رخ داد های قبل از مرگ وبه هنگام احتضار رخ می دهد که ذیلا به برخی آنها در سه نکته اشاره می شود :

الف - هنگام احتضار چشم برزخی انسان بینا شده و صورت ملکوتی عقاید و اعمال و رفتار خود را مشاهده کرده و بهشت یا دوزخ برزخی را که برای خود تدارک دیده است، می بیند.
مؤمن چون نیکوکار بوده و به عقاید برحق و اخلاق صالح خود را آراسته، در لحظات مرگ چشم برزخی‌اش باز شده ، نعمت های آخرتی برای خود را دیده ، اولیا و محبوب‌هایش یعنی رسول خدا و امامان علیهم السلام را می بیند . با دیدن آنها شاد و خرم از دنیا می رود. لحظات احتضار و جان کندن برای مؤمن صالح بسیار آسان و کوتاه و حتى شیرین است زیرا مشاهدة اولیایش و جایگاهی که می خواهد به آن وارد شود چنان او را شاد و خرم می کند که دیگر سختی جان کندن را متوجه نمی‌گردد:
«الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنّه بما کنتم تعملون؛(۱) کسانی که ملائکه در حالت طیب و طاهر روح آنان را می گیرند، به آنان می گویند: سلام بر شما؛ به بهشت وارد شوید به پاداش آنچه می کردید».
امام سجاد(ع) فرمود: «مرگ برای مؤمن مانند کندن یک لباس چرکین ،‌گشودن غل و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به بهترین لباس‌ها، خوشبوترین عطرها، راهوارترین مرکب ها و مرفه‌ترین منزل‌هاست».(۲)
در آیة دیگر می فرماید:
«فلولا اذا بلغت الحلقوم... فامّا اِن کان من المقرّبین فروح و ریحان و جنّه نعیم وأمّا إن کان من أصحاب الیمین فسلام لک من أصحاب الیمین؛(۳) پس چرا آن هنگام که جان به حلقوم برسد (از شما کسی نمی‌تواند او را یاری دهد) و اگر از مقربان باشد که آسایش ریحان و معطر در انتظار اوست و باغ پر از نعمت اما اگر از اصحاب یمین باشد که سلام بر تو از جانب اصحاب یمین».
امام صادق(ع) مرگ و مواجه شدن با آن برای مؤمن را این گونه به تصویر می کشد:
«نسبت به مؤمن (مرگ) همچون عطر بسیار خوشبویی است که آن را می بوید و حالتی شبیه خواب به او دست می دهد و درد و رنج به کلی از او قطع می گردد».(۴)
امام سجاد می فرماید:
«خداوند فرمود: هنگام رسیدن اجل مؤمن، چون از مردن کراهت دارد و من کراهت او را نمی‌خواهم، دو گل خوشبو از بهشت می فرستم که با بوییدن یکی اموالش را وا می‌گذارد و با بوییدن دیگری دنیا را فراموش می‌کند».(۵)
امام صادق(ع) فرمود:
«هر گاه مؤمن را ساعت احتضار برسد، رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) بر بالین او حاضر می شوند و امام علی به رسول خدا می فرماید:این فرد از شیعیان و دوستداران ما است. پیامبر به جبرئیل خبر می دهد و او به میکائیل و او به اسرافیل .همگی به ملک الموت این مطلب را اعلام کرده و می خواهند که با او به آسانی رفتار کند . ملک الموت می گوید: به خدایی که شما برگزید و گرامی داشت و به محمد(ص) نبوت عطا کرد و رسالت را بخشید، برای او از پدر مهربان، دلسوزتر خواهم بود و از برادر با شفقت‌تر و...».
این آیات و روایات ،گوشه ای از احوال مؤمنان صالح را بیان می کند . سختی جان کندن برای مؤمنان گناهکار ، کفارة گناهانشان است.
امام کاظم(ع) فرمود: «مرگ پاک کننده است و گناهان را از مؤمنان می زداید و رنج و درد مرگ، کفاره گناهانشان می باشد».(۶)

ب - اما برای کافران و گناهکاران مرگ بسیار شدید و هولناک است، قرآن می فرماید:
«کلاّ إذا بلغت التراق... وظنّ أنّه الفراق والتفّت الساق بالساق...؛(۷) چنین نیست، او هرگز ایمان نمی‌آورد تا جان به گلوگاهش برسد... و ساق پاها (از شدت جان دادن) به هم بپیچند».
این جان کندن چنان سخت است که قرآن از آن به «سکره الموت؛(۸) بیهوشی مرگ» و «غمرات الموت؛(۹) شدائد مرگ» یاد کرده است.
هنگام احتضار کافر و گناهکار چشم او به حقایق برزخی روشن شده و عذاب اخروی را که برای خود تهیه دیده، می بیند و تقاضای بازگشت می کند اما با ضرب و زدن ملائکه جواب منفی می گیرد:
«از آنچه به شما روزی دادیم قبل از رسیدن مرگ انفاق کنید که وقتی مرگ یکی از شما را بیاید (به محضر خدا) عرضه می دارد: پروردگار مرا بازگردان تا مهلت کوتاهی تا صدقه بدهم و از نیکوکاران باشم.(۱۰)
«و اگر بنگری سختی حال کافران را آن گاه که ملائکه جانشان را می گیرند و با تازیانه بر پشت و صورت‌های آنان می زنند و به چشیدن عذاب جهنم برزخی وا می دارند».(۱۱)
امام صادق(ع) فرمود:
«مرگ برای کافر مانند آن است که افعى او را بگزد و عقرب نیش بزند بلکه سخت‌تر است».(۱۲)
پیامبر:
«هر گاه ملک الموت برای قبض روح کافر بیاید، تبری از آتش آورده و با آن روح کافر را از جسمش می کند و از شدت آن جهنم به فریاد می‌آید».(۱۳)
وضعیت احتضار بستگی به کارنامه عمل فرد دارد؛ هر چه کارنامه پربارتر باشد، او راحت‌تر و شادان‌تر و هرچه سیاه‌تر باشد، او سخت‌تر و با هول و هراس و عذاب بیشتری جان خواهد داد.
ج - مکنه دیگر در این باره اخکام فقهی واداب دینی حال و هنگامه مرگ است که اشاره می شود :

مسلمانی را که محتضر است یعنی در حال جان دادن می‏باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد. اگر خواباندن او کاملاً به این طور ممکن نیست بنا بر احتیاط واجب تا اندازه‏ای که ممکن است باید به این دستور عمل کنند. چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد، به قصد احتیاط او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتیاط او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.
احتیاط واجب آن است که تا وقتی او را از محل احتضار حرکت نداده‏اند رو به قبله باشد و بعد از حرکت دادن، این احتیاط واجب نیست.
رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولی او لازم نیست.
مستحبّ است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید بر حق را، به کسی که در حال جان دادن است طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحبّ است چیزهایی را که گفته شد تا وقت مرگ تکرار کنند.
مستحبّ است این دعاها را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد:
«اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الْکَثیرَ مِنْ مَعاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیسِیرَ مِنْ طاعَتِکَ یا مَنْ یقْبَلُ الْیسیرَ وَ یعْفُو عَنِ الْکَثِیر اقْبَلْ مِنِّی الْیسیرَ و اعْفُ عَنِّی الْکَثیرَ انَّک انْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ اللَّهُمَّ ارْحَمْنی فَانَّکَ رَحیمٌ».
مستحبّ است کسی را که سخت جان می‏دهد، اگر ناراحت نمی‏شود به جایی که نماز می‏خوانده ببرند.
مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره‌های مبارکة «یس، صّافات و احزاب» و «آیة الکرسی» و آیة پنجاه و چهارم از سورة «اعراف» و سه آیة آخر سورة «بقره» بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روی شکم او و بودن جُنُب و حائض نزد او، هم چنین حرف زدن زیاد و گریه کردن نزد او مکروه است.(۱۴)
پی‌نوشت‌ها:
۱. نحل (۱۶) آیه ۳۲.
۲. بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۵۵.
۳. واقعه (۵۶) آیه ۸۲ ـ ۹۳.
۴. بحار الانوار ج۶، ص ۱۵۲.
۵. همان.
۶.‌ همان، ص ۱۵۵.
۷. قیامت (۷۵) آیه ۲۶ ـ ۲۹.
۸. ق (۵۰) آیه ۱۹.
۹. انعام (۶) آیه ۹۳.
۱۰. منافقون (۶۳) آیه ۱۰.
۱۱. انفال (۸) آیه ۵۰.
۱۲. بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۵۲.
۱۳. همان، ص ۱۷۰.
۱۴. توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏۱، ص ۳۱۱-۳۱۳، مسأله ۵۳۳.
موفق باشید.

نظرات