ازدواج سفید چه فرقی با صیغه یا ازدواج موقت دارد؟

سلام
مطلب رو خوندم و جالب و قابل تامل بود فقط یک مورد رو متوجه نشدم
و اون تفاوتی در مورد ازدواج سفید و ازدواج موقت گفته نشد و تنها به نظر اومد ازدواج سفید رو با ازدواج دایم داره مقایسه میکنه

و گفته نشد ازدواج موقت از نظر شما چطوره چون گاها این ازدواجها پنهانی و ثبتی نیست ولی شرعیه و نمیشه بهش نسبت زنا داد

بله ولی شرایطی پیش میاد که باز مخفیانه میشه
حالا بنا به دلایلی
بنده کلی عرض کردم
مثلا دختر باکره پدر و جد پدری نداره پس شرط اذن پدر ساقط میشه
و برخی از مراجع هم در صورت وجود شرایطی چون رشیده بودن و خودکفا بودن و بعضی شرایط رو کافی میدونن که دختر بدون اذن پدر عقد کنه و احادیث و روایات مستدرک پیرامون این مطلب موجود هست.
درسته ممکنه مشکلاتی ایجاد بشه ولی خب نمیشه نسبت زنا داد فقط چون مخفیه
بله علنی بودن از خیلی از مشکلات بخصوص مطالبی که عنوان کردید پیشگیری میکنه ولی ضامن نبود مشکل و سواستفاده ای نیست در هرمورد باید تعقل و آینده نگری باشه و فرقی بین دایم و موقت نیست.

با اصل فرمایشتون موافقم فقط برای من سوالی که پیش آمد و هنوز به جوابش نرسیدم اینه
در این مطلب مقصود شما از ازدواج سفید همون ازدواج و عقد موقت هست و یا از این قوانین من درآوردی منحرف هست؟

با تشکر

بله ۱۰۰%

بله الان متوجه شدم
چون تا بحال اینو نشنیده بودم

متاسفانه مردم ما بخش زیادیشون دارن خودشونو توی تمدن کاذب غرق میکنن

بنظر من اگر درست موضوعات دینی خود را داشته باشیم و متعه و ازدواج را آسانتر کنیم بسیاری از این انحرافات حل خواهد شد

ازدواج موقت پنهانی به زنا میماند.

سلام قبلابرای اینکه دوست پسرم برگرددوبه من توجهی بکندنذرکردم که اگربرگرددفلان کاررابکنم نیتم به این شکل بودکه فعلابیایدفلان کاررامیکنم وبرگشت وبعدازمدتی بامیل خودم باکسی دیگرازدواج کردم آیاالان نذرم برعهده ام میباشد؟ ممنون میشوم اگرسریع جوابم رابدهید

ايا ازدواج موقت براي مردی كه همسرش يكماهي نيست و پنهاني جايز است يعني فقط ارضاي ميل جنسي

اگر در ابتدای همین ازدواج سفید یک روحانی صیغه عقد موقت را بخواند با مهریه و مدت مشخص لکن ثبت نشود اشکالی دارد؟

سلام، دختری ۲۴ هستم که نه پدر دارم و نه جد پدری و ۳ سال پیش با مرد متاهلی صیغه خواندیم.صیغه را خودمان خواندیم یعنی ازدواجمان مخفی بود.
آیا کار حرامی انجام داده ام؟ در صورتی که هم خود من نیاز جنسی داشتم و هم اون آقا تو رابطه ی زناشویی با همسرش مشکل داشت.
بنده تا به حال هیچ خواستگاری هم نداشتم و تنها اون آقا به من ابراز علاقه کرد و گفت صیغه بخوانیم من هم چون مذهبی بودم قبول کردم.
۲ سالی هست که ارتباطم را قطع کرده ام ولی تنها کسی که تو دنیا احساس میکنم باید ازش رضایت بگیرم زن اون آقا هست که وارد زندگیش شدم و هنوز احساس عذاب وجدان میکنم ولی اگر بخواهم رضایت بگیرم زندگیش خراب میشود.چه کار کنم؟ آیا کار بدی کرده ام؟

سلام خسته نباشيد من دختري ۳۰ ساله هستم با پسري قصد ازدواج دارم ولي شرايطش محيا نيست گفته چند وقتي محرم بشيم مي خواستم ببينم امكانش هست يا ن ؟

با سلام
دختری ۲۲ ساله هستم پر از گناه و الودگی.چهار سال پیش که سال اول کارشناسی بودم در شهری دور از خانواده با پسری ک حتی یک ذره هم با عقایدو معیارهام همخونی نداشت دوست شدم (تا قبل دانشگاه خیلی دختر معتقدی بودم تا همین الانم افکارم و عقایدم پاکو قشنگه ولی انقد خودمو گم کردم ک دیگه عمل نمیکنم به اعتقاداتم)توی اون رابطه همه چیمو از دست دادم،از خدا دور شدم ارادمو باختم و پاکیمو،ما رابطه جنسی داشتیم و فک میکنم بکارتمو از دست دادم هر چند علائمش نبود یعنی خونریزی نداشتم،اوایل وابستگی احساسی بینمون بوجود اومد و بعد سه سال من رابطه رو تموم کردم اون خواست ک ازدواج کنیم ولی من میدونستم چ زندگی داغونی خواهیم داشت و از طرفی با معیار های من نمیخوند،بعد از اون رابطه من اشتباهات زیادی داشتم بلافاصله بعد از کارشناسی تو یکی از بهترین دانشگاهها ارشد قبول شدم و باعث شد با ی پسر بسیار معتقد و موفق که از همه لحاظ با معیارهای من همخونی داشت اشنا بشم قرار شد چند بار همو ببینیم و صحبت کنیک ببینیم مناسبیم یان،ایشون منو ادم معتقدی میشناسن من بعد از رابطه اشتباه اولم چادری شدم.پوششم و افکارم منو واقعا ادم معتقد و پایبندی معرفی میکنه،دوس داشتم ب زیبایی افکارم پاک بودم ولی متاسفانه اشتباهات جبران ناپذیری رو مرتکب شدم ،بعد از مدتی ب دلیل تفاوتهای فرهنگی خونوادمون از هم جدا شدیم و باعث شد من اشتباه بعدیمو مرتکب بشم ب ی اقای ۵۰ ساله ک از همسرش جدا شده قول ازدواج دادم و باهم عقد موقت خوندیم و قرار شد من ایشونو بخانوادم معرفی کنم برای ازدواج رسمی،ده روز باهاشون زندگی کردم بسیار اقای باشخصیتی هستن ولی فهمیدم ک نمیتونم با شرایطشون کنار بیام و بهشون گفتم ایشونم گفتن اگر در اینده از زندگی باهاشون پشیمون میشم رابطه تموم میشه و بهم فرصت دادن فکر کنم،باهاشون رابطه داشتم و ایشون گفتن ک پرده ندارم،من ب اشتباهات خودم اگاهم و تصمیم گرفتم هیچوقت دیگه ن سمت این رابطه ها برم و ن ازدواج کنم ولی دختریم ک خواستگار زیاد دارم و قانع کردن خانوادم برای ازدواج نکردنم کار خیلی سختیه،دارم دیوونه میشم واقعا دوس داشتم زمان ب عقب برمیگشت و دچار چنین اشتباهات بزرگی از سر کنجکاوی نمیشدم،راهنماییم کنید لطفا،ممنونم

ترشیدگی کلمه مناسبی نیست استفاده نکنید

ازدواج موقت هم مدرکی نداره. اگه خود افراد متعهد نباشند چطوری تعهد ایجاد می کنه ؟!