پسری هستم ۲۵ ساله، که وابستگی زیادی به دوستانم دارم و این همیشه باعث آزارم هست، راه نجات چیست؟

وابستگی یکی از ویژگی های شخصیتی است که باعث دردسر فرد می شود و افراط در وابستگی عاطفی در دوستی ها استقلال شخصیتی فرد را به خطر می اندازد و مانع پیشرفت در تحصیل و سایر موضوعات زندگی می شود هدف از دوستی ها و صمیمت ها افزایش آگاهی، رشد و تکامل اجتماعی و آرامش است. در حالی در این وابستگی ها نه تنها آرامش روحی و روانی وجود ندارد بلکه استقلال شخصیت و حتی عزت نفس و خودارزشمندی فرد را کاهش می دهد و فرد را که ممکن است زمینه اضطراب و رفتارهای وسواس گونه ارتباطی داشته باشد را تشدید می کند. بنابراین شما باید دوستی ها و صمیت های خودتان را طوری تنظیم کنید که آسیبی به اعتماد نفس  نزند و نفس کشیدن بدون طرف مقابل برایتان آسان باشد. بنابراین باید با یک دورن نگری علت اینگونه وابستگی های پاتولوژیک و سرمایه گذاری های عاطفی را پیدا کنید و ضررهایی که تا کنون در این مورد داشته اید را بنویسید. در ضمن نکات زیر برای انتخاب دوست پیشنهادمی شود:

۱- از نظر سنی زیاد اختلاف نداشته باشید.
۲- دلایل و اهداف دوستی را بنویسید.
۳- سعی کنید دوستان متنوع داشته و به هیچ وجه روی یک دوست سرمایه گذاری روانی و عاطفی کامل نکنید.
۴- انتظارات و موضوعاتی که از همدیگر دارید را به صورت منطقی مطرح کنید.
۵- تعادل را حفظ کنید و سعی نکنید زندگی خودتان را به دیگری پیوند بزنید.
۶- سعی کنید در گفت و گو ها شفاف حرف بزنید .
۷- تمام آنچه که در درون دارید و یا در گذشته انجام داده اید را در اختیار ایشان نگذارید.
۸- در دوستی از خودخواهی پرهیز کنید و رضایت طرف مقابل را در تصمیم های مشترک در نظر بگیرید.
۹- سعی کنید در ابراز احساسات خودکنترلی و خویشتن داری را رعایت کرده و از یک طرفه بودن دوستی جلوگیری کنید .
۱۰ - احترام متقابل را حفظ کنید و در صورت سرد برخورد کردن طرف مقابل از گدایی کردن عاطفی بپرهیزید.

دیدگاه‌ها

دوست ۲۵ ساله خوش به حالت که به چند نفر وابسته شدی .من به یکی از دوستانم که چند سال از خودم کوچیکتره وابسته شدم که البته بعد از دعوایی لفظی بین ما، فعلا قطع رابطه شدیم و نزدیک دو هفته ست که این اتفاق افتاده چند روز اول دیوانه کننده بود برام و وابستگی شدید من به او به شدددت آزارم میداد (وحشتناک بود)و لی الان کمی بهتر شدم و با مناجات و دعا و نماز و نماز شب سعی میکنم این خلا رو با حضور خدا که البته جای اصلی خدا درون دل هاست ،پر کنم شما هم دعام کنید که موفق بشم.
از شما کارشناسان محترم هم خواهش می کنم کمی راهنماییم کنید. این دوست نزدیک ۹ سال از من کوچکتره و البته بسیار بد اخلاق و دوست داشتنی بود!!

تصویر شهر سوال

با سلام به شما پرسشگر عزیز!
حقیقت این است که تا انسان خودش از خطرات یک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود. پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که ارائه می شود در اختیار پسر مذکور بگذارید تا به یکسری واقعیات پی ببرد و بعد در قدم بعدی خود تصمیم بر ترک اینگونه روابط افراطی بگیرد.

قبل از ارائه راهکارها باید اصل مسأله را ریشه یابی کنیم و علل اینگونه رفتارها را کشف کنیم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعی و یافته های روان شناختی مشخص کنیم.

بدون تردید انسان دارای یک سلسله نیازهای مادی و غیرمادی است و رشد و کمال او نیز در گرو ارضای صحیح و به موقع این نیازهاست.
یکی از مهمترین نیازهای انسان، نیازهای عاطفی است. انسان از بدو تولد تا پایان عمر باید عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل می شود. نیاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکل های مختلفی پیدا می کند و در هر دوره ای به گونه ای متناسب با آن زمان باید ارضا شود. در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه های محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا می شود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین می شود. در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده می شود. روان شناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی می دانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا می کند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل می گیرد یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمی کند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماری های اضطرابی، افسردگی و... می شود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماری های روانی فرو می غلتند.

گفتنی است اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.

روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یكدیگر دارند. این كنشهای متقابل با دوستان باعث می شود كه آنها احساسات و عقاید یكدیگر را هر چه بیشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند.(ر.ك ماسن و دیگران، رشد و شخصیت كودك، ص ۵۰۶)

مرحله اجرائی، مرحله ای است كه جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی كه دارد به دوست صمیمی خود هدیه كند و این یكی از ویژگی های مهم این مرحله است كه اریكسون یكی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری كرده است. جوان تمام هم و غم اش و فكر و اندیشه اش ، دوستی است كه برای او ارزش و اهمیت قائل است به همین جهت است كه روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست.
لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند.
علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانه‏روى است و زیاده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر این كه افراط در این گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گراید. زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان مى‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نماید.

علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود.

گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند، گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟
از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود نکات زیر را رعایت نمود:

- از نگاه های تند و خیره شدن به اندام یکدیگر خودداری گردد زیرا همجنس بودن مجوزی برای نگاه های شهوت آلود نیست.
- در محیط هایی كه با هم هستند حتی الامکان باید از پوشش مناسب استفاده کرد و از نیمه عریان شدن در مقابل دیگران اجتناب کرد.
- اجتناب از خوابیدن کنار هم و زیر یک پتو.
- اجتناب از گفتگوها درباره مسائل جنسی.
همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد.

یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید!

سلام من با فردی دوست هستم که با هم خیلی وابسته ام ولی من فکر می کنم بیشتر وابسته هستم هر کاری از دستم برمیاد براش میکنم چون میدونم خودش نمی تونه انارو انجام بده اما اون بعضی کارای که میتونه برام انجام بده رو انجام نمیده احساس میکنم دارم آسیب میبینم نمیتونم بهش نه بگم اما اون به راهتی این کارو می کنه نمیدنم چکار کنم که این موضوع حل بشه

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
در یک جمله می توان پرسش شما را پاسخ داد و آن این است که شما با برگشت به زمان شروع دوستی و مرور نحوه دوست شدن هدف از دوست شدن و چیزهایی که باعث این دوستی شده است را بنویسید. سعی کنید به جای ماهیگیری برای دوستتان آن را آموزش بدهید و سعی کنید در انجام کارهایشان ولی ناقص به خودایشان اعتماد کنید و در نهایت شما می توانید برای بهتر انجام دادن فقط مشورت دهی کنید. سعی کنید فقط برای انجام دادن کارها از ایشان درخواست نکنید و اگر احساس می کنید که به شخصیت شما آسیبی وارد می شود پس عزت نفس خود را زیر سوال نبرید و احترام خود را حفظ کنید و برای انجام کارهایی که می خواهید از دیگران استفاده کنید و یا راه حل بخواهید . دوستی باید مایه آرامش و رضایت و احساس مثبت باشد نه باعث آسیب پس با تجدید نظر نسبت به این دوستی سعی کنید با گفت وگو با طرف مقابل ایشان را نسبت به برداشت ها و احساسات درونی خودتان ،مطلع کنید دوستی باید شفاف ، صادقانه بدون تعارف باشد در غیر این صورت یعنی اگر شما در وجودتان مسایل و احساساتی نسبت به طرف مقابل داشته باشید و طرف مقابل هم ناگفته ها و احساساتی در درونش داشته باشد و این احساسات ناراحت کننده باشد شما نمی توانید در دوستی صاف و بی آلایش باشید و این احساسات درونی منفی باعث تخریب روابط خواهد شد و از دوستی یک حفظ ظاهر بیشتر نخواهد ماند پس احساسات و برداشت های ذهنی خودتان را از دیگران برای بهتر شدن و عمیق تر شدن دوستی به ایشان بگویید و چیزی در مورد رفتارهای ایشان در دل باقی نگذارید چون دچار یک تعارض خواهید شد از طرفی از بعضی از رفتارهای ایشان ناراحت هستید و از طرفی مجبورید دوست باشید این وضعیت شمارا به هم خواهد ریخت و فشار عصبی ایجاد خواهد کرد در مورد توانایی نه گفتن شما باید مهارت های جرأت ورزی و نه گفتن را در کتاب های مختلف مطالعه کنید مثلا کتاب
قدرت نه مثبت: چگونه نه بگوییم و به توافق برسیم
ویلیام اوری، مهراوه فیروزه، مهدی قراچه داغی (مترجم)
موفق باشید.

باسلام من میخواستم ضمن تشکر ازشما خواهش کنم مشکل مرانیز حل کنید من سه سال پیش با یک نفر اشنا شدم اوایل اورانمیشناختم ولی کم کم به او وابسته شدم میخواهم مرا راهنمایی کنید تا ازاین وابستگی خلاث شوم.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

روش هايي براي تغيير وابستگي و رسيدن به پيوستگي:
۱- متوجه مشكل باشيد
انسان زماني‌كه دشمنش را نمي‌شناسد به ميدان جنگ نمي‌رود! آگاهي نسبت به‌وجود وابستگي، خود قدم بزرگي است كه در اين راه برمي‌داريد و با وجود همه مشكلاتي كه داريد، همه ترس‌ها و نگراني‌هايتان، شما همواره روي پاهاي خودتان مي‌ايستيد. شما قوي هستيد و هم‌ اكنون با استفاده از اين قدرت ترس‌هايتان را پشت سر مي‌گذاريد. همين قدرت است كه به مدد آن دنيايي شخصي بنا مي‌نهيد؛ دنيايي كه در آن خودتان را دوست داريد و با خودتان در آرامش به‌سر خواهيد برد.
۲- احساسات و نيازهاي خود را ابراز كنيد
زماني‌ كه مشكلي برايتان پيش مي‌آيد در مورد آن با يكي از افراد نزديك خود صحبت كنيد. اين امر به شما كمك مي‌كند تا احساس خيلي بهتري داشته باشيد. فردي كه مي‌توانيد به او اعتماد كنيد و نخستين كمك و همراه شما به‌شمار مي‌رود. همچنين مي‌توانيد احساساتتان را روي يك كاغذ بیوريد ؛ تشويش‌ها، ترس‌ها و نگراني‌ها. به راحتي تمام چيزهايي كه موجب عصبانيت، آزردگي و خشم شما مي‌شوند را روي كاغذ بیاوريد؛ اين عمل باعث مي‌شود تا چيزهايي كه باعث ناراحتي شما مي‌شوند، فشار كمتري روي شما بياورند. همچنين با اين كار ذهنتان را رها مي‌كنيد و روشي است تا از طريق آن زباله‌هاي فكري‌تان را تخليه كنيد. اين عمل مانع شكنجه‌هاي ذهني شما مي‌شود. اين تمرين را به فردا موكول نكنيد، هم‌اكنون آن‌ را انجام دهيد و اثر آن ‌را ببینید.
۳- سطح عزت نفستان را افزايش دهيد
وابستگي عاطفي همواره با عدم ‌عزت نفس ارتباط دارد. غير ممكن است كه در عين وابستگي‌هاي شديد احساسي، از عزت نفس بالايي برخوردار باشيد. اولين راه حل براي غلبه بر وابستگي عاطفي، آن است كه بدون شكنجه و عذاب و تخريب فكري، با مهرباني، عميقا به‌خودتان عشق بورزيد. براي آنكه دوباره به عزت نفس دست يابيد نكات زير مي‌توانند مفيد باشند :
- هر روز ساعتي را براي خوشحال كردن خودتان اختصاص دهيد.
- روي نكات مثبت و موفقيت‌هايتان تمركز كنيد.
- «نه» گفتن را ياد بگيريد.
- به خواسته هايتان توجه كنيد.
- براي آنكه مورد پسند ديگران قرار بگيريد، سعي نكنيد خودتان را تغيير دهيد.
- به‌نظر خودتان اهميت دهيد.
- در ذهنتان تصوير مثبتي از خود داشته باشيد.
- با افراد مثبت نشست و برخاست كنيد.
- از خودتان مواظبت كنيد.
- از تنها ماندن لذت ببريد.
درست است كه دوست داريد دوستتان پيش شما باشد و زماني‌كه او پيش شما نيست احساس غم و تنهايي و همچنين احساس فقدان عشق و محبت مي‌كنيد؛ ولی به اين مسئله فكر كنيد كه تنهايي نيز مي‌تواند شادي‌آفرين باشد! مي‌توانيد از اين فرصت استفاده كنيد و كارهاي مورد علاقه‌تان را انجام دهيد: كتاب‌خواندن، گوش دادن به يك فايل صوتي، ورزش كردن، يادگيري چيزهاي جديد و يا كمك به افراد نيازمند و ... .اگر تنها هستيد، لحظات كوچكي كه در تنهايي با خودتان مي‌گذرانيد، مي‌توانند لحظات ناب شادي بخشي باشند.
۴- بحران وحشت را به‌طور مؤثر اداره كنيد
براي آنكه به‌طرز چشمگيري ترس و وحشت خود را كاهش دهيد، چشم‌هايتان را ببنديد و نفس‌ هاي عميقي بكشيد. در واقع، زماني‌ كه تنفس تان عميق و طولاني باشد، فعاليت ذهني‌ تان كاهش مي‌يابد و بدن آرام مي‌شود. غيرممكن است زماني‌كه آرام و عميق نفس مي‌كشيد، عصباني شويد. با انجام اين عمل متوجه خواهيد شد كه بعد از چند دقيقه، آرامش به شما بازخواهد گشت.«خشم و اضطراب داراي نيرو هستند اما نيروي آرامش از آنها بيشتر است.»
۵- بر ترس مورد پسند واقع‌نشدن غلبه كنيد
برای این منظور، جملات مثبت زير را با خود تكرار كنيد :
«حق دارم بدون آنكه عشق و توجه ديگران را از دست دهم، به ديگران «نه» بگويم.
«هر روز كه مي‌گذرد برايم آسان‌تر مي‌شود كه افكارم را بيان كنم و مردم من را به راحتي درك مي‌كنند.»
«نمي توانم مورد پسند همه مردم قرار بگيرم و همه را از خود راضي نگه دارم و اين امري طبيعي است.»
«حق دارم كه تصميم‌گيري كنم.»
«مي‌دانم چه مي‌خواهم و آن‌را به‌وضوح بيان مي‌كنم.»
۶- خود را از احساس گناه رها كنيد
خانمي را در نظر بگيريد كه وقتي صبح‌ها از خواب بيدار مي‌شود احساس مي‌كند شوهرش از دنده چپ بلند شده است. به‌طورناخودآگاه از خودش مي‌پرسد «چه‌كار كرده‌ام؟» زماني‌كه پيش دوستانش مي‌رود و آنها روي خوش نشان نمي‌دهند، احساس مي‌كند كه تقصير اوست كه دوستانش در چنين حالتي قرار دارند و حضور او موجب رنجش آنها شده است. بايد بدانيد كه چنين احساسي اغلب موجب مي‌شود فرد سكوت كند و احساساتش را ابراز نكند.
همچنين احساس گناه همانند دور باطل عمل مي‌كند و اثر گلوله برف را دارد؛ از خود مي‌پرسيم كه چرا چنين چيزي برايمان پيش آمده است و در نهايت متقاعد مي‌شويم كه مطمئنا كار بدي انجام داده‌ايم و بعد در وجودمان به ‌دنبال نقص‌ها و خطاهاي خيالي مي‌گرديم و باز هم احساس گناه بيشتري مي‌كنيم و ... . احساس گناه به كلسترول خون شباهت دارد؛ كلسترول خوب و كلسترول بد. احساس گناه بد به‌طور پيوسته از شما يك گناهكار مي‌سازد و بدون آنكه بتوانيد اين احساس را به يك خطاي مشخص ربط دهيد، دچار احساس مبهم گناه مي‌شويد. از اين نوع احساس گناه بايد دوري كنيد!
در عوض، احساس گناه خوب، به احساس مسئوليت ربط دارد. اين احساس به امور مشخص و واقعي مربوط مي‌شود كه وجدانتان به شما ندا مي‌دهد؛ دروغ، غيبت، نيش زبان و ... . ويژگي احساس گناه خوب آن است كه مي‌توانيد به آن خاتمه دهيد. ازاين ‌رو بايد بين احساس گناه خوب و بد مرز مشخصي بگذاريد.
۷- از افراد موفق و قوي الگو بگيريد
چنانچه مشكل‌تان را با افرادي كه مثل شما دچار وابستگي شديد عاطفي هستند در ميان بگذاريد، هيچ دردي از شما دوا نمي‌شود. احتمالا افرادي را در دور و برتان مي‌شناسيد كه دچار اين مشكل بوده‌اند اما موفق شده‌اند از پس آن برآيند. آنها را از نزديك زير نظر بگيريد و از آنها به‌عنوان يك راهنما استفاده كنيد. به آنها نزديك شويد و از آنان بپرسيد معيارها، دستورالعمل‌ها و انگيزه، رفتار و رمز و راز موفقيت آنها چيست. اين ارزش‌ها را وارد ذهنتان كنيد و آنها را به‌كار گيريد.

*** وابستگي چيست؟ در قالب يك جمله يعني اينكه "ما در ارتباط با كسي يا چيزي آنچنان مجذوبش مي شويم كه فقدان آنرا به معناي نابودي خود مي‌دانيم". در اين حالت، ما به شدت به اتصال عاطفي، انرژيكي و ... او عادت كرده‌ايم. براي تجربهٔ اين وضعيت مي‌توانيم به كاري فكر كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را رها كنيم يا ارتباطي را تصور كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را قطع كنيم و يا مواردي را در نظر بگيريم كه وقتی به آن فكر مي‌كنيم، عذاب مي‌كشيم.

*** پيوستگي چيست؟ پيوستگي از نظر ما يعني اينكه "با آنچه در ارتباط قرار گرفته‌ايم و به آن عشق مي‌ورزيم يا دوستش داريم احساس وحدت و يگانگي كنيم و با وجود لذت، شادماني، سعادت و خوشي در آن، ما نيز خشنود مي‌شويم". در اين حالت، بودن يا نبودن او در كنار ما، احساس بسيار خوب يا بسيار بد به ما نمي‌دهد، بلكه وجود او باعث حس رضايت در درون ما مي‌شود. به‌ عبارتي ديگر، با نبودن او باز هم احساس رضايت در ما باقي مانده و حال خوبمان را مي‌توانيم حفظ كنيم.

موفق باشید.
از هم با ما سخن بگویید.

نظرات