آیا در زمان حکومت امام زمان (عج) دیگر شیطانی وجود نخواهد داشت؟
ابلیس بعد از رجیم شدن از خدای متعال درخواست نمود که تا روز قیامت فرصت داشته باشد و به اغواگری انسان ها بپردازد:
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛[ص/۷۹] گفت: پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگیخته مىشوند مهلت ده!»
که خدای متعال در پاسخ او با قسمتی از درخواستش موافقت کرده است:
«قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ * إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛[ص/۸۰-۸۱] فرمود: تو از مهلت دادهشدگانى * ولى تا روز و زمان معیّن!»
اما پرسش این است كه وقت معلوم چه زمانی است؟ در این باره میان مفسران اختلاف نظر است و روایات در این مورد بیانهای متفاوتی دارند:
۱- نظر ابن عباس و مشهور مفسران این است كه مراد از "وقت معلوم" پایان دوره تكلیف و نفخه نخستین است؛ یعنی نخستین باری كه اسرافیل در صور میدمد كه با دمیدن آن، همه مخلوقات جاندار میمیرند، با نفخه دوم و دومین باری كه اسرافیل در صور میدمد، همه زنده میشوند. میان صور اول و دوم چهل یا چهارصد سال (بنا بر اختلاف روایات) فاصله است. با دمیدن صور دوم قیامت آغاز میشود. ابلیس از خدا خواست تا دمیده شدن صور دوم كه روز بعث و برانگیختن است، زنده باشد. خدا به او فرمود، تا وقت معلوم یعنی تا دمیده شدن صور اول زنده خواهی بود؛ پس در فاصلة زمانی میان صور اول و دوم زنده نخواهد بود. امام صادق(ع)میفرماید: وقت معلوم روزی است كه نخستین بار در صور دمیده میشود، در این هنگام ابلیس میمیرد و در فاصله زمانی میان صور اول و دوم ابلیس زنده نیست.[۱]
۲- نظر دیگر این است كه "وقت معلوم" را فقط خدا میداند و برای ابلیس مبهم است؛ زیرا اگر برای او مبهم نبود به معصیت تشویق میشد.
۳- در برخی روایات آمده است: وقت معلوم، روز قیام امام زمان(ع) است.
در کتاب بحارالانوار،(ج ۶۰، ص ۲۲۱) از امام صادق(ع) روایتی دارد كه «ابن وهب از امام درباره سرنوشت ابلیس که در آیه مذكور آمده است پرسش می كند كه این روز چه روز و زمانی است؟ امام می فرمایند: ای وهب آیا تصور می كنی كه آن روز، زمانی است كه خدا در آن روز مردم را مبعوث می كند (این چنین نیست) بلكه خداوند ابلیس را تا روز قیام قائم ما مهلت می دهد. در آن زمان، حضرت، ابلیس را محكم می گیرند، گردن او را می زند و آن روز زمان معلوم است.
۴- و در برخی روایات گفته شده است: وقت معلوم پس از رجعت پیامبراسلام (ص) است. و ابلیس بر صخرهای كه در بیتالمقدس است به دست پیامبراسلامكشته خواهد شد.[۲]
اما نکته مهمی که باید بدان توجه داشته باشیم، این است که شیطان با ابلیس فرق دارد. "شیطان" اسم عام و جنس است و به هر موجود موذی، منحرف كننده، طاغی و سركش كه از راه راست بركنار بوده و درصدد آزار دیگران است و میخواهد میان مردم دو دستگی و فساد به راه اندازد، گفته میشود، خواه انسانی باشد یا غیر انسانی.
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛[انعام/۱۱۲] و بدین گونه برای هر پیامبر دشمنی از شیطانهای انس و جن برگماشتیم..." حتّی در روایات به میكروب هم شیطان گفته شده است.»
ولی "ابلیس" اسم خاص و عَلم است و یكی از مصادیق شیطان است، و همان است که از سجده بر آدم سرپیچی کرد واز درگاه خداوند رانده شد.
بنابراین حتی اگر جمع بندی روایات به این گونه باشد که در دوران حکومت حضرت، ابلیس از بین خواهد رفت، شیطان به معنای عام آن، تا پایان دنیا خواهد بود. در واقع ابلیس - رئیس شیطان ها - كه كاری جز وسوسه و به انحراف كشاندن جامعه بشری ندارد به عنوان اصل فساد گردن زده می شود. اما قتل شیطان و ابلیس به معنای از بین رفتن همه شیاطین به ویژه انسان های شیطان صفت نیست. زیرا تكلیف برقرار است و تكلیف دائر مدار اختیار خیر و شر است و برخی انسان ها هستند كه نقش شیطان را بر عهده دارند. ضمن این كه نفس اماره نیز هست.
اما به هر حال از حجم پلیدی ها کاسته می شود. علامة طباطبایی(ره) مفسّر كبیر قرآن در مورد وقت معلوم میفرماید: روز وقت معلوم كه سرآمد مهلت ابلیس است، روزی است كه مجتمع بشری از گناه و شر رهایی یافته و به خیر و صلاح خالص رسیده است. به طوری كه در روی زمین جز خدا پرستش نمیشود و بساط كفر و فسق و نفاق برچیده شده است، نه روز نفخه اول كه روز مرگ عمومی بشر است.[۳]
[۱]. ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج ۱۱، ص ۱۰۸، مؤسسة الوفأ، بیروت.
[۲]. ر.ك: بحار، همو، ج ۱۱، ص ۱۵۴ و ۴۰۵.
[۳]. ر.ك: المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۰ و ۱۶۱، دفتر انتشارات اسلامی.
دیدگاهها
آدم واقعا گیج میشه یه جواب
آدم واقعا گیج میشه یه جواب منطقی بدین. رابطه ی بین نفس اماره با حضور ابلیس و شیاطین چیه؟ نکنه نفس اماره واسطه ی رساندن پیام های شیطانی به مغز هسش مثل عصب ها که پیام ها رو از دنیای بیرون به مغز ما منتقل می کنن؟
باسلام وتشکر .
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت :
شیطان به هر موجود موذی و مضری گفته میشود که کارش شرارت و فساد و آزار و اذیت دیگران باشد، خواه انسان باشد یا جن و یا چیزهای دیگر چون میکروبهای زیانبخش.
چون کار ابلیس فساد و شرارت، نیز ایجاد تفرقه و دشمنی و آمیختن حق و باطل است، او را شیطان مینامند.
چه این که ابلیس موجودی است از جنیان که سوگند خورده است از راه وسوسهگری، توجیه و پوشاندن لباس حق بر اندام باطل، در «نفس» آدمی نفوذ کند و زمینه را برای گرایش و سوق دادن «نفس» به سوی باطل فراهم سازد بنابر این شیطان (خاص یا ابلیس) دشمنی است خارج از وجود آدمی، ولی نفس اماره، شیطان درونی است. شیطان بیرونی هنگامی میتواند به هدفهای شوم خویش برسد که بتواند نفس اماره یا شیطان درونی را با خود همراه سازد.
شیطان خاص یا همان ابلیس نیز همانند انسان و همة جنیان، دارای نفس اماره است، یعنی همان نفسی که شیطان فریب آن را خورد و به خاطر غرور، کبر و عُجبی که در آن پیدا شد، باعث انحراف شیطان از مسیر حق گشت و فرمان خدا را در سجده برای آدم اطاع نکرد.
بنابر این اگر ابلیس وسوسهگر نبود، نفس اماره وسوسهگر بوده است هم شیطان و هم نفس اماره باعث انحراف انسان به سمت گناه می باشند و هر دو با هم دخیل در گناه هستند..
در توضیح مسله باید گفت : شیطان و نفس اماره (نفس تربیت نشده)، دارای کارکردهای مشترك بوده كه بر اساس آن، هر دو به عنوان عاملی برای گمراهی و سقوط انسان محسوب میشوند و در واقع، قرآن عملکرد هر دو را، انحراف انسان از صراط مستقیم به واسطه امر به بدی میداند:«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء...؛ (۱) نفس (سركش) بسیار به بدیها امر مىكند... .» چنانكه در مورد شیطان میفرماید: «فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ...؛ (۲) او به فحشا و منكر فرمان مىدهد... .»
بنابراین، مسلم آن است كه این دو در هدف و روش مساوی بوده كه البته از نظر ماهوی دارای تفاوتهایی هستند كه به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. شیطان به عنوان عاملی بیرونی و نفس به عنوان عاملی دورنی محسوب میشود (۳) و هر كدام كاركردهای خود را داشته و هیچ كدام جایگزین دیگری نمیشود. در برخی از روایات، به محبوس بودن شیطان در مثل ماه رمضان و... اشاره شده؛ (۴) اما در عین حال، وسوسههای انسان برای گرایش به بدی ادامه دارد؛ چرا كه عملكرد شیطان به عنوان یكی از عوامل محدود شده است؛ ولی هنوز وسوسههای نفسانی به عنوان عاملی دیگر، انسان را به بدی سوق میدهد.
۲. منشأ وسوسههای درونی، رذایل اخلاقی است كه ممكن است در طول زمان و بر اثر مراقبتهای شدید نفسانی، قطع و یا بسیار كم شود؛ حال آنكه منشأ وسوسههای شیطانی، خباثت خود شیطان است و برای یك فرد مهذب، نه تنها وسوسههای شیطانی یا دیگر ابزارهای وی، قطع و یا كم نمی شود، بلكه چه بسا بسیار بیشتر از افراد معمولی باشد.
به عبارت دیگر، نفس دارای مراتب مختلفی بوده كه قرآن از نفس اماره به عنوان پایینترین و از نفس مطمئنه به عنوان بالاترین مرتبه آن یاد میكند (۵) كه انسان میتواند در مسیر تعالی یا سقوط، عوامل تحریك هر یك از این دو را محدود كند و در نتیجه، مثلاً به واسطه از بین بردن رذایل اخلاقی، بسیار كم در معرض وسوسههای بد نفسانی قرار گیرد؛ بر خلاف وسوسههای شیطان كه دائمی و وقوع آن برای خواص بیشتر و محكمتر است.
۳. وسوسههای شیطان، جنبه ثانوی دارد؛ بر خلاف وسوسههای انسان. به عبارت دیگر، هیچگاه از جانب خداوند شیطان برای وسوسه انسان خلق نشده است؛ بلكه خلقت شیطان در كنار سائر جنها، فلسفه خاص خود را دارد؛ اما به دلایل دیگر، شیطان برای وسوسه انسان قسم یاد میكند و خداوند وسوسههای وی را در كنار وسوسههای درونی انسان قرار میدهد؛ (۶) بر خلاف نفس اماره انسانی كه از همان ابتدا قابلیت وسوسه و فراهم کردن زمینه آزمایش انسانها را دارد.
آیات و روایات متعددی، زندگی اولیه شیطان را موجودی عابد كه سالیان دراز خداوند را عبادت كرده بود، معرفی كردهاند كه بعدها به دلایل مختلف از این امر رویگردان شده و برای گمراهی انسان قسم یاد كرده است؛ اما نفس اماره انسانی، از همان ابتدا زمینهساز میل و کشش به بدیها میباشد كه انسان با عقل و... به خواستهاو پاسخ منفی داده و یا احیاناً به آن گرایش پیدا میكند؛ نه آنكه ماهیت اولیه نفس اماره، چیزی بوده و بعدها تغییر كرده باشد.
البته فرقهای دیگری ممكن است بیان شود كه به جهت اختصار، از ذكر آنها خودداری می كنیم. اما نكته مهم آن است كه گرچه در مقام نظر، فرقهایی برای این دو بیان میشود، ولی حقیقت و ماهیت هر یك برای نوع انسانها ناشناخته بوده و تشخیص اینكه وسوسه خاص از نوع وسوسههای دورنی و نفسانی است، یا از نوع وسوسههای بیرونی و شیطانی است، امری بسیار مشكل است.
پینوشتها:
۱. یوسف (۱۲)، آیه ۵۳.
۲. نور (۲۴)، آیه ۲۱.
۳. جمعی از نویسندگان، تفسیر هدایت، چ بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، ۱۳۷۷ ش، ج ۱۱، ص ۲۵.
۴. شیخ صدوق، امالی، تر جمه كمرهای، محمدباقر، چ اسلامیه، تهران، ۱۳۷۶ ش، ص ۹۵: «اى مردم... شیطانها در این ماه در زنجیرند. از خداوند بخواهید آنها را بر شما مسلط نكند.»
۵. ر.ك: یوسف (۱۲)، آیه ۵۳؛ فجر (۸۹)، آیه ۲۷ - ۳۰.
۶. ص (۳۸)، آیه ۷۱ - ۸۳.
نظرات