فلسفه شرور، بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختى چيست؟
تمام افعال خداوند، حکیمانه و داراى غایاتى معقول است که البته، این غایات به مخلوقات او باز مى گردند. از سوى دیگر، این یک واقعیت انکار ناپذیر است که در جهان پیرامون ما امورى هستند که آنها را (( شر)) مى دانیم؛ بلایا و مصیبتهاى ناشى از پدیده هاى طبیعى همچون سیل و طوفان، و زلزله، بیماریها، درد، رنج، مرگ، سختیهاى گوناگون و ... مجموعه بزرگى از شرور را پدید مى آورند که هر انسانى، کم و بیش، با آن دست به گریبان است.
حال ممکن است در نگاه نخست به نظر آید که وجود این امور با حکمت الهى و غایتمندى آفرینش انسان سازگارى ندارد، زیرا غرض خداوند از خلقت آدمیان تامین مصالح و منافع آنهاست؛ حال آنکه، امور یاد شده همگى بر خلاف مصالح انسانى اند و از این رو، با غایت خلقت بشر تعارض دارند. به دیگر سخن، چه بسا گمان شود که خداوند با تجویز شور و جلوگیرى نکردن از آنها،((نقض غرض)) کرده است و نقض غرض (یعنى آنکه فاعل کارى انجام دهد که با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حکیم بودن فاعل سازگار نیست.[۱]
بدیهى است که در پاسخ به ادعاى بالا، مى باید نشان دهیم که وجود بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختى و ... در دنیا خالى از غایات معقول نیست، بلکه این امور درجهت مصالح حقیقى فردى یا نوعى انسانها قرار دارند، از این رو نباید وجود آنها را لغو و بیهوده با مخالف با اغراض عمومى آفرینش دانست. پیش از آنکه بخشى از مهمترین فواید و منافع شرور را یادآور شویم، لازم است به چند اصل کلى، که توجه به آنها در نتیجه گیرى مطلوب از این بحث سودمند است، اشاره کنیم.
چند اصل کلى
۱ـ محدودیت علم انسان:
بى تردید، معلومات آدمى در مقایسه با مجهولات او، چون قطره اى در کنار اقیانوس بیکران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون، که حتى در وجود خود انسان اسرار ناشناخته فراوانى وجود دارد که هنوز فهم بشر به آن راه نیافته است. از این روست که بزرگان دانش و اندیشه، پس از سالها تحقیق و مطالعه، متواضعانه اعتراف مى کنند که ((هیچ نمى دانند))! قرآن نیز بر این واقعیت مهر تایید زده است:
«مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛[اسرا: ۸۵] و از دانش به شما، جز اندکى داده نشده است.»[۲]
با توجه به محدودیت دانش بشرى، نمى توان ادعا داشت که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایى که آن را ((شر)) مى دانیم، آگاهى داریم، بلکه چه بسا در این امور مصالح و منافع فراوانى نهفته باشد که ما از آن بیخبریم و بدیهى است که نیافتن چیزى دال بر نبودن آن نیست. بدین ترتیب، خردمندى اقتضا مى کند که در داوریهاى خود درباره حکیمانه نبودن وجود شرور با احتیاط بیشترى گام برداریم، زیرا بسیار محتمل است که آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم؛ همان گونه که قرآن مى فرماید:
«عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَیْا وَ هُوَ خَیرْ لَّكُمْ؛[بقره: ۲۱۶] و بسا چیزى را که خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است.»[۳]
۲ـ غایت نهایى خلقت انسان:
اصل دیگر، این است که هدف نهایى از آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تن آسایى و بهره مندى هر چه بیشتر از نعمتهاى مادى مشغول باشد، بلکه غایت اصلى و نهایى او رسیدن به سعادت و رستگارى حقیقى است که جز در سایه عبادت خداوند و قرب او فراهم نمى گردد. بر این اساس، به صرف آنکه امرى با آسایش و رفاه مادى شخصى معارض بود، نباید آن را با غایت آفرینش انسان ناسازگار دانست، زیرا چه بسا سعادت و رستگارى آن شخص در گرو تحمل سختیها و ناهمواریها باشد.
به هر تقدیر ، توجه به غایت حقیقى خلقت آدمى، در ارزیابى ما از رابطه شرور با حکمت الهى نقش اساسى دارد.
۳ـ تقدیم مصالح عمومى بر مصالح فردى:
از آنجا که عالم ماده و طبیعت عالم برخورد و تزاحم است، گاه مى شود که مصلحت فرد بر شخص با منافع نوعى و جمعى معارض مى شود، به گونه اى که چاره اى جز ترجیح یکى بر دیگرى نیست، در این موارد ، عقل سلیم حکم مى کند که منافع جمعى بر مصلحت فردى مقدم گردد بر این اساس، تجویز وجود پدیده هایى که با مصلحت فرد ناسازگار است، لیکن مصالح جمعى گروهى از انسانها را تامین مى کند، نباید کارى غیرحکیمانه قلمداد شود. حقیقت این است که ما در بسیارى از ارزیابى هاى خود صرفاً به بخش کوچکى از واقعیت ، نظر داریم، در حالى که ، اگر چشم انداز وسیعترى انتخاب کنیم، خواهیم دید که بسیارى از امور به ظاهر شر، با لحاظ مصالح عمومى مردم و در گسترده وسیعترى از زمان و مکان، غایات حکیمانه اى را دنبال مى کنند. البته، همان گونه که در بحث عدل الهى خواهیم گفت، دادورزى خداوند اقتضا مى کند که آن دسته از مصالح فردى را، که در کشمکش با مصلحتهاى عمومى از بین مى روند ، به نحوى جبران کند.
۴ـ نقش انسان در ایجاد پدیده هاى شر:
نکته مهم دیگرى که نباید از آن غفلت ورزید، تاثیر اعمال انسان در ظهور برخى پدیده هاى شر است. آدمى، به مثابه موجودى مختار، گاه براى خود و دیگران شر آفرین مى شود، اما به دلیل ناآگاهى از رابطه عمل خویش با آثار آن، نتایج نامطلوب اعمال خود را بهانه اى براى اعتراض بر حکمت الهى (و عدالت و رحمت او ) قرار مى دهد.
قرآن کریم، در بیان تاثیر اعمال انسانها در ظهور حوادث ناگوار و پدیده هاى ناخوشایند، آیات متعددى دارد، از آن جمله در سوره نسا مىخوانیم:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ [روم : ۴۱] به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده ( و بر اثر اعمال ناشایست آنان) فساد در خشکى و دریا نمودار شده.»
و در جاى دیگر ، عموم مصیبتها و بلایا را محصول اعمال خود انسان مى داند:
«وَ مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكمُْ وَ یَعْفُواْ عَن كَثِیر [شورى: ۳۰] و هر مصیبتى که به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و (خدا) از بسیارى (از گناهان شما) در مى گذرد.»[۴]
به هر تقدیر، با توجه به غایت آفرینش انسان و لزوم ((اختیار)) براى نیل به این غایت، انسان موجودى مختار آفریده شده است و براساس اصل عمومى علیت، پاره اى ازاعمال اختیارى او (که از سوء اختیارش ناشی مى شود) منشا بروز بلایا و مصیبتهایى مى گردد، اما مجموعه این امر، به ویژه با نظر به برخى فواید و آثار مثبت بلایاى مزبور، از چارچوب حکمت الهى خارج نیست. با توجه به اصول یاد شده، اینک به برخى فواید و نتایج مثبت شرور در حیات انسان نظر می کنیم که، با حکمت خداوند ناسازگار نیست و در هر مورد، نمونه اى نیز از آیات قرآن خواهیم آورد. پیش از آن، تذکر دو نکته سودمند است :
۱ـ ما به هیچ وجه مدعى نیستیم (بویژه با توجه به اصل اول، یعنى، محدودیت علم انسان) که در بحث خود تمام فواید شرور را برخواهیم شمرد، بلکه نیک مى دانیم که اسرار فراوان دیگرى در این میان هست که جه بسا بتوان با تامل و تدبر بیشتر بتدریج به آنها دست یافت.
۲ـ ممکن است، نتوانیم همه فواید و حکمتهایى را که براى توجیه شرور ذکر خواهیم کرد، در یکایک شرور که با آن مواجهیم، بیاییم لیکن این مطلب علاوه بر آنکه ، ممکن است از قصور علم و آگاهى ما سرچشمه گیرد، بر مطلوب ما خدشه اى وارد نمى سازد، زیرا اگر در مورد هر شرى، تنها یکى از حکمتهاى مورد بحث ثابت شود، براى رفع شبهه و پاسخگویى به اعتراض معترضان کافى است.
فلسفه شرور
۱ـ شکوفا شدن استعدادها:
خلقت انسان و وضعیت عمومى جهان طبیعت به گونه اى است که بسیارى از استعدادهاى مادى و معنوى آدمى جز در سایه مواجهه با سختیها و مشکلات شکوفا نمى گردد. همان گونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از طریق تمرینهاى سخت و طاقت فرسا، ورزیده مى گردد، پاره اى قابلیتهاى روحى و معنوى انسان نیز در برخورد با بلایا و مصائب به فعلیت مى رسد براى مثال، ملاحظه مى کنیم که بسیارى از اکتشافات و اختراعات علمى تحت تاثیر نیاز جدى انسان، در برخورد با مشکلات حیات فردى و جمعى خود، رخ داده است. قرآن کریم، در اشاره به این واقعیت، بیان مى دارد که در دامان هر سختى و مصیبتي، آسانى و سهولتى نهفته است:
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (انشراح : ۵ و ۶) پس با دشوارى آسانى است. آرى، با دشوارى آسانى است.»
۲ـ آزمون الهى:
یکى از سنتهاى عمومى خداوند، سنت آزمون و ابتلاست. خداوند، براساس غایت خلقت انسان و ویژگیهاى وجودى وى، او را در صحنه هاى گوناگون زندگى مى آزماید. البته این نکته روشن است که، برخلاف آزمونهاى بشرى، امتحان الهى به انگیزه کشف حقیقت مجهول انجام نمى پذیرد، بلکه در اینجا نیز غایت فعل به مخلوق، یعنى انسان، باز مى گردد و غرض از آزمایش چیزى جز پرورش استعدادهاى نهفته انسان و ظهور مکنونات درونى او نیست . آدمى، در کوران آزمایش الهى، سنگ معدنى را مى ماند که در کوره اى آتشین نهاده مى شود تا ناخالصیهاى آن جدا گردد وجوهره گرانبهاى آن، پیراسته از شوائب وکدورات ، آشکار شود. خداوند، گاه انسان را با رفاه آسایش و گاه نیز با قراردادن او در موقعیتهاى سخت و دشوار و گرفتار ساختن او در دامان بلایا و مصائب، مى آزماید:
«وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخْیرْ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُون؛[انبیا : ۳۵] و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود، و به سوى ما بازگردانیده مى شوید.»
عبارت ((شر و خیر)) در این آیه، معنایى بس گسترده دارد و رنج، و نیز انواع آسایشها، تندرستى، ثروت، پیروزى و ... را شامل مى گردد و بیان مى شود که همه امور، جنبه آزمون دارند و علاوه بر پرورش روح و جسم انسانها، واقعیت درونى و باطنى آنان را آشکار مىسازند.
قرآن در آیات متعدد دیگرى بر آزمایش انسانها از طریق سختیها و بلایا تاکید مى ورزد: در یکى از آیات سوره بقره، فهرست برخى از مهمترین مواد امتحان الهى در حیات دنیوى ارائه شده است:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَْءٍ مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِین؛[بقره: ۱۵۵] و قطعاً شما را به چیزى از (قبیل) ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها (یعنى مرگ) و کاهش در محصولات مىآزماییم و شکیبایان را مژده ده.»
از عبارت ((بشر الضابرین)) آشکار مى شود که فرجام نیکو و پاداش بزرگى در انتظار کسانى است که از این آزمایشها سربلند بیرون آیند.[۵]
البته، چنین نیست که این پاداش نصیب همه بندگان گردد، بلکه گروهى از مردم در میدان آزمایش از خود ضعف و سستى نشان مى دهند و به جاى تلاش و مقاومت ، بر خداوند خرده مى گیرند:
«وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَهَانَن؛[فجر: ۱۶] و اما چون او را مىآزماید و روزىاش را تنگ مى گرداند ، مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.»
۳- هشدار و بیدارگرى:
یکى از فواید عمده بلایا و مصائب آن است که آدمى را از خواب غفلتى که براثر فرو غلطیدن در نعمتهاى دنیوى بدان دچار شده است بیدار مى کنند و مسئولیتهاى خطیر او را در برابر خداى خویش یادآور می شود و استکبارش را به تواضع و خضوع مبدل مى سازند و زمینه مناسبى براى بازگشت او به مسیر حق آماده مى سازند. قرآن در آیات متعددى به این فلسفه اساسى اشاره مى کند:
«وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبىٍِّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون؛[اعراف: ۹۴] و در هیچ شهرى پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختى و رنج دچار کردیم تا مگر به زارى درآیند.»
«وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنىَ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبرَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون؛[سجده: ۲۱] و قطعاً غیر از عذاب بزرگتر (عذاب آخرت) از عذاب نزدیکتر (عذاب دنیا) به آنان مى چشمانیم، امید آنکه (به سوى خدا) باز گردند.»
همچنین، در مورد آل فرعون بیان مى شود که غرض از نزول بلا و سختى بر آنان، این بوده است که متذکر گردند و حقایقى را که از آن غفلت ورزیده اند، یادآور شوند:
«وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُون؛[اعراف: ۱۳۰] و در حقیقت، ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند.»
البته، بسیارى از انسانها در مقابل سختیها و گرفتاریها واکنش مناسبى از خود نشان نمى دهند و به جاى تذکر و هدایت، به غفلت و سرکشى خود ادامه مى دهند:
«وَ لَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكاَنُواْ لِرَبهِّمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُون؛[مومنون: ۷۶] و براستى ایشان را به عذاب گرفتار کردیم اما براى پروردگارشان فروتنى نکردند و به زارى درنیامدند.»
۴ـ قدرناشناسى نعمتهاى الهى:
از دیگر فواید حوادث ناگوار آن است که انسان اهمیت نعمتهاى الهى را دریابد و قدر آن را بشناسد و از این روست که گفته اند: ((قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى دچار آید.))
قرآن نیز، گاه براى یاد آورى نعمتهاى الهى، انسانها را به یاد موقعیتهایى مى اندازد که از آن نعمتها محروم بودند; گویا سلب نعمت مقتضى قدرشناسى بهتر آن است:
«وَ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَْ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛[آل عمران: ۱۰۳] و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.»
بیان فلسفه سختیها و گرفتاریها در روایات
در روایات اسلامى نیز نکات ارزشمندى را در بیان فواید و آثار شرور مى توان یافت. امیر موئمنان على (ع) تاثیر سختیها و بلایا را در شکوفایى استعدادهاى نهفته انسان چنین بیان مى دارد:
«الا و ان الشجره البریه اصلب عوداً و الرواتع الخضره ارق جلوداً و النباتات العذیه اقوى وقوداً و ابلا خموداً؛[۶] بدانید که شاخه درختى که در بیابان مى روید سختتر و پوست سبزه هاى خوش نما نازکتر و آتش گیاهان صحرایى افروخته تر و خاموشى آنها دیرتر است.»
همچنین در روایات متعددى به این حقیقت اشاره شده است که بخشى از شرور جنبه آزمون الهى دارند. براى مثال، امام على (ع) در یکى از خطبه هاى خویش فرمود:
«ولکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد ویبتلیهم بضروب المکاره؛[۷] ولى خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزماید و با اقسام مشکلات به عبادت فرا مى خواند و به انواع گرفتاریها مبتلا مى نماید.»
و درباره اغراض خداوند از آزمایش بندگان خود به وسیله سختیها مى خوانیم:
«ان الله یبتلى عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقطع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر؛[۸] خداوند بندگان خویش را هنگامى که به اعمال زشت دست زنند با کمبود میوه ها و جلوگیرى از نزول برکات و بستن درهاى گنجهاى خیرات به روى آنان آزمایش مى کند تا آنان که اهل توبه اند توبه کنند و آنان که باید از گناه دست کشند خوددارى نمایند و پند پذیران پند گیرند و آنان که آماده اند، از گناه باز ایستند.»
در حدیثى از امام صادق (ع) به این حقیقت که بلایا و سختیها موجب یادآورى نعمتهاى الهى است، اشاره شده است:
«ان هذه الافات و ان کان تنال الصالح و الطالح جمیعاً فان الله جعل ذلک صلاحاً للصنفین کلیهما اما الصالحون فان الذى یصیبهم من هذا یذکرهم نعم ربهم عندهم فى سالف ایامهم فیخدوهم على الشکر و الصبر؛[۹] این آفات هر چند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو مى روسد، ولى خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است: اما آفات و بلایایى که به نیکوکاران مى رسد مایه تذکر نعمتهاى پروردگارشان که درگذشته در اختیار آنان بود بر مى گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایى وا مى دارد.»
پاورقی:
[۱]. البته، وجود شرور از جهت دیگرى نیز مساله آفرین است و آن، سازگارى شرور با عدل الهى است. این مساله در بحث ((عدل الهى)) بررسى شده است.
[۲]. داستان موسى و همراهش و نیز سرنوشت قارون که در قرآن کریم طرح شده است، نمونه هاى بسیار درس آموزى از خطاى داورى انسان درباره خیر و شر امور است. بنگرید به: کهف: ۸۲ـ ۶۵ و قصص: ۸۲ ـ ۷۸.
[۳]. قرآن درباره هدف از خلقت انسان مى فرماید: ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)) (و اجنه و انسانها را نیافریدیم مگر آنکه مرا عبادت کنند؛ ذاریات: ۵۶).
[۴]. نیز بنگرید به: رعد: ۱۱ و انفال ۵۳.
[۵]. قرآن این گروه را در آیات بعدى توصیف مى کند: بقره: ۱۵۶ و ۱۵۷.
[۶]. نهج البلاغه، نامه ۴۵.
[۷]. همان، خطبه ۱۹۲.
[۸]. نهج البلاغه، خطبه۱۴۳.
[۹]. کلام اسلامى، چ ۱
نظرات