چرا باید امام علی در برابر هجوم اعراب به منزل ایشان ساکت باشد

هجوم به خانه امام علي

یكی از بخش های مهم زندگانی امام علی(ع) سكوت ۲۵ ساله او در برابر خلفای سه گانه است. سكوت امام در این مدت در راستای حفظ وحدت اسلامی[۱]، حفظ دین[۲] و فراهم نبودن شرایط قیام بود.[۳]

سكوت امام علی(ع) در قضیه حمله به خانه شان و  شكنجه حضرت زهرا(س) نیز در راستای همان سكوت ۲۵ ساله امام شكل گرفته است. بی تردید علی(ع) یكی از شجاع ترین انسان‌ها بود و عدم دفاع امام مبتنی بر ترس از مرگ و یا بی اعتنایی در برابر شكنجة حضرت زهرا(س) نبود بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرایط دفاع فراهم نبود و امام قدرت لازم برای احقاق حقوق از نظر اجتماعی و یاران را نداشت. با دقت در ماجراهای رخداده این قضیه به خوبی روشن می شود.

بعد از شكل گیری سقیفه، عمر به همراه برخی افراد دیگر به دستور ابابكر به خانة علی(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمی كه متحصن شده بودند، بیعت گیرند.[۴]

مأموران خلیفه خطاب به متحصّنان گفتند: هرچه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولی آنان از خانه بیرون نیامدند. در این هنگام مأمور خلیفه هیزم خواست تا خانه را بسوزاند.[۵]

ابن عبد ربه اندلسی می نویسد: "خلیفه به عمر مأموریت داد كه متحصنان را از خانه بیرون كند واگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از این رو، عمر آتشی آورد كه خانه را بسوزاند.

در این موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پیامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده ای خانة ما را به آتش بكشی؟ وی گفت: آری، مگر این كه همچون دیگران با خلیفه بیعت كنید.[۶] مأمور خلیفه آتشی بر افروخت و پس فشاری به در آورد و وارد خانه شد، ولی با مقاومت فاطمه رو به رو گردید.[۷]

برخی از مورخان شیعی نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علی(ع) را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاویه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل می كند.[۸] معاویه خطاب به علی(ع) گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش برای بیعت به طرف مسجد كشاندند.[۹]

یعنی نه تنها در مورد حضرت فاطمه(س) بلكه حتی نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.

شكنجه حضرت زهرا(س) آن چنان بر امام سخت گذشت كه امام علی(ع) بارها اظهار ناراحتی نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترین درد آن است كه همسر كسی شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نماید".

البته قدرت دفاع نداشتن،‌ به معنای ضعف و ترس حضرت نیست، بلكه مقصود این است كه به خاطر مصالحی، در موضوع حق حاكمیت بر مسلمانان كه بزرگترین حق حضرت علی(ع) و حق مردم مسلمان بود، سكوت كرد، در مسایل شخصی مانند شكنجه حضرت زهرا و شكنجه خود حضرت نیز سكوت كرد. و این روش امامان دیگر نیز بوده است كه در مسئلة مصالح اسلام و مسلمانان از بسیاری از حقوق خود گذشته و حتی جان خود را فدا نموده و بعضاً راضی شدند كه خانواده شان اسیر شود.

جای تردید نیست كه رحلت پیامبر گرامی(ص)، جامعه اسلامی را با ضایعه ‏ای بسیار دردناك و بزرگ روبه‏ رو ساخت. این رخداد غم‏بار، فرصتی بود تا دشمنان داخلی و خارجی، كینه ‏های خود را اظهار كرده به اسلام ضربه بزنند. بنابراین، رسالت امیر مؤمنان و دیگر یاران پیامبر كه ۲۳ سال پیامبر را یاری كرده بودند، بسیار خاص بود. در چنین موقعیّتی علی(ع) چه راهی را می‏توانست برگزیند؟ حضرت یا باید شمشیر برمی‏داشت كه نتیجه‏ اش اختلاف، و نابودی اسلام و زحمات ۲۳ ساله رسول مكرّم(ص) بود یا سكوت می‏كرد و از حقّ خود چشم می‏پوشید.

علی(ع) فردی نبود كه فقط به مصالح خودش بنگرد ، او به حفظ و گسترش اسلام می ‏اندیشید. اگر حضرت امیر(ع) در آن ایّام به شمیشر دست می‏برد، با توجّه به نو پا بودن اسلام و مكتب رسول خدا نابود می‏شد.

علی(ع) در حدیثی می‏فرماید: «شما خود می‏دانید من از همه برای خلافت شایسته‏ ترم. به خدا سوگند! مادامی كه كار مسلمانان رو به راه باشد، و فقط بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتی نخواهم كرد».[۱۱]

اتّحاد مسلمانان از آرزوهای امام بود. حضرت می‏دانست كه آیین اسلام بر پایه اتّحاد مسلمانان حفظ خواهد شد؛ بنابراین با هر آن چه ممكن بود این اتّحاد را بر هم زند، مقابله می‏كرد،بدین سبب از حقّ مسلّم خود گذشت. گرچه اتّفاق‏ها فقط به چشم‏پوشی از حق پایان نپذیرفت و نه تنها به اهل بیت او بی‏احترامی شد، بلكه درباره خود حضرت(ع) نیز ادب را رعایت نكردند، و او را از منزلش با بی‏احترامی برای بیعت به مسجد بردند، اما وی به سبب وضعیّت خاصّ زمان،شمشیر از نیام برنكشید.

خود حضرت درخطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:
« وطَفِقْتُ اَرْ تَإی بَیْنَ اَنْ اَصولَ بِیَدٍ جَذّاءَ ساَوْ اَصْبِرَ عَلی طَخْیَةٍ عَمْیاءَ. یَهْرَمُ فیهَا الْكَبیرُ وَ یَشیبُ فیهَا الصَّغیرُ وَ یَكْدَحُ فیهَا مُؤْمِنٌ حَتّی یَلْقی رَبَّهُ، فَرَایْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی، فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَدْیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجیً.
در اندیشه فرو رفتم كه میان دو راه كدام را برگزینم؟ آیا با كوته دستی قیام كنم، یا بر تاریكی ای كور صبر كنم، تاریكی ای كه بزرگسال در آن فرتوت می شود و تازه سال پیر می گردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس واقع می شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است، پس صبر كردم درحالی كه خواری درچشم و استخوانی در گلویم بود.»

ابن ابی الحدید می نویسد: " در یكی از روزهایی كه علی(ع) عزلت گزیده دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی فاطمه زهرا(س) او را به قیام و نهضت و بازستانی حق خویش تحریك كرد. در همان هنگام صدای مؤذن به ندای "أشهد أنّ محمد محمداً رسول الله" بلند شد. امام رو به همسر گرامی خویش كرد و گفت: آیا دوست داری كه این صدا روی زمین خاموش شود؟ فاطمه گفت: هرگز. امام فرمود:‌ پس راه همین است كه پیش گرفته ام.

مظلومیت علی(ع) به حدی است كه زهرای مرضیه(س) صدمات و لطمات را به خاطر دفاع از حق مسلّم امام (ع) به جان خرید. امام علی(ع) می داند قدرت ندارد تا پیروز شود، و اگر حمله كند جنگ داخلی شروع می شود. آن زمان آغاز اسلام بود و چه بسا بر اثر جنگ داخلی اساس اسلام از بین می رفت. برای این كه اسلام محفوظ بماند حضرت در مقابل غصب خلافت و اهانت به همسر گرامیش صبر جان فرسا را متحمل گردید

عامل دیگر سكوت امیر مؤمنان(ع)، وصیّت رسول خدا بود كه فرمود: «یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ الاْ ُمَّه سَتَغدِرُ بكَ وَ تَنقُضُ عَهْدی، اِنَّكَ مِنّی بِمنزِلَه هارُونَ مِن مُوسی. فَقُلْتُ یا رَسُولَ الله؛ فَما تعهد انّی اِذ كان كَذلكَ فَقالَ اِن وَجَدْتَ اَعْواناً فَبادِرْ الیْهِمْ وَ جاهِدْهُمْ وَ اِنْ لَمْ تَجِدْ اَعْواناً فَكُفَّ یَدَكَ وَ اَحْقِنْ دَمَكَ حَتّی تَلْحَقَ بی مَظْلُوماً»[۱۲]
علی! امّت، پس از من بر تو جفا و مكر روا می‏دارند، و پیمان و وصیّت مرا درباره تو نقض می‏كنند اشاره به غدیر و وصایای دیگر رسول خدا درباره خلافت حضرت علی(ع) ) یا علی! تو برای من، مثل هارون برای موسی هستی. علی(ع) می‏گوید: عرض كردم یا رسول الله! در این هنگام وظیفه من چیست؟ حضرت رسول(ص) فرمود: اگر یاورانی یافتی، با عهدشكنان جهاد كن، و حقّ خود را بگیر و هر گاه یاوران و همراهان با تو نبودند، دست نگهدار و خون خود را حفظ كن تا روزی كه مظلومانه به من ملحق شوی[۱۳]

پی نوشتها:

[۱]. نهج البلاغه، خطبة ۷۲؛ سیری در نهج البلاغه، ص ۱۸۲.
[۲]. شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۷ - ۱۸، ص ۱۰۷؛ سیری در نهج البلاغه، ص ۱۸۲.
[۳]. الامامه و السیاسه، ص ۱۵.
[۴]. الامامه و السیاسه، دنیوری، ج ۱ - ۲، ص ۱۵ - ۱۶؛ انساب الاشراف،‌ ج ۲، ‌ص ۲۶۷ - ۲۶۹.
[۵]. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۲، چاپ دائره المعارف.
[۶]. عقدالفرید، ج ۴، ص ۲۶؛ تاریخ ابی الغداء، ج ۱، ص ۱۵۶.
[۷]. سلیم بن قیس، ص ۷۴.
[۸]. فروغ ولایت، ص ۱۸۷.
[۹]. فروغ ولایت، ص ۱۸۲، به نقل از شرح ابی الحدین، ج ۱۵، ص ۱۸۶.
[۱۰]. عزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا(س)، ج ۲، ‌ص ۳۳۲
[۱۱]. نهج ‏البلاغه، عبده، نامه ۶۲. نقل از فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص ۱۶۷.
[۱۲]. بحارالانوار، علّامه مجلسی، ج ۲۹، ص ۴۱۹؛ احتجاج، طبرسی، ج ۱، ص ۸۹، دارالنعمان، به تحقیق سیدمحمدباقر خراسانی/
[۱۳]. المختصر، حسن بن سلیمان الحلی، ص ۶۱، منشورات المطبعه الحیدریه؛ حلیْ الابرار، سید هاشم بحرانی، ص ۶۴، مؤسّسْ المعارف الاسلامیه ،اوّل، ۱۴۱۱ ه’ ق ، و المسترشد، محمد بن جریر طبری، ص ۳۶۴، مؤسسْ الثقافْ الاسلامیه

نظرات