با توجه به حکم ارتداد چگونه می توان باور داشت در اسلام آزادی و منطق قوی وجود دارد؟

خداوند متعال در قرآن یک شگرد و ترفند خاص حق ستیزان را بیان نموده که بسیار روشنگرانه است:

هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ (۷ آل عمران) او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن‏] است كه اساس اين كتاب مى‏ باشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏ گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏ رود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏ گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه ‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مى‏ طلبند.

اینکه از بین هزاران گزاره دینی که در قرآن و حدیث آمده است، و مربوط به تعقل و آزادی است، مخالفان تنها حکم ارتداد را می شناسند، خود نشانه عدم آزاد اندیشی آنهاست. نشانه این است که آنها ابتدا انتخاب کرده اند که به چه چیز معتقد شوند و بعد دنبال چیزی گشته اند که انتخابشان را با آن توجیه کنند و به همین دلیل صدها شاهد خلاف انتخابشان را کتمان می کنند و نادیده می انگارند.

دم دستی ترین مطلبی که از دین اسلام می دانیم و هیچ کس نمی تواند آن را کتمان کند، این است که اسلام می خواهد پذیرش اصول دینی با تحقیق و بررسی باشد! و از پیروی کورکورانه نهی کرده و مطالب فراوانی در مذمت کسانی دارد که صرفا به استناد آباء و اجدادشان به دنبال آئینی به راه افتاده اند.

تکرار دهها باره واژه هایی چون تعقل، تدبر، تفکر و ... در قرآن نیز یکی از دیگر راههای درک نظر اسلام درباره آزادی اندیشه است. و برای آنکه خوب بدانیم، قرآن آزادی را چقدر شریف می داند، کافیست به این نکته توجه کنیم که قرآن برای جمع کردن تمام بشریت ذیل یک پرچم، شعارش کنار زدن بردگی ها و حقارت ها و اسارت در دست مستکبران است. (آیه ۶۴ سوره آل عمران)

همچنین اندک نگاهی به تاریخ نشان می دهد نهضت اسلامی، چنان رونقی به علم و دانش داد که اگر روزگاری پیدا کردن ده شخص باسواد در بین اعراب ناممکن بود، مراکز اسلامی به مهمترین کانون نشر دانش و اندیشه تبدیل شدند.

بنابراین نکته اول و بسیار مهم این است که اگر کسی حق را بخواهد و انصاف داشته باشد، می تواند موضع اسلام نسبت به اندیشه و آزادی را در جلوه های بسیاری از این دین بیابد. و منحصر کردن خود در یک حکم، مصداق بارز همان آیه شریفه است که عده ای با بیمار دلی، تنها در صدد ندیدن و تغییر چهره حقیقت هستند.

اما با این همه در همان حکم ارتداد نیز می تواند اشتباه را برطرف نمود و حکمت این حکم را نشان داد تا اگر کسی جویای حق است از آن محروم نباشد.

مساله ارتداد، یک مساله اجتماعی است و باید از زاویه امنیت روانی جامعه بدان نگریست. در تمام جوامع برای امنیت احکام تضمین کننده ای قرار داده شده است. در امنیت صحت و سلامت جسمی می بینیم که نه تنها اجازه تبلیغ به برخی امور داده نمی شود (از تبلیغ مواد مخدر تا تبلیغ خوراکی هایی نظیر پفک) بلکه در مواردی صاحبان یک منفعت را ناچار به ضد تبلیغ می کنند. (مثل لزوم درج تصویر بیماری های ناشی از دخانیات روی بسته های سیگار) و این نیز بسیار منطقی دیده می شود که اگر کسی بدون اخذ مدارک علمی معتبر، مطبی دایر کند، قانون شدیدا با او مقابله کند.

و هیچ عاقلی نیز در این موارد فریاد نقض آزادی بر نمی آورد. و این امور را توهین به شعور عموم تلقی نمی کند.

پس به شکل کاملا طبیعی برای امنیت روانی جامعه نیز می توان مقرراتی تدوین کرد. و بحث مجازات مرتد از همین باب است که در قرآن نیز به توطئه یهودیان در این راستا اشاره شده است. کسانی که انواع و اقسام توطئه ها علیه دین را آزموده اند و در انتها به این نتیجه رسیده اید، روزی لباس دین به تن کنند تا بعد با ادعای اینکه حتی دین را هم می شناسند، به آن کافر شده اند.

اگر بحث اندیشه است، حتی در حوزه های علمی دین نیز از ابتدا سوالات متوجه اصل وجود خداست! و اینکه باید با استدلال وجود خدا را شناخت و انواع و اقسام اشکالات در این بررسی نیز مطرح می شود. علاوه بر آن مشاهده می کنیم که در مجامع علمی ای که با بودجه حکومت دینی اداره می شود، از انواع و اقسام دین ها، افرادی می آیند و اندیشه خود را تبیین می کنند (مثل دانشگاه ادیان و مذاهب قم) بنابراین مساله وجود اندیشه ای که علیه دین است و بنا شده جلوی آن گرفته شود، نیست بلکه مقابله با توطئه های تبلیغی و اخلال در امنیت روانی جامعه است. و الا در این فضای مجازی که هر کسی به سهولت هر حرفی را می زند، باید تا کنون آن گوهر ادعایی خود را بر ملا می کردند که چگونه دین را نفی می کنند. حال آنکه می بینیم عموما با توهین و تمسخر و هتاکی علیه دین برخواسته اند. و در حوزه اندیشه جز تحریفات و کج بینی هایی نظیر همین مطلب ندارند.

 

 

نظرات