از دیدگاه اسلام مرد برتر است یا زن؟

مقام زن در اسلام

بر خلاف تصور برخی، در نگاه اسلام زن و مرد هر دو مقصود اصلی خلقت بوده و هر دودارای شخصیت مستقل و نسبت به وظائف فردی و خانوادگی و اجتماعی، مسئول هستند و هیچگاه یکی ابزار دیگری نیست.
رسول اکرم (ص) فرمود: «الرَّجُلُ راعٍ عَلى‏ اهْلِ بَيْتِهِ وَ كُلُّ راعٍ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالْمَرْاةُ راعِيَةٌ عَلى‏ مالِ زَوْجِها وَ مَسْئولَةٌ عَنْهُ؛(۱) مرد مسئول تأمین نیاز و نگه داری اهل خانه است و زن مسئول حفظ و نگه داری مال شوهر می‏‌باشد و هر مسئولی در قبال مسئولیتی که دارد، متعهد می‌‏باشد».

لذا گرچه خداوند متعال تمام قوانین حقوقی را برابر حقوق فطری تنظیم و تدوین فرمود تا زمینه شکوفایی گنجینه‏ های فطری فراهم گردد، اما ما از علم و حکمت کافی برخوردار نیستیم، تا راز تفاوت را که در هسته مرکزی عدل نهفته است، جستجو کنیم، لکن خداوند آگاه و حکیم است. او همه علل تساوی و عوامل تفاوت را جمع بندی نموده است و بر مدار حکمت، به صورت مواد معتدل، حقوقی جعل ‏فرموده تا مسائل مربوط به زن و مرد از تفریط جاهلیت کهن و از افراط جاهلیت مدرن مصون بماند.

از دیدگاه اسلام زن موجودی کامل و زیبا خلق شده، همان طور که مرد موجودی کامل و زیبا آفریده شده است. کمال زن در زن بودنش است و کمال مرد در مرد بودنش. زن اگر بخواهد زن باشد، باید یک سری خصائص و اخلاق و روش و منش داشته باشد. مرد هم اگر بخواهد مرد باشد، باید همان خصوصیات مردی را داشته باشد. هر کدام برای هدفی خلق شده‏ اند. مسلّماً خصائص زن با خصائص مرد یکجور و مساوی نیست و بیشتر اشتباهات و شبهه‏ ها و اشکال تراشی ‏ها از مقایسه نابجای زن با مرد است.
قیاس کردن این به آن اشتباه است. درست است که هر دو انسان هستند، ولی قیاس به یکدیگر درست نیست. زن باید خصوصیات خود را داشته باشد و مرد هم باید دارای منش‏های خود باشد. زن با مرد مسلماً تفاوت دارد و این تفاوت باعث تفاوت در احکام آن دو می‏ شود.

پروفسور «ریک» که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته، در کتابی تفاوت‏ های زن و مرد را نوشته است. او می‏ گوید: دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می‏کند. جسم‏هایشان متفاوت است و از نظر ترکیب با هم فرق می‏کنند و احساسات این دو موجود مثل هم نیست. آن دو هیچ گاه در مقابل حوادث و اتفاقات یک جورعکس العمل نشان نمی‏دهند. زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی خود به طور متفاوت عمل می‏کنند و درست مانند دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می‏کنند. آنان مکمّل یکدیگرند. از این جهت می‏توانند با هم زندگی کنند.
نه تنها علاقه خانوادگی زن و مرد به یکدیگر با علاقه به اشیاء فرق می‏کند، بلکه علاقه خود آن دو به یکدیگر نیز متشابه نیست؛ یعنی نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است.
دستگاه آفرینش، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است و احساسات مرد نیازآمیز و احساسات زن ناز خیز است.
زن و شوهر نباید یکدیگر را تحقیر کنند و نباید هریک، دیگری را سبک و موهون پندارد همانطور که حق ندارند خود را نسبت به دیگری محقر و ذلیل پندار کنند.

با توجه به مطالب مذکور و با توجه به این که هر اجتماعی هر چند کوچک، باید دارای مدیر و مسؤولی باشد، خانواده نیز - که سنگ زیرین اجتماع و هسته اولیه آن است - از این قاعده مستثنی نیست و در نظام خانوادگی اسلام، مسؤولیت اداره و تأمین نیازمندی‌های خانواده، بر دوش مرد نهاده شده است; لیکن این به معنای حاکمیت او بر زن نیست; بلکه نوعی مسؤولیت است و از طرف دیگر بر عهده زن نیز مسئولیت هایی نهاده شده است که از جمله آن‌ها اطلاع و اجازه شوهر در بیرون رفتن او از خانه است. این مسئله هم به جهت امنیت بیشتر زنان (که به دلیل ضعف جسمانی و... در معرض آسیب بیشتری قرار دارند و به منظور حفظ کانون خانواده از پیامدهای احتمالی است.

ناگفته نماند این که در فرهنگ اسلام قوانینی برای تأمین نظر شوهر بیان شده است مبتنی بر اصول روان شناختی مرد و زن است به طوری که اگر نظر شوهر تأمین شود او احساس مسئولیت بیشتر می‌کند هر آنچه که در توان دارد در اختیار خانواده اش می‌گذارد. به تجربه ثابت شده زنانی که مدتی ناسازگاری شوهر را تحمل کرده اند و به شوهر ثابت کرده اند پای بند زندگی هستند و برای خود شوهر نیز این تجربه اتفاق بیفتد که در خانه آرامش بیشتر دارد و مورد اطاعت است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. مستدرك الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۴۸؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۵۵، الفصل العاشر

دیدگاه‌ها

از دیدگاه اسلام مرد برتراست.لطفا یه نگاهی به احادیثی که درباره زنان است بیندازی به زنان نوشتن نیاموزید،حصیر کف زمین از زن نازا باارزش است،یا توجه جسمانی و جنسی به زن دراسلام.این همه حدیث درباره زیباییهای جسمی زن از رنگ چشم گرفته تا بزرگی ران و باسن،کشتزاربودن زن.که مردی از پیامبر درباره همسرش پرسید که اجازهنمیدهد فلان جور نزدیکی کن پیامبر گفتن زن کشتزار شماست هرگونه که میخواهید واردشوید.یعنی عدم توجه به نیازهای جنسی زن.اگرمردی هوسباز باشد وبهانه اش تامین نیازهای جنسی و مالی زنان بیوه و دختران مجرد باشد میتواندچهارزن دایم و بی نهایت صیغه داشته باشد یا یک زن نتواند نیاهای جنسی همسرش راتامین کند مرد حق ازدواج دارد.حالا اگر زنی از شوهرش تامین نشود چکارباید کند.توصیه بهپاکدامنی و روزه.همان خاکی که زنسرش میکند مرد هم بکند.کتک زدن زنان،همبسترنشدن بازن در صورت نارضایتی مرد از زن.انقدر که قران مردان را به داشتن حوری وتنوع سکس بشارت داده به زنان چیزی نگفته.اسلا فقط کاری کرده که مرد هرچه بیشتر ازن زن استفاده کند مخصوصا استفاده جنسی.وزن را در یک جایی حصرکند به بهانه گناه و علم نیاموختن چون اگر زن به حقوقش آگاه میشد از مرد اطاعت نمیکرد.خواهش میکنم نگید که همه این روایات تاویل دارن یا تفسیردارن و مشترک لفظی و معنویند. یا خواستن لزوم فرزندآوری رابیان کنند.به نظر شما رهبر یک امت بهترنبود ازتعابیر مناسب استفاده میکرد؟اگرهمین احادیث در ادیان دیگرمیبود چقدر میگفتین وا اسفاه که فلان دین به زن توهین کرده گفته حصی بارزشتره.مگه نازا بودن دست خودآدمه،گناه این زن چیه که خالقش چنین ظلمی درحقش کرده که رسولش حصیرو با اون مقایسه کرده؟!!شماهم مثل بقیه نظرمو حذف کنید وجواب ندین.بلکه همه این کارها باعث میشه بدونم حرفام درسته.اگرقرارباشه توجیهات عالمان دین رو درباره تاویل و توجیهات احادیث قبول کنیم پس باید توجیهات سایر ادیان را هم درباره دین یا آداب و رسومشان راهم قبول کنیم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
بر خلاف تصور شما اسلام کرامت زن را تضمین وتامین نموده است در این باره جای سخن بسیار است ولی به اختصار باید گفت درباره جایگاه زن در قرآن طبق آن چه از مطالعه قرآن کریم به دست مى‌آید، به موارد زیر را می‌توان اشاره کرد:
۱- مرد و زن از لحاظ ماهیت انسانى و لوازم آن، یکسانند؛
یعنى هردو «انسان» هستند. نهایت این که در عین داشتن وحدت نوعى، به دو صنف منطقى یا (به تعبیر عرفى) به دو جنس تعلّق دارند. از قدیم نظریّه‌اى (اگرچه نادر) وجود داشته که زن‌ها را انسان نمى‌دانسته و براى ایشان ماهیت دیگرى قائل بوده است. اسلام این نظریّه را به کلّى رد مى‌کند. در آیه اوّل سوره نساء مى‌خوانیم: «یَا أیهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهَْا زَوْجَهَا؛
اى مردم! از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از او آفرید، بترسید».
عبارت «خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» در این آیه نشان مى‌دهد که جفت حضرت آدم(حضرت حوّا) از جنس او بوده است. این ‌آیه هم چنین تفکر یهودی - مسیحی که زن از دنده مرد آفریده شده را مردود اعلام می دارد ، همان گونه که در روایات صحیح از ائمه نیز در این باره مطالبی ذکر شده است.
همچنین اشتراک آدم و حوّا در فریفته شدن با وسوسه‌هاى شیطانى، بیانگر اشتراک سرنوشت آنان است.
قرآن کریم، در هر سه موضعى(۱) که به داستان آدم و حوّا مى‌پردازد، مى‌فرماید که آنها یکسان مورد خطاب و نهى خداوند قرار گرفتند و با هم، فریفته وسوسه‌هاى شیطان شدند؛ چنین نبود که عامل فریب حوّا، شیطان و عاملِ فریب آدم، حوّا باشد؛ بلکه وسوسه‌گر و فریب دهنده هر دو، شیطان بوده است.
این موضوع تفکر یهودی -مسیحی را که در تورات (عهد عتیق) آمده و شیطان را عامل فریب زن و زن را عامل فریب مرد معرفی می کند ، مردود می دارد .
۲. مرد و زن بر اثر عبودیّتِ و انجام تکالیفى که برعهده آنان است، به طور مساوى و یکسان کمال مى‌یابند.
چنین نیست که بعضى از انواع و مراتب کمالات انسانى، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمى و مشارکتى نباشد، یا به عکس.
۳. در هر یک از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد.
چنین نیست که تکیه جناح حق یا جناحِ باطل بر مردان یا زنان باشد. آن چه انسان‌ها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جاى مى‌دهد، ایمان حقیقى و کفر باطنى و نفاق است، نه زن یا مرد بودن. مردان و زنانى که به راستى ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته مى‌کنند، با هم در پیوندند . مردان و زنان کافر و منافق نیز با یکدیگر ارتباط دارند.(۲)
خداوند متعال در کنار بیان قصص انبیا و اولیا از زنانی چون آسیه(همسر فرعون) و مریم سخن به میان آورده ؛ ایمان و تقوای ایشان را أُسوه و مَثََلی برای مؤمنان(اعم از زن و مرد) معرفی می‌کند.
۴. بسیارى از تکالیف و مسؤولیت‌ها میان مردان و زنان مشترک است؛
چه در آیاتى که فقط صیغه مذکّر آمده(۳) و چه در آیاتى که هر دو صیغه به کار رفته است. از جمله آیه‌هایى که در آن، هر دو صیغه ذکر شده، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور است:«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.»
به مردان با ایمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه به زنان نامحرم] فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند... به زنان با ایمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه به مردان نامحرم]فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.
همچنین در آیه دوم از همین سوره مى‌خوانیم:«الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة؛
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید».
اشتراک در بسیاری از حقوق و تکالیف به سبب این است که زن و مرد در انسان بودن مشترک هستند اما گذشته از این اشتراک به جهت برخی ویژگی های خاص زنان و مردان در دین اسلام برای آنها مسئولیت های متناسب با جنس و طبعاً حقوق متناسب با مسئولیت ها قرار داده است.
تفاوت هایى که سبب تنوّع حقوق و احکام مى‌شوند، به دو بخش کلّى قابل تقسیم است:
أ. تفاوت‌هاى جسمانى که با تجربه حسّى قابل درک است و در فیزیولوژى و آناتومى مورد مطالعه قرار مى‌گیرد.
ب. تفاوت هاى روحى که آگاهى به آن از طریق تجربه حسّى مقرون به تجزیه و تحلیل‌هاى عقلانى، امکان پذیر است و در علم روان شناسى و علوم دیگر از آن بحث مى‌شود.
با توجه به اینکه تفاوت‌هاى مذکور، سبب اختلاف‌هاى اساسى در زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى مرد و زن مى‌شود ،باید هنگام تعیین حقوق و تکالیف، مورد توجّه کامل قرار گیرد.
طرّاحى تفاوت‌هاس حقوقی بر اساس تفاوت نقش ها و مسئولیت براى تشکیل و حفظ نظام خانواده و ایجاد آرامش روانی و جسمی و در نتیجه حفظ و بقاى نسل بشر لازم و اجتناب ناپذیر و نشانه حکمت و عدالت شارع مقدس است.
این گونه نیست که اختلافات دلیل بر برتری افراد یک صنف بر افراد صنف دیگر باشد؛ بلکه ملاک برتری و فضیلت و کرامت در فرهنگ قرآن و اسلام، ایمان و تقوا است :
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛(۴) اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم.شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست‏».
۵. بین مرد و زن، هیچ تفاوت ناروا و ظالمانه‌اى نباید وجود داشته باشد.
هنگام طلوع آفتاب اسلام، اعراب مشرک، آداب و رسومى داشتند که به سبب آن، بر جنس مؤنّث ستمى بزرگ مى‌رفت؛ براى مثال، دختران را زنده به گور مى‌کردند که قرآن کریم در سوره نحل (آیه ۵۸ و ۵۹) و تکویر (آیه ۸ و ۹) این رسم را به سختى نکوهش مى‌کند یا بچّه هاى چارپایان را اگر زنده مى‌ماندند، فقط از آنِ مردان مى‌دانستند و آن ها را بر زنان حرام مى‌پنداشتند. قرآن این تبعیض‌ها و ستم‌ها را به شدّت تقبیح و رد مى‌کند.(۵)
۶. همان گونه که مردان در فعّالیت‌هاى اجتماعى و سیاسى مستقلّند، زنان نیز استقلال اجتماعى و سیاسى دارند،
نه این که تابع مردان باشند. تا آن جا که تفاوت‌هاى جسمى و روانى و حکمت الهى چیزى را اقتضا نکند، آنان به طور یکسان در شؤون اجتماعى، حقّ مشارکت دارند. بهترین آیه‌هایى که بر استقلال زنان در امور اجتماعى ـ سیاسى دلالت مى‌کند، آیه‌هاى ۱۰ و ۱۲ از سوره ممتحنه است.
۷. زنان نیز همچون مردان، مالک مى‌شوند و از استقلال اقتصادى بهره‌مند هستند.
در دنیاى غرب، تا همین چند دهه اخیر، زنان استقلال اقتصادى نداشتند، حال آن که در جهان اسلام به سبب آموزه هاى قرآن، زنان از ابتدا دسترنج خود را مالک و در ارث سهیم می‌شدند.
۸. همان گونه که پدران داراى حقوق خانوادگى هستند، مادران نیز حقوقى دارند که از حقوق پدران هم بیش‌تر است.
تأثیر تکوینى پدر و مادر در تشکیل خانواده، تولّد فرزندان، تهیه وسایل معاش آنان و نیز تعلیم و تربیت ایشان، منشأ یک رشته حقوق خانوادگى براى آنان مى‌شود. مادر از آن رو که نزدیک نُه ماه، فرزند را در شکم خود دارد و تقریباً دو سال، او را شیر مى‌دهد و پرستارى و حضانتِ او را عهده دار است، تأثیرى بیش از پدر دارد؛ بنابراین باید حقّى بیش از او داشته باشد؛ به همین جهت، قرآن و روایات، افزون بر آن که حقوق مشترکى را براى والدین اثبات مى‌کنند، بر حقوق مادر بیشتر پاى مى‌فشرند.
روایات بسیارى وجود دارد که نشان مى‌دهد حقّ مادر بیش از پدر، و بهشت زیر پاى مادران است .
قرآن و اسلام هیچ‌گاه زنان را از جایگاه انسانیتی که مشترک بین آنها و مردان است تنزّل نداده . حقوق زنان را پایمال نکرده . در حقوق و تکالیفی که مربوط به اصل انسانیت است تفاوتی قائل نشده اگر چه تفاوت های صنفی و مسئولیتی بین زن و مرد که مربوط به برخی از اختلافات جسمی و روانی بین زن و مرد است باعث شده حقوق و تکالیفی متناسب با اختلافات وضع گردد .(۶)

پی نوشت:
۱- سوره بقره،آیات ۳۵ و ۳۶؛سوره أعراف،آیات ۱۹ـ۲۳؛سوره طه،آیات ۱۱۷ـ۱۲۲
۲- ر.ک: سوره توبه، آیات ۶۷ و ۶۸ و ۷۱؛ سوره نور، آیه ۲۶.
۳- بیشتر خطاب‌هاى قرآنى و اوامر و نواهى آن، متوجّه مردان و زنان با هم است . هیچ اختصاصى به مردان ندارد؛ اگرچه به دلیل ویژگى زبانِ عرب از جهت صرفى با صیغه هاى مذکر آمده باشد؛ براى مثال، عبارتِ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» (بقره، ۱۸۳) به این معنا است که اى مردان و زنان با ایمان! روزه بر شما واجب شده است.
۴- سوره حجرات، آیه ۱۳
۵- سوره انعام،۱۴۰
۶- برای مطالعات بیشتر درباره مسائل زن در اسلام می‌توانید به کتاب«نظام حقوق زن در اسلام» نوشته شهید مرتضی مطهری و کتاب «زن در آینه جلال و جمال» نوشته آیت‏اللّه جوادى آملى و به ویژه فصلنامه کتاب نقد شماره های ۱۲ ، ۱۷ ، ۲۹ ، ۳۱ مراجعه کنید.

نظرات