چرا فقها به روز نیستند؟

عدم به روز بودن فقها، یک معنای صحیح و یک معنای غلط دارد که باید بین آنها تفکیک کرد.

معنای درست این است که این علم بشری؛ در دوران ما، کارآمدی مطلوب را ندارد. و دلایل آن نیز تا حدود زیادی روشن است. شیعیان بر خلاف اهل سنت، عموما دست شان از حکومت کوتاه بوده است. و کافیست ۵۰ سال عقب برویم تا ببینیم، اکثر فقها به هیچ عنوان تصوری از امکان تشکیل حکومت نداشته اند. از همین رو طبیعی است که به مسائل حکومتی نیندیشیده باشند. لذا بعد از انقلاب، یکدفعه با انبوه مسائل مختلف رو به رو شده اند. از سویی نیز سرعت تحولات در عصر جهانی شدن شتاب گرفته، و هر روز دهها مساله جدید ایجاد می شود. که در کنار این دو عامل، می توان به ضعف نیروی انسانی نیز اشاره کرد. که تعداد نیروهای داوطلب ورود به حوزه به گونه ای است که هزاران مسجد کشور، بدون روحانی باقی مانده اند.

طبیعی است که فقیه باید نسبت به ماهیت اموری که از او سوال می شود، با خبر باشد تا بتواند حکم اسلام نسبت به آن را بیان کند. یا باید از دستاوردهای علم روز دنیا با خبر باشد، تا بتواند با توجه به اصول اسلامی، به نظام سازی در عرصه های مختلفی مثل بانکداری و ... مبادرت کند. و همه این ها علیرغم غنای منابع فقهی، محتاج تلاش بشری است. و با توجه به پیشینه تاریخی و وضعیت فعلی، فقه از وضعیت مطلوب مقداری عقب افتاده است و باید با مجاهدت دانش پژوهان و جذب نیروی انسانی بیشتر برای پژوهش ها و ساماندهی مطلوب پژوهشی، هر چه سریعتر نواقص را برطرف سازد.

اما توقع عده ای از به روز بودن فقها، توقعی غلط و ناشی از نشناختن علم فقه است. گویی عده ای توقع دارند، فقها با خواسته های آنها همراه شده، و مطابق جو عمومی نظر دهند. و به تغییر دادن احکام روی آورند.

علم فقه، علمی مبتنی بر نقل است. یعنی فقیه باید با استناد به آیات قرآنی و سنت (مجموعه احادیث پیامبر ص و ائمه و مشی آنها در زندگی) نظر اسلام در امور مختلف را کشف و اعلام کند. و به هیچ عنوان حق ندارند که امیال بشری را در بیان احکام دخالت دهد:

وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (۷۱ مومنون) و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند، آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مى‏ شوند! ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه يادآورى (و عزّت و شرف) براى آنهاست، امّا آنان از (آنچه مايه) يادآوريشان (است) رويگردانند.

و حتی پیامبر (ص) نیز وظیفه اش ابلاغ خواسته های الهی بوده است و حق تغییر دادن احکام الهی از جانب خود را نداشته و خدای متعال شدیدترین تهدید را در این باره بیان فرموده، تا همگان بفهمند که نمی توانند امیال خود را در دین الهی دخالت دهند:

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ * وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ(۴۸-۴۴ الحاقه) اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏ بست، ما او را با قدرت مى ‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏ كرديم، و هيچ كس از شما نمى‏ توانست از (مجازات) او مانع شود.

خصوصا با توجه به اعتقاد مسلمانان، خدای متعال از آینده بی خبر نبوده یا علم او نقصی نداشته که بشری بخواهد خود را شریک خدای متعال قرار داده و به ویرایش دستورات الهی بپردازد! بنابراین فقیه باید مانند پیامبر (ص) در مقابل درخواست های تغییر احکام مقاومت کرده و علیه تمام کسانی که سلایق خود را در بیان دین دخالت می دهند، موضع گیری کند.

البته ممکن است که فقیه در کشف حکمی اشتباه کرده باشد و اشتباه خود را جبران نماید. اما این امر تابع ضوابط است و باید مطابق موازین علمی باشد.

 

 

نظرات