چرا پیامبر (ص) با یک دختر نه ساله ازدواج می کند؟

نکته مهمی که باید در نظر بگیریم، این است که انسان برای سنجش یک چیز، باید معیارها و شاخص های صحیح بررسی را بیابد و با توجه به آنها یک مساله را بسنجد. و الا بعید است که بتوان به نتیجه صحیحی برسد.

مثلا در همین بحث ازدواج، امروزه سن ازدواج دختران در شهرهای بزرگ، حدود ۲۵ سال است. و ازدواج قبل از ۲۰ سالگی را، خیلی زود می دانند. در حالی که اگر ۵۰ سال به گذشته برویم، می بینیم که دختران ۱۵ ساله، مادر می شدند! و ازدواج در حدود ۱۴ سالگی، بسیار عادی و رایج بوده است  و اگر دختری سن ازدواجش از این حدود فراتر می رفت، برایشان عجیب می نمود. حتی همین امروز، در مناطقی از کشور مثل سیستان و  ... هرگز سن ازدواج دختران در تهران و بعضی از شهرهای بزرگ، برایشان قابل قبول نیست.

بنابراین اگر بخواهیم آنچه امروزه و در اطراف ما عادی است را مبنا قرار دهیم، هرگز نمی توانیم درباره گذشته، یا مناطق جغرافیایی دیگر نظر دهیم.

حتی امور عادی زمان و مکان خودمان، معیاری برای صحیح بودن رفتار خودمان نیز نمی باشد. چگونه می توان سن مناسب ازدواج دختر را ۲۵ سالگی دانست در حالی که دختر از سالها پیش از آن، تمایل به جنس مخالف پیدا کرده است؟ آیا اشکال ازدواج در سنین پایین تر، آن است که آنچه قرار است به شکل مخفیانه و بدون ضابطه انجام شود را به صورت ضابطه مند درآورد؟

پس باید به سراغ معیارها برویم. معیاری که در اسلام برای سن ازدواج وجود دارد، بلوغ به انضمام رشید بودن است. یعنی شخص حداقل باید این دو خصیصه را بیابد، تا ازدواج برای او مناسب دانسته شود. از همین رو در گذشته، در قباله های ازدواج درباره زوج می نوشتند: "العاقل البالغ الرشید" و درباره زوجه می نوشتند: "العاقلة البالغة الرشیدة". [۱]

منظور از رشید بودن، رسیدن به حدی است که شخص بتوان مصلحت خود را تشخیص دهد. شهید مطهری در این باره می فرماید: "منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانی نیست، منظور این است که رشد فکری و روحی داشته باشند، یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که می گوید، چه تعهدهایی و چه مسئولیت هایی به عهده ی او می گذارد و باید از انجام این مسئولیتها بر آید. رشد به معنای یاد شده کاملاً یک امر اکتسابی و قابل یادگیری است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه می توانند نقش اساسی در شکل گیری و تحصیل آن داشته باشند."

حال با توجه به این تعریف و توجه به تاثیر جامعه در آن، مشخص است که رسیدن به این حد، یک عنصر ثابت نیست. طبیعتا امروزه کودکان سرگرم مدرسه و انواع برنامه های آن می شوند. و خانواده های پرجمعیتی  که دختر در سنین پایین بخواهد بچه داری و ... کند، وجود ندارد. و در عوض انواع و اقسام سرگرمی ها مثل تلویزیون و ...  دختران را به خود مشغول می کند.

در حالی که اگر کمی به گذشته برویم و فضای متفاوتی را درک کنیم، برایمان روشن می شود که امکان رسیدن به سن رشد، در سنین پایین تر از آنچه امروز رایج است، وجود دارد.

حتی تغییرات اجتماعی، در تعیین شاخصه های رشد نیز می تواند اثر گذار باشد. طبیعتا مسائلی که شخص در جامعه صد سال پیش با آن مواجه می شد، با آنچه در جامعه امروز با آن مواجه است، فرق می کند و  پیچیدگی های جامعه امروز  همیشه وجود نداشته است. و مهارت های مورد نیاز برای زندگی، به تناسب زمان و مکان تغییر می کند.

حال با توجه به این مطالب با نگاه تاریخی در می یابیم که ازدواج دختر در سن پایین در ۱۴ قرن پیش در عربستان، امری کاملا عادی بوده است، (البته نه آن گونه که فریبکاران و دروغ پردازان می خواهند با عکس و کاریکاتور، تصویر کودکی سه ساله را در ذهن به عنوان عایشه جا بزنند.)  کما اینکه حضرت زهرا (س) نیز بنا بر نقل مشهور در همین سن ازدواج کردند. و حتی عایشه نیز به عنوان دختری که در سن ازدواج قرار دارد، به پیامبر (ص) معرفی شد: خوله دختر حكيم بن امية بن اوقص كه زن عثمان بن مظعون بود، پس از رحلت حضرت خدیجه (س) به پیامبر ص گفت: «اى پيمبر خداى، چرا زن نمى‏گيرى؟»  پيمبر گفت: «كى را بگيرم؟» گفت: «اگر خواهى دوشيزه و اگر خواهى بيوه.» پيمبر گفت: «دوشيزه كيست؟» گفت: « عايشه دختر ابو بكر.» پيمبر گفت: «بيوه كيست؟» گفت: «سوده دختر زمعة بن قيس.»  پيمبر گفت: «برو و با آنها سخن كن.» گويد: و خوله به خانه ابو بكر رفت. [۲]

نکته جالب توجه اینجاست که هیچ گزارش تاریخی از نارضایتی عایشه، یا تبعات منفی ازدواج او به خاطر سن و ... وجود ندارد. و امروز کسانی بدون هیچ نوع درک صحیح از شرایط آن دوره یا شناخت صحیح معیارها، به اظهار نظر می پردازند.

همچنین شایان ذکر است که طبق بعضی از بررسی ها، سن عایشه در زمان ازدواج ۱۴ سالگی بوده است که به نظر ما، حتی بدون این سن نیز، ازدواج او طبیعی بوده است.

 

 

 




[۱] . مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه ۱۰۱-۱۰۳

[۲] -تاريخ ‏الطبري/ترجمه،ج‏۴،ص:۱۲۹۰

 

نظرات