سیره و روش پیامبر اسلام(ص) در مقابل کسانی که نافرمانی می کردند،چگونه بود؟

در سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مواردی از نافرمانی و تخلف برخی از مسلمانان و اصحاب از دستورات ایشان را داریم که در منابع تاریخی نقل شده و آن حضرت هم با توجه به اهمیت و حساسیت مورد،برخوردهایی با متخلفین داشتند که به دو نمونه اشاره می کنیم:

۱. متخلفین از جنگ تبوک:
در سال نهم هجرت كه جنگ تبوك واقع شد و پيامبر(ص) با دهها هزار مسلمان به سوي شام براي سركوبي روميان كارشكن، به حركت درآمدند.
ابوحمزه ثمالي گويد:
براي ما نقل شده كه سه نفر بنامهاي: ۱- ابولبابة بن عبدالمنذر۲- ثعلبة بن وديعه ۳- اوس بن خدام، مخالفت كرده و از سپاه اسلام كناره گرفتند.
وقتي كه فهميدند آيات سختي از طرف خدا بر پيامبر(ص) در مورد متخلفين نازل شده سخت پشيمان شدند به مسجد رفتند و خود را با طناب (يا زنجير) به ستونهاي مسجد بستند و به راز و نياز با خدا پرداختند تا توبه آنها پذيرفته گردد.
وقتي كه رسول خدا(ص) از سفر جنگ بازگشت و از حال آنها جويا شد به عرض پيامبر(ص) رساندند كه آنها سوگند ياد نموده‌اند كه خود را از استوانه‌هاي مسجد آزاد نكنند تا رسول خدا(ص) بيايد و آزاد سازد.
رسول خدا(ص) فرمود: « من نيز سوگند ياد مي‌كنم كه انها را آزاد نكنم تا خداوند به من دستور دهد».
پس از مدتي آيه ۱۰۲ سوره توبه نازل گرديد كه قسمت آخر آيه اين است:
« عَسَي اللهُ اَن يتُوبَ عَلَيهِمْ اِنَّ اللهَ غَفُورُ رَحيمٌ»: « اميد آنكه خداوند توبه آنها را بپذيرد و خداوند آمرزنده مهربان است» (۱).
پيامبر(ص) آنها را از بند استوانهاي مسجد آزاد ساخت آنها كه توبه واقعي كرده بودند براي جبران گناه خود همه اموال خود را در اختيار پيامبر(ص) گذاشتند و عرض كردند: ل متأسفيم كه تخلف نموديم، اين اموال ما را در راه خدا انفاق كن».
پيامبر(ص) فرمود: در اين باره از طرف خدا دستوري من نرسيده است و بعد آيه ۱۰۳ سوره توبه نازل شد:
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهمْ بِها...».
: «قسمتي از اموال آنها را بگير و در راه خدا انفاق كن و بوسيله آن انان را پاك و پاكيزه گردان» (۲).
پيامبر(ص) قسمتي از اموال آنها را پذيرفت و در راه خدا به مستحقين انفاق كرد (۳).

۲. متخلفین از سپاه اسامه:
در سال نهم هجری وقتی خبر آمادگی رومیان برای حمله به سرزمین حجاز در مدینه منتشر گردید، پیامبر همراه با سی هزار جنگجو عازم «تبوک» گردید و بدون برخورد با دشمن و جنگ و خون ریزی، به مدینه بازگشت. بدین سان، احتمال خطر در نظر پیامبر بسیار جدّی بود و به همین دلیل، پس از مراسم حجة الوداع و ورود به مدینه، سپاهی منظّم برای اعزام به این منطقه آماده کرد و دستور داد بزرگان مهاجران و انصار در آن شرکت کنند.(۴)

پیامبر اسامه‏ بن زید را كه جوانی ۲۰ ساله بود فرمانده این لشكر كرد و بزرگان صحابه همچون ابوبكر، عمر بن خطاب، ابوعبیده بن جراح و سعد بن ابى وقاص را فرمان اكید داد تا هرچه زودتر به فرماندهى ‏زید جوان راهى شوند.(۵)

ابن اسحاق از عروة بن زبیر و دیگران روایت کرده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله با وجودی که از بیماری رنج می برد، لشکر اُسامه را به سوی «بلقاء» و «داروم» در سرزمین فلسطین راهی کرد. در این میان، عده ای می گفتند: چگونه او را که جوانی بیش نیست بر تمام مهاجران و انصار برتری داده و او را فرمانده آنان قرار داده است؟

به دنبال اعتراض عده ای از صحابه، آن حضرت در حالی که سرش را با پارچه ای بسته بود، از حجره بیرون آمد و بر منبر نشست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم، دستورات اسامه را اطاعت کنید و همراه لشکر او خارج شوید. به جانم سوگند که اگر امروز درباره فرماندهی او ایراد می گیرید، در گذشته در مورد پدرش هم ایراد می گرفتید. او شایستگی فرمان دهی را دارد چنان که پدرش هم شایستگی فرمان دهی را داشت.» سپس از منبر پایین آمد.(۶)

شیخ مفید در ارشاد می گوید: « پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل خود رفت و گروهی از مسلمانان را، که ابوبکر و عمربن خطاب هم در میان آنان بودند، فراخواند و پرسید: آیا به شما دستور ندادم که هرچه زودتر همراه سپاه اسامه حرکت کنید؟ چرا از دستور من سرپیچی کرده اید؟ (۷)

همه تاریخ‌نویسان ومحدثین اهل سنت گفته‌اند رسول خدا صلی الله علیه و آله به تمام سران مهاجر و انصار امر کرد به فرماندهی أسامة بن زید به جنگ روم بروند. پیامبر پیوسته فرمان حرکت و خروج از مدینه را به لشکر اسامه می‏فرمود و در مورد تخلف از لشگر اسامه نهی مؤکد صادر نمود و فرمود:«جهّزوا جیش أسامة، لعن اللهُ من تخلّف عنه «؛سپاه اسامه را با ساز و برگ روانه کنید، لعنت خدا بر کسی که از همراهی با سپاه سرباز زند.(۸)



پی نوشتها:
(۱).‌ تعبير به «عسي» (اميد است) در آيه شايد اشاره به آن است كه خداوند خواست متخلفان را بين خوف و رجاء نگهدارد، تا مغرور نگردند (مجمع البيان، ج ۵، ص ۶۶).

(۲).‌ درباره آيه فوق (۱۰۱ سوره توبه) شأن نزولهاي ديگري نيز نقل شده ا ست ضمناً ناگفته نماند كه اين سه نفر نامبرده غير از آن سه نفري است كه در آيه ۸۱ سوره توبه به آنها اشاره شده است.

(۳). مجمع‌البيان، ج ۵، ص ۶۷.

(۴). سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۴۲.

(۵). الاصابه، ابن حجر، ج ۸، ص ۱۲۴؛ تاریخ ابن اثیر، ج ۲، ص‏۳۱۷-۳۲۱؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۷، ص ۱۷۷، ج ۱، ص‏۱۵۹.

(۶). سیره ابن اسحاق، ج ۴، صص ۲۹۹-۳۰۱؛ مغازی واقدی، ج ۳، ص ۱۱۷-۱۲۰؛ تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۱۱۳.

(۷). ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۸۳.

(۸). الملل والنحل، ج۱، ص۲۳؛ شرح نهج البلاغة ابن الحدید، ج۶، ص۵۲؛ به نقل ار کتاب سقیفه ابوبکر جوهری که مسندا از عبدالله بن عبد الرحمن روایت می‌کند و غیر این‌ها از کتاب‌های معتبر اهل سنت.
 

نظرات