ایا خداوند می تواند خدایی مانند خود بیافریند؟

خدا

خدای متعال موجودی است که هیچ نقص و نیازی ندارد تا فرض شود که موجود دیگری، نقص و نیاز او را برطرف کند. پس اگر موجودی که شما فرض کرده اید، بخواهد مثل خدا باشد، نباید مخلوق باشد. در حالی که شما می خواهید هم مخلوق باشد و هم بی نیاز! و این یعنی تناقض، که هرگز امکان ندارد.
و پذیرفتن تناقض یعنی اینکه اگر بنده به سوال شما با تناقض جواب دهم، شما حق اعتراض نداشته باشید. یعنی من به شما بگویم: بله حتما می تواند خدایی مانند خود بیافریند، اما امکان ندارد که بتواند چنین کاری بکند! آیا شما می توانید این تناقض را بپذیرید؟

البته وجود تناقض تنها در جایی نیست که شما سوال از خدایی مثل خدای متعال بکنید. بلکه به محض تصور خدا بودن این موجود مخلوق، تناقض خود را نشان می دهد. چون خدا یعنی موجود غیر مخلوق، یعنی موجودی که وجودش را از دیگری نگرفته باشد، در حالی که شما فرض مخلوق بودن آن را نیز کرده اید!
در کل سوال شما از محدوده قدرت خدای متعال است که در این زمینه باید گفت: خداوند قادر مطلق است. و این گونه موارد (مثل خلق خدا، خلق سنگی که نتواند آن را بلند کند، یا تخم مرغی که بزرگ نشود و عالم درون آن جای بگیرد و ...) اموری هستند که خودشان نشدنی و محال هستند. و ربطی به قدرت خدا در تحقق آن ها ندارد. مثلا شما توانایی دارید که پلک خود را پایین آورده و چشمانتان را ببندید. آیا کسی می تواند توانایی شما را انکار کند، چون شما نمی توانید در یک زمان هر دو چشم خود را باز و دقیقا در همان زمان هر دو چشم را بسته باشید؟

دیدگاه‌ها

با سلام و تشكر از جواب زيباي شما
بهتر نبود بجايي لفظ موجود واجب الوجود كه خداوند است را مي گذاشتيد يعني وجود نه موجود

تصویر soalcity

سلام
ببخشید جدای از پیشنهاد شما، اصلا عبارتی که شما برایش جایگزین پیشنهاد داده اید، در این متن وجود ندارد.

با این حال خود اعتراف به عدم قدرت مطلق بودن خدا و در جهارجوب بودن کردید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
اگر مفهوم قدرت روشن گردد، قدرت نامتناهی الهی نیز به آسانی قابل شناخت خواهد بود، بر اساس یکی از مشهورترین تعاریف، قادر کسی است که اگر بخواهد، فعلی را انجام می‌دهد و اگر بخواهد، آن را ترک می‌کند .طبق این رویکرد، هنگامی گفته می شود که فاعل خاصی بر انجام فعلی قادر است که انجام یا ترک آن فعل، تابع خواست و مشیت او باشد، بنابراین، در کلیه مواردی که فاعل فاقد مشیت است و فعل او بدون آن که مسبوق به خواست و مشیت او باشد، محقق می‌شود، فاعل مزبور در انجام آن فعل فاقد قدرت است، از این رو می‌توان گفت که آتش بر ایجاد حرارت و فعل سوزاندان قادر نیست، زیرا فعل آن از مشیت و خواست برنمی خیزد . نمی توان گفت که اگر بخواهد، فعل سوزاندان را ترک می کند. بر اساس این تعریف می‌توان به اصول زیر دست یافت:
الف- قدرت داشتن بر انجام کاری، لزوما به معنای وقوع آن کار نیست، بلکه ممکن است فاعلی که برانجام کاری قادر است، آن را ترک کند . این در صورتی است که مشیت او به جای انجام فعل به ترک آن تعلق گرفته باشد.
ب- فاعل قادر، قبل از انجام فعل نیز به صفت قدرت متصف است.
ج- قدرت همواره به دو امر متقابل یعنی انجام و ترک فعل تعلق می‌پذیرد.
هر جا که سخن از قدرت فاعل به میان آید، مقصود از آن، توانایی انجام فعل است و هم توانایی ترک آن.
با توجه به این نکته‌ها و تعریف یاد شده، درباره قدرت نامحدود خداوند باید گفت: پس از روشن شدن معنای قدرت، باید ببینیم که قدرت خدا به چه معناست و آیا می‌توان معنای عمومی قدرت را بی هیچ کم و کاستی به خداوند اطلاق کرد؟
با تامل در تعریف یاد شده چنین به نظر می‌رسد که اطلاق این مفهوم برخداوند، از آن رو که مشتمل بر نقصل و محدودیتی نیست، مانعی ندارد، بنابراین قادر بودن خدا بدین معناست که اگر مشیت او به انجام فعلی تعلق پذیرد، آن را انجام می‌دهد و اگر مشیت او به ترک آن تعلق گیرد، آن را ترک می‌کند. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که وقتی ما در حقیقت قدرت خویش تامل کنیم، در می یابیم که انجام یا ترک فعل از سوی ما، معمولا تابعی از انگیزش‌های بیرونی است . بدیهی است که این معنا در مورد خداوند صادق نیست، زیرا مستلزم آن می‌شود که حق تعالی از خارج از ذات خود تاثیر پذیرد . در برابر غیر خود منفعل گردد . این معانی، با وجوب وجود و غنای مطلق خدا سازگار نیست، بر اساس رای صحیح، خداوند بر خلاف مخلوقات مختاری نظیر انسان، هیچ فعلی را در اثر انگیزش‌های بیرونی انجام نمی دهد، بلکه انگیزه خداوند در افعالش عین ذات اوست . به مقتضای مشیت ذاتی خود مبدا صدور افعال می گردد. (۱)
رای صحیح آن است که قدرت الهی، همچون دیگر اوصاف ذاتی خداوند، نامتناهی و بیکران است، برای اثبات عقل این رای علاوه بر ادله عمومی نامحدود بودن اوصاف الهی، می‌توانیم به همان دلیلی که برای اثبات اصل قدرت الهی ارائه کردیم، توسل جوییم، دلیل فوق، افزون بر اثبات صفت قدرت مطلق بودن قدرت خداوند را نیز ثابت می کند، زیرا درباره هر فعل مفروضی این مطلب صادق است که در صورت تعلق مشیت الهی به آن هیچ مانعی از تحقق آن وجود ندارد. به هر تقدیر، علاوه بر دلیل نقلی (۲) عقل نیز به قدرت مطلق الهی اذعان دارد، مثلا محدودیت قدرت خدا به معنای نقص است، در حالی که خداوند از هر گونه نقص منزه است.
شبهه یاد شده جزء قدیمی ترین شبهات است، در جای خود این گونه شبهات جواب کافی داده شده، از جمله در این باره گفته شده: امر یاد شده جزء محالات ذاتی است و یا از سنخ محال وقوعی، قدرت خداوند به چیز محال تعلق نمی‌گیرد، چون این تحلیل به تناقض باز می‌گردد و تناقض امر محال است، عدم تعلق قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی، در واقع هیچ گونه محدودیتی برای قدرت الهی به شمار نمی آید، زیرا این امور اصولا قابلیت ایجاد ندارد.دون مرتبه‌ای قرار دارند که قدرت به آن تعلق می‌پذیرد، به تعبیر حکما، در این جا فاعلیت فاعل (یعنی خداوند) تمام است، لیکن قابل (یعنی محالات ذاتی و وقوعی) قابلیت پذیرش فعل یعنی ایجاد را ندارد.
برای نزدیک شدن مطلب به ذهن استاد کوزه‌گری را در نظر بگیریم که می‌تواند زیباترین کوزه‌ها را از گل بسازد، حال به جای گل، مقداری آب در اختیار او قرار داده و از او بخواهیم که با آن کوزه‌ای بسازد، بدیهی است که در این شرایط او کوچک ترین توفیقی برای ساختن حتی یک کوزه ساده نخواهد یافت، واضح است که این عدم توفیق را نمی‌توان به پای ناتوانی یا کم تجربه گی او گذاشت و مقام استادی او را مورد تردید قرار داد، در بحث ما نیز قضیه‌ای شبیه به این مثال برقرار است . نقصان وکاستی به ناحیه قابل باز می‌گردد، نه فاعل. بر این اساس گفته شده است که اصولا مفهوم شیء بر محال عقلی صدق نمی‌کند تا آن مشمول تعابیر این که خدا بر همه چیز قدرت دارد بشود. بنابراین حاصل پاسخ ما این است که امور نظیر آنچه در پرسش آمده ،جزء محالات عقلی‌اند. قابلیت، تعلق قدرت به این امور منتفی است . عدم تعلق نیز نقص و محدودیتی برای قدرت خداوند به شمار نمی‌آید. (۳)
پی‌نوشت‌ها:
۱. آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۲۲۹- ۲۳۰، نشرطه، قم ۱۳۸۳ ش .
۲.طلاق(۶۵) آیه ۱۲، احقاف (۴۶) آیه ۳۳، التوحید باب ۹ ص ۱۵، نشر دار التعارف، بیروت، بی‌تا .
۳.آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۲۳۳- ۲۳۴ .

آیا بازگشت زمان به عقب ممکن هست خواهش می کنم یه جواب ساده بهم بدید که توش فلسفه نباشه

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي
خير، برگشت زمان به عقب به صورت عادي امکان ندارد.
توضيح (از آنجا که زمان از مولفه هاي پيچيده فلسفي است و شما نمي خواهيد از فلسفه جوابي دريافت کنيد مجبور هستيم با زبان ساده اي بيان کنيم):
يکي از ويژگي هاي ماده زمان داري آن است زمان يعني نو به نو شدن ماده . يعني خارج شدن هر آن و لحظه ماده از قوه به فعليت. ماده به خاطر ذاتش يک سري امور بالقوه و ناداري به همراه دارد که در سِير دارا شدن و تبديل شدن حالت جديد زمان تشکيل مي شود. و برگشت از فعليت به قوه امکان ندارد.
مگر اين که از اين عالم ماده فراتر رفته و در عالم مثال در زمان سير کرده و به گذشته و يا آينده سفر کنيم. همان کاري که در خواب روح انسان وقايعي از گذشته و يا آينده را مي يابد.

نمازهای زن دائی من ریایی است آیا باوجود دروغی بودن نمازهای زن دائیم خدا نمازهاشو می پذیره؟

تصویر شهرسوال

سلام عليکم
ريا هر عملي را باطل ميکند. در قرآن کريم خداوند برخي از نمازگزاران را مورد لعن خود قرار ميدهد و ميفرمايد: واي بر نمازگراران! نمازگزاراني که در نماز سهل انگار و رياکاراند ...(۱)
اما ريا امري است که مربوط به نيت و دورن انسان است و هيچ کسي جز خداوند نمي تواند درباره آن قضاوت داشته باشد. ممکن است به هر دليلي اشتباه کنيد و زن دائي شما رياکار نباشد. در اين صورت نمازهاي او به خاطر اخلاص مورد قبول قرار ميگيرد و نماز شما به خاطر سوء ظن و تهمت از درجه قبولي فاصله ميگيرد. قضاوت را به خدا بسپاريد.
موفق باشيد.
...........................
۱. ماعون/۴-۵

مادرم در سال ۹۱ یا ۹۲ درست خاطرم نیست باردار بود ولی بچه اش را سقط کرد دلیل این کارشم این بود که خجالت میکشید تو سن بالا بچه دار بشه آیا این کار مادرم درست بود که بچه اش را به خاطر خجالت از بارداری در سن بالا سقط کرد؟ آیا این کار گناه نبود؟

تصویر شهرسوال

سلام عليکم
خجالت از بارداري دليل شرعي براي سقط محسوب نمي شود. به هر حال گناهي است که انجام داده اند و خود ايشان بايد متوجه اشتباه خود شوند و توبه کنند و البته بستگی به ماه جنین، دیه نیز باید پرداخت کنند. شما در هر حال بايد احترام مادرتان را حفظ کنيد و عيب پوش او باشيد.
موفق باشيد.

اگر کسی شخصی را شلوغ صدا کنه این لقب توهین آمیز نمیشه من که فکر نمی کنم شلوغ حرف خوبی باشه نباید روی کسی این لقبو گذاشت

نظرات