چرا مطابق قرآن، خود خدا عده ای را گمراه می کند؟

 

همان گونه که بیان شده است، در قرآن، آیاتی ضلالت عده ای به خدا مستند می شود. که برای درک صحیح مطلب باید به چند نکته توجه کنیم:

۱-برای فهم صحیح نظر یک گوینده نمی توانیم تنها به بخش کوچکی از گفتار او توجه کنیم. بلکه باید ابعاد مختلف سخن او را ببینیم تا به درک صحیح و کاملی برسیم. مطلبی که قرآن بر آن تاکید کرده است. و کسانی که تنها بخشی از کلام الهی را می گیرند را به شدت مذمت کرده است.

الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ (۹۱ حجر) (ما عذابی بر آنها می فرستیم) همانها كه قرآن را تقسيم كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهايشان بود رها نمودند)

۲- در مساله گمراهی، با سه موضوع مواجه هستیم. انسان، شیطان و خدا. این سه دستگی عوامل در مسائل دیگری نیز در قرآن وجود دارد. مثلا در مساله اینکه چه کسی جان انسان ها را می گیرد، یک جا سخن از ملک الموت، عزرائیل است (آیه ۱۱ سوره سجده) یک جا سخنان از فرشتگان زیر دست عزرائیل است (آیه ۶۱ سوره انعام) و یک جا سخن از خود خداست. (آیه ۷۰ سوره نحل) پس این بیان سه گانه، خود حاوی نکته مهمی است که باید در آن تدبر کرد و آن را به نحو صحیح دریافت.  

الف) یک نکته مهم در این بیانات سه گانه، توجه دادن به توحید است. کما اینکه ما به توحید افعالی معتقدیم و باید توجه داشته باشیم که در نظام هستی بدون خواست خدای متعال هیچ فعلی انجام نمی شود. عدم توجه به این نکته ممکن است انحراف هایی به وجود آورد. مثلا در محل بحث ما عدم توجه به این نکته ممکن است عده ای را دچار توهم نماید که موجوداتی در هستی، از سیطره قدرت خدای متعال خارج شده است. در حالی که شیطان و گناهکاران مقهور سلطنت خدای متعال هستند.

وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ (۵۹ انفال) آنها كه راه كفر پيش گرفتند، گمان نكنند (با اين اعمال،) پيش برده ‏اند (و از قلمرو كيفر ما، بيرون رفته‏ اند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند كرد!

ب) نکته دیگر تفاوت جایگاه هر کدام از عوامل است که زاویه نگاه خاصی، عامل بودن آن را معنا می کند. یعنی عامل بودن انسان، به این است که خود مسیر گمراهی را انتخاب می کند. و عامل بودن شیطان به صرف دعوت به گناه است.

وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ   ابراهیم/۲۲) (شیطان می گوید) من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد.

(البته شیطان می تواند بعد از ایجاد کردن سلطنت از سوی گناهکار، بر او مسلط شود.)

و عامل بودن خدای متعال به این است که انسان را به گونه ای خلق کرده است که می تواند بیراهه برود. و حتی در مقابل خدا، ستیزه جویی کند:

أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ (۷۷ یس) آيا انسان نمى‏داند كه ما او را از نطفه‏اى بى‏ارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست.

و به همین دلیل گمراه کردن و اضلال خدای متعال تنها در حق کسانی معنا دارد، که خودشان گمراهی را انتخاب کرده اند. که توجه به کلماتی نظیر فاسق، ظالم و ... نشان می دهد خود شخص، خود را به گمراهی کشانده است:

وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (۲۶بقره) ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد. ِ

 وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ (۲۷ ابراهیم) و ستمگران را گمراه مى‏ سازد.

 

دیدگاه‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام.مدتی است سوالی ذهنم را مشغول کرده و هنوز جوابی برای آن پیدا نکرده ام امید وارم شما جوابم را بدهید.
دو گیاه را در نظر می گریم یکی بوته خار و دیگر گل همان گونه که هر انسان عاقلی می داند این دو گیاه با یک دیگر تفاوت های ظاهری محرزی دارند که این تفاوت ناشی از ویژگی های درونی آنهاست.
حال دو انسان را در نظر می گیریم یکی بد و دیگری خوب این دو انسان هم همان گونه که همه می دانند با یک دیگر تفاوت های رفتاری دارند که این تفاوت ها مانند تفاوت های دو گیاه مذکور ناشی از ویژگی های درونی آنهاست. ویژگهایی مانند قدرت تفکر و اراده
و از طرفی همانگونه که یک عالم بلند مرتبه از ویژگی های مخلوقش آگاه است و می داند که مثلا مقاومت مجسمه ساخته شده اش در برابر هوازدگی به خاطر فلان خاکیست که به آن افزوده و یا رنگ مجسمه اش ،به خاطر فلان عملی است که بر روی آن پیاده کرده
خداوند هم که سرچشمه علم و آگاهیست باید از کوچک ترین ویژیگی مخلوقش آگاه باشد و ویژگی های یک مخلوق ناشی از آفرینش خالق است چه بسا
که آن خالق عالمی چون خدا باشد.
با این حساب میزان و نوع قدرت تفکر و اراده هرکس ناشی از خلقت خداست خالقی که به قدری عالم توصیف شده است که نوع چیدمان اتم های هر شخص هم قطعا برای او سهل است چه رسد به تفکر افراد
و حال سوال اینجاست
آیا می توان گفت هیچ انسانی خوب نیست مگر خدا خاسته و هیچ انسانی بد نیست مگر خدا خاسته؟
خوب است در کنار مطالب بالا به آیات زیل هم توجه ای داشته باشید
سوره نحل آیه ۹۳
سوره کهف آیه ۱۷
سوره اعراف آیه ۱۸۶
سوره زمر آیه ۳۶_۳۷

تصویر soalcity

سلام
اشتباه محاسباتی شما در این جاست که اختیار انسان را درست در نظر نگرفته اید. اختیار یعنی اینکه قدرت و علم یکسان در دو فرد می تواند دو تصمیم متفاوت را بیافریند. یا علم و قدرت متفاوت، دو تصمیم یکسان را بیافریند. و خود اختیار در بین افراد یکسان است. و به همین خاطر انسان ها در مقابل اعمالشان مسئول هستند.
آیات مورد اشاره هم تائید و تاکیدی بر توحید افعالی است که به هیچ وجه، مخالف اختیار انسان نیست. و مسئولیت او را نفی نمی کند.

نظرات