در هنگام تعارض فقه و عقل کدام معتبرتر است؟

یکی از منابع چهارگانه فقه، عقل می باشد. و با توجه به استنباط فقه، از ادله عقلی، سخن گفتن از تعارض فقه با عقل خود مطلبی شایسته توجه است.

به نظر می رسد که در ابتدا باید نسبت گزاره ها با عقل را بررسی کنیم. تا با احکام عقلی بیشتر آشنا شده و هر مطلبی را به تعارض با عقل محکوم نکنیم.

هر مطلبی که در نظر بگیریم از نظر عقلانی یکی از سه حالت را خواهد داشت:

۱-عقل پذیر: عقل پذیر مطالبی هستند که عرضه آنها به عقل، تصدیق گزاره را در پی خواهد داشت.
۲-عقل ستیز: عقل ستیز مطالبی هستند که عقل به هیچ وجه آنها را نپذیرفته و به بطلان آن ها شهادت می دهد.
۳-عقل گریز: عقل گریز مطالبی هستند که عقل به دلیل عدم تسلط و احاطه قادر به تشخیص حقیقت درباره آنها نیست.

به عنوان نمونه، وجود موجودی به نام جن، مطلبی است که در صورت ارائه مستقیم آن به عقل، عقل قادر به تشخیص مساله نیست و نمی تواند وجود یا عدم اجنه را بیان کند.
با این حال می بینیم که عده ای وجود جن را پذیرفته و عده ای نیز آن را موجودی خرافی می خوانند. کسانی که آن را خرافه می خوانند، هرگز نمی توانند دلیلی عقلی برای گفتارشان بیان کنند. چون تحقق چنین موجودی ممکن است و هیچ دلیل عقلی نیز نمی تواند عدم شی ممکن را اثبات کند. پس گروهی که موجودیت اجنه را خرافه می خوانند، علیرغم ژست متفکرانه، سخنی می گویند که هیچ بهره ای از عقل ندارد. و البته گروهی که مدعی وجود اجنه هستند نیز باید دلیلی معتبر برای اثبات آن بیان کنند.

با این مثال دو مطلب روشن می شود. اول اینکه ادعاهای عقلی و ژست های متفکرانه (کسی که امری را خرافی می خواند مدعی عقل است) می تواند پوچ بوده و هیچ بهره ای از عقلانیت نداشته باشد. و دوم اینکه عقل محدودیت هایی دارد و انسان برای اظهار نظر در بعضی از مسائل ناگزیر به استفاده از منابع ادراکی دیگر است.

حال با این مقدمه باید بگوییم که فقه، اصولا برای جبران نارسایی های عقل بشر است. بشری که از تمام ابعاد وجودی خود و جهان های ممکن دیگر باخبر نیست، ناگزیر باید به منابعی معتبر غیر از عقل  مراجعه کند. تا با اطلاع کامل به سمت کسب سعادت خود گام بردارد. و در این راه دچار ریسک نشود. و کسی که این مطلب را دریابد، ضرورت وحی را خواهد چشید و آن هنگام خود را محتاج قوانین الهی می داند که به آن فقه می گوییم.

حال با درک جایگاه فقه، باید بگوییم که گزاره های فقهی هرگز عقل ستیز نخواهند بود. چون یا با گزاره هایی مواجه هستیم که عقل توانایی کشف و احاطه به آن را دارد. که در این گزاره ها، حکم عقلی در فقه ثبت خواهد شد. چون عقل از منابع فقه است. و یا اینکه عقل قادر به تشخیص مساله نیست و در این جا باید گزاره های عقل گریز و منشعب از وحی را بپذیریم.

اما آنچه رایج است اینکه ما در مقاطع بسیاری گزاره های عقل گریز با گزاره های عقل ستیز را خلط می کنیم. چون همان گونه که معروف است "انسان با اموری که نمی شناسد، دشمنی می کند" (الناس اعداء ما جهلوا) در واقع تعجب بشر و عدم شناختش سبب انکار او در بسیاری از مقاطع است.

به عنوان نمونه امروزه بسیاری از احکام فقهی مربوط به زنان، مورد هجوم قرار می گیرد و آن ها را رد می کنند. در حالی که بشر هنوز نتوانسته به موضعی متعادل درباره تفاوت جنسیت ها برسد. روزگاری بشر در تفاوت جنسیت ها، چنان دچار افراط بود که حتی زن را انسان به شمار نمی آورد. و امروز عده ای در محکومیت گذشته از این سوی بام افتاده و آنچنان دچار تفریط شده اند که گویی بین زن و مرد، اصولا تفاوتی وجود ندارد! گویی که بعضی زن بودن زن را زشت می دانند و سعی می کنند خصائص و ویژگی های زنان را انکار کنند. یا اینکه نمی پذیرند این ویژگی ها، احکامی مناسب با خود را نیاز دارد. این در حالی است که فقیهان برای این احکام، تبیین های عقلانی نشان دهنده حکمت احکام را هم بیان می کنند. اما به خوبی می توان دید که جوگرفتگی ها، تبلیغات و ... همچنان عده ای را به ژست های روشنفکری و سخنان پوچ می کشاند.

نظرات