بخاطر کمالگرایی در گذشته، اکنون پشیمانم که موقعیت های خوب ازدواج را از دست دادم

دختر۲۷ساله ای هستم که در تمام عمرم موقعیت های ازدواج خوبی داشتم و تحصیلات تکمیلی ام را به اتمام رساندم و البته در موقعیت های ازدواج خوب قرار داشتم و چه آن موارد خوب؛ سایر موارد هم پیش آمد، اما به امید بهتر، از بهترین فرصت هایم باز ماندم. و تمام این موارد گذشته زندگی ام، متاسفانه مغرور و طمع کردم و این طمع باعث شد اینچنین باشم وحالا هم به هر قیمتی هم قصد ازدواج ندارم مگر انکه واقعا معیار هایم را داشته باشد اما از حقیقت نگذرد من معیارهایم در طول سالیان از سطحی گرایانه به رویا و ایده ال گرایانه و سپس واقع گرایانه تغییر کرد و من در جایگاه اجتماعی نسبتا بالایی قرار دارم و در مراکز های اجتماعی و علمی فردی سرشناس هستم. و میدانم نمیتوانم از خاسته ها و اهدافم از زندگی دست بکشم. اما در این میان نبایدهایی هم صورت گرفت اما در هر صورت فعلا یک سالیست واقعا افسوس گذشته و افسردگی شدید دارم انقدر که تابحال به خودکشی هم فکر کردم. هیچ چیز مرا از ته دل خوشحال نکرده و هرچند لبخند میزنم اما هیچ کس نمیداند. ظاهرا مذهبی ام اما احساس میکنم از اعتقاداتم دارم فاصله میگیرم. نمیدانم اگر اینطور برود من هیچ دینی در عمل نخواهم داشت یا اینکه خودم را نابود خواهم کرد مگر انکه خدا فرجی کند.

 

با عرض سلام و تحیت خدمت شما خواهر محترم

به نوبه خود شرایط شما را درک می کنم اما گمان می کنم با لحاظ موفقیتهایی که به آنها اشاره کردید منطقی نیست که گرفتار یاس و نا امیدی شوید. لازم است برای خود و موفقیتهایتان ارزش بیشتری قائل شوید و البته این بدان معنا نیست که از برخی از معیارهای سختگیرانه برای ازدواج صرفنظر نکنید.
لازم است به این نکته توجه داشته باشید که با لحاظ ویژگی کمالگرایی و وسواسی که دارید، اگر در گذشته به همان افرادی که از پاسخ منفی دادن به آنها پشیمانید، پاسخ مثبت می دادید، در زندگی مشترک موفق نمی شدید. پس از تصمیم خود ناراحت نباشید و بدانید در آن مقاطع بهترین تصمیمها را گرفته اید و اگر جز این عمل می کردید الان نیز پشیمان بودید!
زندگی در گذشته حاصلی جز افسوس و حسرت ندارد، بنابراین لازم است واقع بینی که به آن اشاره کردید در این موضوع نیز برجسته شود.
بجای خودسرزنشگری و نا امیدی راه منطقی این است که سطحی از توقعات غیر ضروری را کنار بگذارید و خود رافردی خاص و متمایز از دیگران ندانید.
به خدای بزرگ توکل داشته باشید و با منصرف کردن ذهن خود ازافکار منفی به خاطرات شیرین، مسافرت، ورزش، افزایش تعاملات اجتماعی و.... یاس را از خود دور کنید.
از آنجایی که افسردگی شما قابل اغماض نیست ضرورت دارد در اولین فرصت به یک متخصص اعصاب مراجعه بفرمائید و در ادامه نیز با یک روانشناس به صورت حضوری گفتگو کنید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

دیدگاه‌ها

سلام . خسته نباشید.خدا خیرتون بده
راستش من هدف از این ایمیلی که دارم مینویسم بیشتر درد دل هستش .. آخه یکم دلم گرفته و خسته شدم .. اما خداروشکر به خدا ایمان دارم و توکلم فقط و فقط به خداست....اما میدونید یکم دلم گرفته آخه من به دختر ۲۵ سال هستم. همیشه سعی کردم حد و مرزها رو رعایت کنم ...حجابم نگاهم رو حفظ کنم...حتی با اینکه رشته تحصیلیم فنی مهندسی هست و به آقایون زیادی اطراف ام هستند...
همیشه تو کارهای فرهنگی و دینی پسش قدم ام و با تمام اشتیاقم میرم سراغ این کارها .... چون همیشه آرامش خاصی توی این کارا دارم..که این آرامش و حضور در این فعالیتها از نعمت ها و توفیقاتیه که خدا همیشه خداروشکر شامل حال من کرده... همیشه هر دعای خوبی که داشتم خدا برام براورده کرده ... جز یک چیز........که اون فک کنم حیاتی ترین و بزرگترین نعمتیه که به یک جوون داده میشه...ازدواج.
من اعتقاد دارم که یه دختر در صورتی که به آمادگی عقلی کافی رسیده باشه حتی درسن ۱۶ سالگی هم میتونه ازدواج کنه ... و نهایتا باید تا۲۱ سالگی اگر فرد مناسب پیدا شد باید ازدواچ کنه... اما حالا خودم تو سن نزدیک به ۲۵ سالگی هنوز مجردم... شاید اولین چیزی که به ذهن همه و یا خود شما برسه ، این هست که حتمه تو انتخاب همسر ، فرد سخت گیری هستم اما
من دوست دارم با کسی ازدواج کنم که مذهبی و مقید باشه یعنی خدا شاهده در همین حد که نماز و روزاش رو با معرفت بخونه میترسم از خودم ، از آینده، از اینکه به گناه بیوفو خدا رو اهل یبتش رو قبول داشته و بهشون عشق بورزه هم راضی ام ... اما متأسفانه جون خانواده ام آنچنان مذهبی نیستند...و رشته خودم هم مهندسی هست اکثر خاستگارام توی همین شرایط هستند یعنی مهندس و بی دین ..... حتی یه خواستگار که نمازش رو هم درس بخونه نداشتم. خسته شدم .. خیلی دلم گرفته... نمیدونم چه امتحانیه که خدا برای من قرار داده ....... من محال با آدم به دین عروسی کنم حتی اگر ۴۰سال مجرد بمونم...
از طرفه دیگه من به خاطره نداشتن خواستگار مذهبی .. برای ارشد اقدام کرده ام الان دانشجوی ارشد هستم...میترسم اگه این تجرد ادامه پیدا کنه و دوران تحضیلم طولانی بشه سطح توقع خانوادام هم از فرد مقابلم از نظر تحضیلاتی بالا بره .. همچنین خودم.. یعنی خیلی ها میگند.. فردا به لیسانس ودیپلم راضی نمیشی.. یا آقایون دوس ندارند خانومشون از خودشون مدرک بالاتری داشته یاشه...
در کل کلافه ام ... از چیزی که هستم راضی نیستم ..زن ایده آل از نظر من در این سن باید یه مادر نمونه باشه نه یک دانشجوی نمونه... اما من متأسفانه بنا به شرایط پیش آمده دغدغه ام شده این....
همیشه خودم رو با این دل داری میدم شاید خدا به واسطه صبرم حتما به انسان مقید مومن رو نصیبم خواهد کرد و یا اینکه شاید فردی مه خدا برای من در نظر گرفته انقدر مومن هست که من لایقش نیستم و از نظر دینی خیلی ضعیف ام.و خدا یه من این فرصت رو داده تا خودم رو از نظر دینی مدام بالا بکشم و به خدا نزدیکتر کنم تا من هم لایق همسری مومن خدا بشم ... اما کم کم دارم دوچار تردید میشم و اعتماد به نفسم رو از دست میدم.. احساس میکنم اینها همه برای فریب دادن خودمه...
به نظر شما من باید چی کارکنم .... انشالله همه جونای مملکت ما به سروسامون برسند...برای همه دعا بفرمایید.. ودر آخر اون ها برای من...
ممنون از اینکه وقتتون رو بهم دادید.
اجرتون با خدا و آقا امام زمان

تصویر شهر سوال

با سلام و احترام
دوست عزیز، خواهر گرامی، بسیار خرسندیم که شما خواهر با ایمان، برای به قول خودتان درددل به ما اعتماد نمودید. سعی می کنیم نکاتی را ذکر کنیم که انشالله در نگاه شما و تصمیمات شما راه گشا باشد.

الف) اولا این که هرچند به قول خودتان سن مناسب ازدواج برای دختران تا ۲۴-۲۵ سال است و این آرزوی همه ماست که دختران و پسران جامعه اسلامی ما در بهترین سن، ازدواج کرده و به خانه بخت بروند؛ ولى روشن است که با توجه به عوامل مختلف در سطح كلان جامعه، سن ازدواج دختران و پسران بالا رفته است. بنابر این واقعا ازدواج شما نسبت به متوسط جامعه اصلا به تأخیر نیفتاده است. البته در همین سن و سال بهترین موقعیت برای ازدواج شما محسوب می شود.
ب) از طرفی نداشتن خواستگارهاى متعدد یا ثمره بخش نبودن خواستگاری، یك امر طبیعى است و هرگز نشانه بخت بد یا انتهای سرنوشت انسان نیست و البته همان‏طور كه براى شما به عنوان یك دختر، این مشكل وجود دارد، براى پسرها نیز این مشكل وجود دارد. بسیاری از جوانان با تأخیر توانستند ازدواج کنند امّا سرانجام همسر مناسب و متناسب با روحیات خود را پیدا کرده اند. پس زود ازدواج ‏كردن آن هم با اوّلین یا دومین خواستگار، ، هرچند بسیار مطلوب است اما نشانه موفقیت در امر ازدواج و تأمین خوشبختى و سعادت همیشگى نیست. ازدواج، معمولاً یك فرآیند طولانى مدت است و نیازمند زمان و دقت كافى است و چه بسا همین تجربه ‏ها و به تأخیر افتادن‏ها، شناخت و آگاهی‏تان را از موضوعات و معیارهاى ازدواج بیشتر و عمیق‏تر كند و موفقیت در این امر مهم و حیاتى را چندین برابر كند كه در نتیجه به صلاح شما خواهد بود.
ج) نکته بعدی انتظارات بالا و بیش از اندازه خانواده‌‏ها یا خود دختران است که شما هم اشاره کردید و فرمودید که این چنین نیست.

د) در هیچ شرایطی توکل به خدا و کمک خواستن از او که همواره بر همه پیدا و پنهان ما آگاه است، و نیز توسل به حضرات معصومین (ع) غافل نشوید که به گفته اهل ایمان کلید دنیا و آخرت ما در دست ایشان است.
ه) البته همه کار با دعا و توسل تمام نمی شود و به قول معروف از تو حرکت، از خدا برکت! لازم است خودتان نیز اقداماتی در این زمینه انجام دهید. اگر واقعاً خانواده شما و فامیل و وابستگان شما همه دارای فرهنگ غیر مذهبی یا کمتر مذهبی هستند و کسانی (چه برای ازدواج چه برای مشورت) با شرایط مطلوب شما در بین اقوام و نزدیکان پیدا نمی شود، توصیه می شود به دوستان یا اساتید مورد اعتمادتان که در جوّ مذهبی و خانواده های مذهبی زندگی می کنند قصد ازدواجتان را در میان بگذارید. حتما مؤثر خواهد بود. از سوی دیگر خود شما نیز با حضور در مجامع مذهبی، مسجد محل، جلسات مذهبی، زیارت مشاهد مشرفه (قم و مشهد) به شکل اردو یا غیر آن، میتوانید هم از برکات معنوی این اعمال و مکان ها بهر ببرید و هم زمینه را برای دیده شدن توسط جامعه مذهبی که مطلوب شماست فراهم آورید.
برای مراجع حضوری به مشاورین روانشناختی-مذهبی میتوانید اطلاعات بیشتر را از همین سایت و نیز از پایگاههای اینترنتی نظیر Moshavere.org و Islamicpa.com کسب نمایید.
برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی در سراسر زندگی داریم.

هرگز به خدا گمان بد نبرید چطور ممکنه خدایی که ۱۰۰ برابر بیشتر از پدر و مادر مارو دوست داره در حق ما کوتاهی بکنه نماز شب بخونید من با وجود اینکه افسردگی دارم و کم خوابی حدود دوماه نماز شب بی وقفه (البته فکر کنم ) خوندم روزها هم به علت افسردگی که داشتم نمیتونستم بخوابم یعنی روزها وقتی راه میرفتم تلو تلو میخوردم از فرط کم خوابی تا اینکه به خدا بد گمان شدم و گفتم من این همه دارم زجر میکشم چرا خدا مشکل منو حل نمیکنه دیگه نماز شب نخوندم تا خدا یه جوری به گفت که۹۹درصد راه رو رفته بودی اگه نماز شب خوندید برا منم دعا کنید

سلام
روی صحبتم با خانومی هستش که گفتن ۲۷ ساله هستن
به نظر من شرایط شما برای ازدواج مناسب هست و باید اینرو در نظر داشته باشین که پسرهایی با شرایط مناسب هم هستند که دنبال خانومی با شرایط مناسب مانند شما هستند پس تعلل نکنید و این شانس را به دیگران و خودتان بدهید تا با هم آشنا بشوید. تو رو خدا ببخشید قصد نصیحت ندارم صرفا میخوام آنچه که خود به آن رسیده ام را با شما به اشتراک بگذارم. راستش من از نظر مذهبی آدم معمولی هستم نه خیلی مذهبی و نه غیر مذهبی ولی چند وقت پیش این آیه را از قرآن دیدم. "انما الحیات الدنیا لهو و لعب" مطمئنا من مفسر نیستم و اون چیزی که از این آیه دستگیرم میشه اینه که این دنیا با آدم زیاد بازی میکنه. این بازی به نظر من یعنی اینکه اون چیزی که واقعا مهم نیست برای آدم الکی مهم میشه و اون چیزی که مهمه برای آدم کم ارزش میشه. شما هم بشینید با خودتون فکر کنید که واقعا چه چیزی براتون مهمه . بقیه چیزها رو بگذارید کنار و خودتون رو از بندشون راحت کنید. راستش جسارتا یک عرض دیگه ای هم دارم تورو خدا بد برداشت نکنید.
من هم پسری ۳۱ ساله هستم و قصد ازدواج دارم. دکتری هوافضا میخونم. خانواده معمولی و تحصیلکرده ای دارم از نظر وضعیت مالی خانواده نیز شرایط معمولیه مناسبه. در کنار درس کار و ورزش هم میکنم. میخواستم ازتون بخواهم در صورتی که شما هم مایل باشین بیشتر با هم آشنا بشویم.
از مدیریت سایت خواهش میکنم تا این درخواست و ایمیل بنده رو در اختیار این خانم قرار بدهد.

نظرات