انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

مرگ

روح پس از آن كه به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی كه در دنیا هستند، امری محال و غیرممكن نیست‌، امّا چنین نیست كه روح هر فردی بتواند با هر كسی كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

آن چه مسلّم است این كه ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اكرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی كه مرگت نزدیك شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یكی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری كردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[۱]

ب ـ در یكی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزكاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت كنید تا مشكل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌كند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تكرار می‌كند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید كه یقین كنم بدهكارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقك روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر كردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[۲]

بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امكان‌پذیر است‌، لكن چنین نیست كه در هر شرایطی این امر تحقق پیدا كند؛ البته از روایات استفاده می‌شود كه روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی كه انتظار مردگان برای احسان و نیكی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشی كرده التماس می‌كند كه به یاد من باشید و به من كمك كنید؛ با سیر كردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری كنید، لیكن چنین نیست كه بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است كه باید به یاد مردگان بود و با انجام كارهای نیك به نیّت آن‌ها، كمی از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده كه دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: ۱. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن كه مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی كه مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به كسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یك بار، برخی در سه روز یك مرتبه و كم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشی می‌كند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[۳] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و كافری نیست‌، مگر این كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترك اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[۴]

[۱]. بحارالانوار، علامه مجلسی‌، ج ۲۲، ص ۳۷۴، نشر مؤسسه وفأ، بیروت‌.
[۲]. معاد، مرحوم فلسفی‌، ج ۱، ص ۳۲۳، نشر معارف اسلامی‌.
[۳]. بحارالانوار، علامه مجلسی‌، ج ۶، ص ۲۵۷، نشر موسسة وفأ، بیروت‌.
[۴]. همان.

دیدگاه‌ها

با سلام
با لطف و حوصله شماتا اینجا با ماهیت روح آشنا شدیم.روح در هدایت انسان به راه درست و الهی چه نقش عملی و عملیاتی میتواند داشته باشد؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت خداوند متعال همه بندگان خود را دوست دارد و مقدمات و وسائل هدایت را برای آنان فراهم کرده و به آنان اختیار داده است تا با اختیار خود هر راهی را که می خواهند برگزینند از جمله:
۱. خداوند به تمام انسان ها قدرت تفکر و اندیشیدن را هدیه داده که بدین وسیله؛ در نگاهی کلی آنان می توانند با کمک عقل و فطرت الاهی، به راه راست هدایت شده و سره را از ناسره تشخیص دهند. قرآن کریم، بارها به چنین موضوعی اشاره نموده[۱] و بیان داشته که تنها بعد از این هدایت عمومی بوده که برخی از انسان ها، راه خود را در این مسیر، تحکیم و تثبیت نموده و گروه دیگری ناسپاسی ورزیده اند[۲] و با آن که هدایت شده اند؛ چون جبری در کار نیست، باقی ماندن در گمراهی را بر آن ترجیح داده اند.[۳]
۲. خداوند علاوه بر فراهم نمودن اسباب هدایت تکوینی در وجود انسان (عقل و قدرت تفکر)، پیامبران الاهی بویژه خاتم آنان حضرت محمد (ص) که دارای آخرین و کامل ترین دین است را برای ارشاد و هدایت مردم فرستاده است که راهنمای بشر برای رسیدن به مرتبه کمال نهایی هستند.
۳. فرستادن کتاب های آسمانی از جمله قرآن که حاوی درس ها و دستوراتی برای رشد و تکامل انسان در همه زمینه ها است.
۴.برگزیدن ائمه معصومین به عنوان جانشینان برحق پیامبر اکرم (ص)که همگی انسان های کامل برخودار از مقام والای امامت و علم الهی برای هدایت انسانها بوده اند و آموزه های آنان به صورت احادیث و روایات معتبر در اختیار ما قرار دارد.
بنا بر این از آن جا که حقیقت انسان همان روح اوست وبا ید تحت تربیت وهدایت دینی قرار گیرد با توجه به این همه اسباب و وسائل هدایت و با توجه به آموزه های ارزشمند اعتقادی ،فقهی، اخلاقی و... که از آیات قرآن و احادیث پیامبر اکرم(ص) وائمه (ع) در اختیار همگان قرار دارد و برای کسب دوستی و محبت خداوند، وهدایت روح انسان باید مورد استفاده واقع شود.

[۱] به عنوان نمونه: یونس ۱۰۸، إسراء ۱۵، زمر ۴۱ و ... .
[۲] دهر، ۳(انا هدیناه السبیل إما شاکرا و إما کفورا).
[۳] فصلت، ۱۷(و أما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی).

با سلام
روح و عقل انسان هردو پدیده هایی غیر مادی با منشا الهی هستند.و جسم انسان قالب مثالی برای این پدیده های غیر مادی است که فرماندهی جسم و هدایت روح به عهده عقل میباشد.پس اگر خطایی صورت گیرد جسم هیچ اراده ای بر دوری از خطا ولغزش را ندارد.
پس چرا در روز موعود پس از زنده شدن و حسابرسی جسم را با آتش جهنم بسوزانند؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
گر چه انسان موجود دو ساحتی است که یکی مادی ودیگری مجرد است ولی باید توجه داشت که ترکیب انسان از مجرد وماده ترکیب اتحادی است ونه انظمامی بدین بیان که :
انسان موجود مرکب از دو پدیده است که یکی مجرد و دیگر مادی است. ترکیب آن دو بدین معنا است که ترکیب روح و بدن یک ترکیب اتحادى است. روح و بدن یک وجود موجود هستند. بر اثر این ترکیب است که حقیقتى به نام انسان شکل مى‏گیرد. روح بى‏بدن نمى‏تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بى‏روح نمى‏تواند موجودیت خود را حفظ کند. از این رو مى‏گوییم ترکیب روح و بدن ترکیبى است که بدون آن نمى‏توانند موجود باشند؛ بر اساس این ترکیب است که این دو موجود مى‏شوند و وجودى یگانه مى‏یابند.
در ترکیب انضمامى، دو چیزى که موجود هستند و هستى آن ها مستقل از یکدیگر است، به هم متصل شده، با هم ترکیب مى‏شوند. یعنى این طور نیست که آن دو موجود بر اثر این ترکیب به عالم هستى باریابند؛ بلکه آن دو، هستى مستقل از یکدیگر دارند. ما فقط با یک ترکیب میان آن دو، پیوند حاصل کرده‏ایم. اما در ترکیب اتحادى، مانند روح و بدن، آن دو به حدى با هم یگانه گشته‏اند که به یک وجود موجودند. این طور نیست که نخست روح موجود شود و آن گاه بدن جدا از آن؛ سپس این دو را به هم پیوند بزنیم و ترکیب کنیم؛
در ترکیب اتحادى، باید دو موجودى که به یک وجود موجود مى‏شوند، داراى مرتبه یکسانى باشند؛ یعنى،اگر یکى در مرتبه قوه و استعداد محض بود و یکى در مرتبه فعلیت، نمى‏توان این دو را با یکدیگر متحد ساخت؛ چرا که این دو بر اثر ترکیب یکى مى‏شوند . یگانگى در حدى است که به یک وجود موجودند. نمى‏توان موجودى را که در مرتبه قوه بوده، وجودش ضعیف‏تر از فعلیت و پایین‏تر از آن است با مرتبه فعلیت که وجودش قوى و بالاتر است، ترکیب اتحادى نمود. مرتبه پایین در عین پایین بودن نمى‏تواند بر اثر ترکیب به مرتبه بالا ارتقا یابد؛ چنان که مرتبه بالا نیز - در عین بالا بودن - نمى‏تواند بر اثر ترکیب به مرتبه پایین تنزل کند. از این رو، ترکیب اتحادى یک موجود بالقوه با یک موجود بالفعل محال است. ترکیب بین نفس و بدن اتحادی است(۱) .
با توجه به مطالب فوق معلو.م شد که انسان تنها بدن ویا تنها روح نیست بلکه هر دو ساحه انسان در شکل گیری عمل او نقش دارد
واعضا وجوارح انسان در حد ابزار مادی برای روح او نیست بلکه خود اعضا نیز در اعمال انسان نقش دارد مثلا لذت می برد از این رو کفیر های انسان روحی وجسمی است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک : محمد امین صادقی، نتایج کلامی، حکمت صدرا یی، نشر بوستان کتاب ،قم ۱۳۸۸ ش.، ص۲۱۶.

با سلام
۱-پس شما نظریه ابن سینا در مورد انضمامی بودن روح را قاطعانه رد می کنید؟
۲-بطور کلی این جمله که انسان موجود ترکیبی است از روح مجرد و بدن مادی آیا مجرد بودن روح را زیر سوال نمی برد؟
۳-اینطور که شما می فرمایید پس وقتی انسان بمیرد و روح از بدن جدا شود روح در برزخ توانایی تعقل و یادگیری و کسب معرفت نخواهد داشت؟
ضمنا از سرعت پاسخگویی و حوصله شما تشکر می کنم و التماس دعا دارم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
۱- در باره فراز اول پرسش توضیح لازم در پاسخ قبل اشاره شد اما در باره فراز دوم پرسش باید گفت : با توجه به دیدگاه های مختلف در باره رابطه روح وبدن هیچ کدام از آن رویکرد ها با تجرد روح تعارض ندارد نظریاتی که درباره روح از سوی علما و دانشمندان اظهار شده، بسیار متنوع است. ممکن است علم امروز آدمی برای پی‌بردن به همة رازهای روح کافی نباشد، هر چند روح ما از همه چیز جهان، به ما نزدیک‌تر است، اما چون گوهر آن با آنچه در عالم ماده با آن اُنس گرفته‌ایم، تفاوت کلی دارد، نباید تعجب کرد که از اسرار و کُنه این اعجوبه آفرینش و مخلوق ما فوق ‌ماده آگاه نباشیم.
در هر حال روح یک حقیقت ماورای طبیعی است که ساختمان و فعالیت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است. درست است که دائماً با جهان ماده ارتباط دارد، ولی روح، ماده و دارای خاصیت ماده نیست.
۲-در باره فراز دوم در ابتدا باید اشاره شود تسبیح و تقدیس خداوند از روی رغبت شخصی و علاقه درونی از جانب مؤمنان، امری نیست که منعی برای عمل آن در برزخ وجود داشته باشد؛ چنان‌که از برخی روایات همین امر به دست می‌آید که دعا و طلب از خداوند، از جانب مؤمنان صورت می‌پذیرد؛ اما این گونه امور را نمی‌توان در زمره تکالیف به حساب آورد.
در روایتی آمده که از امام صادق(ع) درباره ارواح مؤمنان سؤال شد. حضرت فرمود:
«در حجره‌هایی در بهشت سکونت دارند، از غذای بهشتی می‌خورند و از آشامیدنی‌های آن می‌آشامند و گویند: بار پروردگارا! ساعت قیامت را برای ما به پادار و بر آنچه به ما وعده فرمودی، وفا کن. آخرین فرد ما را به اولین فرد ما ملحق گردان.» (۱)
البته ممکن است امکان و زمینه کسب معرفت و شناخت بالاتری نسبت به حقایق عالم، برای مؤمنان در بهشت برزخی فراهم باشد؛ چنان‌که آیت الله جوادی آملی می‌فرماید:
«در جهان برزخ، زمینه ‏ای برای تكامل عملی نیست تا انسان با انجام كاری واجب یا مستحب، به كمال برتر عملی برسد؛ ولی راه تكامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در رؤیا برای روح معلوم می‏شود و برای آگاهی به آن‌، حركت فراگیری از قبیل كوشش‌های بدنی در زمان بیداری را ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن‌جا برای انسان ها روشن و مشهود خواهد شد.» (۲)
اما در هر حال، روشن است که این امر و امکان تکامل‌های معرفتی، به معنای تکلیف داشتن ایشان در این خصوص نیست.
پی‌نوشت‏ها:
۱. محمد بن یعقوب كلینی، فروع کافی، تهران، نشر دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هـ .ش، ج ۳، ص ۲۴۴.
۲. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، نشر مرکز اسراء، قم، ۱۳۸۰ ش، ج ۱، ص ۲۴۶.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
۱- در باره فراز اول پرسش توضیح لازم در پاسخ قبل اشاره شد اما در باره فراز دوم پرسش باید گفت : با توجه به دیدگاه های مختلف در باره رابطه روح وبدن هیچ کدام از آن رویکرد ها با تجرد روح تعارض ندارد نظریاتی که درباره روح از سوی علما و دانشمندان اظهار شده، بسیار متنوع است. ممکن است علم امروز آدمی برای پی‌بردن به همة رازهای روح کافی نباشد، هر چند روح ما از همه چیز جهان، به ما نزدیک‌تر است، اما چون گوهر آن با آنچه در عالم ماده با آن اُنس گرفته‌ایم، تفاوت کلی دارد، نباید تعجب کرد که از اسرار و کُنه این اعجوبه آفرینش و مخلوق ما فوق ‌ماده آگاه نباشیم.
در هر حال روح یک حقیقت ماورای طبیعی است که ساختمان و فعالیت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است. درست است که دائماً با جهان ماده ارتباط دارد، ولی روح، ماده و دارای خاصیت ماده نیست.
۲-در باره فراز دوم در ابتدا باید اشاره شود تسبیح و تقدیس خداوند از روی رغبت شخصی و علاقه درونی از جانب مؤمنان، امری نیست که منعی برای عمل آن در برزخ وجود داشته باشد؛ چنان‌که از برخی روایات همین امر به دست می‌آید که دعا و طلب از خداوند، از جانب مؤمنان صورت می‌پذیرد؛ اما این گونه امور را نمی‌توان در زمره تکالیف به حساب آورد.
در روایتی آمده که از امام صادق(ع) درباره ارواح مؤمنان سؤال شد. حضرت فرمود:
«در حجره‌هایی در بهشت سکونت دارند، از غذای بهشتی می‌خورند و از آشامیدنی‌های آن می‌آشامند و گویند: بار پروردگارا! ساعت قیامت را برای ما به پادار و بر آنچه به ما وعده فرمودی، وفا کن. آخرین فرد ما را به اولین فرد ما ملحق گردان.» (۱)
البته ممکن است امکان و زمینه کسب معرفت و شناخت بالاتری نسبت به حقایق عالم، برای مؤمنان در بهشت برزخی فراهم باشد؛ چنان‌که آیت الله جوادی آملی می‌فرماید:
«در جهان برزخ، زمینه ‏ای برای تكامل عملی نیست تا انسان با انجام كاری واجب یا مستحب، به كمال برتر عملی برسد؛ ولی راه تكامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در رؤیا برای روح معلوم می‏شود و برای آگاهی به آن‌، حركت فراگیری از قبیل كوشش‌های بدنی در زمان بیداری را ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن‌جا برای انسان ها روشن و مشهود خواهد شد.» (۲)
اما در هر حال، روشن است که این امر و امکان تکامل‌های معرفتی، به معنای تکلیف داشتن ایشان در این خصوص نیست.
پی‌نوشت‏ها:
۱. محمد بن یعقوب كلینی، فروع کافی، تهران، نشر دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هـ .ش، ج ۳، ص ۲۴۴.
۲. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، نشر مرکز اسراء، قم، ۱۳۸۰ ش، ج ۱، ص ۲۴۶.

سلام
ببخشید چرا جواب ندادید؟

تصویر شهرسوال

باسلام.
پاسخ شما در نظر قبلی بیان شد.
http://www.soalcity.ir/comment/19357#comment-19357
موفق باشید.

جالب بود

با سلام:
آیا در برزخ هم شیطان وجوددارد؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
اگر منظور از وجود شيطان در عالم آخرت اين باشد که: آيا اکنون شيطان براي کساني که در جهان برزخ هستند، وسوسه گري و اغواگري دارد يا خير؟
بايد پاسخ داد: با ورود انسان به جهان برزخ، پرونده عمل انسان بسته شد مگر تا قيامت الصالحات و صدقات جاريه يا ايجاد سنت هاي حسنه يا سیئه اي که آثاراش تا قيامت باقي است، لذا شيطان نسبت به اين افراد، اضلال و گمراهي ندارد. هم چنين است در جهان آخرت.
دیگر این که شیطان تنها در عالم که دار تکلیف است( دنیا) دست به وسوسه می زند تا آدمی را از عمل به آن باز دارد ودر برزخ چون جای تکلیف نیست وسوسه هم آنجا وجود ندارد .اگر مراد این است که آيا شيطان در عالم برزخ و آخرت راه پيدا مي کند يا به بيان ديگر آيا شيطان مانند ساير انسان ها داراي مرحله برزخ و قيامت هستند؟
در پاسخ بايد گفت: در مورد آخرت حتما شيطان وجود دارد، زيرا شيطان بايد در صحنه محشر محاکمه و مورد محاسبه قرار بگيرد اما در مورد اين که آيا شيطان داراي برزخ هم هست يا نه؟ بايد گفت: تا آنجا که جستجو شد، نصوص ديني در اين باره ساکت هستند و ما نيز اصلاع چنداني از ورود شيطان به جهان برزخ نداريم.

با سلام
پس نظریه ابن سینا در مورد انضمامی بودن مردود است؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
بلی چون در ترکیب انضمامى، دو چیزى که موجود هستند و هستى آن ها مستقل از یکدیگر است، به هم متصل شده، با هم ترکیب مى‏شوند. یعنى این طور نیست که آن دو موجود بر اثر این ترکیب به عالم هستى باریابند؛ بلکه آن دو، هستى مستقل از یکدیگر دارند. ما فقط با یک ترکیب میان آن دو، پیوند حاصل کرده‏ایم. اما در ترکیب اتحادى، مانند روح و بدن، آن دو به حدى با هم یگانه گشته ‏اند که به یک وجود موجودند. این طور نیست که نخست روح موجود شود و آن گاه بدن جدا از آن؛ سپس این دو را به هم پیوند بزنیم و ترکیب کنیم؛

با سلام
خیلی عالی بود جامع و کامل .
ممنون و متشکر-ملتمس دعا

با سلام
آیا جسم می تواند از روح انرژی بگیرد؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :باسلام
سوال تان مبهم است اگر مراد تان روح وبدن است باید گفت :
توان وانرژی وقدرت های گوناگون ادراکی وتحریکی جسم وبدن انسان از روح اوست وجسم منهای روح جامد وسرد وبی خاصیت است .
اگر مراد تان چیزی است که از آن به انرژی درمانی یاد می شود ا باید گفت :
انرژی درمانی واژه ای است که در سال های اخیر رایج شده و امور متفاوت و مختلفی هم از آن قصد می شود، اما در تعریفی ساده می توان گفت انرژی درمانی راهکاری است برای درمان بیماری های جسمی و روحی از طریق انرژی های ناشناخته .
به شکل طبیعی در علومی مانند فیزیک و هم در علوم دیگر از وجود انرژی و امواج گوناگون در بدن انسان و دیگر موجودات حتی اجسام مختلف یاد می شود ، اما عده ای معتقدند که در بدن آن ها یا در برخی اجسام ویژه، انرژی خاصی نهفته است که می تواند تاثیر خاصی بر مشکلات جسمی و روحی دیگران داشته باشد و با تبلیغ و ترویج همین امر درصدد جلب نظر بیماران و دیگر افرادی که خود را نیازمند به چنین درمان هایی می دانند بر می آیند .
شاید این مسئله به خصوص آن گاه که افراد خاصی ادعا می کنند به طور ویژه و استثنایی دارای چنین حالات و ویژگی خاص هستند ،بیش تر تامل بر انگیز باشد چرا که غالبا این افراد هیچ مدرک و دلیل معتبری برای برخورداری شان از این توانایی ارائه نمی دهند.تنها به اظهار نظر برخی افراد مراجعه کننده که تصور می کنند با این مراجعات بهبودی یافته اند ، تکیه می کنند که البته روشن است هر نوع تبانی و توطئه و یا توهم و تلقین محتمل است .
در هر حال هم در اصل امکان بهبودی برخی بیماری ها توسط انرژی خاص برخی افراد و هم در صحت ادعای افرادی که خود را برخوردار از این انرژی می دانند، تامل و تردید های جدی وجود دارد که انسان را وا می دارد با تردید بیش تری به این مسئله نگاه کند ؛ در هر حال از نظر فقهی انرژی درمانی اشکال ندارد ،ولی چنانچه مستلزم امر حرامی باشد، جایز نیست؛ یعنی اگر در مقام معالجه حرامی مانند لمس بدن نامحرم و مانند آن رخ دهد، این کار صحیح نخواهد بود .
یاد آوری می شود که بیش تر کسانی که امروزه مدعی انرژی درمانی اند، شیادانی هستند که فقط به دنبال فریب و سر کیسه کردن ناآگاهان می باشند. چندی پیش یکی از مدعیان معالجه با انرژی درمانی که در مرکز شهر قم مطب داشت ، به مرکز پاسخگویی دعوت کردیم و با او به صحبت نشستیم، اعتراف می کرد که چیزی بلد نیست و تنها تا سوم راهنمایی تحصیل کرده و چون کار پیدا نکرده، خواسته از این طریق کسب درآمد نماید. بعدا هم مسئولان وزارت بهداشت از وضعیت وی مطلع شده ،مطبش را بستند.

با سلام و خسته نباشید من چیزی که برام سوال شده همیشه این رو به دیگران هم گفتم ولی تا به حال کسی نتونسته جواب من رو بده سوال من این هست موقعی که روح انسان وارد عالم برزخ می شود تا چند سال باید زندگی بکنه تا قیامت بشه اصلا اون دنیا به ادم وظایف ومسولیت میدند منظورم اینه چه طوری هست که ما میخوابیم صبح بلند میشیم میریم محل کارمون اون دنیا هم به نظر شما این طور هست یا نه واقعا به نظر خود من خیلی عجیب هست نا چند سال ادم باید توی اون دنیا زنده بشه تا بشه قیامت البته خدای نکرده فکر نکنید که من آدم به اعتقادی هستم نه این طور نیست من به خدا وآخرت واون دنیا خیلی اعتقاد دارم وبه همه هم گفتم هر کاری که ما تو این دنیا داریم انجام می دیم خدا شاهد وناظر هست ومثل دوربین مدار بسته تمام اعمال ورفتار ما رو ضبط میکنه ولی اگر جواب سوال من رو بدید ممنون میشم خیلی هم از سایت خوبتون تشکر وقدردانی میکنم یه خسته نباشد هم میگم به تمامی بچه های سایت خوب شهر سوال امیدوارم در پناه خدا همیشه موفق و سر بلند باشید با تشکر سال خوب و پر برکتی داشته باشید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام .
مرگ به زندگی دنیایی آدمی پایان می یابد ،ولی با مرگ حیات دیگری در عالم برزخ برای انسان آغاز می شود . زندگی انسان در عالم برزخ موقتی است . و تا برپایی رستاخیز عمومی در آنجا طبق عمل کرده خود در دنیا زندگی می کند . اگر اعمال او نیک بوده ،در کنار صالحان و پاکان و در نعمت و آسایش است . و اگر بد و معصیت بوده ،در کنار شیاطین و پیشوایان ضلالت در رنج و زحمت به سر می برند . تا روز قیامت فرا رسد . و در پای محاکمه عدل الهی حاضر گردد . (۱)
بعد از سپری شدن مرحله حیات برزخی و فرار رسیدن روز رستاخیز همگان در محضر الهی حاضر شده . و نسبت به عمل کرده های خود محاکمه می شوند . پس از محاکمه هر کسی برابر اعمال در منزلگاه ابدی خود قرار می گیرند . صالحان و مومنان وارد بهشت می شوند و تا ابد با آسایش و راحتی در آن به سر می برند و از نعمت های گوناگون جسمانی و روحی استفاده می کند و لذائذ حسی و عقلی و معنوی بهره مندند، و تا ابد در آسایش هستند. اما افراد معصیت کار به طور کلی دو دسته می شوند.
برخی که مومن اند ولی گناه کار، مدتی را در دوزخ کیفر می بیند. بعد ار آن بیرون آمده و در بهشت تا ابد زندگی می کنند .
عده ای دیگر که کفار معاند اند و تا ابد در آتش جهنم می سوزند .
در هر صورت همگان ابدی هستند. ولی صالحان دارای حیات سعادت مند ابدی و کفار معاند دارای حیات شقاوت مند ابدی در جهنم اند . در این باره در آیات متعدد قرآن کریم سخن گفته که در این جا تنها به دو نمونه (یکی در باره زندگی ابد بهشتی و دیگر زندگی ابد جهنمی) اشاره می گردد : درباره حیات جاودانه بهشتی فرمود :
«و من یأته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذالک جزاء من تزکی ؛ (۲) آنها که با ایمان و عمل صالح در محضر پروردگارشان حاضر شوند ،درجات عالی دارند . این درجات عالی همان باغ های جاویدان بهشتی است . که از زیر درختان شان نهرها جاری است ، جاودان که در آن زندگی می کنند و این پاداش کسی است که خود را پاک کند» .
در باره زندگی ابدی جهنمی فرمود : «و من یعصی الله و رسوله و یتعّد حدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین ؛۳) و آن کس که نا فرمانی خدا و پیامبرش را کند و از حدود الهی تجاوز نماید ،او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوار کننده ای است ».
طبق این گونه آیات الهی به روشنی معلوم می شود که زندگی بعد از مرگ انسان پایان ناپذیر و ابدی است ،با این تفاوت که بعضی در سعادت ابدی و کفار معاند شقاوت ابدی به سر می برند.

پی نوشت ها :
۱- شیعه در اسلام ،ص ۱۰۱ ،نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران ۱۳۴۸ ش
۲- طه(۲۰) آیه ۷۶
۳- نساء (۴)آیه ۱۴

سلام یعنی روح درعالم برزخ با جسم مثالی هیچ قوه عقلی نداره؟ واخلاقش مثل دنیا بودنش نیست؟ آیا مثلا منی که الان بمیرم وهمسنم موقع پیری بمیره اون دنیا چطور همو میشناسیم با قیافه های تغییر کرده؟ دیگه همسن نمیشه قیافه هامون مثلا هردو جوون باشیم؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
بر اساس روایات انسان ها، اعم از مومن و کافر بعد از مرگ و در حیات برزخی یکدیگر و از جمله بستگان خود را دیدار خواهند کرد. در این باره روایات متعددی نقل شده که به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:
۱- در حضور امام صادق (ع) سخن از ارواح مومنان به میان آمد، حضرت فرمود: «ارواح المومنین یلتقون؛ ارواح مومنان در برزخ با هم ملاقات و دیدار می‌کنند».
آنگاه شخصی با تعجب و شگفتی از حضرت پرسید: آیا ملاقات می‌کنند؟ فرمود: «نعم و یتسائلون و یتعارفون حتی اذا رایته قلت: فلان؛ (۱) بلی، و با یک دیگر گفتگو می‌نمایند و همدیگر را می‌شناسند . وقتی کسی را دیدی ،می‌گویی فلانی است».
۲- در روایت دیگر درباره دیدار همه انسان‌ها با هم مسلکانش سخن گفته است، راوی می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ارواح مومنان کجاست؟ حضرت فرمود:
«ارواح المومنین فی حجرات فی الجنه، یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛(۲) ارواح مومنین در منازل بهشت‌‌اند . از طعام‌های آن می‌خورند . از نوشیدنی‌های آن می‌نوشند . همدیگر را می‌بینند و زیارت می‌نمایند».
در این روایت تصریح شده که مومنان در بهشت برزخی همدیگر را ملاقات می‌کنند و با هم همنشینی دارند ؛ در نتیجه خانواده و آشنایان هم در صورت همسانی در درجات برزخی می توانند درکنار هم باشند و با هم زندگی موقتی برزخی را تجربه کنند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. برقی ، محاسن برقی، نشر دار الاحیا التراث العربی ، بیروت، ۱۴۰۸ ق، ص ۱۷۸ .
۲. همان، ص ۱۷۸ .

سلام وعرض ادب ببخشید از اینکه میگن شیعیان امام علی ع آمرزیده میشن و به بهشت میرن درسته؟ واینکه میگن مومنان فقط به بهشت برزخی میرن منظوراز مومنان چه کسانی هستن اگه منظور کسانی هستن که مبرا از تمام گناهانن پس یعنی اونایی که به صورت متوسط گناه دارن نه زیاد نه کم کجا میرن؟ و اینکه اگه برای رفتگانمون صلوات بفرستیم ودعا بخونیم ایا بهشون گفته میشه این صلوات از چه کسی براشون فرستاده شده ایا میدونن؟ و اینکه میگن روح بی رنگه پس چرا تو خواب وقتی رفتگانمون رو میبینیم صورتشون رنگ پوست دنیوی شونو داره وموهاشون رنگ موهای دنیاشونو داره وحتی لباساشون رنگیه؟لطفا پاسخ بدید تمام سوالام مهمه صواب میکنین منو از گمراهی دربیارید ممنونم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام
اگر به همه پرسش های تان در این نوبت پاسخ داده شود بسیار طولانی می لطف نمایید فراز بعدی را جداگانه ارسال نماید .
اما در باره فراز اول باید گفت :
ابتدا باید دید منظور از شیعه بودن چیست؟
شیعه در لغت به معنای پیرو می باشد و آن چه که به شیعه هویت شیعه بودن می بخشد، یدک کشیدن نام شیعه با باطنی بی محتوا و میان تهی نیست. بلکه هویت شیعه را پای بند عملی به آموزه های اعتقادی تشکیل می دهد که به عنوان نشانه شیعه و وظائف او توسط امامان معصوم بیان شده است.
به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که به صرف ادعای همراهی با اهل بیت بدون این که سیره آنها در عرصه زندگی سایه افکن شود، برای نجات از جهنم کافی باشد. زیرا در برخی از روایات وارد شده که خداوند بهشت را برای افراد مطیع خلق کرده، هرچند عبد حبشی باشد و جهنم را برای افراد گنه کار آفریده است ، هرچند از افراد بنی هاشم باشد.(۱)
آری اگر افرادی عشق به اهل بیت داشته و از صمیم دل به آنان معتقد باشند اما در پیمودن راه ائمه کاستی هایی داشته باشند، با توجه به روایات فراوان بالاخره به بهشت می روند. زیرا در هرحال عشق و محبت به اهل بیت عشق به خوبی ها و صفات شایسته و ارزنده انسانی است . مشروط بر این که کاستی ها به گونه ای نباشد که همه تار و پود عشق و محبت را بسوزاند و خاکستر کند. به گونه ای که دیگر احساسی نسبت به اهل بیت در دل او باقی نماند.
برخی از روایات حاکی از این است که شیعیان در روز قیامت از جهنم نجات می یابند:
۱- پیامبر خدا خطاب به امام علی (ع) فرمود: «تو و شیعیانت در روز قیامت رستگار هستید.»(۲)
۲- پیامبر (ص) فرمود: «ای علی، اگر تو و شیعیانت نبودید، دین خدا پا برجا نبود. تو و شیعیانت کسانی هستید که قسط و عدل را در جامعه برقرار می کنید و در بهشت از نعمت های الهی برخوردار خواهید بود. بهشت مشتاق به تو و شیعیان تو است و ملائکه الهی از رسیدن پیروان تو به بهشت خوشحال می شوند و فرشتگان در حال طلب آمرزش برای ایشان هستند.»(۳)
در عین حال این گونه نیست که همه از ابتدا وارد بهشت شوند، بلکه پس از تحمل عذاب و پاک شدن از گناهانی که به هیچ یک از اسباب پاک نشده اند، وارد بهشت می شوند. ادعای صرف شیعه بودن بدون عمل ، عامل پیوستن به بهشت نیست .آن دسته از غیر شیعیانی که در زمره فرقه های دیگر اسلامی اند اما نه بغض و کینه ای نسبت به اهل بیت دارند و نه استدلالی بر رد حقانیت آن ها ، بلکه صرفاً به دلیل موروثی خود را در این حوزه اعتقادی می بینند، نمی توانیم درباره آنها قضاوت کنیم که به دلیل شیعه نبودن جهنمی خواهند شد. نه آن ادعای بی نشان و نه به این بی اعتقادی سست بی پایه . هیچ یک عامل رفتن به بهشت یا جهنم نیست، بلکه دست یابی به بهشت و جهنم در گرو محتوا است و شالوده محتوا را نیّت و عمل اشخاص پی ریزی می کند، در عین حال نقش عقاید و تأثیر آن در رفتار و عمل انسان ها جای تردید ندارد.
حال اگر پس از این که حقیقت کاملاً روشن شد، بر عقیده خود سماجت و تعصب و لجاجت ورزید، حساب او از حساب معتقدان موروثی اهل تسنن و دیگران جدا است.
غیر شیعیان اگر جاهل قاصر باشند ،یعنى دسترسى به حقّانیّت شیعه و ولایت امیرالمؤمنین(ع) نداشته باشند ، امید عفوو رحمت الهی در مورد آنان می رود. اما در هر حال آنها به جهت عقیده نداشتن به مقام امامت و ولایت ائمه از الطاف بسیاری محروم می مانند و در اعمال و رفتارها نیز دچار کمبود و نقصان هستند.
اگر دسترسى به پیدا کردن راه حقّ داشته ولى کوتاهى کرده اند، به آنان جاهل مقصّر مى گویند. در این صورت اعمالشان قبول نیست و در روز قیامت معذّب خواهند بود. روایاتى که در زمینة عدم پذیرش اعمال اینان وارد شده، ناظر به این گونه افراد است. از امام سجاد(ع) آمده است: «اگر شخصى به اندازه عمر نوح به عبادت بپردازد و بین رکن و مقام در مسجدالحرام، دائم در نماز و روزه باشد ،بدون ولایت اهل بیت، هیچ نفعى به حال او نخواهد داشت».
نظیر این روایات از رسول خدا(ص) آمده است: «اى علی! اگر بنده اى به اندازه عمر نوح بندگى خدا نماید و به اندازه کوه احد طلا در راه خدا انفاق نماید و عمرش طولانى شود تا هزار حج پیاده به جا آورد، سپس بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، اگر ولایت تو را نداشته باشد، بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد».(۴)
در بحار الانوار، جلد ۲۷ در کتاب امامت روایات مشابه وجود دارد.

پی نوشت ها :
۱ . بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۸۲.
۲ . همان، ج ۶۵، ص ۷.
۳ . همان.
۴ . لطف الله صافی، امامت و مهدویت، ج۱، ص ۱۳۰.

سلام...مومنان در بهشت برزخی فقط میتونن خانوادشونو بخوان بیان پیششون ببیننشون یعنی بستگان نمیشه یا یه دوست مدرسه وهم بازی بچگی؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
مرحله اول انسان پس از مرگ مرحله برزخ است ؛ بر اساس روایات انسان ها، اعم از مومن و کافر بعد از مرگ و در حیات برزخی یکدیگر و از جمله بستگان خود را دیدار خواهند کرد. در این باره روایات متعددی نقل شده که به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:
۱- در حضور امام صادق (ع) سخن از ارواح مومنان به میان آمد، حضرت فرمود: «ارواح المومنین یلتقون؛ ارواح مومنان در برزخ با هم ملاقات و دیدار می‌کنند».
آنگاه شخصی با تعجب و شگفتی از حضرت پرسید: آیا ملاقات می‌کنند؟ فرمود: «نعم و یتسائلون و یتعارفون حتی اذا رایته قلت: فلان؛ (۱) بلی، و با یک دیگر گفتگو می‌نمایند و همدیگر را می‌شناسند . وقتی کسی را دیدی ،می‌گویی فلانی است».
۲- در روایت دیگر درباره دیدار همه انسان‌ها با هم مسلکانش سخن گفته است، راوی می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ارواح مومنان کجاست؟ حضرت فرمود:
«ارواح المومنین فی حجرات فی الجنه، یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛(۲) ارواح مومنین در منازل بهشت‌‌اند . از طعام‌های آن می‌خورند . از نوشیدنی‌های آن می‌نوشند . همدیگر را می‌بینند و زیارت می‌نمایند».
در این روایت تصریح شده که مومنان در بهشت برزخی همدیگر را ملاقات می‌کنند و با هم همنشینی دارند ؛ در نتیجه خانواده و آشنایان هم در صورت همسانی در درجات برزخی می توانند درکنار هم باشند و با هم زندگی موقتی برزخی را تجربه کنند .
ب ) اما مرحله دوم حیات بعد از مرگ حیات جاویدان بعد از روز رستاخیز و قیامت کبری است ؛ در مورد امکان زندگی با خانواده، بعد از پایان حساب و کتاب و استقرار مومنان در بهشت باید گفت چنین امری ممکن و شدنی است، چنان که در قرآن کریم تصریح شده که در بهشت مومنان از حال همدیگر جویا می شود: « فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ* قَالَ قَائلٌ مِّنهُْمْ إِنىّ‏ِ كاَنَ لىِ قَرِين؛ (۳) پس بعضی به بعضی دیگر روی آورده و از یک دیگر پرسش می کنند. یکی از آن میان می پرسد من رفیقی داشتم».
در تفسیر این آیه گفته شده:
این جمله گفتگویی را که بین اهل بهشت رخ می دهد، حکایت کرده و می فرماید: بعضی از ایشان احوال بعضی دیگر را می‌پرسند. بعضی آنچه در دنیا بر سرش آمده، برای دیگران حکایت می کند. یکی از اهل بهشت به دیگران می‌گوید: من در دنیا رفیقی داشتم که از بین مردم تنها او را انتخاب کرده بودم و او مرا رفیق خود گرفته بود. (۴)
بر اساس برخی آیات غیر از دوستان، فرزندان صالح نیز به والدین بهشتی خود ملحق می شوند:
« وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ؛ (۵) كسانى كه ايمان آوردند و فرزندان شان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندان شان را (در بهشت) به آنان ملحق مى‏كنيم و از (پاداش) عمل شان چيزى نمى‏كاهيم و هر كس در گرو اعمال خويش است!»
اين نيز خود يك نعمت بزرگ است كه انسان، فرزندان با ايمان و مورد علاقه‏اش را در بهشت در كنار خود ببيند، و از انس با آن ها لذت برد، بى آن كه‏ از اعمال او چيزى كاسته شود.
از تعبيرات آيه برمى‏آيد كه منظور، فرزندان بالغى است كه در مسير پدران گام برمى‏دارند، در ايمان از آن ها پيروى مى‏كنند، و از نظر مكتبى به آن ها ملحق مى‏شوند.
اين گونه افراد اگر از نظر عمل كوتاهى و تقصيراتى داشته باشند، خداوند به احترام پدران صالح، آن ها را مى‏بخشد و ترفيع مقام مى‏دهد، و اين موهبتى است بزرگ براى پدران و فرزندان. (۶)
اصل این ارتباط و شناسایی و دیدار وجود دارد ،به شرطی که افراد و بستگان اهل بهشت بوده و در مرتبه ای باشند که امکان ملاقات بین آن ها بر قرار باشد. طبیعی است که ملاقات ها خود یکی از بهترین نعمت های بهشتی برای بهشتیان است که به طور طبیعی از آن ها دریغ نمی شود.
و در نهایت باید گفت به طورکلی خداوند در قرآن در وصف بهشت می فرماید:
« جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقين؛(۷) باغهايى از بهشت جاويدان است كه همگى وارد آن مى‏شوند نهرها از زير درختانش مى‏گذرد هر چه بخواهند در آنجا هست خداوند پرهيزگاران را چنين پاداش مى‏دهد!».
بر این اساس روشن است که اگر تمایل ملاقات و همراهی با عزیزان و بستگان در آن دنیا وجود داشته باشد و آنان نیز همه اهل بهشت باشند ، این نعمت و بهره مندی از آنان دریغ نمی گردد .هرچند هر فرد در صورت تمایل می تواند در بهشت بیکران خود تنها یا با خادمان و حوریان و همنشینان دیگری که می پسندد ، غیر از خانواده دنیایی اش همراه باشد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. برقی ، محاسن برقی، نشر دار الاحیا التراث العربی ، بیروت، ۱۴۰۸ ق، ص ۱۷۸ .
۲. همان، ص ۱۷۸ .
۳. صافات (۳۷) آیه ۵۰-۵۱.
۴. سید محمد حسین طباطبایی ، المیزان ، نشر جامعه مدرسین قم، ۱۳۷۸ ش ،ج ۱۷ ص ۲۰۷- ۲۰۸.
۵. طور (۵۲) آیه ۲۱.
۶. ناصر مکارم ، تفسير نمونه ، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج‏۲۲، ص ۴۲۹.
۷. نحل (۱۶) آیه ۳۱.

سلام چراجواب سوالای دیگمو ندادیدمن خیلی احتیاج دارم از گمراهی درم بیاریدبعدخداوند...ممنونم

تصویر شهرسوال

باسلام و احترام
پاسخ شما توسط کارشناس محترم در کامنت های قبلی خدمتتان ارائه شده است.
موفق و سلامت باشید.

با سلام پسرعمه من مرد بسیار خوب و مهربان و همیشه به دیگران کمک میکرد طوری که همه ازش راضی هست بزرگ و کوچک دور و نزدیک همه و همه ولی نماز نمی خوند که چند روز پیش فوت کرد . اکثر فامیلای نزدیک براش قران و ختم صلوات میگیرن. آیا خداوند مهربون ازش گذشت میکنه؟ بخاطر اینکه گرچه نماز نمی خوند ولی خب همه ازش راضی هستن. خیلی به مردم و فقرا کمک میکرد

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام
گرچه دعای مومنین موثر است ولی اعمال واجب نظیر نماز که از ایشان فوت شده
باید قضا شود وکسی به جای او نیابتا انجام دهد اگر پسر بزرگ دارد بر پسر بزرگ او واجب است که نماز پدرش را قضا نماید .

آیا ارواح می توانند در خواب بیایند؟ اگر کسی که فوت کرده را در خواب ببینیم (از بحث تعبیر خواب نمی خوام پاسخ بدید دیدن فرد فوت شده در خواب میتونه بسته به نوع و شیوه خیلی معانی خوب یا بد بده ضمن اینکه ممکنه خیلی خوابها پریشان و بی تعبیر و غلط باشه) بنابراین به هیچ وجه تعبیر خواب ازتون نمی خواهم ضمن اینکه کراهت هم داره تعریف خواب خصوصا اگر خوب نباشه و توصیه به نگفتن و صدقه شده. با این تفاسیر منظورم اینه اگر فرد فوت کرده ای تو خوابت اومد یعنی روحش ازاده؟ روح افراد تو خواب میان؟ یعنی اگر مرحومی تو خوابت اومد یقینا روح اون فرده؟ یا ممکنه اصلا اون فرد نباشه؟ اگر مرحومی تو خوابت اومد خود اون روح مرحوم یعنی خبر داره؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام .
هرچند گاهی ارواح مردگان از بازماندگان خود دیدار می‌کنند، ولی اینکه به خوابشان بیاید، روایتی در این خصوص نقل نشده، گرچه به طور اتفاقی ممکن است، ولی از سوی دیگر انسان در عالم رؤیا با ارواح برخی مردگان ارتباط پیدا کند و آنها را ببیند، چنان که این مسئله برای همگان شاید اتفاق افتاده باشد که در حال خواب برخی اموات از علما و صلحا و یا بستگان‌شان را در خواب دیده باشند. این کار ممکن و شدنی است، چون آدمی در حال خواب وقتی از مشغله‌های عالم حسی فارغ شد ،روحش با موجودات عالم مثال و خیال ارتباط برقرار می کند و برخی چیزها را در آن جا مشاهده می‌کند که از آن میان ارواح گذشتگان است.
این که مردگان تا چه مقدار بتوانند به خواب ما بیایند، به آزاد بودن روح ایشان و ارتباط روحی ما با ایشان بستگی دارد. روی همین جهت مردگان ممکن است به خواب برخی افراد بیایند و به خواب افراد دیگر نیایند، در عین حال نمی‌توان در این مسأله نظر قاطعی ارائه داد.

با سلام
۵۰ روز پیش برادر ۳۴ ساله عزیزم رو در سانحه تصادف از دست دادم ایشون تازه پدر شده بودن یه نوزاد ۱۰ روزه رو گذاشت و رفت. خیلی مهربون بود خیلی دلسوز بود یعنی همه چه غریبه چه آشنا از رفتنش شوکه شدن. منم هنوز تو شوکم نمی تونم باور کنم خیلی عذاب می کشم . نمی دونم چیکار کنم دعا می خونم براش نماز ... اما آرامش پیدا نمی کنم انگار یه تکه از قبلم بریده شده

تصویر شهرسوال

سلام بر شما دوست گرامی و عرض تسلیت
خداوند رحمت کند مرحوم برادر گرامی تون رو و ان شاءالله با ائمه اطهار علیه السلام و مومنین محشور و همنشین باشند.
و همچنین از خداوند متعال برای شما و همه بازماندگان طلب صبر و اجر جمیل داریم
شما می تونید با خیرات، ادای نماز و روزه های قضای احتمالی، و مخصوصا رد مظالم (یعنی پرداخت بدهی های احتمالی به عنوان صدقه فقیر و مستحق با اجازه دفتر مرجع تقلید) قطعا برای شادی روح ایشون و گشایش کارش کار موثری انجام دهید.

پس روح امام ها و پبامبر چی؟ یعنی اوناهم همین مدلی هستن؟ پس چرا میگن دعا کنیم به یه امام و صداتونو میشنوه؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام.
كلمه «روح» در لغت، يعنى جان، روان، خود، مايه يا زبده هر چيز كه موجود جاندار به وسيله آن، قادر بر احساس و حركت مى شود. روح در تمام موجودات وجود دارد، ولى مراتب آن در موجودات زنده متفاوت است. مرتبه اى از روح كه در گياهان وجود دارد، «روح نباتى» نام دارد و مرتبه اى از روح كه در حيوان ها موجود است، نفس سيّاله يا روح حيوانى نام دارد. مرتبه اى از روح كه در انسان وجود دارد، نفس ناطقه انسانى نام دارد.
در امامان معصوم(ع)روحى وجود دارد (نفس قدسيه) كه نسبت آن به نفس ناطقه انسانى همانند نسبت نفس ناطقه انسانى به نفس سياله حيوانى است.
نكته مهم اين است كه اختلافى كه در اثر روح، يعنى حيات است و از نظر شرافت و خسّت مراتب مختلفه اى دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شود؛ يك جا تعبير به نفخ شده، جاى ديگر تعبير به تأييد شده است. يك روح است كه در آدميان دميده مى شود: (وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى)[۱] روح ديگر، به نام روح تأييد كننده است كه خاص مؤمن است: (وَ أَيَّدَهُم بِرُوح مِّنْهُ)[۲] كه از نظر شرافت و ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شريف تر و قوى تر از روحى است كه در همه انسان هاى زنده است. مرحله اى از روح آن روحى است كه با آن انبيا تأييد مى شوند. اين روح شريف تر و مرتبه عالى تر از روح انسان دارد.
امام صادق(ع) ، به مفضل بن عمر فرمود: «... اى مفضل، به راستى خداوند تبارك و تعالى، در پيغمبر(ص)پنج روح نهاده است: روح حيات و زندگى ... ، روح قوّت ... ، روح شهوت ... ، روح ايمان ... و روح القدس كه به وسيله آن تحمل نبوت كند و چون پيغمبر درگذرد و جان بدهد، روح القدس از او منتقل شود و متعلق به امام گردد، روح القدس، نه بخوابد و نه غفلت كند و نه به بازى سرگرم شود و نه بر خود ببالد و مغرور شود و فريب خورد و دست خوش آرزوى دروغ و استخفاف گردد، ولى آن چهار روح ديگر بخوابند، غفلت كنند، به بازى سرگرم شوند و بر خود ببالند و فريب خورند و امام(ع)همه چيز را با روح القدس درك مى كند.»[۳] در روايتى ديگر روح حيات و زندگى را روح عمومى ناميده اند كه به وسيله آن مردم رفت و آمد كنند و زنده باشند.
همه انسان ها، مى توانند به مراتب بالاى عصمت و تقوا برسند، زيرا قسمتى از مراتب آن از امور اكتسابى است كه مؤمنان پرهيزكار با مجاهدت و تهذيب و تلاش فراوان مى توانند كسب نمايند و مراتب پايين آن را نيز افراد عادى مى توانند به دست آورند. ما اگر دچار معصيت مى شويم، علتش آن است كه يا نسبت به زشتى گناه آگاهى كاملى نداريم و يا از اراده اى قوى براى ترك آن، برخوردار نيستيم. معصومين(ع) چنانند كه هم از نظر شناخت، زشتى و ناپسندى هر كار بدى را به چشم دل مى بينند و هم به لحاظ اراده، چنان قدرتى دارند كه توفان غرايز حيوانى، عنان اختيار را از كف آنان نمى ربايد، بنابراين مصونيت آنان در برابر گناه از مقام معرفت، علم و تقواى آنان سرچشمه مى گيرد، چنان نيست كه آنها نتوانند گناه كنند، بلكه قدرت اين كار را دارند و با اختيار خود از گناه چشم مى پوشند. حال اگر بگوييم: چرا خداوند اين مقام را به ما واگذار نكرده است؟ پاسخ آن است كه: مقتضاى حكمت و عدل الهى اين نيست كه بدون توجه به ظرفيت ها، استعدادها و قابليت ها به همه انسان ها يك سان و برابر، نعمت را عطا فرمايد؛ مثلا كسى كه قابليت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، اين مقام را به او عطا نمايد، اين عين بى عدالتى و دور از مقتضاى حكمت الهى است؛ به عبارت ديگر، تنها فياضيت و تام الفاعليه بودن فاعل كافى نيست، بلكه قابليت هم شرط است، عدم قابليت قابل در موارد زيادى منشأ محروميت برخى موجودات از برخى خيرات و كمالات مى گردد.[۴]

پی نوشتها:
[۱] . حجر، آيه ۲۹.
[۲] . مجادله، آيه ۲۲.
[۳] . كلينى، كافى، ترجمه محمد باقر كمره اى، ج ۲، ص ۳۴۲ـ۳۴۵؛ ر.ك: الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج ۲۰، ص ۴۴۰ـ۴۴۴ و سيد مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاريف، ج ۵، ص ۷۱۰.
[۴] . ر.ك: الميزان، ج ۱۳، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۶؛ جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج ۵، ص ۳۱ و اكبر اسد عليزاده، در ساحل انديشه، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۵.

سلام، مادر من گذشته خیلی سخت و دردناکی داشت همچنین ما، همیشه چشم و امیدمون به خدا بود تا اینکه برادرم فوت کرد، بعد پدرم بر اثر بیماری سرطان، یک سال بعد از پدرم، مادرم سرطان گرفت و ۴ سال زجر کشید و بعد فوت کردن، من این قضیه رو نمی تونم هضم کنم خیلی تلاش کردیم برای خوب شدنش، در خونه ۱۲۴ هزار پیغمبر رفتم اما نشد که نشد... الان خدارو به چشم قاتل مادرم می بینم دارم دیونه میشم، ۴ماهه مادرم فوت شده، به جز خودکشی به چیز دیگه ای فکر نمی کنم و خدارو نمی تونم ببخشم....

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباط شما
بزرگوار . تسليت ما را پذيرا باشيد ان شالله روح اين عزيزان بر سر سفره با برکت اهل بيت مهمان باشند
اين مشکلات فلسفه هاى گوناگونى دارد و خوب است به اين موارد توجه نماييد و معرفت خود را افزايش دهيد

به مهمترين اين موارد اشاره مى کنيم:

۱. بيدار کردن انسان از خواب غفلت
اگر اين مشکلات نبود، غالب مردم در خواب غفلت عميق فرو رفته، و خدا و دين و پرستش و بندگى را فراموش مى کردند، و از اين ناحيه ضربه مهمّ و مهلکى مى خوردند. با اين همه مشکلات باز هم افراد زيادى غافلند، اگر اين مشکلات نبود غفلت تا کجا پيشروى مى کرد؟

۲. تقويت روح و جسم انسان
انسانهاى راحت طلب و نازپرورده در دنيا و آخرت به جايى نمى رسند.
ولى آنان که در زير کوه مشکلات پرورش يافته اند به جايى مى رسند. بدين جهت مولاى متقيان فرمود: «آگاه باشيد! درختان بيابانى، چوبشان سخت تر، امّا درختان کناره جويبار را پوست نازک تر است. درختان بيابانى که با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوام تر است».

۳. مشکلات خود ساخته
بسيارى از مشکلات و ناملايماتى که گرفتار آن هستيم ساخته و پرداخته خود ماست. قرآن مجيد در آيه ?? سوره نساء در اين رابطه مى فرمايد:
«مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ؛ (آرى!) آنچه از نيکيها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست».
نتيجه اينکه برخى از بلايا و مشکلات قابل پيشگيرى است، امّا با سوء تدبير خود ما بوقوع مى پيوندد.

۴. نتيجه گناهان
به شهادت قرآن مجيد، و حوادث تاريخى و تجربيّات عينى، بخشى از مشکلات و رنجها و بلايا، نتيجه گناهان و معصيتهاست، که در همين دنيا دامنگير ما مى شود.
هنگامى که حادثه اى براى انسان رخ مى دهد، بايد به گذشته اش برگردد و افکار و اعمال و کردار خود را به مطالعه بنشيند که با کنکاش در گذشته غالباً سرنخ هايى يافته، و متوجّه مى شود که فلان کار خطا را مرتکب شده و در نتيجه گرفتار فلان مشکل گرديده است.
اين مجازاتها که نتيجه گناهان انسان است گاه به صورت بلاياى طبيعى، گاه به شکل سلب توفيق، گاه در چهره قساوت قلب، و گاه به اَشکال ديگر جلوه مى نمايد. برخى از زوّار خانه خدا را مشاهده کردم که عليرغم اينکه سفر اوّل آنها بود از زيارت کعبه مقدّس هيچ لذّتى نمى بردند، و اين سفر معنوى کمترين تأثير و تغييرى در آنها ايجاد نکرده بود! چرا که گذشته آنها پرونده سياهى را تشکيل داده بود که حاصل آن سلب توفيق و قساوت قلب بود.

راه پيشگيري و رفع بلاها و گرفتاري، توبه از گناهان و اشتباهات و اصلاح خود و جبران عملي گذشته است . انسان با مراقبه و محاسبه روزانه مي تواند اعمال ناشايست و مخالف شرع خود را بشناسد و مرمت کند و جبران نمايد و ان شالله آثار و پيامدهاي منفي آن با اصرار بر کارهاي نيک و ثواب از بين خواهد رفت .

۵. بازگشت بسوى خدا
خداوند براى اينکه بندگانش را به در خانه اش آورد، و به آنها محبّت کند، و رحمتش را شامل حالشان گرداند، گاه آنان را مبتلا به مشکلاتى مى کند و اين در حقيقت همان قاعده لطف است که در علم کلام و اصول عقايد به آن استدلال مى شود. يعنى خداوند متعال زمينه هاى هدايت مردم را سمت صراط مستقيم فراهم مى سازد و مقدّمات آن را فراهم مى گرداند.
در روايات اسلامى آمده است که در آستانه قيام امام زمان(عجّل الله تعالى فرجه الشريف) مردم گرفتار مشکلات عظيم و مهمّى مى شوند، به گونه اى که دستشان از همه جا کوتاه، و اميدشان از همه جا قطع مى گردد. تا مردم بدانند عالَم اسباب عالَم کوچکى است، و مهم، مسبّب الاسباب است. اگر او اراده کند مقتدرترين دولتهاى عالم عليرغم همه پيشرفتى که در صنعت و ديگر زمينه ها داشته، در مقابل طوفان کاترينا و ريتا عاجز و ناتوان خواهد شد. به گونه اى که گويا همانند انسان هاى ما قبل تاريخ در برابر چنين حادثه اى بى دفاع است. آرى! خداوند متعال براى اينکه بشر را به آغوش خود باز گرداند، او را دچار بلاها مى کند.

۶. بلايا براى آزمايش
در حال عادى هر کس ادّعايى دارد. به عنوان مثال مى گويد: «اگر جنگ بود جان و مالم را فدا مى کردم». امّا هنگامى که جنگ هشت ساله رخ داد جوانان مخلص و فداکار از مدّعيان توخالى جدا شدند. کسانى که قادر بر حضور در جبهه نبودند، از دريغ مال و ثروت خويش دريغ نکردند، هر چند مدّعيانى بودند که در اين جهت نيز رو سياه شدند. شاعر گويد:
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان *** تا سيه روى شود هر که در او غش باشد
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنْ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مالها و جانها و ميوه ها آزمايش مى کنيم، و بشارت ده به استقامت کنندگان».
آرى! يکى از علل و فلسفه هاى بلايا و رنجها و زحمات و مشکلات، آزمايش و امتحان است.

۷. مشکل ظاهرى و نعمت واقعى
برخى از مشکلات در ظاهر مشکل و بلا، و در حقيقت نعمت و رحمت است، که بواسطه کوتاهى فکر آن را نعمت ندانسته، بلکه نقمت مى شماريم. همانند بچه شيرخوارى که پس از پايان دوران شيرخوارگى مادر او را از شير مى گيرد. شيرى که هم غذاى بچّه بوده و هم داروى او محسوب مى شده، و هم جنبه نوشيدنى براى او داشته، و هم احساسات و عواطف مادر از طريق آن به وى منتقل مى شده، وخلاصه همه چيز او بوده است. مادر او را از شير مى گيرد و پدر هم به او کمک مى کند. مادر گاه چيزهاى تلخ و بد مزّه اى به نوک پستانش مى زند تا اگر نوزاد هوس خوردن شير کرد، با خوردن آن چيز تلخ وبدمزّه پستان را رها کند. اين کودک شيرخوار اگر زبان داشت مى گفت: اى مادر بى رحم و اى پدر سنگدل! چرا مرا از شيرى که تمام هستى ام در آن است محروم مى کنيد!؟ امّا او نمى داند که اين کار پدر و مادر به نفع اوست، زيرا اگر از شير گرفته نشود دوران تکامل پس از شيرخوارگى اش سپرى نمى گردد. بنابراين، اين کار نعمتى است که در ظاهر مشکلِ بزرگى جلوه مى کند.

بايد از خداوند بخواهيم که قدرت تشخيص مشکلات از نعمتها را به ما عنايت فرمايد.
اگر احساس ميکنيد برخي گرفتاري ها بخاطر عملکرد خودتان است سعي کنيد محاسبه کنيد اعمال خود را که در کجا چه کرده ايد و چه گفته ايد و با محاسبه اعمالتان مي توانيد به اشتباهتان پي ببريد و جبران نماييد و در غير اين صورت توبه و استغفار کنيد و صدقه بپردازيد و توکل بر خدا و توسل به اهل بيت را فراموش نکنيد و راضي به قضاي الهي باشيد و در اين مسير صبوري و بردبار ي کنيد که ان شالله مشکلات برطرف خواهد شد.
ان الله مع الصابرين / همانا خدا با صابران است.

اين را بدانيد خداوند مهربان تر از مادر است و هيچ گاه بدي را براي بنده اش نمي خواهد . اين موضوع را در سخن اهل بيت فراوان مي توان يافت .
پس صبور باشيد و راضي به رضاي خدا هر چند واقعا اين اتفاقات تلخ و دردناک است اما دنيا و فلسفه خلقت بشر نيز همين است با سختي و دشواري فراوان طلا، طلا مي شود . پس بدانيد که نزد خدا طلا مي شويد اگر صبور باشيد .

--موفق باشيد--

با سلام ببخشین آیا امکان آن وجود دارد که روح اموات از ما ناراحت باشند؟

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
http://my.pasokhgoo.ir

نظرات