انرژی و ماده هرگز از بین نمی روند، پس چرا نمی توانند خدا باشند؟

انرژی و ماده

با دقت در پدیده های هستی که نشانه ای از آفریدگار هستند، صفاتی از خالق روشن می شود که آن صفات در ماده و انرژی وجود ندارند و به همین دلیل، ماده و انرژی نمی توانند خالق هستی باشند.

به عنوان نمونه، نظم درونی یک موجود یا نظمی که بین موجودات مختلف وجود دارد، دلیلی بر وجود شعور و درک در خالق هستی است. با اینکه قطعا ماده و انرژی شعوری ندارند که با آن بتوانند چنین موجوداتی خلق کنند.

امروز با پیشرفت علوم و شناخت بیشتر جهان، انسان ابعاد حیرت انگیزی از خلقت را کشف می کند که هیچ موجود عاقلی نمی تواند این همه عجائب و شگفتی را ناشی از عمل یک موجود بی شعور بداند. آیا انسان می تواند با دیدن یک یخچال فریزر، شیک و مجهز، احتمال دهد که روزی بر حسب اتفاق چند سنگ به هم خورده اند و در اثر این برخورد، این دستگاه ایجاد شده است؟ این در حالی است که ارتباط دادن خلقت عظیم هستی به ماده و انرژی، به مراتب ابلهانه تر از احتمالی است که درباره یخچال فریزر مطرح شد.

این در حالی است که همین قانون بقای ماده و انرژی بر مخلوق بودن آن دو اشاره می کند. چرا که تغییر دائمی و تبدیل ماده و انرژی، خود نشانه ای از مقهور بودن و حادث بودن آنهاست. و هر امر مقهور و حادثی خود محتاج خالقی قاهر است.

دیدگاه‌ها

میدونی چرا؟ چون که خدا علت تمام جهان و بقیه هرچی وجود دارن معلول و این رو بدون که هیچ معلولی نمیتونه خدا باشه

انرژی نه به وجود می آيد نه از بين ميرود بلكه هميشه بوده، هست و خواهدبود.(لم يلد و لم يولد) خداهميشه بوده، هست و خواهدبود خدا انرژی ای است كه تمام صفاتی كه خودش گفته را داراست. به ذهنم اومد گفتم بگم، كسی اين حرف رو باور نكنه ها! اين رو به اين خاطرگفتم كه فقط روش بحث بشه و فكربشه.همين.

تصویر p_qurani

سلام." مقایسه انرژی با خداوند متعال و یکی دانستن این دو صحیح نیست . چراکه انرژی قابلیت انجام کار را مشخص می کند، فرم های متنوعی می تواند داشته باشد و می تواند از فرمی به فرم دیگر تبدیل شود.ویژگی های انرژی: با توجه به تعریف علمی مذکور و با توجه به نکات مطرح شده در منابع علمی ویژگی های شاخص مفهوم انرژی را می توان بدین گونه بیان کرد:
۱. انرژی خاصیتی از ماده و مظروف آن است. ( به عنوان مثال نور خورشید که بعضی تصور می کنند بدون منشأ ماده است درحقیقت حاصل یک واکنش شیمیایی بین مواد است.)
۲. انرژی منبع تولید کننده دارد و همواره محصول یک فرآیند فیزیکی یا واکنش شیمیایی است.
۳. انرژی قابل اندازه گیری و دارای کمیت است. هر نوع انرژی با توجه به مولد آن دارای یک مقدار (بزرگی ) با واحد اندازه گیری خاص است.
۴. انرژی دامنه ی قدرت مشخص و محدودیت های مختص به خود دارد. (به عنوان مثال نور فقط به خط مستقیم سیر می کند و هیچ گاه نمی تواند از یک مانع کدر عبور کند و ...)
۵. از همه مهمتر اینکه صور انرژی قابل تبدیل به هم هستند، بطوری که کیفیت و جنس آنها تغییر می کند. (به عنوان مثال انرژی کشایی ذخیره شده در فنر با آزاد شدن فنر تبدیل به انرژی جنبشی می شود یا انرژی پتانسیل آب پشت سد تبدیل به انرژی الکتریکی می شود) بلکه در دهه های اخیر دانشمندان بزرگی که در راس آنها انیشتین قرار دارد ثابت کرده اند که امکان تبدیل ماده به انرژی و بالعکس وجود دارد.
مقایسه ویژگی های انرژی با صفات الهی
با توجه به این ویژگی ها و با مطالعه ی صفات باری تعالی در قرآن کریم و کتب اعتقادی معتبرخواهیم دید این ویژگی ها با صفات حضرت حق در تناقص است؛ چون خداوند متعال، واجب الوجود، عالم، دارای اراده، پاک و منزه از هر گونه نیاز، محدودیت و نقص است اما انرژی موجودی توأم با نقص نیاز و محدودیت و فاقد علم و اراده استپس خدای سبحان نه خاصیتی از ماده و مظروف آنست، و نه و منبع و علت، و نه کمیت و محدودیت دارد، و نه متغییر و قابل تبدیل است.قرآن کریم نیز خداوند را بی نیاز مطلق و منزه از عیب و نقص و محدودیت معرفی می کند. زیرا در یک جا می فرماید:" الله الصمد" یعنی معبود بی نیاز، پس معقول نیست که نیازمند به چیزی باشد در نتیجه خداوند در هیچ ظرفی قرار نگرفته است زیرا اگر در ظرفی قرار گیرد نیاز مند آن خواهد شد.

تصویر عرفان100

فرآیند های همجوشی هستی و شکافت هسته ای به خوبی نشان می دهند که ما اصلا چیزی به اسم "پایستگی انرژی" یا "پایستگی ماده" نداریم.
بلکه "پایستگی انرژی و ماده" داریم.
به علاوه اگر ماده ازلی بود هیچگاه مواد رادیواکتیو یا پرتوزا در طبیعت وجود نخواهند داشت در حالی که می بینیم که این عناصر در طبیعت وجود دارند و طی بازه زمانی مشخص ، به انرژی تبدیل میشوند.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
براي ازليت ماده بايد گفت:
حدوث دو معنا دارد ، حدوث زمانی و حدوث رتبی و ذاتی؛
حدوث زمانی یعنی چیزی در زمانی نبوده و بعد به وجود آمده، اما حدوث رتبی آن است که یک چیز همواره بوده اما چون علتش وجود داشته، او هم وجود داشته، یعنی نیاز او به علت ایجاد کننده اش ضروری و دائمی است. همواره تا علتش بوده، او هم وجود داشته، اما در عین حال رتبه وجودی او بعد از علتش است.
درباره قدیم و حادث بودن عالم بین فلاسفه و متکلمان اختلاف نظر است. متکلّمان معتقدند که عالم حادث زمانی است. زمانی بوده که عالم نبوده، بعد حادث شده، در نتیجه عالم حادث زمانی است و قدیم زمانی نیست.
اما فلاسفه بر این باورند که عالم به لحاظ زمان حادث نیست و قديم است اما در عين حال حادث ذاتی است، یعنی چون زمان هم جزو عالم است، پس همانند عالم حادث است، ولی به حدوث ذاتی و گرنه این طور نیست که روزی زمان بوده و عالم نبوده، بعد عالم ایجاد شده باشد تا عالم حادث زمانی تلقی شود. پس عالم ازلی نیست، بلکه حادث است، ولی طبق نظریه فلاسفه حدوث عالم ذاتی است. طبق نظریه متکلمان حدوث عالم زمانی، ولی در هر دو صورت عالم ازلی نیست، بلکه حادث است.
بر این اساس حتی اگر عالم را قدیم زمانی بدانیم، تردیدی وجود ندارد که عالم حادث رتبی و ذاتی است و چون وجود لازمه ذات او نیست، حتما علتی آن را ایجاد نموده و در نتیجه عالم یقینا حادث است و در مرتبه بعد از علت خود قرار دارد.

نظرات